امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

من و دلتنگی و این بغض مدام ...

دل منه بیچاره دریای خونه!Tears
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
بچه ها دلتون شاد باشه ایشالا
2تایی دارین اشکه همه رو درمیارینTears

4fvfcja

بچه ها من دلم همچین عینه اسید و بازه داره قل قل میزنه !!
ای خدا پنجشنبه میان ترم دارم
هنوز 2تا فصل دیگه مونده!!
سخت مشغولم Khansariha (56) ولی خیلی امیدوار نیستم
نمی دونم چرا همیشه همینجوریه شبایه امتحان گندترین شبامه!!13

لطفا یکی ماشین زمان اختراع کنه، فک کن چه کارایی باش میشه کرد17
عشق واقعي ، چگونه عشقي است ؟
بسياري از ما دوست داريم عاشق باشيم و يكديگر را با تمام وجود دوست بداريم ، اما واقعاً نمي دانيم اين كار را چگونه انجام دهيم و اصلا معناي عشق چيست ؟ در اين جا از شما ميخواهم چند دقيقه اي مكث كنيد و از خود بپرسيد : به راستي معناي واقعي عشق چيست ؟
اگر بخواهيم عشق را تعريف كنيم بسان اين است كه بخواهيم يك رنگ خاص را براي فردي نابينا توصيف كنيم تصور كنيد چگونه مي توانيد اين كار را به خوبي انجام دهيد ؟! دليلي كه خيلي سخت ميتوانيد عشق راتعريف كنيد اين است كه شما مي خواهيد آن را با ذهنتان تجسم كنيد ، در صورتي كه اين امكان پذير نيست . زيرا عشق احساسي است كه در نتيجه عشق ورزيدن حاصل مي شود . يعني شما بايد خود تصميم بگيريد و بخواهيد عشق را تجربه كنيد تا بتوانيد آن را احساس كنيد . عشق ورزيدن باآن كه بخواهيم دوستمان داشته باشند متفاوت است .دليلي كه اكثر افراد دوست دارند ديگران به آنان عشق بورزند اين است كه ميخواهند به طرز غير مستقيم بخش هاي آسيب ديده روحشان را ترميم كرده و يا به عبارتي ديگر احساس بزرگي و با ارزشي كنند. در صورتي كه عشق واقعي اين طور نيست . انسان ، بدون قيد و شرط عشق مي ورزد و منتظر چيزي نمي ماند . عشق واقعي خود شما هستيد يعني همان روح پاك كه منشا الهي دارد و در درون شما جاري است . هنگامي كه شما با تمام وجود به خود و ديگران عشق مي ورزيد ،دريچه هاي قلبتان باز شده وبا هر تنفس عشق را وارد قلبتان مي كنيد . در اين صورت است كه شما هرگز احساس تنهايي نمي كنيد و عشق واقعي را تجربه مي كنيد ، زيرا خداوند در وجودتان جريان دارد و هر لحظه خلا ءهاي درون شما را پر مي كند .
عشق واقعي در يك رابطه چگونه است ؟
به عنوان مثال اگر شما ازدواج كرده ايد و در ارتباط با فردي هستيد ، در اين مورد كمي تامل كنيد آيا واقعا نسبت به او عشق واقعي داريد ؟ ديدتان نسبت به ا و چگونه است؟ بهتر است بدانيد عشق واقعي هنگامي رخ مي دهد كه قلب فرد آكنده از عشق باشد و همچنين دچار خلا هاي عاطفي نباشد . در اين صورت او به طور نا خود آگاه عشق دروني خود را نثار اطرافيان خود خواهد كرد . اگر شما دچار كمبود ها وخلا ءهاي روحي عاطفي هستيد و احساس درماندگي و بي ارزشي مي كنيد ، بدون شك قادر نخواهيد بود عشق واقعي را در زندگي خود تجربه كنيد . عشق چيزي است كه بايد از درون شما و يا به عبارتي از اعماق وجودتا ن متبلور شود و تنها در اينصورت شما ميتوانيد آن را بدون قيد و شرط به ديگران نثا ركنيد . اگر انتظار داريد ديگران اين چنين باشند ، يعني آنها به شما عشق بورزند ،‌باز هم نمي توانيد عشق را به معناي واقعي تجربه كنيد ، زيرا شما بااين خصوصيات رفتاري داراي قلبي بسته بوده و متاسفانه پر از خلاءها و كمبودهاي عاطفي هستيد . بهتر است بدانيد فردي كه داراي عشق واقعي است هرگز چيزي را از طرف مقابل خود خواستار نيست . عشق حقيقي مانند آبشاري است . كه از روح الهي در درون شما سرچشمه گرفته و سپس دريا چه وجود شما را سيراب مي كند . بعد از آن كه اين درياچه پر شد به طور نا خود آگاه به جوي ها و رودهاي اطراف منتهي مي شود وآنها را نيز پر و سيراب مي كند . به عبارتي ديگر فردي كه عشق حقيقي را جست و جو ميكند ، ابتدا بايد خود از عشق سيراب شود و بعد بتواند آن رابه ديگران نثار كند . بنابراين اگر قلب شما بسته باشد ، در اين صورت نميتوانيد عشق الهي را دريافت كنيد و در نتيجه درياچه درونتان خالي شده ومتاسفانه براي پركردن آن نياز به توجه و تاييد ديگران پيدا ميكنيد و عشق را با اجبار از ديگران خواستار مي شويد.
در اين جا اگر به راستي خواهان آن هستيد كه در زندگي به يك عشق واقعي و حقيقي دست يابيد بهتر است دريچه قلبتان را باز كنيد وخداوند ويا به عبارتي ديگر همان عشق را به آن دعوت كنيد وابتدا خود كاملا سيراب شويد و بعد آن را بدون قيد و شرط به ديگران تقديم كنيد . ودرانتها هر گز نميتوانيد ادعا كنيد داراي عشق واقعي هستيد در حالي كه مرتبا آن را از ديگران جويا مي شويد . زيرا با اين عمل شما ميخواهيد اعمال و رفتار ديگران را كنترل كنيد و همه چيز را تحت نظر بگيريد . بنابراين انتظار نداشته باشيد به عشق واقعي دست يابيد .
ولي به راستي اگر ميخواهيد از زندگي خود لذت ببريدو درانتهاي عمرتان پشيمان نشويد بهتر است همين لحظه اراده كنيد و با انتخاب خود عشق را به زندگيتان دعوت كنيد .
مجله موفقيت شماره 172
دوستاي خوبم معناي دوست داشتن و عشق رو با عادت و وابستگي اشتباه نگيريد.
راستش من هم روزهاست اين خلا اين حس رو تو خودم حس ميكنم اما نميخوام اشتباه كنم .
ميخوام عشق رو به معناي واقعي تجربه كنم ميخوام عاشق بشم، اول عاشق خدا بعد خودم اون وقته كه ميتونم درهاي بسته قلبم رو باز كنم به روي يه عشق زميني .
اما ميگن بايد از عشق زميني به خدا رسيد موافقم اما من ميخوام بگم براي كسي مثل من كه از عشق گريزونم و ميترسه به هيچ كس اعتمادي نداره حتي به خودش چطور ممكنه ؟
فقط يك راه داره اونم اينكه اول خودم دوست داشته باشم . دلم ميخواد بهم بگيد چطوري ؟
اينجا جاي درد ودل نيست ميدونم.
اما دنبال راهي براي اين حس گمشده خودم تو زندگي ميگردم اگر كمكم كنيد ممنون ميشم تا خودم دوست داشته باشم تا همه احساس هاي از دست دادم رو به دست بيارم.
عشق بايد شادي آور باشد نه رنج آور .( ناپلئون )
يا علي
در پناه حق
راهی به سوی خوشبختی وجودندارد ، خوشبختی خود راه است .راهی که از درون شما آغاز می شود و به کمک توانایی و قابلیت شما در جهان بیرون تجلی می یابد . ( وین دایر )
آخ ببخشید اشتب شده بود4fvfcja

منتقل شد
cheshmak
خدمت به خلق


همه روز روزه بودن ،‌ همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن ، سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه ، سر و پا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیک ، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابر ، همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن ،‌ به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش ، طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ کس را ، ثمر آنقدر نباشد

که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

شیخ بهایی

عشق حق


عاقلی ، دیوانه ای را داد پند * کز چه بر خود میپسندی این گزند

میــزنند اوباش کویت سنگها * مـیـدوانـنـدت ز پــی فــرسـنـگـهــا

کـودکـان پـیراهنت را میدرند * رهروان، کـفـش و کـلاهـت میبرند

نان فرستادیم بهــرت وقت شب * نان نخوردی،خاک خوردی،ای عجب

دوش طفلان بر سرت گل ریختند * تا تو سر برداشتی ، بگریـخـتـنـد

رندی،ازآتش کف دست تو خست * آن جفا دیدی ، نکردی هیچ خشم

بس طبیبانند در بازار و کـوی * حالت خود،با یکی زایشان بگوی

گفت من دیوانگی کردم هـزار * تـا بـدیـدم جـلــوه ی پــروردگـار

تو مرا دیوانه خواندی ای فلان * لـیـک مـن عـاقـلـتـرم از عـاقلان

من همی بینم جلال اندر جلال * تو چه میبینی بجز وهم وخـیـال

عشق حق درمن شرارافروخته است * من چه میدانم که دستم سوخته است

از طبیبم گر چه می دادی نشان * مـن نـمـیـبـیـنم طبیبی در جـهـان

من چه دانم کان طبیب اندر کجاست * میشناسم یک طبیب آنهم خداست


شعر از : خانم پروین اعتصامی


بي كمالي هاي انسان از سخن پيدا شود

پسته بي مغز چون لب وا كند رسوا شود

اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد

گناه بخت پريشان و دست كوته ماست

کوروش تو نخواب که ملت در خواب است .

آرامگه ات غرقه به زیر آب است

این بار نه بیگانه که دشمن ز خود است

صد ننگ بر ما که روح تو بی تاب است
فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک سپارند تا اجزای بدنم ، ذرات خاک ایران را تشکیل دهد .

« کوروش کبیر »

style="BORDER-RIGHT: 3px solid; BORDER-TOP: 3px solid; BORDER-LEFT: 3px solid; BORDER-BOTTOM: 3px solid"
height=46 width=147 classid=clsid:6BF52A52-394A-11D3-B153-00C04F79FAA6> stretchtofit="true" loop="true" enablecontextmenu="false" showcontrols="true"
height="165" width="135" name="WMP1">

http://kodeahang.mihanblog.com" target=_blank> کد آهنگ

سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
تایرد جان اینا چین که گوش مید دی
هوشیاری غمه بزرگیه
Tears
زندگی یعنی: صبر تا صعود ، ذوب و زر گشتن در سجود
زندگي يعني : پل ، پله ، پر ... پيله و پروانگي
زندگي يعني : نه گفتن به نفس و رشد روح ، يعني تاب تقوا تا به دوست
زندگی یعنی: پای شعله ي احساس سوختن ، شال گردني از شعر بافتن
زندگي يعني: آبشار اشکي بي صدا ، چکه چکه جان از چشم ما
زندگی یعنی : دویدن تا دُر شدن ... یعنی نور نوشیدن ، شکستن ، شکفتن ، نو شدن
زندگي يعني: هر روز کمي خوبتر شدن
زندگی یعنی: تولد درهر طلوع ... کوک کودک تا کمال ...یعنی تمام یک ناتمام
زندگی یعنی : رفع هر چه خط فاصله است
زندگی یعنی : به درد خوردن به داد هم رسیدن ، یعنی مهر بودن ... سوختن
يا چون چراغي چاره ساز ، بيچاره اي را درمان ساز
زندگي يعني: دلت آفتابي باد ، اما باران باش ، برمردم ببار
زندگي يعني : اميدي بر دلي ، پاک اشک از گونه اي
زندگي يعني : دير است ... دوريم ... زود باش... بدو
زندگی یعنی :حس گرماي دستان خدا ، در سرماي سکوتي بي انتها ...
زندگي يعني : ديدن اشک و لبخند خدا ، بر خاک بازي ها و خل بازي هاي ما ...
زندگي يعني : کاش کلامش .....کاش کوه طور
زندگی یعنی ... خسته ام ، خدايم آرزوست...
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
لاله از سوز عطش بنهاده سر بر روی خاک
ابر بی انصاف را بنگر که بر دریا گریست
فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک سپارند تا اجزای بدنم ، ذرات خاک ایران را تشکیل دهد .

« کوروش کبیر »
TIERD نوشته است:.....
زندگي يعني : پل ، پله ، پر ... پيله و پروانگي
.....

پلن رو فراموش کردین 4fvfcja4fvfcja
چه زیباست به خاطره تو زیستن وبرای تو ماندن و به پای تو مردن

و به پای تو سوختن و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو و بدون تو

زیستن و برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن

ای کاش میدانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است

بدون تو و دور از دستهای مهربان تو و به دور از قلب حساست زندگی

چه تلخ و نا شکیباست
با سلام

چهــره ی زرد ِ مرا بین و مرا هـیــچ مـگـــــــو

درد ِ بـی حــد بـنـــگر، بـهـــر ِ خــدا هیچ مگــو

دل ِ پـُرخــون بـنـــگر، چشم ِ چو جیحون بنــگر

هرچــه بـیـنـی بگــذر، چون و چرا هیچ مگـــــو

دی خیـــال ِ تـــو بـیــامـد بـــه در ِ خانــــه ی دل

در بِــزَد، گفـت: (( بیـا، در بگُشا، هیچ مگـو.))

دست ِ خود را بگزیدم که (( فغان از غم ِ تـو.))

گـفــت: (( مـن آن ِ تـواَم، دست مَخا، هیچ مگـو

تــو چــو سُــرنـای مـنــی بـی لب ِ من ناله مکن

تــا چــو چـنــگت نـنــوازم، ز ِ نـوا هیچ مگو.))

گفتم: (( ایـن جان ِ مرا گرد ِ جهان چند کشی؟))

گفـت: (( هـرجـا که کشم، زود بیا، هیچ مگو.))

گفتم: (( اَر هیــچ نـگـــویـم تـــو روا مــی داری

آتــشی گــردی و گویــی کــه درآ، هیـچ مگو؟))

همچو گـُــل خـنـده زد و گفـت: (( درآ، تـا بینـی

همـه آتش سَمَــن و بــرگ و گیــا، هیچ مگو.))

همـه آتش گـُـل ِ گویــا شـد و بـا مــا مـــی گفت:

(( جـُـز ز ِ لطــف و کــَرَم ِ دلبر ِ ما هیچ مگو.))

از : مولانای ِ بزرگ

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
نقل قول: پلن رو فراموش کردین
وپلن!317
زندگی يک جست و جوی کور نيست
زيستن در پيله پروانه چيست؟
زندگی کن ؛ زندگی افسانه نيست
گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛
هرچه ناپيدا صدايت ميزند
جنگل خاموش ميداند تو را؛
با صدايی سبز ميخواند تو را
زير باران آتشی در جان توست؛
قمری تنها پی دستان توست
پيله پروانه از دنيا جداست؛
زندگی يک مقصد بی انتهاست
هيچ جايی انتهای راه نيست؛
اين تمامش ماجراي زندگيست
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
مناجات آقاي ما امير المومنين:
ستايش ويژه توست اي بخشنده بزرگ و فرازمند/تو پاكيزه اي و به هر كه خواهي عطا كني و از هر كه خواهي بازگيري
اي خداي من اگر گناه من گران و انبوه گشته است/بخشايش تو از گناه من افزونتر و فراگير تر باشد.
اي خداوند و آفريدگار من اي جان پناه و گريزگاه من/من در تنگ دستي و گشايش در تو ميگريزم.
اي خداي من تو حال من نياز من و تنگدستي مرا ميبيني/و تويي كه راز گويي پنهانم را ميشنوي.
اي خداي من پس اميدم را مبر و دلم را مگردان/كه من آرزو در باران عطاي تو بسته ام.
[size=medium]اي خداي من مرا با آموختن برهان و خود همدمي فرماي/آنگاه كه گور آرام جاي و خوابگاه من باشد.
اي خداي من اگر 1000 سال شكنجه ام فرمايي/رشته اميدم از تو نگسلد.
[color=#32CD32]اي خداي من تو مزه آمرزشت را به من بچشان/آنروز كه نه فرزندان سودمند باشند نه دارايي.
اي خداي من اگر تو به غير نيكوكار نبخشايي/پس بد كردار و هوسباز را فرياد رس كه باشد؟Tears(الله اكبر از اين علي)
اي خداي من گناهانم از كوه نيز در گذشته و از آن نيز سر برافروخته است/با اين همه بخشايش تو از گناه من شگرف تر و افروخته تر باشد.Tears
فعلن كافيه دوستان بقيش برا بعد....
در دو عالم عالم آرايي نمي دانم كجايي.
پيش من با من هم آوايي نمي دانم كجايي.
سلام بر تو....
اینو خودم تایپ کردم همین الان!

چرا دورغ بگم؟کمیم اشک تو چشمام حلقه زدTears

وقتی که تنهایی میاد
حس میکنم که بی کسم
ترانه هام میسوزنو
بریده میشه نفسم
ثانیه ها نمیگذرن
هیچ موقع فردا نمیاد
دلم دیگه زندگی رو با این همه غم نمیخواد
بسه آخه چقدر میخوای
منو به بازیت بگیری
کاشکی که راحتم کنی
بگی الهی بمیری
بی رحمی عادت شده
دسته خودت نیست میدونم
آخر یه روز میری و من تو حسرت تو میمونم
قصه ی ما رو هرکسی میخونه میگه شاعرن
واسه نوشتن دروغ دستاش همیشه حاظرن


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان