امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

من و دلتنگی و این بغض مدام ...

ادما همیشه کنارمون نیستن
وقتی میای تو دنیا به خیلیا وابسته میشی
دل خیلیا را میشکنی
اشک خیلیا را در میاری
و....
وقتی میرن
تازه میفهمی چکار کردی
با خودت
با اونا
خیلی هارا با رفتارا پیر کردی
تهش میشه بغض برای خودت و رفتارت...
#دیالوگ
+ یه روزی کلمه‌یِ خطرناکیه...
- خطرناک؟ 
+ آره چون دقیقاً کلمه‌ی رمزیه برای هیچ وقت!

Knight And Day/2010
زندگی در اعماق امن است

اما زیبا نیست !
ماهیانی كه در اعماق زندگی می‌كنند
صید نمی‌شوند
اما طلوع آفتاب را هم نمی‌بینند
كشتی‌ها را نمی‌بینند
حالا اسبی زیبا
پا به دریا می گذارد
او را نیز نخواهند دید
بله، زندگی در اعماق غم‌انگیز است !
 

رسول یونان
هیچ پایانی به راستی پایان نیست.

در هر سرانجام، مفهوم یک آغاز نهفته است.
چه کسی می تواند بگوید «تمام شد» و دروغ نگفته باشد؟


نادر ابراهیمی



[تصویر:  17109750_2564_l.jpg]
آدمی بودن غم انگیز است . . .

وقتی هوای آسمان به سرت بزند و 

بال نداشته باشی!

-رسول یونان

[تصویر:  500x500_1592763389997719.jpg]


[url=https://cdn-tehran.wisgoon.com/dlir-s3/1592763389997719.jpg][/url]
مرا در میان روزهای خسته ات پیدا خواهی کرد.....

برمیگردی و پاره های قلبی را میبینی که دیگر نمی تپد.....

که از من یک جسد مانده ! و از تو خروار ها ردپا !
.

.

.

.
بخند !

آنقدر جانانه،
که دل تمام ثانیه ها شاد شود
این نهایت مهربانی توست
درحق دنیایی؛
که در برابر حجم غمهایمان
کم آورده !

.
.
.
.

[تصویر:  16918900_4645_l.jpg]
نوشته بود کسی را چنان  دوست داری که برایش بجنگی ؟
نوشتم  از جنگها برگشته ام!
با زخم ها و موی سپید ..
و یاد گرفته ام صبور باشم و به تماشا قانع .

.
.
.
.
.
.
بگذر از خیالش
اما چگونه سر کنم با خاطراتش
بگذر از نگاهش
اما چگونه سر کنم با دوری چشمانش
بگذر از صدایش
اما چگونه سرکنم با دوری ارامشش
بگذر از جلوه نازش
اما چگونه سر کنم با دوری صورت چو ماهش
بگذر از این کوی و دگر یاد مکن یار را
بگذر از کاشانه و دگر نگرد دنبال قدم هایش
بگذر......
گفتن بگذر چو گذشت ازت گذشتم اما
نگذشت از خاطر لحظه ای جز فکرش
یاد قدم زدن های زیر نور ماه تو شبای سرد پاییزی
اون غر زدن های بی حد و نصابش
که نبودش برام عذابه
شده تموم لحظه هام دور زدن خاطرات دوتایی
شده درد و عذاب نبود دستانش
شده بغض مدام نبود حس ارامشش
شده تنهایی و تنهایی نبود عشقش
چگونه بگذرم از قلب پر مهرش
تو بگو چگونه بجنگم با زخم نبودش



[تصویر:  _n2c3.jpg]
 سپاس شده توسط
دلربای من باش؛ که جان از تو بگیرم

بی تو قدمام، جایی نمیرن!
تو نگاه من باش؛ که دنیا رو ببینم
دنیا به من و چشم تو خیرن…
عاشقانه بیا، جانان من…تو بمان
دلبرانه بیا باران من تو بخوان…

بی بهانه بیا، دنیای من…تو ببار
تازه کن جانم بر جانه من تو ببار
آرامِ دلم باش؛ که طوفانیه حالم…
شعر : مریم ذاکری
 سپاس شده توسط
خیال خوب تو،
لبخند میشود به لبم
وگرنه این من دیوانه،
غصه‌ها دارد …

.
.
.
.
.

پ ن : عاشق نشدم ، فقط خیلی خوشم اومد از این نوشته Gig
دنیا پر است از حرف های نگفته ، پر است از راه های نرفته، کار های نکرده ، خیال های بر باد رفته ... توی اتاقمان آنقدر حرفِ جا مانده ، آنقدر رویا داریم ، که جا برای خودمان نیست ... آخر غرق می شویم میان بغض ها و میان همان حرف های نزده میان خودمان ! #شاهین_شیخ_الاسلامی

00.3.23

1.31

.
همه شب ، با دل دیوانه خود در حرفم …

[تصویر:  photo_1503198515498_d0bd9ed16902.jpg]

داداشی رفتی تنهایم دلم تنگه برایت
تو رفتی خونه تاریکه دنیا بی تو عذابه
دنیا چرا بی تو خونه حالم بی تو خرابه
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان