عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

همسر داری یا همسر یابی!

#31
هوش عاطفی و منطقی یا هوش عاطفی


[تصویر:  18115312083119841451244524812315017212194242.jpg]

«گتمن»، روان شناس دانشگاه واشنگتن، موشکافانه ترین تحلیل ها را در مورد چسب عاطفی که زوج ها را به هم پیوند می دهد و هم چنین احساسات مخربی که زندگی زناشویی را از هم می پاشد به عمل آورده است و این کار را از طریق گوش دادن و مشاهده نوارهای ویدیویی از روابط زوج ها انجام داده است.

او دریافته است که یکی از نخستین پیام های هشدار دهنده، در مورد در خطر بودن زندگی زناشویی، انتقاد تند و بیرحمانه ی طرفین از یکدیگر است. در یک رابطه ی زناشویی سالم، زن و شوهر به طور آزادانه از هم انتقاد می کنند. اما غالباً در لحظات خشم است که گلایه ها به روشی مخرب و به شکل تهاجم به شخصیت همسر بیان می شوند. در صورتی که می توان به جای حمله کردن به طرف مقابل ، با اعتماد به نفس احساسات خود را بیان کرد.

بدتر از همه ، انتقاد همراه با تحقیر و تنفر است که این را می توان از کلمات و حالات غیر کلامی مثل پوزخند زدن، کج کردن لب به علامت تحقیر یا گرداندن چشم ها نشان داد. بدیهی است که بروز هر از چند گاه تنفر، هیچ پیوندی را متلاشی نمی کند ، ولی این گونه ضربه های عاطفی همانند سیگار کشیدن و افزایش کلسترول خون که عوامل خطرساز برای بیماری های قلبی اند، هر چه مدت و شدتشان بیشتر شود، خطر آنها نیز افزایش می یابد و در جاده ی منتهی به طلاق، یکی از این عوامل، به طور زنجیره وار، دیگری را به دنبال می آورد.

[تصویر:  57923542207210142236169631433422792198209.jpg]

وقتی که حمله ای از جانب یکی از طرفین صورت می گیرد ، طرف مقابل پاسخ « جنگ یا گریز» را در اختیار دارد. بدیهی ترین پاسخ، جنگیدن متقابل است که معمولاً به یک مسابقه ی بی حاصل داد و فریاد منتهی می شود. اما پاسخ دیگر - یعنی گریز - ممکن است مضرتر باشد، به ویژه وقتی که با حربه ی سنگین سکوت انجام شود. سکوت، پیامی سردکننده ، پرقدرت و آمیزه ای از بی میلی، فاصله و برتری ، و ویران گر سلامت رابطه است.

مکالمه های درونی و اندیشه ای افراد که در پس زمینه ی ذهن جاخوش کرده اند بسیار قدرتمندند و سیستم هشدار دهنده ی عصبی را به اشتباه می اندازند. وقتی فرد خود را قربانی زندگی بداند، به سادگی فهرستی از اعمال و رفتار همسرش را به خاطر می آورد که تداعی کننده ی قربانی بودن اوست و کارهای محبت آمیز او را نادیده می گیرد. افکار مسموم، عواطف را در چنگال خود می گیرند و نگرش های بدبینانه باعث می شوند فرد ، همسر خود را فطرتاً بدذات و غیر قابل تغییر بداند، اما نگرش های خوش بینانه و مثبت، شرایط را قابل تغییر جلوه می دهند. نگرش بدبینانه، اندوه بی امان را به ارمغان می آورد و نگاه خوش بینانه آرامش و تسکین.

در بین زن و شوهرها گاهی مشاجره هایی پیش می اید که منجر به طغیان می شود. زنان و شوهران پرخاشگر آن چنان در بدبینی نسبت به همسرشان غرق می شوند که در باتلاق احساسات وحشتناک و غیر قابل کنترل فرو می روند. در این حالت نه می توانند حرف ها را بدون تحریف بشنوند، نه می توانند با فکر باز و روشن به چیزی پاسخ دهند و نه می توانند به افکار خود نظم دهند، در نتیجه به واکنش های بدوی متوسل می شوند. البته آستانه ی طغیان برخی از افراد بسیار بالاست و به راحتی در مقابل خشونت و تنفر مقاومت می کنند (مثل یک انتقاد ساده از سوی همسر).


در هنگام پرخاش ( طغیان ) ، تعداد ضربان قلب به 10 یا 30 بار بیشتر از حالت عادی می رسد و در بدن مقداری آدرنالین و چند هورمون دیگر ترشح می شود که رنج و اندوه را برای مدتی افزایش می دهد؟ عضلات کشیده می شود ؛ تنفس مشکل می گردد؛ باتلاقی از احساسات مسموم، ترس و خشم ناخوشایند به وجود می اید که گریز از آن ناممکن است ؛ اندیشه به قدری مغشوش می شود که امکان حل و فصل منطقی مسائل از بین می رود. فرد در این حالت مشکلات را غیر قابل حل می بیند. وقتی زن و شوهر در چرخه ی تکرار شونده ی انتقاد و تنفر، دفاع و سکوت سهمگین، اندیشه های اندوهبار و طغیان عواطف گرفتار می شوند، در زمینه ی خودآگاهی عاطفی، همدلی و توانایی آرامش بخشیدن به یکدیگر و خود ، دچار ناهماهنگی شده اند.

شوهرها در مقایسه با زن ها آمادگی طغیان بیشتری در برابر انتقاد از سوی همسران خود دارند. در هنگام طغیان آدرنالین بیشتری در خون مردها ترشح می شود و آنها در مقایسه با زن ها در برخورد با سطح پایین تری از رفتار منفی شروع به ترشح آدرنالین می کنند و به همین دلیل بهبود طغیان از نظر جسمانی در شوهرها بیشتر از زن ها طول می کشد.

منبع: مشاوره در آستانه ازدواج تالیف سید مهدی حسینی بیرجندی

ارادتمند سرباز كانون...
يا علي53
#32
تو همانی که هستی


[تصویر:  521141791871821822917601818937453246218.gif]

میل به پذیرفته شدن یکی از قوی‌ترین امیال در روابط ما با دیگران است. ما نیاز داریم دیگران به‌ویژه همسرمان ما را آن‌گونه که هستیم قبول کند و بپذیرد. منظور از پذیرش نه در مورد ظاهر، پوشش و یا... بلکه به خاطر ویژگی‌های درونی و اخلاقی ما با بقای نقاط ضعف . اگر همسر خود را به خاطر حضور همین ویژگی‌های فعلی دوست داشته باشیم و تحسین کنیم، بزرگترین هدیه در جهت ایجاد خود پنداره مثبت و ایجاد توانایی برای شناخت خود و افزایش قدرت تغییر را به او ارائه دادیم .

همسرتان با آن خصوصیات اولیه‌اش شما را شیفته خود کرده بود! فکر نمی‌کنید اگر بنا به خواسته شما خیلی تغییر کند، دیگر حتی او را دوست نداشته باشید؟

گر همواره به او برچسب منفی بزنیم او این بر چسب‌های منفی را می‌پذیرد و خود را مطابق با ادراکی که از او داریم متظاهر می‌سازد. رابطه مهرآمیز و توام با علاقه که منجر به پذیرش طرفین می‌شود قدرتی شورانگیز دارد. رابطه پرورش دهنده که طرفین مورد پذیرش و تایید یکدیگرند به افراد کمک می‌کند تا تصورات منفی از خود را به تصورات مثبت تغییر دهند. در این رابطه افراد از یکدیگر حمایت می‌کنند. و در اثر این حمایت راحت‌تر می‌توانند استعداد و توانایی خود را برای بهتر شدن شکوفا سازند.

نتیجه حمایت متقابل خودپذیری بوده و در اثر افزایش خودپذیری توانایی‌ها نیز پیشرفت نموده و نتایج مثبتی را در بردارد. لذا تنها شخصی که واقعا می‌تواند ما را تغییر دهد خودمان هستیم و هر هنگام که خودمان می‌خواهیم تغییر می‌کنیم. مسئولیت رشد و تغییر، مسئولیت خود شما است پس به او اجازه دهید رشد کند و تبدیل به شخص بی‌نظیری شود که قرار است بشود.

افراد معمولا تغییرات جزئی همسرشان را که نه از روی رضا و رغبت، بلکه از روی ناچاری و به انگیزهٔ جلوگیری از جار و جنجال صورت گرفته است را بزرگ می‌بینند و درصدد هستند که باز هم روی او فشار بیاورند تا باز هم به قول خودشان تغییر کند! من نمی‌دانم بعد از عوض کردن و تغییر دادن، چه چیزی باقی می‌ماند که ما بخواهیم با آن باقیمانده، خوشبخت بشویم. همسرتان با آن خصوصیات اولیه‌اش شما را شیفته خود کرده بود! فکر نمی‌کنید اگر بنا به خواسته شما خیلی تغییر کند، دیگر حتی او را دوست نداشته باشید؟

وقتی شما همسر خود را همان‌طور که هست بپذیرید و او را مورد تأیید و تصویب قرار دهید، او هم ناگزیر می‌شود که شما را همان‌طور که هستید بپذیرد،

زن و شوهر اگر به‌جای تغییر یکدیگر، بکوشند همان‌طور که هستند یکدیگر را قبول کنند، آن وقت است که دریچه‌های خوشبختی و سعادت یکی پس از دیگری به روی آنها باز می‌شوند. بنابراین در فکر تغییر شخصیت طرف مقابل خود نباشید، که راه بیهوده‌ای را رفته‌اید آنچه مربوط به رفتار او باشد، خود به خود در درازمدت تغییر خواهد کرد. پذیرفتن، معمولاً یک جاده دوطرفه است.

وقتی شما همسر خود را همان‌طور که هست بپذیرید و او را مورد تأیید و تصویب قرار دهید، او هم ناگزیر می‌شود که شما را همان‌طور که هستید بپذیرد، وقتی پذیرفتن، همراه با ”درک کردن“ باشد، آن وقت زندگی رؤیایی و زیبا می‌شود، یعنی چلچراغ‌های زندگی یکی پس از دیگری روشن می‌شوند و محیط زندگی زناشوئی را پر از نور، روشنائی و شفافیت می‌کنند.

ارادتمند سرباز كانون...
يا علي53
#33
محبت به همسر، محک ایمان


[تصویر:  3616519715118163172552041472392465217920929.gif]

زن و شوهر باید گاهی از یکدیگر به زبان تشکر کنند و محبت و عاطفه قلبی خود را اظهار کنند. برای گرم نگهداشتن تنور عشق و صفا، انجام وظیفه و محبت قلبی به تنهایی کافی نیست. اظهار محبت و تشکر و مخصوصاً نسبت به زن که عواطف ظریف‌تر و احساسات رقیق‌تری دارد، تأثیر روانی عمیقی در روح شنونده باقی می‌گذارد.

رسول خدا(ص) می‌فرماید: «مردی که به زنش بگوید: من تو را دوست دارم، تاثیر این سخن برای همیشه در روح او باقی می‌ماند.»

زن از شنیدن جمله "دوستت دارم"به وجد و شعف می‌آید، پر و بال پیدا می‌کند، سرشوق می‌آید، وظیفه‌اش را با دلگرمی انجام می‌دهد و مشکلات زندگی را با چهره باز تحمل می‌کند، شوهرانی هستند که زنان خود را دوست می‌دارند و از خانه‌داری آنها راضی هستند، ولی هیچگاه دوستی خود را اظهار نمی‌کنند و تشکری بر زبان نمی‌آورند. اینها یا فکر می‌کنند، تشکر و اظهار محبت، شخصیت آنها را پایین می‌آورد یا زن خودش را لوس می‌کند، ولی باید بدانند که این فکر بر خلاف دستور اسلام است. اگر علت عدم تشکر اولی باشد، مرد در اشتباه است و اگر دومی درست باشد، زن در اشتباه است و در هر حال شوهر باید وظیفه خود را انجام دهد.

برای محبت کردن به همسر راه‌های متفاوتی وجود دارد . ما در زیر به چند مورد از آنها اشاره می‌کنیم :

اگر ناراحت است به احساسش احترام بگذارید.

وقتی خسته است به او کمک کنید.

هر وقت به تنهایی احتیاج دارید و می‌خواهید با خودتان خلوت کنید، به او بگویید که می‌خواهید مدت کوتاهی تنها باشید و به زودی پیش او خواهید بود.

وقتی که دیگر نیازی به تنهایی نبود و پیش او بودید، با بیانی صمیمانه به او علت ناراحتی خود را بگویید و او را مطمئن سازید که تقصیری متوجه او نبوده است.
در حضور دیگران به او احترام گذاشته و از خوبی‌هایش تمجید کنید.

در جمع و میهمانی به او بیشتر از سایرین توجه کنید.

در مناسبت‌های خوب زندگی، مانند سالروز ازدواج یا تولد و غیره با نوشتن مطلبی کوتاه ابراز عشق و علاقه کنید.

سعی کنید حال و احساس او را درک کرده و همدردی کنید. مثلا اگر حالش خوب است، بگویید "امروز خوشحال به نظر می‌رسی".

سعی کنید، رفتارتان مثل روزهای اول آشنایی باشد. نخستین روزهای آشنایی را همواره به یاد داشته باشید.

به کارهای منزل رسیدگی کنید و اگر چیزی احتیاج به تعمیر دارد انجام دهید

صمیمیت را چاشنی زندگی کنید و به جای اینکه در مقابل یکدیگر بایستید به موازات یکدیگر حرکت کنید .

از همدیگر نظرخواهی کنید.

به کارهای روزانه‌اش علاقه نشان داده و از کارهایی که انجام می‌دهد سوال کنید.

برایش هدایای مناسبی تهیه کن.

از محل کار به او تلفن بزنید و از حالش جویا شوید.

چه تمثیل زیبایی حضرت علی (ع) در مورد زن فرموده اند که : «زن ریحانه است.» زن همانند گل است و به راستی طراوت یک گل، مرهون مراقبت باغبانی مهربان است، تا در سایه ی مواظبت و انس با آن گل، ازجلوه و زیبایی و عطر و رنگش، بهره و لذت برد و روحش از دیدار آن تازه گردد. «استاد مطهری» لزوم عشق و ابراز محبت نسبت به زن را با تشبیه زیبایی این گونه بیان کرده اند: مرد مانند کوهسار است و زن به منزله ی چشمه و فرزندان گل ها و گیاهان؛ چشمه باید باران کوهسار را دریافت و جذب کند تا بتواند آن را به صورت آب صاف و زلال بیرون دهد و گل ها وسبزه ها را شاداب و خرم کند. پس همانگونه که رکن حیات دشت، باران کوهستانی است، رکن حیات خانوادگی نیز احساسات و عواطف مرد نسبت به زن می باشد که در پرتوی آن هم زن، هم زندگی و هم فرزندان، صفا و جلا و خرمی می گیرد.

به سبب این نیروی عظیم و اثر بخشی فوق العاده ی آن است که در دین مقدس اسلام، از جانب پیامبر و ائمه (ع) سفارش های بسیاری در زمینه ی محبت و اظهار علاقه نسبت به «زن» بیان شده است.

رسول گرامی اسلام (ص)اظهار محبت به همسر را نشانه ی ایمان به خدا می دانند و می فرمایند: هر چه ایمان انسان کامل تر باشد، به همسرش بیشتر اظهار محبت می کند.

ارادتمند سرباز كانون...
يا علي53
#34
اصولی انتخاب کن !

راه کارهایی برای انتخاب بهتر همسر


[تصویر:  164166167200619123612356168101782712889.jpg]

همان گونه که می‌دانیم، ازدواج امری مقدس است که باید با آگاهی کامل طرفین صورت بگیرد تا زوجین بتوانند در کنار هم، زندگی موفقی داشته باشند. به همین منظور، در زیر برخی از راه کارهای لازم برای انتخاب همسر مناسب، آورده شده است.

1) تهیه‌ی فهرست تفاهم


اگر فهرستی در پاره‌ی ویژگی‌های همسر دلخواه خود بنویسید و در دسترس‌تان قرار دهید ، هدفمند خواهید بود و چنانچه طبیعت بخواهد کنترل فکر و احساس شما را به دست بگیرد و در برابر واقعیت، نابینای‌تان کند ، با آن مقابله خواهید کرد. در این صورت، شانس شما برای یافتن شریکی مطلوب و مناسب که با او بتوانید چراغ زندگی خود را روشن کنید ، افزایش می‌یابد.

بنابراین، مهم است از کسی که می‌خواهید به عنوان همسر انتخاب کنید ، تصوری داشته باشید در این زمینه با توجه به ویژگی‌های مورد نظرتان، می‌توانید هر کدام را که می‌خواهید ، انتخاب کنید و یا کیفیت‌های دیگری را به این مجموعه اضافه نمایید. آن گاه آنها را با توجه به آنچه برای شما مهم است، اولویت‌بندی کنید ، به‌طوری که بدانید کدامیک برای شما اهمیت بیشتری دارد. در پایان، باید بتوانید تصویر ایده‌آلی از کسی که می خواهید بقیه‌ی زندگی خود را با او بگذرانید، داشته باشید.

برای شروع ، کاغذی بردارید و ویژگی‌های همسر ایده‌آل خود را یادداشت کنید برای این منظور، کافی است تمام فضایل، ارزش‌ها، خصلت‌ها و ویژگی‌های شخصیتی همسر مورد نظر خود را قید کنید. سعی کنید. سعی کنید این فهرست تا حد ممکن، دقیق و جامع باشد.

2- لزوم گفتمان

شما با استفاده از گفت‌وگو می‌توانید از روحیات و شخصیت همسر آینده‌تان، شناخت بهتری کسب نمایید. برخی افراد، نسبت به بعضی از شخصیت‌ها، حساسیت ویژه‌ای دارند و نمی‌توانند با دارندگان این‌گونه شخصیت‌ها، زندگی مشترک داشته باشند ، برای نمونه ، افراد خونسرد و آرام، افراد درونگرا و گوشه‌گیر را نمی‌پسندند و افراد خونگرم، پرتحرک و برون‌گرا را برای همسری ترجیح می‌دهند. بعضی افراد ممکن است کسانی را که احساسات تندی دارند و به شدت عاطفی هستند ، مناسب حال خود تشخیص ندهند و تیپ «منطقی» و «عقلانی» را بپسندند و بر عکس. در هر حال، کسی که در مقام انتخاب است، باید ببیند آیا با چنین فردی می‌تواند زندگی کند یا نه؟ در این گونه گفت‌وگوها هر یک از هر طرف، صادقانه به معرفی خود و بیان ویژگی‌های اصلی خویش می‌پردازد و خواسته‌هایش را از طرف مقابل و زندگی مشترک با او بیان می کند. هم‌چنین روشی که شخص می‌خواهد در زندگی مشترک در پیش گیرد و شرایط موجود او، از مسائلی است که در این گونه گفت و گوها، مطرح می‌شود.

در این گونه گفت و گو‌ها به عنوان نمونه ، می‌توان درباره‌ی محورهای زیر به تبادل نظر پرداخت:

- مدیریت خانواده و نقش زن و مرد

- شرایط مادی زندگی

- روش‌های حل اختلاف و تبادل‌نظر در زندگی مشترک

- رفت و آمدها و معاشرت‌ها

- و مسائل دیگر که مورد علاقه و شاید تاکید هر یک از دو طرف است.

اگر هر یک از دو طرف، شرط‌هایی درباره‌ی زندگی مشترک دارد ، باید به روشنی مطرح سازد. هم‌چنین وجود هر گونه عیب یا معلولیت جسمانی و ابتلا به هر گونه بیماری جسمانی یا روانی مهم، یا طرف مقابل، در میان گذاشته شود.

البته ذکر عیب‌های جزئی که اغلب اهمیت چندانی در روابط زناشویی ندارد، ضروری نیست. اگر پس از این گفت‌و گوها و تعیین شرط‌ها، دو طرف به توافق برسند، در آینده با مشکلات کمتری روبه رو می‌شوند.

3- نقش و اهمیت مشاوره

از آن جایی که پیوند زناشویی، پیوندی آسمانی است، باید پیش از انجام آن، تمامی زوایا و جوانب آن را در نظر گرفت که تا حد امکان، این پیوند، پیوندی صحیح و سالم باشد و از هر گونه آسیبی مصون بماند تا به این ترتیب، پایه‌های کانون خانواده که مهم‌ترین و اساسی‌ترین واحد اجتماع است، تقویت شود و همچنان سالم و مستحکم باقی بماند.

پیوند زناشویی را از جهاتی می‌توان مشابه پیوند بین دو گیاه دانست. هر باغبانی به خوبی می‌داند که هر گیاهی را نمی‌توان به هر گیاهی پیوند زد. هدف از پیوند گیاهان، رسیدن به میوه‌‌ی بهتر و بیشتر در ریشه‌ای محکم‌تر است. پس دو گیاهی به یکدیگر پیوند زده می‌شوند که ضمن داشتن تشابه ساختمانی، خصوصیات ویژه‌ای نیز داشته باشند، برای نمونه یکی میوه‌ی بهتری بدهد و دیگری از ریشه، تنه و شاخ و برگ بیشتری برخوردار باشد تا با انجام عمل پیوند، درخت تنومندتر و پربارتر حاصل شود.

«زناشویی در حقیقت پیوندی است که از درختی به درخت دیگر می‌زنند ، اگر خوب گرفت، هر دو بارور می‌شوند و اگر بد شد ، هر دو خشک می‌شوند.»

در انتخاب همسر، بایستی هدف، انتخاب یک «همسر» به تمام معنی کلمه باشد یعنی انتخاب یک همراه، همدم، همدل، هم‌قدم، هم‌فکر و هم‌دوش که بتواند مسیر رشد و تعالی را در کنار و هم‌گام و همراه با همسرش بپیماید. آنان باید به تنهای ینیز این توانایی را داشته باشند که در غیاب دیگری، کانون خانواده را گرم و روشن نگه داشته و از آن پاسداری نمایند. ضمن آنکه باید بتوانند در آینده، نقش پدر و یا مادری لایق و مهربان را نیز ایفا نمایند.

البته لازم به تذکر است که وقتی دو نفر از دو کانون جداگانه با یکدیگر پیوند برقرار می‌کنند و کانون جدیدی را تشکیل می‌دهند ، نباید یکباره کانون‌های قبلی خود را رها نموده و یا همچنان به‌طور کامل، به کانون‌های خانوادگی قبلی خود، وابستگی داشته باشند ، بلکه بایستی ضمن پایه‌ریزی تدریجی کانونی مستقل، ارج و قرب و حرمت کانون‌های خانوادگی قبلی خود را نیز هم‌چنان حفظ کنند اغلب کسانی می‌توانند کانون‌های خانوادگی خوبی تشکیل دهند که خودشان در کانون‌های خانوادگی خوبی تربیت شده باشند.

جهت پیش‌گیری از این گونه مشکل‌ها و مشخص نمودن میزان هماهنگی و نزدیکی بین دو زوج و میزان موفقیت پیوند ازدواج آنان، مراجعه به یک مشاور با تجربه در امر مشاوره‌ی ازدواج، می‌تواند جلوی بسیاری از این مشکلات را بگیرد. با مشاوره، میزان هماهنگی دیدگاه‌های دو طرف (در زمینه‌های زیستی، روانی، اجتماعی، شخصیتی، رفتاری، فرهنگی، اقتصادی، اعتقادی، جغرافیایی، خانوادگی، فردی و...) روشن شده و با دیدی باز و با علم و اطلاع کافی از تمام جوانب موضوع، پیوند زناشویی خود را منعقد می‌نمایند. به این ترتیب، از بسیاری مشکل‌ها و عواقب جبران ناپذیری که در اثر عدم رعایت این نکته‌ها، گریبان گیرشان خواهد شد، مصون خواهند ماند.

منبع: مجله شادکامی و موفقیت

ارادتمند سرباز كانون...
يا علي53
#35
ایده های اشتباه در ازدواج


[تصویر:  2064118396125241107145499324513134520321.jpg]

1- ازدواج به دلیل دوری از خانواده و پدر و مادر:

وقتی وضعیت در خانه‌ی پدری، شوم و اندوه‌بار باشد، ازدواج یک راه گریز محسوب می‌شود.

تعجبی ندارد که خیلی‌ها این راه گریز را انتخاب می‌کنند؛ اما به‌طور معمول، این مسیری است که شما را از چاله درآورده و به چاه می‌اندازد.

یکی دو سال دیگر در خانه‌ی پدر و مادر ماندن، بهتر از آن است که با نخستین پیشنهاد ازدواج، تن به تاهل دهید، چون آن‌وقت ممکن است شریک زندگی‌تان تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما گردد.


2- ازدواج به دلیل نگرش یک جانبه‌ی پدر و مادر شما به شخص مورد نظر:

البته جای تعجب دارد که پدر و مادر شما به‌طور واقعی، همسر آینده‌ی شما را دوست بدارند؛ اما دوست داشتن این فرد از سوی آنان، دلیل کافی برای مدنظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نیست. سال‌های آینده، زمانی که (بعد از 120 سال ) از میان شما رفتند، شما کماکان باید اسیر فرد رویاهای آنان باشید؛ فردی که شاید مرد یا زن رویاهای شما نباشد.

3- ازدواج فقط به دلیل پول و ثروت:

اگر شما شیفته‌ی فردی هستید که ثروتمند است و فقط به همین دلیل حاضرید با او ازدواج کنید و به دیگر ابعاد توجه نمی‌کنید، این ملاک مناسبی نمی‌باشد.

ایده‌ی ازدواج کردن با یک فرد، بدون توجه به احساس و عاطفه‌ی قلبی و فقط از روی نگاه مادی گرایانه، به‌طور یقین، عقلانی نیست و اشتباه می‌باشد.

4- ازدواج به دلیل ترحم و دل‌سوزی به یک فرد:

گاهی انگیزه‌ی فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی، مشکل‌های اقتصادی و اجتماعی و دلیل‌های دیگر است.

برای نمونه، دختری که به پسری وابستگی شدید دارد، مسوولیت زندگی او از جمله کار، مسکن و مسائل مادی را می‌پذیرد. چنین انگیزه‌هایی بعد از مدتی کوتاه، رو به خاموشی می‌رود و در نهایت، زندگی مشترک را با بحران مواجه می‌سازد.

5- ازدواج به دلیل خو گرفتن به ارتباط در طی زمان طولانی:

هنگامی که دو نفر پس از آشنایی، تصمیم به ازدواج با یکدیگر می‌گیرند، اشکالی ندارد؛ اما موقعی اجبار به دلیل «عادت محض» خطرناک می‌شود که دو نفر که با هم ازدواج کرده‌اند و بعد، از یکدیگر طلاق گرفته و به هم عادت کرده‌اند، تصمیم بگیرند دوباره شانس خود را امتحان کنند؛ مطمئن باشید هرگاه بار نخست، کارساز نبوده باشد، بار دوم نیز، کارساز نخواهد بود.

6- فردی که برای رسیدن به شما از همسرش جدا می‌شود:

به‌طور معمول، این‌گونه ازدواج‌ها، زیاد دوام نخواهد آورد و پایه‌ای برای یک رابطه‌ی درازمدت نخواهد بود. فردی که به خاطر شخصی حاضر است به همسر یا نامزد خود خیانت کند، به‌طور مسلم رابطه‌ی آنان، استحکامی نخواهد داشت؛ زیرا کسی که توسط شما به فرد دیگری خیانت کرده، روزی نیز به خود شما خیانت خواهد کرد.

نویسنده : محمدرضا دژکام -عضو انجمن روان‌شناسی ایران

ارادتمند سرباز كانون...
يا علي53
#36
مجرد هاي عاشق ، بخوانند!


[تصویر:  155107238103200312361941562542691243897208.jpg]

ازدواج ، يکي از موضوع‌هاي اساسي زندگي هر فرد است و در اين ميان، افرادي که با تدبيري مناسب به ‌اين سنت الهي عمل مي‌کنند ‌، شاهد پيامدهاي بسيار مثبتي در زندگي خواهند بود و آرامشي عميق در زندگي‌شان جاري مي‌گردد. اما متأسفانه بايد بگوييم که براساس آمار و ارقام رسمي کشورمان در سال1386 ، حدود صدهزار مورد طلاق در جامعه‌ي ما اتفاق افتاده ‌که هر شنونده‌اي را بي‌درنگ به تأمل در اين‌خصوص ، وا‌مي‌دارد. آيا اين افراد، قبل از ازدواج فکر مي‌کردند روزي با دنيايي از اندوه ، مي‌بايست از هم جدا شوند؟

‌با بررسي بسيار ساده و گذرا در زندگي بسياري از زوج‌هاي جوان که به‌ظاهر روزي عاشق يکديگر بودند و اينک از هم نفرت دارند ، در‌مي‌يابيم که آنان مفهوم عشق را اشتباه در ذهن و کالبد وجودشان ، تعبير کرده و بر‌اساس اين اشتباه ، تصوير رنگي و زيبايي از طرف مقابل در ذهن‌شان ترسيم و زندگي مشترک خود را بدون هيچ پشتوانه‌ي منطقي و عقلي آغاز نموده‌اند.

در اين مقاله سعي مي‌شود برخي از مشکل‌هاي عشق‌هاي زودگذر و سطحي بيان شود تا دست‌کم افرادي که گرفتار چنين عشق‌هايي شده‌اند ، با بررسي اين نکته‌ها ، نگاه عميق‌تر و عاقلانه‌تري به موضوع ازدواج داشته باشند:


چهره‌هاي تکراري:

‌يکي از جذابيت‌هايي که در عشق‌هاي زودگذر وجود دارد ، چهره و ظاهر فرد مقابل است. آنان شيفته‌ي زيبايي ظاهرهم ‌مي‌شوند و با گفتن کلمه‌هاي عاطفي و عاشقانه ، تظاهر به علاقه‌مندي به خصلت‌هاي ارزشي يکديگر مي‌کنند اما بعد از گذشت مدتي از ازدواج ، با فروکش کردن هيجان‌هاي کاذب‌‌ از درون ، به سراغ ارزش‌هاي فرد مقابل مي‌روند چرا‌که در اين زمان ، چهر‌ه‌ي او ديگر عادي و شايد هم تکراري شده است و اکنون ويژگي‌هاي دروني و معنوي همسر براي‌شان مهم و جدي گشته و در صورتي‌که با نظام ارزشيِ مورد قبول آنان سازگار نباشد ،‌ شروع به بهانه‌گيري و پرخاشگري مي‌کنند و زندگي را تبديل به جهنمي سوزان و پراضطراب مي‌نمايند.

جوانان عزيز يادتان باشد که‌: «چهره و ظاهرِ مورد پسند ، در ازدواج مهم است اما شرط کافي براي يک زندگيِ خوب نيست.»

‌سوء‌ظن‌هاي مکرر:

از آسيب‌هاي بسيار جدي عشق‌هاي زودگذري که منجر به ازدواج مي‌شود ‌، سوء‌ظن‌هاي مکرر در زندگي زناشويي ‌مي‌باشد. افرادي که به‌راحتي با يک لبخند و يا با يک گفت‌وگوي ساده در يک ميهماني و بدون هيچ پشتوانه‌ي منطقي ، دل به هم مي‌سپارند ،‌ پس از زماني اندک بعد از ازدواج ، دچار ترديد مي‌شوند که چنين فردي‌که به اين راحتي با من بناي دوستي و محبت را گذاشت ، ممکن است با فرد ديگري هم چنين بوده باشد و يا در آينده‌اي نزديک ، چنين رابطه‌اي را با ديگري داشته باشد. بنابراين ، مدام دچار ترديد و بدبيني نسبت به همسر شده و هميشه به ديده‌ي يک متهم به او ‌مي‌نگرد و همين سوء‌ظن‌هاي مکرر ، زندگي را آشفته و دچار بحران مي‌کند. هر چه‌قدر يک خانم در ارتباط‌ها و محاوراتش با مردان غريبه ، راحت‌تر باشد ، به همان ميزان ، ارزش و قيمتش ‌نزد آنان پايين‌تر مي‌آيد و فقط زيبايي‌هاي ظاهري آن زن براي آنان جلب توجه مي‌کند و جوهر وجودي و ارزشي آن زن ، مورد بي‌مهري قرار‌مي‌گيرد.

دختر خانم‌هاي عزيز ، يادتان باشد که‌: «مردان خوب و مهربان، دنبال تشکيل خانواده با دختراني هستند که به‌راحتي در دسترس نباشند.»

‌عدم پشتوانه‌ي خانواده‌:

يکي از معضل‌هاي بيش‌تر زوج‌هايي که با عشق‌هاي خياباني ، زندگي مشترک‌ خود را آغاز مي‌کنند ‌، عدم حمايت خانواده‌هاي‌شان مي‌باشد. پدر و مادر که سال‌ها فرزندان را در چتر حمايتي خود قرارداده‌اند و آرزوي يک زندگي خوب را براي فرزندان‌شان داشته‌اند ، ناگهان ‌‌با انتخابي از طرف فرزندشان مواجه مي‌شوند که شايد به هيچ‌وجه تناسبي با خانواده‌ي آنان نداشته باشد. بنابراين ، تنها با اصرار و پا‌فشاري فرزندشان ، تن به رضايت به ‌اين ازدواج مي‌دهند و گاهي هم هيچ‌و‌قت چنين ازدواجي را حتي به‌ظاهر ، تأييد نمي‌کنند.

چنين زوج‌هايي که مورد حمايت مادي و معنوي خانواده قرار‌نمي‌گيرند ‌، به‌طور معمول ، بعد از زمان کوتاهي از زندگي مشترک ، دچار طوفان‌هاي شديدي در عرصه‌ي زندگي مي‌شوند و چون تکيه‌گاه محکمي ندارند ، گاهي بادبان‌هاي کشتي زندگي‌شان در اين بحران‌ها مي‌شکند و بازسازي اين بادبان شکسته ، شايد بسيار سخت و گاهي هم غير‌ممکن باشد.

جوانان عزيز ، يادتان باشد که: «خانواده ،مهم‌ترين پشتوانه‌ي يک زوج جوان در عرصه‌ي زندگي خواهد بود‌. سعي کنيد همواره از حمايت آنان در تصميم‌ها برخوردار باشيد.»

‌کاهش احساس‌هاي عاشقانه:

زوج‌هايي که با عشقي کاذب و بدون منطق ، زندگي مشترک خود را آغاز مي‌کنند ، به دليل طغيان بي‌اساس احساس‌‌هاي‌‌شان در ابراز علاقه در ابتداي آشنايي ، پس از ازدواج ، به‌طور طبيعي اين معاشقه و فوران احساس‌ها، رو به تنزل مي‌رود و اين در حالي‌ست که انتظارها و توقع‌هاي گذشته هم‌چنان باقي‌ست و در اين شرايط ، طرفين احساس‌هاي خود را با قبل از ازدواج مقايسه کرده و دچار تناقض مي‌شوند و چنين برداشت مي‌کنند که طرف مقابل ، تمام آن‌چه را که در گذشته بيان داشته ، دروغ گفته است. در زندگي منطقي، اين نکته قابل توجه است که زوجين هر روز نسبت به يکديگر عاشق‌تر مي‌شوند و حرارت احساس‌ها و عواطف‌شان نسبت به هم بيش‌تر و عاشقانه‌تر مي‌شود ‌، در صورتي‌که در زندگي غير‌منطقي ، زندگي روز‌به‌روز غير‌قابل‌ تحمل‌تر مي‌شود و زن و شوهر از يکديگر دورتر مي‌شوند.

به‌راحتي دل داده و به راحتي دل از دست مي‌دهند:

ازدواج‌هاي بي‌منطقي که بر پايه‌ي تدبير بنا نشده و زوجين به‌راحتي به يکديگر دل مي‌سپارند و مسير مشترک يک زندگي را آغاز مي‌کنند ، بعد از گذشت مدتي ، دچار بحران‌هاي شديد عاطفي ، روحي و خانوادگي مي‌شوند. آنان تازه به سراغ ارزش‌ها مي‌روند و متوجه مي‌شوند اصول مهمي در زندگي هست که مي‌بايست در طرف مقابل وجود داشته باشد و اکنون همسرشان فاقد آن‌هاست. اين‌گونه افراد به‌طور معمول بدون هيچ منطقي ، ساز جدايي را سر مي‌دهند و به‌راحتي دم از طلاق‌ مي‌زنند. آنان که در فاصله‌اي نه چندان دور، به‌راحتي دل به محبوب‌شان دادند ، اينک نيز به‌ همان راحتي از او مي‌گذرند و عشق خويش را در جايي ديگر جست‌وجو و به‌سادگي ، يک زندگي مشترک را نابود مي‌کنند.

جوانان عزيز : به‌طور حتم بايد توجه داشته باشند که زندگي مشترک‌، يک شوخي نيست و طرفين مي‌بايست با يک بررسي دقيق و مشاوره‌هاي مختلف ، اين مسير را آغاز نمايند و افراد قبل از اين‌که گرفتار احساس‌هاي عاطفي با کسي شوند‌، معيارها و ويژگي‌هاي مورد‌ نظرشان را در زندگي ، مشخص و بر آن اساس ، اقدام نمايند تا لحظه‌هاي زيبايي در زندگي براي‌شان رقم بخورد.

با آرزوي خوشبختي براي همه‌ي دخترها‌ و پسرهاي ايراني

منبع: مجله شادکامي - با تغيير

ارادتمند سرباز كانون...
يا علي53
#37
با سلام

اصول منطقي منت كشي :

وضعيت اين گونه مي باشد.سکوت....... جواب هاي سربالا......پريشان خاطري........ در اين شرايط مي‌خواهيد موي سر خود را بکنيد. واقعا ديگر فکري به ذهن تان نمي‌رسد که چه بکنيد.عذر خواهي از همسر يا نامزدتان ممکن است مشکل به نظر برسد ، بخصوص زماني که بر سر مسئله يا موضوعي با هم چندين بار مخالفت کرده باشيد و ممکن است در خود توان گفتن متاسفم را نبينيد. هر چند هر کاري را که فکر مي‌کرديد به او مي‌فهماند از کرده خود پشيمان هستيد را انجام داده ايد.اين مطالب چندين روش جهت عذر خواهي مطرح شده است اين به روش ها حل و فصل نمودن اختلافات و عبرت گرفتن از تجارب خواهد انجاميد:

به چيزي که اکنون در حال روي دادن است توجه کنيد . آتش آور معرکه شدن راهي به جايي نخواهد برد و با فراموش کردن گذشته زودتر به توافق مي رسيد.

1- انتقاد را با گشاده رويي بپذيريد
در مجادله‌اي که هر دوي شما تصور مي‌کنيد حق با شماست و مشکل مربوط به طرف مقابل مي‌باشد به ويژه اگر قبلا نيز مکررا بر سر موضوع فعلي بحث کرده ايد ، لطفا انتقاد همسر خود را با روي باز و به راحتي گوش کنيد.

2- زنگ تفريح دهيد
در اوج بحث فشار خونتان بالا مي رود و تپش قلبتان بالا مي رود و ممکن است چيز هايي بگوييد که لزوما از بيان آن ها منظوري نداريد . هميشه به مکاني خلوت نياز داريد که در آن از هم جدا شده ، آرام گرفته و افکار خود را جمع کنيد.

3- گذشته را ياد آوري نکنيد
به چيزي که اکنون در حال روي دادن است توجه کنيد . آتش آور معرکه شدن راهي به جايي نخواهد برد و با فراموش کردن گذشته زودتر به توافق مي رسيد.

4- به او بگوييد که دشمن اش نيستيد
اگر به آرامي در مورد موضوعي بحث مي کنيد و همسرتان به يکباره صدايش را بالا برده و از کوره در مي رود ، کافي است شما به روش آرامتان ادامه دهيد و سعي کنيد با رفتار محبت آميزتان به او بفهمانيد که دشمني در کار نيست.

5- محيط دور برتان را درست کنيد
محيط اطراف تاثير مستقيمي روي احساسات ما دارد. احساس دلخوري خشن است اما با مراقبت همراه با توجه محبت آميز هميشه مي توان آن را کنترل کرد.

6- مشکل ترين کلمه را به زبان بياوريد
يک عذر خواهي واقعي مي تواند يکي از دشوارترين پيشنهاداتي باشد که ما ارائه مي دهيم! بر خلاف تصور عموم همه افراد قادر به زبان آوردن اين کلمه بوده و تا به حال هيچ کس بعد از گفتن آن غش نکرده است.

عذر خواهي تنها به اين معناست که بگوييد متاسفيد بلکه بايد آن اتفاق را براي هميشه فراموش کنيد. در حقيقت فراموشي باعث مي گردد که مسئله مورد نظر راه بازگشت و سرايت دوباره به رابطه تان را نداشته باشد.

7- جمله اي دلپذير به او بگوييد
گاهي اوقات فراموش کردن حرف هاي آزار دهنده کسي که دوستش داريد مشکل به نظر مي رسد اما اگر چيزي قابل تعريف را باآن بياميزيد روبه رو شدن با مسائل بسيار آسان تر خواهد شد.

8- بگوييد که دوستش داريد.
هنگامي که مي خواهيد به حالت آشتي و صلح برگرديد به طرف مقابل بگوييد که دوستش داريد. اطمينان دادن در مورد اين موضوع که احساس شما نسبت به همسرتان هيچ گاه و تحت هيچ شرايطي تغيير نخواهد کرد ، بسيار خوب است.

9- براي عصر برنامه ريزي کنيد
بعد از اينکه در خانه اوضاع آرام شد براي آزاد شدن فکرتان از مجادله براي انجام فعاليت تفريحي آماده شويد . اگر همسر يا نامزدتان قبلا براي رزرو بليط سينما يا هر چيزي اقدام مي کرد اين بار شما پيش قدم شويد و اين کار را انجام دهيد.

10- ببخشيد و فراموش کنيد
عذر خواهي تنها به اين معناست که بگوييد متاسفيد بلکه بايد آن اتفاق را براي هميشه فراموش کنيد. در حقيقت فراموشي باعث مي گردد که مسئله مورد نظر راه بازگشت و سرايت دوباره به رابطه تان را نداشته باشد.

منبع : بر گرفته از سايت سيمرغ – با تلخيص

يا حق !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#38
با سلام

آنچه بايد درباره همسرتان بدانيد :

همه همسران دوست دارند خوشبخت باشند و در زندگي مشترك اعتماد و علاقه و صميميت را تجربه كنند.در اين ميان نكاتي هست كه چنانچه دو طرف از آنها آگاه باشند زندگي بهتر پيش مي‌رود. برخي از اين نكات مختص خانم‌هاست كه بايد سعي كنند با رعايت آنها احساس اطمينان و امنيت را به همسرانشان بدهند و برخي نكات نيز اگر مردان رعايت كنند، از بسياري از كشمكش‌ها و درگيري‌ها جلوگيري مي‌شود.
ما قصد داريم در اين بخش به مواردي كه رعايت آنها براي مردان ضروري است بپردازيم:

- مرتب به همسرتان نشان دهيد برايش ارزش خاصي قائليد.

مراقب باشيد در حضور همسرتان از دست پخت خانم ديگري كه حتي مي‌تواند مادر يا خواهرتان باشد تعريف نكنيد. اگر هم چنين كاري مي‌كنيد، بايد بلافاصله از او نيز به نوعي تعريف و قدرداني كنيد تا خيالش راحت شود كه شما قدر او را مي‌دانيد.

اين موضوع ممكن است براي برخي از آقايان خنده‌دار به نظر برسد، اما واقعيت اين است كه خانم‌ها بسيار عاطفي‌تر از مردان هستند و دوست دارند همواره در زندگي همسرشان اولويت اول باشند.

اگر شما در مورد خانم ديگري تعريف كنيد يا خوبي او را بگوييد، همسرتان فكر مي‌كند توجه شما به او نيست يا اين‌كه كارها و زحماتش شما را راضي نمي‌كند. اين كار حس بدي به او مي‌دهد و ممكن است در مقابل فرد مذكور نيز جبهه‌گيري كند.

پس به همسرتان اطمينان دهيد شخص اول زندگي‌تان است و اين موضوع را بارها و بارها با كلمات و رفتار و گفتار ثابت كنيد.

- به همسرتان تاكيد كنيد دور بودن شما از منزل به معناي تمايل تان به دوري از او نيست.

بسياري از مردان مشاغلي دارند كه موجب مي‌شود ساعات زيادي را دور از منزل باشند. برخي از آنها دوست دارند بعد از كار نيز به يك باشگاه ورزشي بروند، ورزش كنند يا اين‌كه به تماشاي مسابقه فوتبال مورد علاقه خود بنشينند.

اما هيچ يك از اينها بدين معنا نيست كه نمي‌خواهند زماني را با همسرشان خلوت كنند.

گاهي اوقات همسرشان احساس مي‌كند آنها تمام روز را دور از آنها براي خود برنامه‌ريزي مي‌كنند. پس حتما با دور بودن از آنها راحت‌ترند. در صورتي كه اين طور نيست و چنانچه مردان از اين راز آگاه باشند، با يك تماس تلفني چند دقيقه‌اي از بيرون يا گفتن يك جمله محبت‌آميز يا حاكي از قدرداني از درك و همراهي او موضوع را حل كرده و از ناراحتي‌هاي بعدي جلوگيري مي‌كنند.

البته جالب است بدانيد اين موضوع در مورد آقايان هم صدق مي‌كند. يعني اگر خانمي ‌در يك روز تعطيل براي خود برنامه‌هاي شخصي داشته باشد، همسرش ناراحت مي‌شود و دوست دارد بيشتر به او محبت شود.

- پول در آوردن براي مردان به منزله احساس قدرت بيشتر است.

از سال 1981 كه بر تعداد زنان شاغل افزوده شد و از آن زمان به بعد بسياري از زنان پا به پاي مردان كار كرده‌اند يا در مواردي حتي درآمدي بيش از همسرشان داشته‌اند، در بسياري از مباحث خانوادگي همسران تصور مي‌كنند كه شوهرانشان قصد دارند بيشتر كار كنند تا بيشتر پول درآورده و به عبارت ديگر با آنها رقابت كنند يا اين‌كه برتري خود را نشان دهند.

در صورتي كه مردان بايد براي همسرانشان توضيح دهند كه پول درآوردن موجب مي‌شود تا آنها احساس مهم بودن كرده و به نوعي نيازشان به اهميت و احترام ارضاء شود.

- وقتي هم كه در مورد پول و درآمد صحبت مي‌كنند، به خاطر تاييد و تثبيت موقعيت خود به عنوان ركن مهم در زندگي است نه اين‌كه نقش و توانايي‌هاي همسرشان را زير سوال ببرند.

وقتي عصباني هستيد از زير مسووليت‌ها در نرويد.

آقايان بايد به ياد داشته باشند كه زندگي امروزه استرس و فشارهاي روحي خاص خود را به همراه دارد و گاهي اوقات نيز خشمگين يا عصباني شدن، طبيعي و غيرقابل اجتناب است. اما وقتي از سر كار يا جاي ديگري عصباني هستيد و همسرتان مي‌گويد چراغ آشپزخانه خراب شده است، چنانچه آن را تعمير نكنيد، فكر خواهد كرد از آنجايي كه به او اهميت نمي‌دهيد مي‌خواهيد چراغ آشپزخانه كه براي كار او بسيار لازم است خاموش بماند تا او ناراحت شود.

در چنين مواردي بايد به او اطمينان خاطر دهيد كه حتما آن را درست مي‌كنيد، اما حالا نياز به كمي ‌استراحت و خلوت داريد تا بتوانيد با انرژي كافي و بهتر به آن كار بپردازيد.

- به او اطمينان دهيد او را همان‌گونه كه هست مي‌خواهيد.

گاهي اوقات وقتي خانم‌ها درباره مادر، خواهر يا افراد ديگر خانواده خود صحبت مي‌كنند و موضوعي را مطرح كرده و بيان مي‌كنند كه رفتار يا واكنش آن فرد در مقابل اين مساله چيز خاصي است و همسرشان تاييد نمي‌كند، خانم تصور مي‌كند كه آقا آن عضو خاص از خانواده همسر را قبول ندارد يا به او احترام نمي‌گذارد. در اين گونه موارد آقا بايد به همسرش بگويد براي آن فرد احترام قائل است، اما نمي‌خواهد همسرش تبديل به آن فرد خاص شود.

- به صحبت‌هاي همسرتان علاقه نشان دهيد.

يكي از تفاوت‌هاي مردان با زنان در اين است كه خانم‌ها چيزهاي ظريف و ريز را مي‌بينند و مردان كل را. به همين سبب خانم‌ها وقتي قرار است موضوعي را تعريف كنند، راجع به تمام مقدمات و حواشي آن نيز صحبت مي‌كنند، اما آقايان منتظر اصل و جان مطلب هستند. به همين سبب ممكن است خانم‌ها تصور كنند همسرشان تمايلي به گوش كردن به صحبت‌هاي آنها ندارد.

بهتر است آقايان با صبوري بيشتري گوش كنند و در مواردي هم سوالاتي بپرسند تا توجه ايشان را نشان دهد، اما در عين حال خواستار خلاصه‌تر شدن ماجرا هستند.

- به خواست او احترام بگذاريد.

گاهي اوقات فقط يك جمله كوتاه كه نشانگر توجه و علاقه شما به راحتي همسرتان است از بسياري از ناراحتي‌ها جلوگيري مي‌كند.

در مواردي وقتي همسرتان از چيزي ناراحت است يا بشدت خواهان چيزي است فقط يك جمله محبت‌آميز نظير «هر طور كه تو دوست داري» منجر مي‌شود به اين كه همسرتان از بسياري از موارد گذشت و چشمپوشي كند و آرام شود.

مشكل اين است كه بسياري از آقايان معتقدند مسائل گفتن ندارد و اگر بتوانند خواسته‌هاي همسرشان را عملي كنند، اين كار را انجام خواهند داد و اين نيازي به يادآوري ندارد، اما خانم‌ها نيازمند شنيدن بسياري از جملات هستند تا راحت و آرام و با اعتماد بيشتري زندگي را به پيش ببرند. پس آن را دريغ نكنيد.

مترجم : سحر كمالي‌نفر
منبع: family.org – به نقل از : جام‌جم آنلاين

يا حق !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#39
با سلام

دليل نادرست براي عاشق شدن

درست است که ازدواج امري قابل ستايش و پسنديده است اما چگونگي شکل گيري آن و فرايند انتخاب صحيح موضوعي قابل ملاحظه و با اهميت است. آيا به اين خاطر که به احساسات کسي لطمه‌اي نزنيد، با او ازدواج کرده‌ايد؟ و يا مي‌دانستيد بيش از آنچه که شما به او علاقه داريد، او به شما علاقمند است، اما آنقدر احساس گناه مي‌کرديد که نمي‌توانستيد براي ازدواج پاسخ منفي بدهيد؟
احساس گناه ممکن است انگيزه عجيبي براي شکل گيري يک ازدواج به نظر برسد، شما به خود مي‌گوييد که اين احساس همان عشق است در حالي که چيزي جز همدردي يا در منتهي درجه آن «حس ترحم» نيست. شما زنداني احساس گناه خود هستيد.

آيا روابط شما با همسرتان را «احساس گناه» اداره مي‌کند؟

جملات زير را بخوانيد و ببينيد چه تعداد از آنها در مورد شما چه درگذشته و چه در حال، صدق مي‌کنند :
- شما به سختي مي‌توانيد به ديگران «نه» بگوييد؛ به‌خصوص به آنهايي که دوستشان داريد.
- شما در خانواده مختلي بزرگ شده‌ايد که احساسات شما به حساب نمي‌آمدند. (به عنوان مثال: والدين انتقادگر يا کنترلگر.)

شما به خود مي‌گوييد که اين احساس همان عشق است در حالي که چيزي جز همدردي يا در منتهي درجه آن «حس ترحم» نيست. شما زنداني احساس گناه خود هستيد.

- شما با اين احساس مسئوليت که ديگران را خوشحال و راضي کنيد، بزرگ شده‌ايد. (مثلا والديني داشته ايد که از لحاظ مهر و محبت به شما تکيه مي نمايند.)
- شما مشکل مي‌توانيد احتياجات خود را بشناسيد و حتي مشکل‌تر نيز مي‌توانيد از کساني که دوستشان داريد، براي برآورده کردن نيازهايتان، تقاضا کنيد.
- شما خود را به عنوان فردي احساسي و بخشنده مي‌شناسيد و از اين موضوع نيز احساس غرور مي‌کنيد. از اينکه شما را «خودخواه» بنامند، بسيار رنجيده خاطر مي‌شويد.
- شما از رنجانيدن ديگران مي‌ترسيد و نهايت تلاشتان را مي‌کنيد تا مطمئن باشيد هيچ چيز از چيزهايي که مي‌گوييد يا انجام مي‌دهيد، باعث رنجش عزيزانتان نشود.
- شما به مراتب ساده‌تر مي‌توانيد براي ديگري از پول يا وقت خود مايه بگذاريد تا براي خودتان.
- وقتي که عزيزان شما از مشکلاتشان حرف مي‌زنند، احساس بدي پيدا مي‌کنيد و احساس مي‌کنيد که حتما مجبوريد به آنها کمک کنيد تا آنکه راه‌حلي پيدا کنند.

وقتي که از روي احساس گناه و نه از روي عشق تصميم مي‌گيريد که با کسي ازدواج کنيد، به آنان و به خود نيز کم‌فروشي کرده‌ايد. مراقب باشيد که احساس گناه با رنگ علاقه و عشق در وجود شما حضور نيابد.

- در موقع بيان نظر يا احساس شخصي خود، اگر حس کنيد که اين احساس شما نسبت به آن فرد او را مي‌رنجاند، از بيان آن صرف‌نظر مي‌کنيد.
- شما از اينکه از نزديکان خود پولدارتر، خوشبخت‌تر و يا موفق‌تر باشيد، احساس خوبي نداريد.

اگر با تعداد کمي از اين جملات ارتباط برقرار کرديد، احتمالا به همان اندازه اغلب مردم، تحت تاثير «احساس گناه» هستيد. اگر بيش از چهار جمله از جملات فوق در مورد شما صدق مي‌کند، احتمالا اجازه مي‌دهيد که احساس گناه در انتخاب‌هاي عشقي شما دخالت داشته باشد. اگر با اکثر اين جملات ارتباط برقرار کرديد، يقينا به دلائل نادرست عاشق مي‌شويد.

در دام احساس گناه
اگر درگذشته يا حال زنداني احساس گناه بوده يا هستيد و فقط به اين خاطر که اگر کسي را ترک کنيد احساس گناه مي‌کنيد، به جمله زير فکر کنيد:
وقتي که از روي احساس گناه و نه از روي عشق تصميم مي‌گيريد که با کسي ازدواج کنيد، به آنان و به خود نيز کم‌فروشي کرده‌ايد. مراقب باشيد که احساس گناه با رنگ علاقه و عشق در وجود شما حضور نيابد.

برگرفته از کتاب "آيا تو آن گمشده ام هستي؟" - با تغيير و تلخيص

ياحق !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#40
این مطالبو میزاری تا ما بریم زودتر زن بگیریم4fvfcja
نه داداشه من[تصویر:  5.gif]
اول خودتو زن میدیم بعد رز زرد[تصویر:  128fs318181.gif]
آخرم اگه خدا بخواد عمری باقی موند[تصویر:  297.gif]
خودم[تصویر:  4fvgdaq_th.gif]
#41
با سلام

9 دشمن زندگي زناشويي
ترجمه سپيده حسينعلي عراقي

براي آنكه زندگي زناشويي‌تان به خوبي پيش رود، بي‌خود به‌دنبال شگردهاي معجزه‌آسا نباشيد.
در عوض، مي‌توانيد از برخي از تله‌هايي كه احتمال دارد در درازمدت رشته‌هاي پيوند‌دهنده بين شما را سست و ضعيف كند، دوري كنيد. در اينجا راهنمايي كوچكي در مورد عادات بدي كه كاملا بايد كنار بگذاريد ارائه مي‌دهيم!

1- تلويزيون
تلويزيون قاتل عشق است. در اين مورد هيچ شكي نداشته باشيد! شام خوردن جلوي تلويزيون را قدغن كنيد. هر شب غذا خوردن جلوي تلويزيون به همراه گويندگان نمي‌گذارد حواستان به يكديگر باشد، از آن گذشته آن‌قدر جلوي تلويزيون به تماشاي فيلم مشغول بوده‌ايد كه وقتي به رختخواب مي‌رويد‌، حتي ديگر وقت نداريد با هم حرف بزنيد و از حال يكديگر باخبر شويد. تنها چاره كار اين است كه اين دشمن را از زندگي عاشقانه بيرون بيندازيد! براي آنكه در اين كار زياد سخت‌گيري نكرده باشيد‌، مي‌توانيد موافقت كنيد كه در هفته‌، 4 شب تلويزيون خاموش باشد.

2- خانه‌نشيني
به خاطر تلويزيون و يا بنا به دلايلي، ديگر بيرون نمي‌رويد! مگر درهاي آن رستوران دنج و كوچكي كه آن‌قدر عاشق‌اش بوديد‌، بسته شده؟ پس آن شب‌هايي كه با هم به سينما مي‌رفتيد و به بگومگوهاي پرشور و حرارت مي‌پرداختيد چي شد؟ و حالا فقط ماهي يكبار آن‌هم فقط براي ديدن دوستان بيرون مي‌رويد و احتمالا آنها هم براي بازديد پيش شما مي‌آيند. ديگر از گردش‌هاي دونفره و شب‌نشيني‌هاي رمانتيك خبري نيست! بايد دوباره آن حال و هوا را به‌دست‌آوريد و به اتفاق يكديگر از خانه بيرون بزنيد! حالا كه به تازگي از شر تلويزيون خلاص شده‌ايد، از پولي كه براي ماليات آن كنار مي‌گذاشتيد، براي گردش و بيرون رفتن استفاده كنيد!

3- ساعات اضافي
ديگر دير از سر كار به خانه برنگرديد! نه تنها براي خودتان وقت نداريد بلكه علاوه بر آن خستگي و عصبانيت‌تان را با خود به خانه مي‌آوريد‌ كه حقيقتا جز خوشايندي براي همسرتان نيست! تنها كافي‌است كه كار، تمام زندگيتان را به‌خود مشغول كند، به سرعت تنها موضوعي مي‌شود كه از آن در خانه حرف مي‌زنيد. بس كنيد! سعي كنيد به حد كافي زود به خانه برگرديد تا قبل از شام كمي وقت براي خودتان و يا با هم بودن داشته باشيد. به شرطي در اين مدت جلوي تلويزيون ولو نشويد! و خصوصا براي آنكه توجه بيشتري به يكديگر داشته باشيد، هر ازگاهي كار را از ياد ببريد.

4- رسيدگي به وضع ظاهر
فكر نكنيد چون ديگر زن و شوهر هستيد و چندين سال از زندگي مشتركتان مي‌گذرد، بايد نسبت به وضع ظاهرتان بي‌خيال شويد! دست از شلختگي و نا‌مرتب بودن برداريد، موهايتان را ژوليده و درهم رها نكنيد، از ريخت‌و‌پاش‌كردن در خانه خودداري كنيد و به‌خودتان برسيد! همسرتان مطمئنا شما را همانگونه كه هستيد دوست دارد، با اين‌حال چرا سعي نمي‌كنيد خود را به بهترين شكل نشان دهيد؟ به اين ترتيب به او نشان مي‌دهيد كه حضور او و تاثيري كه بر او مي‌گذاريد برايتان مهم است!

5- بي‌توجهي
يكي ديگر از دشمنان بزرگ زن و شوهرها‌، بي‌توجهي است. در اينجا منظور از توجه كردن گل خريدن و يا هديه دادن نيست بلكه تنها نگاه كردن به همسرتان است. زماني‌كه همسرتان آرايشگاه رفته و يا كت جديدي خريده است به او توجه نشان دهيد؛ به‌خصوص زماني‌كه او را شيك و زيبا مي‌بينيد و يا وقتي‌كه او با تعريف‌هاي بجا و مناسبش شما را تحت‌تأثير قرار مي‌دهد، از او تعريف كنيد. زيرا تعريف و تمجيد‌ها هميشه خوشايند هستند‌، اما تنها زماني‌كه درست و بجا به‌كار برده شوند.

6- حسادت مفرط
دست از پاييدن و سين‌جين كردن همسرتان برداريد زيرا زندگي مشترك براساس اعتمادي
دو جانبه بنا مي‌شود. شك و بدگماني‌هاي بيش از حد شما‌، در نهايت او را به ستوه آورده و به سمت فرد ديگري هل مي‌دهد!

7- خانواده همسر
نه، مطمئنا تمام خانواده‌هاي همسر آنگونه كه در فيلم‌ها به‌صورت منفي نشان داده مي‌شوند، نيستند. تفاهم بين همسر و خانواده شما اغلب مي‌تواند گرم و صميمانه باشد. اما نكته مهم آن است كه بدانيد زماني‌كه اين تفاهم به حد كافي وجود دارد‌، چيزي را به همسرتان تحميل نكنيد. چنانچه احساس مي‌كنيد كه همسرتان از رفت‌وآمد‌هاي آخر هفته كم‌كم خسته مي‌شود به او اصرار نكنيد آخر هر هفته براي ناهار با خانواده شما باشد و البته اين قاعده در مورد ميهماني‌هاي همكاران و دوستان قديمي نيز صدق مي‌كند.

8- نبود برنامه
تشكيل خانواده به معناي گذراندن زندگي بدون در نظر‌گرفتن آينده نيست. شما بايد به اتفاق هم آينده‌تان را بسازيد. از برنامه‌هاي كوتاه‌مدت (مكاني كه تعطيلات را در آنجا مي‌گذرانيد، خريد اتومبيل و...) گرفته تا برنامه‌هاي بزرگ‌تر (بچه‌دار شدن، عازم شهر ديگري شدن و...) بي‌درنگ در مورد آينده‌تان و اينكه چگونه با آن روبه‌رو مي‌شويد فكر كنيد. اين عمل روابط شما را منسجم‌تر و شور و شوق پيش‌روي در زندگي را در شما شعله ور مي‌كند!

9- سكوت
مطئنا عدم‌گفت‌وگو براي زندگي زناشويي مضر است. اين امر بنا به دلايل مختلف اغلب ناشي از كمبود وقت و يا بي‌توجهي زن و مرد نسبت به يكديگر است كه در بالا از آنها نام برده‌ايم. با اين‌حال، معمولا گفت‌وگو ميان زن و مرد صورت مي‌گيرد، اما هيچ‌يك از طرفين به حرف‌هاي يكديگر گوش نمي‌دهند... در اين حالت، موضوعي را با هم مطرح كنيد و سعي كنيد حقيقتا حرف طرف مقابل‌تان را بفهميد. درصورت نياز، بي‌درنگ از يك روان‌درمانگر كمك بگيريد.
منيع : همشهری آنلاین

يا حق !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#42
با سلام

توصیه به جوانان در آستانه ازدواج و خانواده های جوان :

برای یك زندگی مطلوب و منطبق بر اصول اخلاقی ، مسئله مهم میزان آگاهی و تقیّد كسانی است كه می خواهند با تشكیل خانواده بهره مناسبی از گذران عمر بگیرند. به طور معمول برای دادن اطلاعات از بایدها استفاده می شود، ولی در این مقاله بنا براین داریم كه از نبایدها شروع كنیم و نتیجه گیری اصلی را به عهده شما بگذاریم.

1- ازدواج نباید بدون توجه به شرایط و موقعیت های زوج جوان صورت گیرد.

این پسرو دخترند كه بایستی با تلفیق مجموعه ی توان ها و توانمندی های خود ، به یك زندگی سروسامان دهند نه دیگران . یكی از مشكلات اساسی زوج های جوان درجامعه ما این است كه جوان با یك فكر و اندیشه ی آرمانی در صدد رسیدن به یك مدینه فاضله است و این گونه تفكر به او اجازه نخواهد داد تا واقعیت های موجود را احساس ولمس كند. از سوی دیگرواقعیت های موجود درجامعه ، خود را به گونه ای دیگر جلوه می دهند واولین تضاد این گونه ایجاد می شود. ازاین رو بهترین زندگی را كسانی دارند كه بتوانند از این جدال و تضاد به عاقبت رهایی یابند.

ازجمله شرایط و موقعیت ها، شرایط اجتماعی و فرهنگی زوج جوان یعنی طبقه و پایگاه اجتماعی پسر ودختر است كه بایستی این شرایط همخوان باشد. از شرایط دیگر ، تناسب جسمی و سنی زوج است كه براساس دیدگاه ها ی بزرگان دین و همچنین روان شناسان ، بایستی به میزانی معین از رشد جسمی و سنی رسیده باشند و دقیق تر از رسیدن به این رشد، تناسب این دو با هم است . برای مثال اگر پسری همسری بزرگ تر از خود برگزیند ، یا فاصله سنی زوجین ده سال یا بیشتر باشد ، مشكلات عدیده ای برایشان رخ می نماید كه مجال طرح آنها نیست .

2- انگیزه ازدواج نباید شهوت وخوش گذرانی باشد.

برای ازدواج انگیزه های عالی و ارزشمندی چون پاسخ به ندای فطرت ، تلاش دربقای نسل، عمل به سنت رسول الله ، تكمیل و تكامل ، و ازهمه قوی تر اطاعت فرمان خداوند وجود دارد كه چنانچه هر كدام از اینها به عنوان انگیزه ازدواج باشد، لذت و شهوت وغریزه و... را به همراه خواهد داشت تا جایی كه برای این لذت و شهوت ثواب هم خواهد بود. اما اگر این ارزش های عالی ملاك قرار نگیرد ، چون آن خواست ها مادی وهدف هایی سهل الوصل اند، مداومت برآنها انسان را خسته ، سرخورده ومحدود خواهد كرد.

3- ازدواج نباید همراه با انگیزه های مادی و دنیوی باشد.

ازدواج هایی كه برای رسیدن به عشق ، جاذبه های مادی و قدرت ومال و موقعیت اجتماعی یا دستیابی به امكانات و بهره های دنیوی انجام شود، به علت مادی ونسبی بودن این اهداف و به ویژه این كه در كوران حوادث و اتفاقات تحت تأثیر شدید قرار می گیرند و از بین می روند، معمولاً به نتیجه مطلوب نخواهند رسید.

4- ازدواج نباید برای برآورده شدن خواست های دیگران باشد.

به طور معمول ، آرزوهای پدران و مادران ، ایده آل های آنان، خود سری ها و كج فكری های آنها یا حتی انتقام جویی آنان از زندگی ومحرومیت های قبلی شان ، فرزندان را به سوی ازدواج هایی سوق می دهد كه در آن یا بایستی یك طرف ، یك عمر مظلومیت و تحقیر را تحمل كند وگذشت وصبوری از خود نشان دهد وبه قول معروف بسوزد و بسازد یا این كه هر دو طرف ( زن وشوهر) خود را محكوم به پذیرش این تحكم بدانند یا با به دست آوردن اندك بهانه ای بخواهند خود را از این تحكم پذیری رها ساخته ، در نتیجه با طلاق یا جدایی یا ... زندگی را بر خود و خانواده ، ناگوار و تلخ كنند.

ناگوارتر از این ، خواست های افراد دیگری به غیر از پدر و مادر است. در بعضی جوامع دیده شده است كه دختر خون بهای مقتول است یا دختر به همراه مادر در خانه ناپدری یا ... زندگی كرده ، برای امرار معاش تن به سرنوشتی می دهد كه خود در شكل گیری آن نقش ندارد.

5- انگیزه ازدواج نباید چشم وهم چشمی ها ومقایسه های اجتماعی باشد.

چه بسا مشاهده شده است كه پسر یا دختری تنها به خاطراین كه مادر یا پدرش می خواهد فرزندشان از دیگر هم سن وسال ها وبستگان كمتر و... جلوه نكند ناخواسته درگیرسرنوشتی می شود كه نه به صلاح اوست و نه خود نقشی درشكل گیری آن داشته است .

6- ازدواج نباید بدون جلب نظر و راهنمایی و هدایت والدین باشد .

هرچند كه درموارد بالا ، معمولاً گناه متوجه پدران و مادران و جامعه است ، لیكن توجه به این نكته نیز ضروری است كه والدین بایستی به طور حتم درزندگی وتشكیل خانواده فرزندانشان نقش داشته باشند. یعنی لازم است حد ومرزها رعایت شود و فرزندان خودسرانه برای رسیدن به آن چه امروز می بینند اقدام به ازدواج نكنند. تناسب میان زوج جوان ، چنانچه همراه با نظر و راهنمایی والدین باشد ، نتیجه بخش خواهد بود.

7- ازدواج نبایستی بدون مشورت وچاره اندیشی با بزرگترها صورت گیرد.

تجربه ای كه بزرگ ترها از زندگی خود آموخته اند در موقعیت هایی بایستی مورد استفاده كوچك ترها قرار گیرد. سخن بجایی است كه گفته شده است انسان باید دوبار زندگی كند ، باراول تجربه كسب كند و بار دوم با استفاده از آن تجارب گذشته ، یك زندگی سالم داشته باشد. انسان اندیشمند با كمی تأمل به این نتیجه می رسد كه از آن جا كه دو بار زندگی كردن ممكن نیست پس به جای زندگی اول می توان از تجربه دیگران و پیشینیان بهره جست . البته این امر در مسئله ازدواج بسیار ضروری است ، چرا كه آگاهی نسبت به مسائل اجتماعی از یك سو و شناخت اصل و نسب و نژاد و ویژگی های اخلاقی هر فرد با توجه به تعلقی كه به اصل و نژاد خود دارد از سوی دیگر، در مسئله ی همسر گزینی و توافق زن وشوهر در زندگی بسیار مهم و حساس است .

8- ازدواج نباید بدون توجه به قوانین و دستورهای الهی اسلام باشد.

غریزه جنسی دربسیاری از موجودات زنده از جمله حیوانا ت وجود دارد وانسان نیز دراین ویژگی ، با حیوانات مشترك است . لیكن آن چیزی كه موجب تفاوت انسان از سایر حیوانات شده ، موقعیت ومقام ومنزلت انسان در نظام هستی است. به همان اندازه كه انسان در نظام هستی متمایز از سایر حیوانات ، از برتری و شرافت برخوردار است ، مسئله ی برآورده كردن غریزه نیز باید با شرافت ، ارزش و توجه همراه باشد. لذا مكتب حیات بخش اسلام برای رسیدن انسان به زمینه ای كه بتواند غریزه جنسی را ارضا نماید، دستورازدواج و زوجیت مرد و زن را مطرح كرده ، بر مشروعیت آن تأكید دارد. دستورها و آداب خاصی كه اسلام برای زن و شوهر قرار داده ، همه برای حفظ شرافت وجایگاه انسان است تا جایی كه تمّرد و سرپیچی زن از شوهر را به نوعی مستوجب عِقاب دانسته و افراط و تفریط در این موارد را بین زن و شوهر مورد ملامت و سرزنش قرار داده است . بنابراین توجه به قوانین اسلام موجب سعادت وپیشرفت خواهد بود ودر هیچ موردی تاكنون قانونی بهتر ومتعالی تر از اسلام ارائه نشده است.

9- در ازدواج، انتخاب همسر نباید بدون معیار وملاك باشد.

مكتب انسان سازاسلام وهمچنین روان شناسان برانتخاب همسر وتوجهی كه دراین بحث مورد نظر است تأكید فراوان دارند. همه ی این تأكیدات برای به كارگیری ملاك ومعیار در انتخاب است . آنچه در اسلام به نام قانون كفویت مطرح است تعبیر بسیار جامع و پر محتوایی است كه بررسی آن درجایگاه خود نیاز به ارائه مقالات متعددی دارد كه در این جا به اختصار از آن خواهیم گذشت .

دركفویت همسران مسئله كفایت و جامعیت مطرح است وآن هم در ارتباط بین زن و شوهر ودر جنبه های جسمی ، جنسی ، عقلی ، فرهنگی ، علمی ، اخلاقی ، اجتماعی ، روحی وروانی ، دینی ، خانوادگی و ... مورد نظر است. آن دو باید همه این جنبه ها را به عنوان ملاك برای انتخاب همسر در نظر بگیرند.

10- ازدواج نباید فقط تحت تأثیر عوامل اجتماعی صورت گیرد.

انگیزه های اجتماعی ، مخصوصاً آن دسته كه در ارتباط با گروه همسالان ، علت و انگیزه ی انجام فعالیتی می شوند، درازدواج بایستی بسیار كنترل شده ودقیق مورد تحلیل و توجه قرار گیرند. این انگیزه ها اغلب آنی و زودگذر است وبسیاری از اوقات هم فریبنده و كاذب . دوست یابی ها، محبت ها وعشق های خیابانی و كوچه بازاری كه معمولاً ازموارد منفی عوامل اجتماعی اند ومقبولیت عام اجتماعی نیز ندارند، باید در ازدواج كاملاً كنترل بشوند، زیرا اگر ازدواجی با این انگیزه ها وعوامل انجام شود دارای عاقبت و پایان خوبی نخواهد بود.

11- ازدواج نباید مخالف امور ومقتضیات طبیعی باشد.

در نظام هستی كه نظامی دارای ضابطه وحساب دقیق است، مسئله زوجیت یكی از مسائل مهم است. زوجیت ، لازمه تكمیل وتكامل و ثمردهی هستی موجودات است و برای این امر مهم ، شرایط طبیعی نیز درنظر گرفته شده است . به عنوان مثال گرده افشانی گیاهان در زمانی معین به نتیجه خواهد رسید و ازدواج هم در كودكی یا میان سالی و پیری نتیجه خوبی نخواهد داشت . لذا لازم است در ازدواج به این گونه امور و موارد دقت و توجه كافی شود .

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#43
با سلام

سخنی از عشق...

وقتی در دوران کودکی و نوجوانی اختلاف زن و شوهرهای متعدد را می دیدم احساس می کردم که اشتباهی در میان است. صمیمیت کافی و علاقه لازم در آن عشق وجود ندارد، رنگ سیاه کینه و خود جانبداری، نقش زیبا و لطیف گذشت و انعطاف را در خود حل کرده است. صداقت بیگانه شده و فداکاری، جانشین پیدا کرده است.
با خود می گفتم که اما، در زندگی و رابطه من این چنین نخواهد بود، عشق معنای واقعی دارد و صداقت هدیه من و فداکاری هدیه اوست. عشق ما علاقه به دیگری است، نه به ثروت و مقام و چهره. در قانون زندگی من قهر و اختلاف نا متعارف بود و رقابت و لجبازی بدون معنی. آنچنان در خیال خود خوش بین بودم که احساس می کردم با این افکار از دیگران متمایز شده ام. او هم مانند من و من هم مانند او.

اما وقتی عشق را در واقعیت دیدم، به افکار خود نرسیدم. نه تنها رویاهایم را در وجود دیگران نمی یافتم، در رفتار خودم هم پیدا نکردم. فکر کردم که آن ها بدند که من بد شده ام اما باز فکر کردم من که نباید با بدی دیگران بد شوم. مشورت و راهنمایی دیگران بوی افکار نوجوانیم را نمی داد ولی مثل اینکه واقعیت همان بود که می دیدم و می شنیدم نه آن که فکر می کردم.
می گفتند عشق از روی احساس است و ماندگار نیست اما علاقه از عقل می آید و با دلیل جاودانه است، دلیل عقل منطقی است و علاقه اش با فکر. اما این فکر سیاست دارد، این عاشقی شرط و شروط دارد و برای رسیدن به آن زحمت فراوان می خواهد و تلاش دوچندان.

بازهم نپذیرفتم گفتم علاقه از عقل است ولی نه مشروط، علاقه که شرط ندارد، گفتند در دنیایی که اشتباه کنی یک عمر بیراهه خواهی رفت، علاقه شرط دارد. چون سرنوشت است، یک عمر زندگی است و انتخاب بزرگراه اصلی زندگی تو که اگر بخواهی آن را برگردی از دیگران عقب خواهی افتاد. اگر از روی عقل و مشروط به خوشبختی نباشد، پس پیمودنش از برای چه است؟
گفتم افکارم خوشبختی می آورد، گفتند افکارت شاید ولی رفتارت نه، اما من فکر می کنم که آن ها اشتباه می کنند، چرا باید با سیاست زندگی کرد، صداقت نداشت، فداکاری نکرد و برای دیگری جان نسپرد.
چرا رفتارهای ما با گفته هایمان مغایرت دارد؟ چرا دوستت دارم و فدایت شوم ها تنها به ارزش یک گفتار است و چرا تا
زمانی خوب هستیم که مفید هستیم؟
ما دیگران را برای رفاه خود می خواهیم نه برای اینکه در کنارشان باشیم. زمانی از وجود آن ها لذت می بریم که احساس کنیم از وجود و حضور آن ها بهره ای می بریم. حال این بهره هرچه می خواهد باشد، ثروت، عاطفه، قدرت یا هر مورد دیگری.

ما دیگران را برای این نمی خواهیم که خوشحالشان کنیم، کمکشان کنیم و ارتقایشان دهیم. با او روراست نیستیم، می گوییم که هستیم ولی نیستیم. می گوییم که در زندگی من بهترینی ولی شاید به گفته خود ایمان نداشته باشیم. برایش ساز حمایت و دلسوزی می زنیم ولی حاضر نیستیم به خاطر او هر کاری بکنیم. می گوییم تو خوب ترینی ولی احتمال این که بدگویی اش را بکنیم فراوان است. شاید به او خیانت کنیم و نارو بزنیم. شاید برای رشد خود راضی به شکست او شویم و شاید برای رسیدن به اهداف خود او را له کنیم.

از اعمال و رفتارش شکایت می کنیم اما خودمان در همان موقعیت همان کار را انجام می دهیم، وقتی خودمان را جای او می گذاریم می فهمیم که این خواسته یا اعمال سزاوار نیست اما بازهم اصرار بر انجام آن داریم. در زمان خوشی و راحتی او را فراموش می کنیم و در بدبختی ها او را شریک موظف خود می دانیم.
علاقه ای به درک احساسات او نداریم ولی توقع درک احساساتمان را داریم. از او می خواهیم به خواسته های ما توجه کند ولی به خواسته هایش توجهی نداریم. حقش را کامل ادا نمی کنیم و به نیازهایش کامل پاسخ نمی دهیم.
حال او کیست؟ او در درجه اول همسر ماست، اما می تواند پدر، مادر، خواهر، برادر، فرزند، دوست، همکار ما یا یک رهگذر باشد. مهم نیست که او کیست، مهم این است که ما...

منبع : mardoman.net
امیر دشتکیان

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#44
سلام

عصباني ها به بهشت نمي روند
قابل توجه زوج هاي عصباني

ممکن است ابراز خشم در يک مرحله يا مراحلي از ازدواج موثر واقع شود، اما معمولاً مخرب است و وقتي آثارش از يک زمان به زمان ديگر امتداد پيدا مي‌کند حالت تخريب مي‌گيرد. مشاجره‌هاي پي درپي روي طرز تلقي زن و شوهر از يکديگر تاثير مي‌گذارد. طرز تلقي‌هاي آرمان گرايانه از خشم و باورهايي از اين قبيل که بايد در هر شرايطي از ابراز آن اجتناب کرد، در نهايت غير واقع‌بيني است. گاه عصبانيت حتي اگر نگوييم جان کسي را نجات مي‌دهد موثر و مفيد است. ممکن است زني که مورد سوء استفاده قرار مي‌گيرد به اين نتيجه برسد که اگر خشم خود را بروز دهد به سود او تمام مي‌شود. بعضي از اشخاص تصور مي‌کنند که ابراز خشم موثرترين راه تاثير گذاردن روي همسر آنهاست. اما متوجه نيستند که ابراز خشم مي‌تواند نتايج منفي قابل ملاحظه‌اي بر جاي گذارد. و در نهايت ممکن است بطور موقت يک رفتار ناپسند را فرو نشاند تا پس از رفع تهديد مجازات، از نو بروز کند.

در جريان زندگي زناشويي، گاه به‌نظر مي‌رسد که احساس حق‌شناسي، عشق و محبت تاثير خود را از دست مي‌دهند. ممکن است زن و شوهر رفتار محبت‌آميز ديگري را با اين طرز تلقي که طبيعي است و بايد باشد، بديهي شمارند و درصدد واکنش متقابل برنيايند. در اين شرايط و در غياب ابراز خشنودي ( که بايد تقويت‌کننده رفتار مطلوب همسر باشد) احتمال اينکه زن و شوهر به شيوه‌هاي تنبيهي روي آورند افزايش مي‌يابد.

ممکن است زن و شوهر بعد از مشاجره با يکديگر احساس آرامش کنند و بتوانند رفتارهاي خوشايندتري داشته باشند اما گاه غرامت سنگيني پرداخت مي‌شود. ممکن است زن و شوهر خاطره حرف‌هاي تند و تيز يکديگر را سال‌ها در ذهن خود زنده نگهدارند. وقتي مشاجره‌هاي تند اسباب دلگيري زن و شوهر از يکديگر مي‌شود، احساس عشق و محبت در آنها فرو مي‌نشيند. اين پديده ناشي از اين حقيقت است که طرز تلقي‌هاي منفي به احساسات منفي نظير رنجش و غم و اندوه مي‌انجامد، بطور کلي، بهترين کاري که زن و شوهر مي‌توانند بکنند اين است که ابراز خشم خود را به حداقل برسانند. در ادامه مطلب به نکاتي در اين زمينه اشاره کرده‌ام.

منبع گرفتاري: شما يا همسرتان؟ زن و شوهر در جريان اختلاف تقريباً هميشه يکديگر را مقصر قلمداد مي‌کنند، اما اگر بخواهيم بي‌طرفه قضاوت کرده باشيم، بايد بگوييم هر دو در ايجاد مسئله نقش دارند.اما رجوع تنها به بر خورد ظاهري زن و شوهر با يکديگر کافي نيست. گاه عناد موجود ناشي از سوء تفاهمات، قضاوت‌هاي اشتباه ناشي از چشم‌اندازهاي متفاوت زن و شوهر از يکديگر است. مشاجره زن و شوهر را اغلب به اختلاف در سبک و عادت آنها نسبت مي‌دهند: «مثلا يکي از طرفين آدم وقت‌شناسي نيست .» مسئله اينجاست که زن و شوهر در اصل نمي‌دانند که اختلافشان از کجا نشأت مي‌گيرد و بر سر چه مي‌جنگند. با آنکه بنظر مي رسد وقت‌شناس بودن هسته مرکزي دعوا باشد، واقعيت جز اين است. مسئله عدم احساس مسئوليت و بي‌احساسي به خواسته‌هاي همسر و عدم رعايت آنهاست اين خود رفتار نيست که خشم برانگيز است، بلکه تفسيري که روي اين رفتار گذاشته مي‌شود، يا سوء برداشت‌هاست که توليد دردسر مي‌کند. از آنجايي که به‌نظر مي‌رسد که رفتارهاي مطلوب را فرض مسلم مي‌دانيم، احتمال اينکه رفتارهاي نامطلوب را احساس کنيم و براي آن معناي سمبليک منفي در نظر بگيريم بيشتر مي‌شود. به همين دليل است که از کنار صدها رفتار خوب و متناسب همسر خود بي‌تفاوت مي‌گذريم، اما از جزئي‌ترين کج‌رفتاري و خلاف او خشمگين مي‌شويم.

در اين شرايط به احتمال زياد زن و شوهر به جنگ طرز تلقي‌هاي خيالي يکديگر مي‌روند، اما با آنکه همين طرز تلقي‌هاي خيالي زمينه‌ساز اختلاف شده‌اند، دود دعوا به چشم خودشان مي‌رود.حل مسئله دروني

به عنوان نخستين قدم براي تخفيف شدت خشم در زندگي زناشويي، بايد سهم ذهنيت خود را در ايجاد مسئله مشخص سازيد و چون احتمال اينکه رفتار همسرتان را به اشتباه تفسير کرده باشيد زياد است، برداشتن اين قدم ضروري مي‌نمايد. وقتي احساس مي‌کنيد که به خشم آمده‌ايد از خود بپرسيد: آيا خشم من بجاست؟ آيا متناسب و به اندازه است؟ آيا ناشي از خود من است؟ يا در اثر مشکلي که در روابط ما وجود دارد صورت خارجي گرفته است؟ آيا ممکن است برداشت من اشتباه باشد؟ آيا برداشت من با آنچه اتفاق افتاده ارتباط منطقي دارد؟ اگر رفتار همسر خود را درست تفسير کرده‌ايد، و به راستي رفتار بدي داشته است، از خود بپرسيد آيا ممکن است که اين طرز تلقي ناشي از خطاهاي شناختي گسسته‌بيني، تجريدهاي بي‌پايه و اساس، و ... باشد. هم‌چنين از خود سوال کنيد که آيا از حمله به همسر خود لذت مي‌بريد؟ بايد ديد که آيا در اصل به روابط زناشويي شما کمکي مي‌کند يا خير.

تفکر خود را تغيير دهيد

تا اينجا به تاثير طرز تفکر، سوء‌تفاهم و خطاي فکر که بر شدت خشم شما مي افزايد توجه کرديم. با توجه به نقش اين عوامل بايد افکار و معاني موجود در پس پرده عصبانيت را تحليل کنيم.

براي استفاده از روش‌هاي شناخت درماني به خلاصه زير توجه کنيد:
1- به افکار اتوماتيک و واکنش‌هايتان توجه کنيد و مترصد خطاهاي شناختي خود باشيد.
2- در طرز تلقي خود نسبت به همسرتان تجديد نظر کنيد.
3- چشم‌اندازهاي همسرتان را ببينيد.
4- حواس خود را به امور ديگري جلب کنيد.

افکار اتوماتيک و واکنش‌هاي منطقي (قالب بندي)
هدف اين است که زن و شوهر بتوانند تصوير متعادل‌تري از يکديگر بدست آورند اگر بخواهيد مي‌توانيد براي رفتارهاي خود دليلي حدس بزنيد و بعد درستي برداشت خود را با رجوع مستقيم به نقطه نظر همسرتان بيازمائيد.

افکار اتوماتيک : با دوستانش به گردش رفته است و اين ثابت مي‌کند که براي من و بچه‌ها ارزشي قايل نيست.
مادر بي‌عرضه‌اي است، بچه‌ها هر کاري که بخواهند با او مي‌کنند. خيلي وسواس به خرج مي‌دهد. در سفر با همه صحبت مي‌کند. در پول خرج کردن وسواس عجيبي دارد، حساب دينارهاي خرج مرا نگه مي‌دارد. بيشتر خوش مي‌گذرد.

واکنش منطقي
با اين کار اعصابش راحت مي‌شود. هر وقت با دوستانش به گردش مي‌رود روحيه‌اش بهتر مي‌شود.
مادر بسيار مهرباني است بچه ها هم عاشق او هستند. از آن گذشته بچه‌ها هم بد نيستند و مشکلي توليد نمي‌کنند. بدرفتاري و شيطنت کردن براي بچه‌ها طبيعي است، آنها هيچ اشکالي ندارند. کدبانوي بسيار منظمي است. بالاخره کسي هم بايد به مسائل مالي خانه توجه کند. او از عهده اين کار بخوبي بر مي‌آيد.

برگرفته از کتاب" عشق هرگز کافي نيست"، با تلخيص و تغيير


در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#45
با سلام

مهم‌ترين عامل موفقيت ازدواج

مهم‌ترين عامل موفقيت در زندگي زناشويي، رشد عاطفي و فكري است البته درجه رشد عاطفي و فكري تنها بستگي به سن ندارد بلكه سن رواني، اجتماعي و عاطفي و سن جسماني همه از عوامل موثر در رشد عاطفي است. رشد جسماني نيز عامل مهمي در آمادگي و در نهايت دوام ازدواج است. مساله ديگري كه از لحاظ بهداشت رواني قابل ملاحظه است اينكه آيا در ازدواج اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشويي خواهد شد يا خير؟ شخصي كه از لحاظ اجتماعي رشد كرده است، روابط اجتماعي را بهتر درك مي‌كند. او مي‌داند چگونه با ديگران، به خصوص خانواده و همكارانش سازش كند. او درك مي‌كند كه انتظارات اجتماع از او چيست و تا اندازه زيادي قادر است خود را با اين توقعات تطبيق دهد. همچنين او آماده قبول مسووليت است و نسبت به محدوديت‌هاي خود آگاهي دارد.

رشد عاطفي، کي و چقدر؟

يكي از مهم‌ترين عوامل رشد، مقدار و چگونگي رشد عاطفي است. مثلا شخص ممكن است 30 يا 40 سال عمر كرده باشد ولي از لحاظ رشد عاطفي عقب مانده محسوب شود. چنين شخصي قدرت كنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتيجه زندگي زناشويي او مختل مي‌شود. شخصي كه رشد عاطفي كرده است، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشكلات زندگي نظريه واقع بينانه‌اي دارد. او داراي فلسفه زندگي معيني است كه بر اساس آن مي‌تواند از بحران‌هاي دايمي زندگي جلوگيري كند. او به پيشرفت‌هاي فعلي خود متكي است و زياد به گذشته خود، هر چند هم با شكوه بوده باشد، اتكا ندارد. در ضمن به مطالبي از قبيل امور جنسي،‌ عشق، ازدواج و تربيت كودك نگاه روشني دارد.

دانشمندان به اين نقطه رسيده‌اند كه «اگر عشق و احساسات قابل اتكا نيستند پس چه چيز قابل اتكا است؟» يعني چه چيزهايي بايد وجود داشته باشد تا عشق افراد پايدار بماند. ابتدا نظريه‌اي شكل گرفت كه اگر برخي شباهت‌هاي اوليه بين افراد وجود داشته باشد صميميت و رفاقت بيشتري بين آنان به وجود مي‌آيد كه مي‌تواند ازدواج موفق را تضمين كند اما تجربه نشان داد كه در مواردي اتفاق مي‌افتد كه انتخاب اوليه اشتباه نبوده است. يعني افراد در ابتداي ازدواج، شباهت‌هايي به هم داشته‌اند اما پس از ازدواج تغيير كرده‌اند. پس خيلي وقت‌ها مشكل اينجاست که آدم‌ها تغيير مي‌كنند اما با هم تغيير نمي‌كنند: پس چه چيز مي‌تواند صميميت و رفاقت درازمدت بين زوج‌ها را تضمين كند؟»

هوش عاطفي‌ات را به کار بينداز!

هوش عاطفي نوعي از هوش است كه به ما كمك مي‌كند به احساساتمان آگاه باشيم. بتوانيم عواطفمان را خوب بيان كنيم. آنها را خوب كنترل و هدايت كنيم. ظرفيت‌هاي خودمان را بشناسيم و در مجموع يك حس مثبت كلي نسبت به خودمان داشته باشيم. از طرف ديگر بتوانيم عواطف فرد مقابلمان را درك كنيم و نسبت به آن واكنش اجتماعي يا بين‌فردي مناسب داشته باشيم. هوش عاطفي به ما كمك مي‌كند كه وقتي دچار تعارض در احساساتمان مي‌شويم، فرو نريزيم و بتوانيم به عنوان مساله‌اي معمولي حلش كنيم.

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان