چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟
من قبل از اینکه کانون رو پیدا کنم چند 100 بار تصمیم به ترک گرفتم...اما چون نمی تونستم به طور جدی خودمو قانع کنم که اینکار گناه محسوب میشه و ممکنه عواقب بدی داشته باشه تو تصمیم موفق نبودم...مشکل اصلی من توجیح نا به جا بود.. اولین باری که با کانون آشنا شدم قصدم از تو نت اومدن چیز دیگه ای بود... با دیدن همچین سایتی با همچین هدفی...بچه هایی که تونستن ترک کنن . موندن وبه بقیه کمک می کنن..انگیز ه م چندین برابر شد...
.
چند وقته پاکی؟
7 ماه و اندی...معادل 222 روز...
از اینکه موفق شدی "تا کنون "ترک کنی چه احساسی داری؟
حس یه آدمی که از اول خط شروع کرده... یه پاک کن برداشته و گذشته سیاهو پاک کرده...و با امید به یه آینده ی روشن داره روزایه پاکیشو میشماره...
سراسر امید...یادم نمیاد قبل از پاکی این حسو تجربه کرده باشم
فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟
اولین جرقه رو واسه ترک واسه همیشه رو کانون واسه من زد... خودم هم قبلا می خواستم اما انگیزه م کافی نبود.... ولی خدا کانون رو که بدون شک یه نعمت بزرگ تو زندگیه منه...سر راهم گذاشت...
عوامل اصلی موفقیتم...کانون...دووستای کانونیه خوب..خواست و تلاش خودم...
بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد
منم مثل خیلی از بچه ها حکم این گناهو نمی دونستم.... فکر می کردم یه حسو کار طبیعیه...از وقتی که فهمیدم تلاشم بیشتر شد واسه ترک...ولی قبلا هم گفتم انگیزه لازم رو نداشتم...ولی کانون این انگیزه رو به من داد...
ترکت یکدفعه بود یا تدریجی؟
یک بار برای همیشه... من همیشه تو کارام معتقدم که یا یه کاری رو کلا شروع نکنم یا اگه دست به اون کار زدم به سرانجام برسونم...و نتیجه ی خوبی ازش بگیرم...
به خصوص که اینجا مسئله ترک گناهه...اعتقاد من اینه...
چه کارایی برای این که نشکنی انجام میدادی؟
عامل اصلی شکست من فیلم و چت روم بود... چت روم رو چندین سال هست که کنار گذاشتم اما فیلم رو نمی تونستم...
شکستم....تمام فیلمهایی که باعث شکستنم میشد...
سعی کردم تصویرشون رو از ذهنم پاک کنم...و وقتیم تو ذهنم میومدن حواسم رو پرت می کردم... الانم همینطوره...ذکر گفتن و نماز خوندن هم خیل کمکم می کنه...
در مواقع خطر چه طور برخورد میکردی؟
معمولا زمانایی که تنها بودم این مشکل پیش میومد...سعی می کردم سریع برم پیش دوستام یا خونواده...
اگه کسی تو خونه نبود اگه به نت دسترسی داشتم سریع کانون میومدم و با دوستایه کانونیم صحبت می کردم..
صلوات فرستادن خیلی روی من تاثیر داره...واسه اینکه بتونم تمرکز کنم و این فکر رو از ذهنم خارج کنم..
بعد از شکست چطوری برخورد میکردی؟
خدا رو شکر از زمانی که تو کانون اومدم شکست نداشتم... اما قبلا معمولا خیلی بهم می ریختم...یعنی یه جورایی روزم بهم می ریخت.. ولی سعی می کردم به خودم قول بدم که دیگه تکرار نشه و خودمو آروم می کردم..
به نظرت برخورد درست بعد از شکست چیه؟
نا راحتی و بهم ریختن بعد از شکست طبیعیه و به نظرم باید وجود داشته باشه..
که نشون میده این کار درست نیست وبا ارزش هایه ما مغایرت داره و باید یه فکری واسه ترکش کنیم..
اما نه مدت زمان طولانی...
بعدش نباید اجازه بدیم شکستها مکرر وشه...چون این موقعس که نا امیدی سراغ آدم میاد...و تلاش رو واسمون بیهوده جلوه میده... باید دوباره با خودمون عهد ببندیم...محکم تر از قبل...و قدرتمندانه ادامه بدیم....
ورزش چه نقشی داشته ؟
سعی می کنم روزی نیم ساعت ورزش حتی سبک داشته باشم...به نظرم واسه تخلیه انرژی خیلی می تونه مفید باشه...
نکتهی دیگهای راجع به نحوهی ترکت هست که بخوای بگی؟
هیچ وقت و هیچ وقت نذارید ترس از شکست توو دلتون بیاد... یکی از کارایی که من کردم این بوود که به خودم دیکته کردم...که من نمی شکنم...تو هیچ شرایطی...
واجازه ندادم به هیچ وجه به این فکر کنم که یه روزی بشکنم... امیدوارم بتونم این حس رو همیشه مثل سدی واسه ترس تو دلم داشته باشم...
این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟
خیلی...
چون قبل ترک همش فکر می کردم که من که به این گناه دچارم و حتی نمی تونم از مسوایت بدن خودم بر بیام چطور می تونم آدم مسئولیت پذیری باشم...
گرچه اطرافیان منو آدم مسئولیت پذیری می دونست...اما من خودم قبول نداشتم...
الان خیلی بهتر شدم....واقعا تو همه ی زمینه های زندگیم پیداس...
این تغییر آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟
انگیزه م رو واسه پیشرفت و رسیدن به من ایده آلم خیلی بیشتر کرده...
دیگه اون آدم نا امیدی که فقط آرزو هاشو تو دور دست میدید و رسیدن به اونها رو غیر ممکن می دونست نیستم...
تلاش می کنم...انگیزه دارم...امیدوارم که بتونم بهشون برسم...
بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتی چه بود ؟
چند روز قبل از آشنا شدن با کانون شکست متوالی داشتم... و با آشنایی با کانون تونستم طعم پاکی رو بچشم...
و شاید بهترین درس این بوود که هیچ تلاشی بی جواب نمیمونه...
و با ترک این گناه واقعا هر روزر آدم بهتر از دیروزشه..
با این تغییر چقدررفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟
معیار یک انسان امیدوار رو به نظرم بهش رسیدم...و امیدوارم با تلاشی که دارم به معیار های دیگه م نزدیک تر شم....
چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟
بعد از ترک سعی کردم نماز هام رو بخونم...و بیشتر سعی کردم که سر وقت باشن...
شاید قبل از ترک نمی تونستم به قول معروف امدادای غیبی که از طرف خدا واسم میاد وببینم.. اما الان تو وضعیتهایه بحرانی واقعا حس می کنم یکی هست که از خودم واسه من نگران تره...
میتونی نمونه های واضح و روشنی از این مورد از بعد از ترک و پاکی بگی ؟
تو مسائل شخصی مثل درس....دووستایه خوب...شرایط بحرانی که شاید قبل از این نمی تونستم از پسش بر بیام...و تو مسائل خونوادگی واقعا حسش کردم..
روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟
بله....البته شب بوود...شب رویایی... باورم نمیشد که کسایی هستن که مثل من باشن... مگه میشه آدم روز متحول شدنشو فراموش کنه!!!
چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟
اولش که واسه استمرار پاکی...
و بعدش اینکه یه حس مدیون بوودن به بچه های کانون...که کمکم کردن...دینمو ادا کنم.. موندم که جز کوچیکی از این سرزمین پاکی باشم...
حرف آخرت با دوستان
خدا در مکان های دو از انتظار
به دست افرادی دور از انتظار
و در مواقعی تصور ناپذیر
معجزات خود را به انجام می رساند.
برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد ...
همیشه و همیشه و همیشه امیدی هست...
:
واین مکان و آدمهای دور از انتظار همین کانون و کانونیا هستن...
مطمئن باشید که اگه اونطور که باید از این نعمت استفاده کنیم راه گشاست...امیدتونو از دست ندید..
قدر خودتونو بدیونید...شما شایستگی پاکی رو دارید...
ارادتمندم
یاعلی