عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.75
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

هم کلامی با افتخارات کانون (بالای یک سال)

#16
مصاحبه با mahtab_r


mahtab_r نوشته است:
بگو چند سال گرفتار بودی و چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟

دقیق نمی دونم چند سال ....
اما خوب همیشه می خواستم ترک کنم ولی نمی شد ...
همیشه هم تصمیمم جدی و از ته قلبم بود .... فکر کنم به این خاطر نمی تونستم ترک کنم که کسی نبود بهم انگیزه بده ....


اين تغيير به چه ميزان هدف ها و انگيهزهايت را بهترکرده ؟

خود ار... یه جور حس نا امیدی رو در آدم به وجود میاره ... یه جور حس ناتوانی ...
خوب الان هدفام قوی تر و پر رنگ تر شده ...
الان فهمیدم نیمی از اتفاقای بدی که برام افتاده بود ( در زمان خود ار... ) دلیلش انجام این کار بوده .... چرا که واقعا برای نصف کارام انگیزه نداشتم و فکر می کردم وقتی دارم فلان کار وانجام می دم ، خدا باهام فهره پس حتما شکست می خورم ...
اما دلیلش این بود که من هدفها مو فراموش کرده بودم و خدا رو مقصر می دونستم ... و همین باعث شد خیلی جاها خودم کوتاهی کنم .


آیا ورزش هم میکنی؟ تو ترک بهت کمک کرده؟

راستش من اصلا ورزش نمی کنم ....( من از بچگی از ورزش متنفر بودم و کمترین نمرم ، نمره ی ورزشم بود )
البته هرزچند گاهی می رم شنا ....
پس نمی تونم خیلی در این باره نظر بدم ....


بهترين درسي که از شکست هاي متوالي وسپس موفقيت در تغيير و نگه داشتن آن تا حالا گرفتي چه بود ؟

پس از هزاران بار شکست خدا هنوز باهامه و فراموشم نکرده و من باید همیشه شکر گذارش باشم.

علت موفقیت خودت رو چه عاملی میدونی؟

اول به خاطر سلامتیم و از بین بردن عوارض خودار... ( البته این عوارض تا ابد با من هست ، اما با ترک می شه کمترش کرد ).
دوم به خاطر اینکه گناه کبیرست و من واقعا به خاطر انجام این کار و تکرارش ، از خدای خودم شرمندم .
سوم احساس می کنم روحم سیاه شده ، یه گرده ای روش نشسته و من می تونم سنگینیشو حس کنم ... می خوام به خودم آرامش بدم
و چهارم اینکه با ترک خودار... راه رو برای پیشرفت و رسیدن به موفقیت باز کنم ...


روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چطوری اینجا رو پیدا کردی؟و چه احساسی داشتی؟

یکم استرس و این که فکر می کردم ، ترک دسته جمعی باید خیلی مسخره باشه ...
از طریق پیوندهای یکی از سایتها
ولی خوب با خودم گفتم امتحانش ضرری نداره و ....


چی باعث شد توی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

شاید بهترین دلیلی که بتونم بیارم ...این که همه چیز این جا واضح بود و همه با هم یکی بودن و هیچ تفاوتی بین افراد نبود ....
هیچ کس دیگری رو به خاطر انجام این کار تحقیر نمی کرد و براش عجیب نبود ... همه توی یه درد مشترک بودن و کسایی که کمکت می کردن، درکت می کردن و مشاورایی نبودن که چیزی از احساست ندونن .... براشون غریبه نبودم


سایت کانون ترک چقدر تو ترکت موثر بوده ؟

بهترین قسمت کانون مسابقشه ... و موثرترین قسمتش ...این که می دونی کسایی هستن که از این مسابقات گذشتن ... پس کار غیر ممکنی نیست ...

آرزوی دست یافتن به چه چیزی را داری و آیا اکنون به اون آرزو دست پیدا کردی ؟

این که بتونم بدون شرکت توی مسابقه ها ، پاک باشم ..
دوست دارم اونقدر از خودم مطمئن باشم که نیازی نباشه به سایت سر بزنم و ... و بتونم در شرایطی که واقعا سخت می شه ، خودم بتونم خودمو کنترل کنم ( یعنی قدرت کنترل خودار... رو پیدا کنم )
بهش نرسیدم .. اما هدفم اینه ( در این زمینه البته  ) و می خوام که بهش برسم ... و بهتره بگم ... باید بهش برسم


حرف آخرت با بچه ها !

همه می تونن تا ابد پاک باشن فقط باید به خودشون ایمان داشته باشن ... بدون ایمان به خدا و خودشون ، ترک امکان پذیر نیست ....
خودشو بالا ببینن و صبر داشته باشن ....
انشاءالله همیشه و تا ابد پاک باشن .



مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#17
مصاحبه با شاهد


شاهد نوشته است:بگو چند سال گرفتار بودی و چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟

حدود 7/8 سال
از وقتی یادمه، تصمیم به ترک داشتم و همیشه آخرین بارم بودTears

اين تغيير به چه ميزان هدف ها و انگيهزهايت را بهترکرده ؟

در کل ترجیح می دم به خاطر تاثیرات روحی و جسمی که رو من میذاره، تو تک تک کارام تاثیر داره، چون من اگه خدایی نکرده بشکنم، دیگه باید همه برن از دست من به کوه و بیابون پناه بگیرند، چون تا یه روز که ناراحت و عصبانی ام، بعدشم تا یه مدت مخم اصلا کار نمی کنه، تعطیلم4fvfcja

آیا ورزش هم میکنی؟ تو ترک بهت کمک کرده؟

بله، صبح ها اخیرا می رم پیاده روی با بچه ها
کلا آدم ورزش کاری نیستم، ولی به شنا علاقه دارم، و همیشه پایه شنا هستم53258zu2qvp1d9v
ورزش حتما باعث تخلیه انرژی و ترک راحت تر می شه


بهترين درسي که از شکست هاي متوالي وسپس موفقيت در تغيير و نگه داشتن آن تا حالا گرفتي چه بود ؟

اینکه، خدا خیلی زود، آدم رو می بخشه و زود یادش می ره که آدم این کارو کرده و اون دوست داره که ما گناه رو زودتر ترک کنیم53258zu2qvp1d9v

علت موفقیت خودت رو چه عاملی میدونی؟

اگه موفقیتی باشه،لطف خدا و بچه های گل کانون

روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چطوری اینجا رو پیدا کردی؟و چه احساسی داشتی؟

اول که سرچ می کردم، بعد یه وبلاگ رو پیدا کردم که لینک کانون رو گذاشته بود، بعد هم تا یکی دو هفته سایت کانون خراب بود و نمی یومد، و من همچنان تو کف کانون بودم، تا بلاخره کانون درست شد و خیلی خوشحال شدم، اون موقع فکر می کردم همه مثل خودمن، تازه رفتم تو تاپیک پروژه 1000 روزه پیشنهاد دادم که بچه ها چه جوری می تونن ترک کنن4fvfcja(اعتماد به نفس رو حال کنینSmiley-face-cool-2)، بعد حالا می فهمم که من کوچکترین عضو کانون هستم.

چی باعث شد توی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

کلا چند چیز کانون منو معتاد خودش کرد؛
یکی تشویق های بچه ها
یکی هم اون بحث کذایی که با مجتبی زدیم تو سر کله هم4fvfcja
که صدای همه بچه ها دراومده بود
4fvfcja


سایت کانون ترک چقدر تو ترکت موثر بوده ؟

خیلی، به خاطر همین تشویق هایی که بچه ها می کنن

آرزوی دست یافتن به چه چیزی را داری و آیا اکنون به اون آرزو دست پیدا کردی ؟

آرزوی دست یافتن به یه عقل درست حسابی(یا هر چیز دیگه ای) که بتونم حقیقت و درک کنم
بعد هم ارشد......

حرف آخرت با بچه ها !

شما بهترین آدمای روی زمین هستین.
مرسی
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#18
مصاحبه با panizz



panizz نوشته است:
بگو چند سال گرفتار بودی و چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟

حدودا 2سال ونیم      

اين تغيير به چه ميزان هدف ها و انگيهزهايت را بهترکرده ؟

خیلی زیاد خیلی بیشتر از قبل به دنبال هدف های زندگیم هستم در وتقع تازه دارم میفهمم زندگی یعنی چی

آیا ورزش هم میکنی؟ تو ترک بهت کمک کرده؟

بله روزی یک ساعت پیاده روی میکنم و خیلی بهم کنمک میکنه چون خیلی تو روحیم اثر مثبت گذاشته

بهترين درسي که از شکست هاي متوالي وسپس موفقيت در تغيير و نگه داشتن آن تا حالا گرفتي چه بود ؟

اینکه هر وقت که شکست میخورم ناامید نشم.چون نا امیدی مهمترین عامل در گرفتاری به این عادت لااقل تو من بوده و در موفقیت هم سعی میکنم مغرور نشم

علت موفقیت خودت رو چه عاملی میدونی؟

اول توکل به خدا و بعدی تصمیم جدی برای ترک

روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چطوری اینجا رو پیدا کردی؟و چه احساسی داشتی؟

از طریق سرچ تو گوگل و اینکه احساس خوبی داشتم از از اینکه میدیدم دوستهایی پیدا کردم که همیشه ودر همه حال کنارم هستن و به من کمک میکنن خیلی ساده و بی پیرایه کمکم می کنن بدون سرزنش وبدون منت

چی باعث شد توی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

وقتی موفقیت و اراده دوستام رو دیدم گفتم پس منم میتونم ولی می دو نستم اگه کانون نیام شاید عهد و پیمانم یادم بره

سایت کانون ترک چقدر تو ترکت موثر بوده ؟

خیلی زیاد.بودن با بچه ها و اطلاعاتی که میدادن خیلی برام مفید بده

آرزوی دست یافتن به چه چیزی را داری و آیا اکنون به اون آرزو دست پیدا کردی ؟

مهمترین آرزوم اینه که اول مورد مغفرت خدا قرار بگیرم وبعد به آرامش نسبی در زندگیم برسم که به دومی تقریبا رسیدم و فوق هم قبول شم که هنوز نتیجش نیومده

حرف آخرت با بچه ها !

خواستن توانستن است مطمئن هستم اگه بخواین میتونین
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#19
مصاحبه با mona_s


mona_s نوشته است:
بگو چند سال گرفتار بودی و چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟

سلام
اول ببخشید اگه دیر دارم جواب می دم

خب برای سوال اول باید بگم که حدودا 4سال مرتکب این گناه می شدم 2 سال اولش هیچ اطلاعی از عواقب و ... نداشتم تا اینکه فهمیدم داره روم تاثیر می ذاره مثلا زودرنج و گوشه گیر شدن و خیلی مسائل دیگه . تصمیم گرفتم ترک کنم ولی نشد . هر راهی رو امتحان میکردم از طریق اینترنت خیلی آگاهی پیدا کردم
الان یه ساله دارم با خودم می جنگم که بذارم کنار البته 2ماه هم تجربه ترک داشتم ولی این بار چون تنها نیستم امیدوارم دیگه شکست نخورم


اين تغيير به چه ميزان هدف ها و انگيهزهايت را بهترکرده ؟

من هنوز اول راهم و تا ترک کامل خیلی مونده که تغییر چشمگیری داشته باشم ولی یه کم تغییر داشتم که باعث شده به آینده امیدوارتر باشم
قبلا که مرتکب می شدم به خاطر احساس غم و گناه ،انگیزه ای برای رسیدن به هدفام نداشتم


آیا ورزش هم میکنی؟ تو ترک بهت کمک کرده؟

در این مورد کمک زیادی بهم نکرد چون یه راهی که امتحان کردم این بود که 1ماه برنامه فشرده بدنسازی و شنا و حدودا 1ماه هم روزه گرفتن داشتم ولی بازم نشد چون ذهنم درگیرش بود.
الان بیشتر سعی می کنم فکر و ذهنمو مشغول کنم تا بدنم ،البته باید یه برنامه مرتب ورزشی هم داشته باشم


بهترين درسي که از شکست هاي متوالي وسپس موفقيت در تغيير و نگه داشتن آن تا حالا گرفتي چه بود ؟

هیییییچچچچ وقت بیکار نباشم و همیشه ذهنم پر باشه
با هر کسی رفاقت نداشته باشم
اگه شکست خوردم دیگه بهش فکر نکنم و سریع از اول شروع کنم
همیشه به یاد خدا باشم تا اگه از آدما ناراحت شدم تنها نمونم


علت موفقیت خودت رو چه عاملی میدونی؟

تا الان علت موفقیت کوچیکمو تلقین به این که این بار دیگه نمی خوام شکست بخورم می دونم
کانون هم خیلی بهم انگیزه میده که توی این راه تنها نیستم
دیگه اینکه عواقب این کار داره یه جورایی شادی واقعی زندگی رو ازم می گیره


روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چطوری اینجا رو پیدا کردی؟و چه احساسی داشتی؟

آره یادمه درباره همین موضوع جستجو می کردم که اینجارو پیدا کردم اول مطالبشو خوندم بعدش که عضو شدم خیلی جالب بود و دوستایی پیدا کردم که مشکلی مثل خودم دارن

چی باعث شد توی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

خب آشنا شدن و همراه شدن با بچه هایی که مثل خودم هستن و راحت می تونم چیزایی که به هیچ کسی نمی تونم بگم بهشون بگم و راهنماییم کنن خیلی انگیزه بهم می ده که ترک کنم، توی خوابم نمی دیدم که یه روزی در موردش با کسی حرف بزنم و این تنهایی و عذاب وجدان داشت دیونم می کرد ولی الان می دونم تنها نیستم پس می تونم اعتماد به نفس داشته باشم برای ترک

سایت کانون ترک چقدر تو ترکت موثر بوده ؟

خیلی موثر بوده ،همه برنامه هاش مثل مسابقه ،دردودل، راهکارها و...خیلی انگیزه بهم می ده که ترک کامل کنم

آرزوی دست یافتن به چه چیزی را داری و آیا اکنون به اون آرزو دست پیدا کردی ؟

یه آرزویی دارم که الان برام خیلی مهمه که بهش دست پیدا کنم ولی تا حالا که دست پیدا نکردم. هر چی خدا مصلحت می دونه ، کلهم از خدا می خوام عاقبت به خیر بشم.

حرف آخرت با دوستان !

بچه ها برای تک تکتون آرزو دارم اراده قوی داشته باشین تا ترک کنید و به هر چی هم می خواهید برسید اگر هم نرسیدید همیشه شاد باشید
همه چیز به یه لحظه تصمیم ما بستگی دارد.
دوستون دارم


مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#20
مصاحبه با milad.1988





milad.1988 نوشته است:بگو چند سال گرفتار بودی و چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟

از 13-14 سالگی و همیشه به فکر ترک بودم

اين تغيير به چه ميزان هدف ها و انگيهزهايت را بهترکرده ؟

همیشه بلند پرواز بودم و هستم، تاثیری نداشته

بهترين درسي که از شکست هاي متوالي وسپس موفقيت در تغيير و نگه داشتن آن تا حالا گرفتي چه بود ؟

جای دیگه به این نتیجه رسیدم که شکست همیشه هم شکست نیست بعضی وقتا تلنگری هست واسه بیدار شدنی که انسان رو به موفقیت میرسونه.
من یه روز در جای دیگه(جز مسئله ترک)شکست رو شکست دادم و این مقدمه ای شد واسه ترک کردنم.


علت موفقیت خودت رو چه عاملی میدونی؟

روزی که فهمیدم لیاقت دارم انسان قابل احترام و مقتدری باشم

آیا ورزش هم میکنی؟ تو ترک بهت کمک کرده؟

نه من همیشه از ورزش دور بودم چراشو هم خودم نمیدونم4fvfcja


روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چطوری اینجا رو پیدا کردی؟و چه احساسی داشتی؟

داشتم سرچ میکردم واسه روش های ترک که اینجا رو دیدم و همون موقع هم مهتاب بهم خوشامد گفت و رها هم یه اعتبار بهم داد(لحظه ی اول) و من واقعا خوشال بودم چون تالارها رو دیدم و حرفای بچه ها و...

چی باعث شد توی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

اسپم زدن varzesh
شوخی کردم ،سایت زنده بود و هر روز کسانی میومدن و پست میذاشتن،بحث ها داغ بود خلاصه



کانون ترک و اعضا چقدر تو ترک تو موثر بودن ؟

بچه های کانون رو خیلی زیاد موثر میدونم.

چه میران به هدف هات نزدیک شدی و آیا اصلا به هدف هات دست پیدا کردی یا در رسیدن به اون ها ناکام بودی ؟

دارم نزدیک میشم بهشون(البته زیاد به ترک مربوط نیستا)

با "زندگی" یه جمله بگو:

زندگی چیزی نیست که لب طاغچه ی عادت از یاد منو تو برود.

حرف آخرت با دوستان :

بچه های کانون خیلی واسم عزیز هستن و تا کانون هست من هم هستم تا خدمتی کرده باشم.
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#21
مصاحبه با Alirez@ (کشتی با نفس)




Alirez@ نوشته است:بگو چند سال گرفتار بودی و چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟

اول سلام به همه ی کانونی های عزیز.امیدوارم حالتون خوب باشه.
من اونطور که یادم میاد از سال دوم راهنمایی یعنی حدود چهارده سالگی بود که شروع کردم.
من مدتها بود که تصمیم به ترک گرفتم ، شاید اولین دلیلش به خاطر خدا بود ازش خواستم اگر واقعا این عمل گناهه و نادرسته کمکم کنه تا کنارش بگذارمف هر چند بارها به بن بست رسیدم اما بالاخره خدا دستمو گرفت و موفق شدم،دلیل بعدیش هم خوم بودم که ازش خسته شده بود،نمی تونستم قبول کنم که واقعا معتاد این عمل شدم،می گفتم نه من معتاد نیستم،اما دیدم حسابی گرفتارش شدم و نمی تونم کنار بگذارمش ، خلاصه هر چی اراده واعتماد به نفس تو خودم سراغ داشتم جمع کردم و رفتم جلو.(ابته دلیل زیاده ما این دوتا اصلی بود)


اين تغيير به چه ميزان هدف ها و انگيهزهايت را بهترکرده ؟

هدف هام را تاثیری روش نداشته چون نذاشتم این عمل روی اهدافی که دارم تاثیر بذاره اما در مورد انگیزه ، خیلی بهتر شده،انگیزه ی زندگی کردنم واقعا خیلی خوب شده،چون وقتی آدم خودشو گرفتار یه کاری بکنه دنیا فقط حول اون کار برات می چرخه،حالا هر چی می خواد باشه،اما وقتی بیای بیرون می بینی خیلی چیزای دیگه هم هست که می تونی به اونا دل خوش کنی و ازشون بی خبری.


بهترين درسي که از شکست هاي متوالي وسپس موفقيت در تغيير و نگه داشتن آن تا حالا گرفتي چه بود ؟

به معنای واقعی این جمله پی بردم که "شکست مقدمه ی پیروی است".ممکنه خیلی هامون به این جمله ایمان داشته باشیم اما ایمان با یقین فرق داره و من به این جمله یقین پیدا کردم و مسلما در مراحل بعدی زندگی این یک تجربه ی بسیار خبوی برام خواهد بود.


علت موفقیت خودت رو چه عاملی میدونی؟

علت می شه گفت خیلی زیاده،اما همه ی این علت ها وصل می شد به خودم.بنابراین علت اصلی خودم بودم که خواستم.کمک خداوند هم یک علت موفقیت بود اما اگر من از ته قلبم و با تمام وجودم نمی خواستم، این کمک هم به کارم نمی اومد.من خواستم و جلو رفتم و کمک خداوند هم نیروی دوچندانی در من بوجود آورد.


آیا ورزش هم میکنی؟ تو ترک بهت کمک کرده؟

دیگه همه می دونند که با نفسم اومدم کشتی گرفتم،چه ورزشی از این بهتر؟!4fvfcja
اما در کل اهل ورزش نیستم.



روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چطوری اینجا رو پیدا کردی؟و چه احساسی داشتی؟

بله دقیقا.اون روز عصر بعداز دیدن چیزهای نامربوط زیاد، اون اتفاقی که نباید می افتاد،افتاد.البته اصلا چنین قصدی نداشتم اما یه دفعه کار از کار گذشت. اون روز دلم خیلی گرفت و به تمام معنا از خودم متنفر شدم که یه همچین چیزی رو نمی تونم کنار بذارم.
چند دقیقه بعد از اون کار شروع کردم به پیدا کردن یه همچین جایی.جایی که بتونم از تجربیات ترک افراد استفاده کنم.البته بیشتر به دنبال وبلاگی بودم که شخصی پس از ترکش تنظیم کرده باشه که اتفاقی با اینجا آشنا شدم.اصلا باورم نمی شد یه همچین جایی هم بوده و من بی خبر بودم.من خیلی در این زمینه ها از مدت ها قبل سرچ کرده بودم اما اینجا را ندیده بودم.برای خودم هم عجیب بود.عجیب تر اون که این سایت تازه تاسیس هم نبود!فکر کنم قسمت بود اون روز در اون حالت من با اینجا آشنا بشم تا کمکی بشه برای تصمیمی که گرفتم.


چی باعث شد توی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

تصمیمی که گرفته بودم،بارها خواستم برگردم به قبل و بگم بیخیال کانون ، اما نتونستم. خجالت کشیدم برم بگم همون اول کشتی را باختم،بنابراین ادامه دادم.


کانون ترک و اعضا چقدر تو ترک تو موثر بودن ؟

میشه گفت بیشترین تاثیر را داشتن.کانون بدون اعضای خوبش معنا نداره.پس بیشترین تاثیر از جانب اعضای  خوبش بود که دلگرمی های واقعا تاثیرگذاری دادند.


چه میران به هدف هات نزدیک شدی و آیا اصلا به هدف هات دست پیدا کردی یا در رسیدن به اون ها ناکام بودی ؟

فکر کنم اینو تو سوال دوم جواب دادم.زیاد نذاشتم این عمل روی هدف هایی که در پیش دارم تاثیر بذاره.ان شاء الله اگه خدا بخواد به همش دست پیدا می کنم.

با "زندگی" یه جمله بگو:

زندگی را خداوند به تو هدیه کرده ،ببین تو در برابر،با زندگی کردنت، چه هدیه ای به خداوند می دهی.

حرف آخرت با دوستان :

حرف آخر کجا بودمن حالا حالا ها با دوستان کار دارم.4fvfcja
اما لازم می دونم از همه ی کسانی که در این مدت چه با پست های مختلف،چه با پیام خصوصی و چه در مسنجر به من دلگرمی دادند ، یه تشکر ویژه داشته باشم.امیدوارم شما هم به هر آنچه که در ذهنتون هست برسید.
دوستان عزیزم خدا خیلی نزدیکه کافیه چشمات را ببندی و حسش کنی.هیچ وقت مایوس و ناامید نشو.چه در این زمینه و چه در زمینه های دیگر.اگر یه موقع شکستی از خدا دلگیر نباش که کمکت نکرد،به شیطان هم فحش نده که چرا وسوست کرد.به خودت بیا و سعی کن نفستو کنترل کنی.مهم نفس تو هست.بعد از این که می شکنی یه گناه بزرگ انجام دادی اگر هم که ناامید بشی یه گناه بزرگ دیگه انجام دادی که مقدمه ای می شه برای شکست ها و گناه های بعدی.ایمان داشته باش که ایمان امید را به تو هدیه می کند و امید به آرزویت می رساند.
و اما حرف آخرم با این گرفتاری :
ما گذشتیم و گذشت آنه تو با ما کردی/تو بمان و دگران/وای به حال دگران.

یا علی

مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#22
مصاحبه با tark




tark نوشته است:
چه عامل یا عواملی باعث شد شما با خودارضایی آشنایی پیدا کنید ؟؟ و شما چند سال گرفتار بودید ؟؟؟

نمی دونم شاید کنجکاوی! البته اون موقع هیچ اطلاعی از عوارض خودارضایی نداشتم.
حدود 5 سال



چی باعث شد که با عوارض خودارضایی آشنایی پیدا کنید ؟؟ چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟

کمی بعد تر احساس می کردم اون آدم سابق نیستم، نشاط و شادی گذشته رو نداشتم... از همه مهمتر اعتماد به نفسم خیلی پایین اومده بود.کمی در موردش جستجو کردم، تو سایت های مختلف از عوارضش خوندم و مطلع شدم... از همون موقع با خودم گفتم دیگه هیچ وقت این کارو انجام نمی دم!


اين تغيير چه ميزان به انگیزه ها و هدف ها ی زندگی شما بهبود بخشیده ؟

خیلی زیاد! بطوری که حتی اطرافیانم هم متوجه تغییرات رفتاری و روحی ِ من شدن.


بهترين درسي که از شکست هاي متوالي وسپس موفقيت در تغيير و نگه داشتن آن تا حالا گرفتي چه بود ؟

اینکه برای انجام یه کار فقط کافیه که اراده داشته باشی و به خدا توکل کنی.
نکته ی دیگه اینکه ؛ وقتی به این باور برسی که خدا همیشه و در همه حال ناظر اعمالت هست ، دیگه هیچ وقت (حتی تو خلوتت) به این عادت زشت فکر هم نمی کنی ، چه برسه به اینکه بخوای انجامش بدی.



علت موفقیت خودت رو چه عامل یا عواملی میدونی؟

اول خودم به این باور رسیدم که به عادت خودارضایی دچار شده ام و باید ترکش کنم.
وقتی تصمیم به ترک گرفتم ، از خدا کمک خواستم. لطف خدا همیشه شامل حالم بوده ...



آیا ورزش هم میکنی؟ آیا توی ترک بهت کمک کرده؟

بله حتما، زمانی که تصمیم به ترک گرفته بودم باشگاه هم می رفتم و ورزش های هوازی انجام می دادم. می تونم به جرات بگم که خیلی خیلی تاثیر داشته... از طریق ورزش انرژی های درونی آدم تخلیه میشه .. نشاط و شادی آره .. علاوه بر همه اینها برای سلامتی بدن مفیده.
کلا آدمی هستم که با ورزش بزرگ شدم.



روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چطوری اینجا رو پیدا کردی؟و چه احساسی داشتی؟

آره، مگه میشه یادم بره؟! از طریق گوگل در مورد عوارض خودارضایی جستجو می کردم که به تاپیک های کانون رسیدم. خوندمشون ... به مرور تاپیک های بیشتری رو خوندم و احساس کردم اینجا بین دوستان صمیمیت خاصی هستش که تو ترک کردنشون خیلی موثره...


چی باعث شد توی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

منم مدتی بود که وبلاگی زده بودم و تصمیم قطعی گرفته بودم که برای همیشه این عادت رو ترک کنم. وقتی مطالب کانون رو خوندم احساس کردم اینجا می تونه جایی باشه تا تو ترک کردنم بهم کمک کنه... وقتی تجربیات بچه ها رو در مورد ترک خودارضایی می خودنم امیدوارم می کرد.


کانون ترک و اعضا چقدر تو ترک شما موثر بودن ؟

می تونم بگم تقریبا 30 درصد.


آیا فکر میکنید که به کانون وابسته هستید ؟؟؟ و بدون کانون ترک برای شما سخت یا غیر ممکن خواهد شد؟؟؟

نه ، اصلا ...
من به شخصه به این باور رسیدم که 5 سال اشتباه بزرگی تو زندگیم انجام داده ام و الان که حدود 5 ماه هست که ترکش کرده ام ، به هیچ قیمتی حاضر نیستم دوباره اشتباهم رو تکرار کنم. به هیچ قیمتی حاضر نیستم عهدم رو با خدای خودم بشکنم...



برای مقابله به وسوسه ها شما چه راهکاری رو پیشنهاد میکنید ؟؟؟

اول دوری از هر گونه عکس و فیلم و داستان و فکر و خیال های تحریک آمیز.
دوم معنویات رو باید بیشتر بهش بها داد و تو زندگی باید وقت بیشتری براش بذاریم. مثلا علاوه بر واجبات ، مستجبات رو هم انجام بدیم(نماز های قضا شده رو بخونیم، روزه بگیریم، قرآن و دعا بخونیم)
سوم هم توکل به خدای مهربون.



به نظر خودتون  تا چه مدت دیگه توی کانون هستید و به فعالیتتون ادامه خواهید داد ؟؟

تا وقتی که ازدواج کنم! البته بگم من حالا حالاها قصد ازدواج ندارماااا !!
Kool4fvfcja


آیا برای رسیدن به اهدافتون به اندازه کافی تلاش کردید ؟؟ اصلا زندگی هدفمند رو تعریف کنید ؟؟؟

تا جایی که در توانم بود، بله تلاش خودم رو کردم و دراین زمینه از خودم هم تا حدودی راضی ام .



محیط کانون را چطور ارزیابی میکنید ؟؟؟

خوبه، اینجا بیشتر یه جمع دوستانه است ... دوستان با هم صمیمیت دارن... همگی یه هدف مشترک داریم و برای رسیدن به این هدف به همدیگه تا جایی که بتونیم کمک می کنیم.



شیرین ترین و تلخ ترین حادثه زندگیتون رو میشه برای ما نقل کنید ؟؟؟

شیرین ترین اتفاق شاید زمانی بود که دانشگاه قبول شدم!
تلخ ترین هم زمانی بود که متوجه شدم این خودارضایی چقدر عوارض داره ... و من از همه ی اینها غافل بودم ...




برای مقابله با مشکلات زندگی به اندازه کافی اماده هستید ؟؟؟ عکس العمل شما در مقابل این مشکلات چیه ؟؟

فکر می کنم نه! آخه من کلا آدمی هستم که یکم حساس و زودرجم! تحمل هر سختی و مشکلی رو ندارم...



نظرتون در مورد این جمله :
وسعت جهان هرکس به اندازه وسعت فکر اوست

خب این مسلم ِ که آدمی همان گونه عمل می کند که می اندیشد.



از خودتون راضی هستید ؟؟

از نظر معنویات، نه هنوز به حدی نرسیدم که از خودم راضی باشم، البته نسبت به قبل بهتر شدم ولی هنوز از خودم راضی نیستم.



حرف آخر با دوستان :

اول اینکه از شما ممنونم که من رو برای مصاحبه انتخاب کردین.
دوم از شما خواننده های عزیز هم بی نهایت سپاسگذارم که وقت تون رو برای خوندن مصاحبه صرف کردین.
سوم اینکه همیشه یادتون باشه که "خواستن، توانستن است" . چون خودم به شخصه به این جمله رسیدم.
تو تک تک لحظه های زندگیتون یاد خدا رو از یاد نبرین ... از صمیم قلب برای همه آرزوی موفقیت و کامیابی دارم.
cheshmak5353

مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#23
مصاحبه با علیرضا 68

Alireza 68 نوشته است:
سلام ،؛ میخواستی مصاحبه بشی ؟ cheshmak

سلام داداش بله اگه افتخار بدین
4fvfcjaKhansariha (18)

ضمن تبریک برای این موفقیت عالی ... 534141

ممنونم داداش [تصویر:  3.gif]


چرا ترک و پاکی رو دوست داری ؟

دلایل زیادی بود برای انتخاب پاکی چون توی نفس کار . گناه بود و ارامش رو از من میگرفت به نظز من مثل گرداب میمونه

یا مثل اینه که به ادم تشنه اب شور بدی[تصویر:  l.gif]

و اینکه یه خسی تو درونم منو نهی میکرد ازین کار باعث شرمساریم میشد


چقدر عاشق ترک کردن هستی ؟ از قبل این طور بود ؟

الان میزان 100 درصد عاشق ترک کردنم[تصویر:  h.gif][تصویر:  12.gif]

از چند سال قبل همش درگیر ترک کردن بودم یه بار نزدیک 5 ماه و یهبارم نزدیک 3 ماه ترک کرده بودم اما هدف و نیت خالصی نداشتم و اون باعث میشد بلاخره زمین بخورم


*از اینکه موفق شدی "تا اکنون "ترک کنی چه احساسی داری؟

حس اعتماد به نفس

حس بهتر شدن حس داشتن اراده

حس اینکه اگه یه چیز رو از خدا با تمام وجودت بخوای و به خدا ثابت بشه که ایمان لازمو به هدفت داری دستتو میگره حتی وقتی که دیگه فکر میکنی کارت زاره


حس خوشحالی زیاد


چه شرایط خوب و مثبتی از وقتی موفق شدی برات بوجود اومده ؟ مثلن توی محیط زندگی و اطرافت و حتی دید و برداشتت از محیط و شرایط  خوب الان ؟

راستش ازون موقع که ترک دارم میکنم حس میکنم که قدرت تفکرم بالاتر رفته

همچنین قدرت بدنیم

توی شزایط بحرانی مقاومتم بیشتز شده

توی اجتماعی شدنم خیلی تاثیر مثبتی داشته


توی تصمیمات کمی قاطع تر شدم

*این تغییر و احساست چه تاثیری روی اطرافیانت و نزدیکانت گذاشته ؟

راستش نمیدونم چون اطرافیانم ازین موضوع باخبر نیستن و بعید میدونم چیزی بدونن

آیا این تغییر موثر شده برای این که بتونی بیشتر عشق بورزی و بیشتر به دیگران محبت کنی؟چگونه؟مثال میزنی ؟

مطمئنن بی تاثیر نیست

چون یه درگیری ذهنی کم بشه  مطمئنن ارامش پیدا میکنی استرس کم میشه

حداقل محبتم به خانواده بیشتر شده و یه جورایی حس مسئولیت دارم نسبت بهشون



چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟ میتونی نمونه های واضح و روشنی ااز این مورد از بعد از ترک و پاکی  بگی ؟

راز و نیازم با خدا بیشتر شدش به خصوص در اوایل ترکم زمان مناسبی رو صرف خوندن قران هر روز  خوندن ادعیه و اول وقت شدن نماز داشت گوش کردن به رادیو قران ارامش خیلی خوبی بود

چندین و چند بار تا مرز شکست رفتم اما دست خدا رو به چشم دل حس کردم که نجاتم میداد با وسایل مختلف
Khansariha (18)


فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟

عامل اصلی ترکم تا الان اون نیت اول  بود و قول و قرارم با خدا

بی شک هر چی با خدا نزدیک تر باشی موفق تری

بدون شک موثرترین مورد کمک خدا بود و بس

ذکر خیلی موثر بود به خصوص اگه ار ته دل باشه و عملی باشه

رادیو معارف و رادیو قرار توی افکارم تاثیرات مثبتی داشت

و تنفرم از خودار....

روی نماز به خصوص اول وقت تاکید و توصیه زیادی دارم

این تغییر به چه میزان هدف ها و انگیهزهایت رو بهترکرده ؟


وقتی که دیدم به هدفی که به نظر خودم اونموقع ها و به نظر خیلی از دوستان همین الانم دست نیافتنی بودش(پاکی) تونستم برسم دیدم که میشه به هدف رسید میشه اگه بخوای و نیت درست باشه و دست نیاز سمت خدا ببری میشه سخترین کارهارو انجام داد[تصویر:  5.gif]


...

*این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟

احساس مسئولیت بیشتری دارم نسبت به قبل

میتونم بگم راحت 50 درصد تاثیر مثبتی داشته تو این زمینه
...



*بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد یا ...

یادمه قبل عید به خودم قول دادم سال نو رو پاک بمونم اما روز 2 فردوردین بود که شکستم[تصویر:  l.gif]

یه حس بدی بود حس تنفر از خود ار... حس درموندگی

حس اینکه دارم دور میشم از واقعیتم

یادمه گریم گرفته بود با عجز و ناتوانی  از خدا درخواست کمک کردم دستمو رد نکرد[تصویر:  5.gif]

فرداش منو به کانون رسوند [تصویر:  12.gif]


بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتی چه بود ؟

نیت باید خالص باشه(چند بار با نیت های دیگه ای ترک کردم اما شکست خوردم)  توکل و ایمانت باید سمت خدا باشه  انگیزه  تلاش و تحمل سختیها در هر شرایط رو باید داشته باشی

و اینکه تا خودت نخوای و اراده رو به کار نبری نمیشه ترک کرد و به هدف رسید

و همیشه وقتی که وسوسه به اوجش میرسه منتظر تلنگر باش منتظر یاداوری و صدا و نجوایی توی دلت باش همیشه تا اخرین لحظه باید مقاومت کرد و جنگید تا اخرین لحظه تسلیم نباید شد مبینیم که نصر من الله و فتح قریب  *  فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا  واقعیت خواهد داشت

و درسی که خیلی از بچه ها به من یاد دادن اینه که هیچ وقت مغرور نشم به پاک بودنم چون غرور شیطانو از درگاه تقرب خدا راندش

پس مطمئنن بهترین و محبوبترین روش شطیانه برای افرادی که چند بار حال شیطانو گرفته باشن

*ورزش چه نقشی داشته ؟


من خیلی وقته سمت ورزش حرفه ای توی باشگاه  نمیرم اما میتونم بگم یکی از فاکتورهای کمک کننده هست و انرژی  مازاد بدنو مصرف میکنه تا به ش/ه/و/ت تبدیل نشه

پیاده روی زیادی دارم توی هر روز

هر روز میانگین یک ساعت تا یک ساعت و نیم پیاد روی دارم

*با این تغییر چقدر رفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟

اوایل برام رویایی بودش حداقل به یکی از معیارهام که پاکی بود رسیدم تا الان

ارامش نسبتا خوبی پیدا کردم (البته اگه فشار ها و مسائل خارجی و توی زندگی بذارن)


*روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟

بله یادمه شب 2 فردوردین توی گوگل سرچ کردم سایتهای زیادی رو به من نشون داد وبلاگ های زیادی اما اینجا به دلم نشست وفرداش 3 فروردین اینجا ثبت نام کردم حس کردم اینجا میتونه کمک زیادی به من کنه واقعان هم نقش زیادی داشت از تجربیات هم استفاده کردیم و اینکه دوستان زیادی پیدا کردم  که هم درد بودیم و چندین بار هم دوستان وسیله کمک خدا شدنKhansariha (18)Khansariha (46)



*چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

قول و قرارم با خدا Khansariha (18)

و  این که حس کردم دینی به اینجا دارم که باید ادا کنم


*سایت کانون ترک چقدر تو ترکت موثر بوده ؟

به مقدار زیادی موثر بود هم روشهای ترک بود توی سایت هم مطالب و فعالیتهای مذهبی گروهی

هم اینکه یواش یواش دوستان زیر پر و بالمو گرفتن
الگو ها و شخصیت های زیادی برای من بودن که اسمشونو نمیبرم (چون از ریا خوششون نمیاد!)

با تشکر از اقا مجتبی دوست عزیز و گرامی امKhansariha (8)Khansariha (18)


53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#24
5353ضمن تبریک و آرزوی تداوم و پاکی و موفقیت همیشگی برای اتریال خانوم :مصاحبه با اتریال خانوم4fvfcja4fvfcja :..............................................................................................................................................................
چرا ترک و پاکی رو دوست داری ؟ -چقدر عاشق ترک کردن هستی ؟

از قبل این طور بود ؟اون روی سکه ی عشق، تنفره، برای من بیشتر تنفر از اعتیاد و بی ارادگی، محرک بودهقبلن اعتیادم خفیف تر بود، با فواصل طولانی میشکستم، اما دیگه به جایی رسید که پنچر شدم.
.
*از اینکه موفق شدی "تا اکنون "ترک کنی چه احساسی داری؟
.
خوب دیگه اون حس مزخرفو نسبت به خودم ندارم + آرامش
.
- *این تغییر و احساست چه تاثیری روی اطرافیانت و نزدیکانت گذاشته ؟- آیا این تغییر موثر شده برای این که بتونی بیشتر عشق بورزی و بیشتر به دیگران محبت کنی؟چگونه؟مثال میزنی ؟
.
محیط که فرقی نکرد. ولی به نظرم از درون تغییر کردم. یکی دو ماه اول هنوز نتونسته بودم خودمو جمع کنم چون هنوز کنترل فکرمو نداشتم ولی کم کم درست شد و آرومتر شدم. رفتارم هم تا حدودی تغییر کرد چون معیارام تغییر کرده بود. کلن یه حس آرامش و رضایت به زندگیم اضافه شد که یکی از پیامداش روابط بهتر با دیگران و بخشیدن و خواستن خوبی برای همه بود.
.
فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟
.
تنفر از وضعی که داشتم. نخواستن این که اون وضع ادامه پیدا کنه. تبدیل شدن لذت این عمل به تلخیاین تغییر به چه میزان هدف ها و انگیهزهایت رو بهترکرده ؟
.
تزلزل توو هدفام یکی از دلایل اصلی افتادن من به اون وضع افتضاح بود. نمیدونم، از این نظر هی ریست میشم.
.
*این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟
.
آره کلن حس مسئولیتم بیشتر شد، نسبت به پدر و مادرم. نسبت به دوستام و هر کسی در حلقه ی پلاس زندگیالبته شاید توو جریان عادی زندگی هم این تغییرات حاصل میشد، نمیدونم
.
*ورزش چه نقشی داشته ؟
.
خیلی موثره- به نظرم ورزش برای طی کردن روزای اولیه خیلی کمک موثریه. وقتی آدم بی اراده شده باشه، یه برنامه ی ساده در حد یه ربع نرمش اول صبح واقعن معجزه میکنه به شرطی که هر روز بهش پایبند باشیم.این میتونه با کارهای دیگه ای هم به جای ورزش نتیجه بده. کارهایی که دوست داریم انجامشون بدیم و اراده ی کمی میخواد و از خودمون می بینیم که انجامشون بدیم و انجام دادنشون حس خوبی به آدم میدن. البته ورزش یه چیز دیگس. چون با ورجه وورجش! زندگی میاد توو رگهای آدم و تو روحیه هم تاثیر میذاره.کلن خیلی موثرهخلاصه که:اوصیکم بالورزش بالورزش بالورزش
.
*این تغییر آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟
.
نه من اصن خ.ا. رو عامل موثر رو درسم نمیدونستم
.
*با این تغییر چقدر رفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟
.
راستش مشکل من بیشتر با "انتخاب معیارا" هست تا "یکی" شدن. واسه من مسئله رفتنه، نه رسیدن. کلن اوضاع بد نیس، به نسبت راضیم.
.
*بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد)
.
برای من دقیقن یه نقطه ی عطف وجود داشت ولی بار آخر نبود، دفعه ی یکی مونده به آخر بود. چند ماهی بود که افتاده بودم تو سراشیبی. فاصله ی شکستنا هی کمتر میشد.
.
چیزایی که قبلا جلومو میگرفتن، دیگه کم کم داشتن بی اثر می شدن. بدتر از همه این بود که نمی تونستم فکرمو کنترل کنم. وقتی جرقَش زده می شد دیگه به سختی می تونستم خودمو کنترل کنم. کم کم دیگه نمی تونستم جلوی خودمو بگیرم، هیچ جوری نمی تونستم جلوی فکرمو بگیرم و وقتی فکرش میومد دیگه میشکستم.یادمه یه بار اومدم توو جمع، تلویزیونم روشن کردم، هدفون هم تو گوشم بود، یه کتابم جلوم باز کردم که بخونم. قبلترش هر کدوم از اینا به تنهایی کافی بودن تا فکرمو از این موضوع منحرف کنمو جاخالی بدم. اما حالا با این که همشونو با هم جمع کرده بودم هیچ کنترلی رو فکرم نداشتم، مقاومتم که نمیتونستم بکنم، میترسیدم همونجا جلو همه بشکنمنزدیک بود اشکم در بیاد. بی ارادگی رو با پوست و گوشت و خونم حس میکردم. یاد مطالبی از کتابای مدرسه افتادم که با برچسب مزخرف تو ذهنم ثبت شده بودند: تفاوت انسان با حیوان در اراده است و حالا چقدر تلخ داشتم تجربش میکردم. هیچ وقت نمیتونم با کلمه ها بدی حالم رو توصیف کنم.دیگه همه چیز تحریکم میکرد. همه چیز برام مثله یه فلش شده بود به سمت این موضوع و بعد ..
.
یه بار با خودم داشتم فکر میکردم دیگه جرز دیوار که سهله، به دیوار سفیدم نیگا کنم، جرقه ی فکرم زده میشه.چی گفتم؟ دیوار سفید؟:یه نیگه به دیوار سفید مقابل:هجوم انواع و اقسام فکرهایچیز، الهام گرفته شده از دیوار سفیداین دقیقن نقطه ی عطف بود. حس میکردم بدبخت ترین آدم دنیامحتی دیوار سفیدم تحریکم میکنه که حتی نمیتونم یه لحظه از این فکرا فرار کنم، حتی یه لحظه. در این لحظه بود که زدم زیر گریه تا میتونستم گریه کردم
.
تهش دستامو به علامت تسلیم بالا بردم و به شیطان گفتم تو بردی، من نمیتونم مقاومت کنم. از این به بعد دیگه چیزی برای از دست دادن نداشتم. تمام آرزوم شده بود این که یه لحظه فکرمو آزاد کنم که پنج دقیقه به چیز دیگه ای فکر کنم که فقط چند دقیقه و در حالت خوش بینانه در حد ساعت این مراسم شکستنو به تاخیر بندازم.از اون به بعد سختی زیادی کشیدم تا تونستم، "الان نمیخوام بشکنمو" تجربه کنم. شبش برای این که نشکنم اصلا نرفتم توو رختخواب. تصمیم گرفتم کلن تا صبحا بیدار بمونم، صبحم برم تو هال بخوابم که احتمال شکستنم کمتر شه. تکیه دادم به دیوار و تا ساعت سه خودمو با کتاب خوندن مشغول کردم، n بار چرت زدم و کلم افتاد : ) همونجا دراز کشیدم رو زمین مطمئن بودم فورا میخوابم و بی خطره. از اون به بعد شبا رو همون طوری میگذروندم، ولی به خودم اجازه دادم رو زمین دراز بکشم که اگه احساس خطر میکردم همین اجازه رو هم نمیدادم.نمیدونم صبح همون روز بود یا فرداش که اورژانسی شدم. صبحا واسم سخت بود. تا چند ساعت مقاومت کردم. واقعا تمام تلاشمو کردم که نشکنم. ولی با تلخی شکستم، خیلی تلخ. دیگه به هیچ وجه نمیخواستم خ.ا. داشته باشم. لذتی نداشت فقط تلخ بود.
.
فکر میکنم میتونم بگم که این آخرین بارم بود. از اون به بعد هر وقت تحریک میشدم میدونستم که نمیتونم مقاومت کنم فقط به خودم میگفتم الان نه چند دقه دیگه، واقعن هم قصدم همین بود که فقط دیرتر بشه.
.
(به نظرم این همون چیزیه که حضرت علی گفتن: نفس خودت رو در انجام عبادت گول بزن. خیلی جالبه تصمیم میگیری که گول بخوری و میدونی که به نفعته) خیلی وقتا تو همون فاصله میتونستم فکرمو منحرف کنم، هر کاری که به نظرم می رسید انجام میدادم تا اون لحظه نشکنم. و انقدر نخواستن و تلخی این اتفاق برام قوی بود که این به تعویق انداختن ها پشت سر هم ادامه پیدا کرد.دیگه هر کاری که میتونستم انجام دادم، فقط جوشونده ی گشنیز نخوردم که اونم نگران شاخ درآوردن مامانم بودم وگرنه احتمالا میخوردم. کمی که قوی تر شدم، میتونستم با تصور نگاه خدا در برم.
.
یادمه همش اون صحنه های فیلم کنستانتین رو تصور میکردم که ریوز نمیخواست به کارش ادامه بده، بعد یه سایه های ترسناکی میان، یعنی همون لحظه اثرشو میبینه، از تصمیمش برمیگرده. (من به آخرت اعتقاد دارم) تصور میکردم که اگه همین الان نتیجه ی کارمو میدیدم از ترسش اصلن سراغش نمیرفتم، سعی میکردم بیشتر خودمو بترسونم : )خلاصه این که به نظر خودم سخت ترین کار زندگیمو انجام دادم. نخند : ) به جون خودم خیلی سخت بود.
.
چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟ میتونی نمونه های واضح و روشنی از این مورد از بعد از ترک و پاکی بگی ؟
.
خیلی، اون چیزی که تونست لحظه های کوتاه ترک من رو به هم بچسبونه و باهاشون یه خط پیوسته از لحظه های پاکی درست کنه، حس حضور در برابر خودش بود. فکر میکنم اگه شیوه ی دیگه ای رو به کار می بردم، نمی تونستم پاکیمو نگه دارم، حتی پاکی های کوتاه مدتو. اون موقع همیشه میگفتم خدایی که برام عزیزترینه. خیلییه ها.
.
چیزی بالاتر از خواسته ی اون برام وجود نداشت. خدا میخاد فلان کارو بکنم پس انجامش میدم، خدا نمیخاد فلان کارو بکنم، پس انجامش نمیدم. بدون هیچ شکی، بدون هیچ تزلزلی، بدون این که خودمو گول بزنم، حالا این یه بار، بدون این که بگم سختمه و به تعویقش بندازم. البته سخت ترین چیز نشکستن بود. خودش میدونه که چقد سخت بود و خودش میدونه که همه ی اون لحظه های سختو به خاطر نگاه خودش تحمل کردم. البته الان دیگه اون آدم نیستم. شرمندشم. هر چند رابطم باهاش از قبل از ترک بهتره ولی مثه دوران ترکم نیس. الان فقط عادتم از شکستن به نشکستن تغییر کرده. هم ممنوننشم هم شرمندش.
.
بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتی چه بود ؟
.
- به هر چیز اعتیادآور از همون اول باید قاطعانه گفت "نه"که هر بار انجامش اضافه کردن یه هیزمه و وای از روزی که اینا آتیش بگیرن-فقط خدا
.
*روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟
.
اولین بار در مورد رژیم غذایی واسه خ.ا. سرچ میکردم که کانون قبلی رو پیدا کردم. راستش اصلن حس خوبی نداشتم.کلن هر چیز مربوط به خ.ا. حالمو بد میکرد.بعدها یه جایی خوندم یکی توصیه کرده بود برین ktark و دوباره اومدم سر زدم. خواستم توو تاپیک حدیث یه پست بزنم که عضو شدم.این حدیثابهم انرژی مثبت میداد.این بود ماجرای آشنایی ما
.


*چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟
.
وقتم رو پر میکرد. وقتی رو که برام گذروندن و پر کردنش خیلی سخت بود. کلن تحمل دوران نقاهت آسون تر می شد. کانون کلن خوب بود. یادمه یه مدت اولین کاری که صبحها میکردم این بود که به محض بیدار شدن میومدم کانون! در نظر داشته باشین که سالم گذروندن صبحا واسه من قسمت سخت کار بودسعیمم می کردم که اگه میتونم به کسی کمک کنم این کارو انجام بدمولی دیگه بازنشسته شدم
.
حرف آخرت با دوستان :روش های زیادی رو امتحان کردم.روش هایی که چند دقیقه میتونه تاخیر بندازه، شاید هواش از سر آدم بپره.وقتی فَکّت تکون میخوره کمتر فکر میکنی
~> آدامس
وقتی به یه چیزی گوش میکنی ، نه این که بشنویش ، گوش بدی
~> رادیو مخصوصا موقع خوابیه جوری محیطتو عوض کنی، آهنگایی که ناخوداگاهتو مشغول میکنه ولی تحریکت نمیکنه
خودتو توو جمع قرار بدی فعالیت فیزیکی بکنی ، کمی راه بری، جفتک بندازی :
)آواز بخونی...روش هایی که تاثیرشون بیشتر از چند دقیقه است و کلی ترهیه عادت جدید جایگزین کنی (این خودش کلی روشه)
ورزش کنی ، ارادتو تقویت کنی و روحیه به دست بیاری...و خیلی چیزهای دیگه ، خیلی روش های خوبی که تو تاپیکای تجربیات ترک و بهترین روش و ...
اومدناین ها همشون خیلی خوب هستنولی این مشکلو از ریشه نمی خُشکونه یه روش دیگه هم هست :
. خدا!قبلنا که پست های تاپیکای ترک رو میخوندم، هر وقت به یه همچین جمله ای می رسیدم، می گفتم باز هم همون حرف های کلیشه ای...اما الان نه میخوام کلیشه بگم و نه از کلیشه به این حرفا رسیدم. آزمودم دل خود را به هزاران شیوه.به نظرم برای ترک نیاز داریم چیز دیگه ای رو جایگزین کنیم.
.
هر چقد اوضامون بدتر باشه باید اون چیزی که میریم سراغشو بیشتر بخایم.البته باید از وسایل و راه هایی ک به ذهنمون میرسه استفاده کنیم ولی اینا همه باید توو بستری باشه که توو دراز مدت بتونیم به خاطرش پایبند بمونیمببین چی برات با ارزشه، چیه که میتونی به خاطرش پای همه چی وایسی.
.
اگه واقعن برات باارزشه، باید بتونی وایسی، پای همه ی سختیاش.اما اگه وای نسّادی، بدون که اشتباه انتخاب کردییه دو دو تا چهار تا هم بکن ببین اگه نشد چی از دست میدی، خودتم گول نزن با خودت رو راست باشیه چیز دیگه این که به نظرم حرکت آهسته و پیوسته خیلی مهمه.مثه اینه که بخای یه بنایی رو بسازی، ذوق داری که زودتر سقفشو تموم کنی، بری و تو پنت هاوسش و کیف کنی.
.
نمیشه که هی بری یه آجر توو هوا نگه داری، بخای اونجا بمونه که بشه سقفت. باید دونه دونه آجرا رو بذاری از همین زمین پایین پات شرو کنی و کم کم این بنا رو ببری بالا.اگه معمولا زور میزنی که رکوردت بشه n، اول سعی کن تمرین کنی که بتونی با اطمینان خوبی این رکوردو تکرار کنی، بعدش بکنش n+1، همین که بتونی سر قراری که با خودت میذاری بمونی، پیروزیه. این که از n رفتی n+1 موفقیت بزرگیه.این خیلی مهمه، خیلی خیلی.با خودت یه قرار معقول و شدنی بذار، سرش وایسا. کم کم انرژی مثبتی که میگیری انگیزتو بیشتر میکنه، همین طوری که به قدمای کوچیکت ادامه بدی و تو مسیر باشی، مقصدو میبینی و میرسی، پاکیت مبارک
.
4fvfcjaپس آهسته و پیوسته:


به امید پیروزی و پاکی.
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#25


با تشکر از "کریم"

مصاحبه با ایشون تقدیم می‌شود:
Khansariha (46)



ترک و پاکی رو دوست داری ؟ چقدر عاشق ترک کردن هستی ؟
بله، به نظرم یه جور کاملتر شدنه.


از اینکه موفق شدی "تا اکنون "ترک کنی چه احساسی داری؟

راستش تا حالا که به طور کامل ترک نکردم، ولی یه قدری روی ذهنم بیشتر مسلط شدم.

فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟
می تونم بگم دین.

بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتی چه بود ؟

اینکه وقتی پایداری کنیم پیشرفت می کنیم.

ترکت یک‌دفعه بود یا تدریجی؟
یک دفعه که شاید نشه ترک کرد، فعلا دارم روی تدریجی کار می کنم.

چه کارایی برای این که نشکنی انجام میدادی؟
بیشتر دارم روی فکرم کار می کنم. ان شاء الله اگر به نتیجه رسیدم خدمت دوستان عرض می کنم.

ورزش چه نقشی داشته ؟
روی اراده خیلی تاثیر داره.

این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟
خیلی، این باعث میشه که آدم یاد بگیره گاهی اوقات سختی ها رو تحمل کنه و معقول تر عمل کنه.

این تغییر آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟
مثل سوال قبل. حس می کنم تا حدی پیگیر تر شدم و البته تا حد زیادی به این موضوع مربوط میشه. وقتی یاد می گیریم که بتونیم بعضی خواسته هامونو به تعویق بندازیم یا به خاطر رسیدن به یه هدفی سختی تحمل کنیم، این در همه زمینه های زندگی به درد می خوره.


روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟

بله، یادش بخیر [تصویر:  g.gif]

چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟
جو خیلی خوبی که این سایت داره.

حرف آخرت با دوستان :
ممنونم از همشون. امیدوارم توی هدفی که دارند موفق بشن.



.
#26

مصاحبه با "..gita"


ترک و پاکی رو دوست داری ؟ -چقدر عاشق ترک کردن هستی ؟
مگه میشه دوسش نداشته باشم.. دوسش دارم.. خیلییییییی.. حس قشنگیه اینکه خودت باور کنی از اون مرداب در اومدی[تصویر:  12.gif]



*از اینکه موفق شدی "تا اکنون "ترک کنی چه احساسی داری؟

خب خیلی خوشحالم خب[تصویر:  e.gif]


فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟

اول که خب کانون.و آشناییم با این سایت. قبلش چند باری خواستم ولی نشد. و اینکه با اینجا اومدن هی قضیه ترک واسم یاد آوری میشه.مقسی[تصویر:  n.gif]
و بین کارای شخصی میتونم بگم.. چیزی که بیشترین کمکو بهم کرد. نماز بود. نماز اول وقت[تصویر:  g.gif]ممنونتم خداااااااااااااااااجون[تصویر:  3.gif]


بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتی چه بود ؟


اینکه یادم بمونه اگه یه موقع شکستم اون زمانا یکی تو گشوم میگه تو که یه بار شکستی یبار دیگه.. بعدش حسابی ترک کن.. حواسمو جمع کردم که این فکر اومد تو ذهنم محکم بگم نه و بزنم تو گوش خودم و چند روز حسابی حواسم به خودم باشه بعد چند روز دیگه این فکره میره[تصویر:  i.gif]


*ورزش چه نقشی داشته ؟

خیلی تو این یه سالو خورده ای حرفه ای کار نکردم. ولی خب تو تخلیه دن انرزی خیلی موثره[تصویر:  m.gif]


*بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد)


دفعه قبلتر از این دفعه توبه مو خیلی دوس داشتم. چون خودم حس کردم خدا بخشیدتم. وقتی بعد 6 ماه شکستم.. خیلی از خودم بدم اومد.. یه چند وقت با خودم کلنجار رفتم. بعدش قبول کردم که خدا بازم میبخشه و الان به هیچ قیمتی نمیخوام خرابش کنم.که شرمنده بخشش خدام شم.[تصویر:  b.gif][تصویر:  i.gif]

*این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟

شاید به طور غیر مستقیم آره. چون روی روحیه تاثیر گذاشتهو از خودم ناراحت نیستم تو این زمنیه و بهتر میتونم رو قسمتای دیگه زندگیم فکر کنم
[تصویر:  m.gif][تصویر:  i.gif]


*این تغییر آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟

تاثیر داشتنش واسه این بود که وقتی درگیرش بودم یا وسوسه میشدم و فکرم درگیر وسوسش بود.. یا اگه میشکستم ناراحت بودمو حوصله هیچی و نداشتم. بعد اینکه خواستم ترک کنم تمرکزم بیشتر شد[تصویر:  h.gif] درسمم خوب بودا خوداااااایییییی[تصویر:  e.gif]


*با این تغییر چقدر رفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟

همینکه الان حسم اینه که پاااااااااااااک رو به قبله خدا سجده میکنم.واسم دنیاااست.


چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟ میتونی نمونه های واضح و روشنی از این مورد از بعد از ترک و پاکی بگی ؟

خب زیااااااااااااد.. البته همون موقع ها هم حسش کردمااا.. من واقعا باور دارم که خدا آوردتم اینجا. چون اون روز که شکستم خیلی از خودم بدم میومد واقعا پشیمون بودم. داغون بودم و با کانون آشنا شدم.
خدارو حس کردم وقتایی که تو اتاقو خوابگاه تنها بودم و همه چی مهیا واسه گناه و فکردم که داشت منحرف میش.. حتی لحظه های اخر یکی درو باز میکرد میگفت چرا تنهایی بی پیش ما..
خدارو حس کردم وقتایی که اذان میگفت.. صداشو دوس داشتم.. دلم میخواست برم کنار پنجره بشنوم صداشو..
خدارو با همه وجودم حس کردم اون روز بارونی که زیر بارونش بعد اون گناه اینقد گریه کردم که با بارون پاکش پاکم کرد..[تصویر:  c.gif]
خدارو زیاااااد حسش کردم همیشه.


*روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟

آره یادمه. داغووووون بودم از شکستن اون روز.. چشمام پر اشک بود.. اصلا وقتی عضو شدم نمیدونستم اینجا کجاست[تصویر:  e.gif]


*چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

هم انگیزم واسه ترک.هم اینکه دوستای گلم. هم اینکه باید دینمو به این سایت ادا میکردم.. هرچند مشکلات مختلف نزاشت زیاد بیا.. به بزرگیتون ببخشید دیده[تصویر:  e.gif]


حرف آخرت با دوستان :

اینکه سختش نگیرین. قول نسازین ازش..واقعا هیچی نیست. فقط خواسنه. اگه واقعا بخواین حتما میتونید..
یادمون نره خدا خواسته باشیم.. اون برکتشو جلو جلو فرستاده براموندیگه حرکتش با ماست.. دریغش نکنیکم از خودمون..[تصویر:  n.gif]
و اینکه خیلییییییییییی مدیونتونم. دوستون دارم یه دنیااااااااااااا[تصویر:  7.gif]
.
#27
مصاحبه با "مونا"


*از اینکه موفق شدی "تا اکنون "ترک کنی چه احساسی داری؟

احساس آرامش ...آرامشی که با هیچ چیز دیگه ای نمیشه عوضش کرد

چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟


مهمترینیش گناه کبیره بودنش بود پس میدونستم که حتما برای جسم و روحم هم ضرر داره

فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟

نماز اول وقت خیلی خیلی تاثیر داشت مخصوصا نماز صبح ..قبلا همیشه نماز صبحم قضا میشد...واقعا تاثیر فوق العاده ای داشت برام ...

*این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟

اره فکر میکنم بهتر شده

*این تغییر آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟

تاثیری که روی درسم داشته افزایش تمرکزم بوده

بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتی چه بود ؟

اینکه واقعا میشه ترک کرد فقط کافیه اراده کرد و توکل داشت

*ورزش چه نقشی داشته ؟

برای من خیلی تاثیر نداشته چون اون موقع که دچارش بودم مرتب ورزش میکردم و باشگاه میرفتم


*بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد)


حال خرابی که بعد شکست داشتم ...من بعد شکستام واقعا داغون میشدم احساس عذاب وجدان خیلی زیاد شرم از گناه در حضور خدا ...اصلا دلم نمیخواست که دیگه اینا تکرار شه

ترکت یک‌دفعه بود یا تدریجی؟

تدریجی

نظرت درباره‌ی ترک، یک بار برای همیشه چیه؟

من بار اول که تصمیم گرفتم ترک کنم فکر میکردم دیگه تمومه ولی چون درست و حسابی اراده نکرده بودم و همه ی عوامل تحریک از بین نبرده بودم درنتیجه نشد شاید اگه همون موقع که برام عادت نشده بود با کانون اشنا شده بودم میتونستم ...
چه کارایی برای این که نشکنی انجام میدادی؟

اول از همه اینکه اصلا سمت عوامل تحریک کننده نرم.. به نماز هام توجه میکنم ...خودمو سرگرم میکنم و اصلا به ذهنم اجازه ورود افکار ناجور رو نمیدم کنترل ذهن خیلی خیلی برام مهمه

در مواقع خطر چه طور برخورد می‌کردی؟


جام رو تغییر میدادم .. ذکر میگفتم...میومدم کانون یا به دوستام زنگ میزدم

بعد از شکست چطوری برخورد میکردی؟


خب همون طور که گفتم بعد شکست اصلا حال خوبی نداشتم چندروز طول میکشید تا خودمو پیدا کنم

به نظرت برخورد درست بعد از شکست چیه؟

اینکه حتما درمورد علتش بشینیم فکر کنیم نه اینکه خیلی درگیرش بشیم فقط در این حد که علتش رو پیدا کرد که دیگه سمتش نریم و حتما شروع دوباره با روحیه و انرژی باشه

*با این تغییر چقدر رفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟

خب فهمیدم که اگه یه چیزی رو واقعا بخوام میتونم بهش برسم خودم رو باور کردم

چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟ میتونی نمونه های واضح و روشنی از این مورد از بعد از ترک و پاکی بگی ؟

خیلی خیلی زیاد... حتی یه دفعه بود که فقط داشتم گریه میکردم از اینکه خدا صدامو شنیده و میدونستم هم که علتش همین ترکم بوده ... همش لطف خدا بود که منو با کانون اشنا کرد و دستم رو گرفت

*روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟

خب من قبل اینکه عضو کانون بشم تو یه سایت دیگه عضو بودم و اونجا بیشتر از 30 روز نتونسته بودم ترک کنم دیگه بعد از اونجا امیدمو کاملا از دست داده بودم فکر میکردم سرنوشت من همینه و دیگه اصلا نمیتونم ترک کنم نهایتش یک ماه! بعد از چند ماه دیگه دیدم دوباره داره زیاد تر میشه واقعا از خودم خسته بودم و احساس نا امیدی خیلی زیادی داشتم ... دوباره اومدم نت که ببینم میتونم یه راهکار جدید برای ترک پیدا کنم که به کانون رسیدم راستش خیلی امیدوار نبودم که اینجا هم بتونم بیشتر از یک ماه پاک بمونم ولی الان تونستم و چهار ماه و خرده ای هستش که پاکم چیزی که قبلا حتی تو خواب هم نمیدیدم ولی یک چیز بود که برام خیلی جالب بود و اونم اینکه دیدم دخترای دیگه ای هم هستن که همدردم هستن و میتونستم با اونا درمورد مشکلم صحبت کنم چیزی که تو سایتای دیگه اصلا نیستش و هرجا که قبلا در مورد خ.ا و عوارضش دیده بودم برای پسرا بودش

*چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

اوایل خیلی فعالیت نداشتم چون وقتشو نداشتم که خیلی بیام اینجا ولی بعدا که سرم خلوت تر شد قسمت های مختلف کانون رو دیدم با بچه ها بیشتر اشنا شدم و دوستای خیلی خوبی پیدا کردم که خیلی بهم کمک کردن رکورد ترکم هم بیشتر شده بود پس ادامه دادم که بتونم پاک بمونم و اگه بتونم به دوستای دیگه هم کمک کنم


حرف آخرت با دوستان :

اینکه باور داشته باشین که میتونین حتی اگه چندین ساله که دچارش هستین ...حتی اگه بارها شکست خوردین... اصلا نباید نا امید بود که این هم خودش عاملیه برای شکست و همین طور غرور اینکه بعد یه مدت که از پاکی گذشت فکر کنیم دیگه تموم شد نه همیشه باید مراقب بود
.
#28

مصاحبه با "catallllan"



*از اینکه موفق شدی "تا اکنون "ترک کنی چه احساسی داری؟

واقعا خوشحالم انکار یه کاری رو انجام دادم کن اصلا فکرشو نمیکنم که یه روز بتونم انجامش بدم شده بود واسم غیر ممکن به معنای واقعی بازم خدا لطفش شامل حال من شده که تونستم انجامش بدم.


*چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟

والا اوایل که اصلا نمیدونستم چه قدر بد وارد این کار شدم بدون اینکه خودم بدونم ولی یواش یواش که سنم بیشتر شد و احساس میکردم یه چیزی سر جاش نیست چون واقعا اثراتش رو میدیدم من نباید اونجوری میبودم من نباید اون رفتار رو میکردم..... این نباید ها تو جاهای مختلفی از زندگیم بودن که انجامشون می دادم ولی باورتون نمیشه نمی دونستم بابت این کاره ولی یواش یواش فهمیدم که همه و همه به خاطر این کاره این شد که تصمیم گرفتم از شرش خلاص شم.


فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟
واقعا اراده و همت نقش فوق العاده ایی داره مخصوصا اوایلش که یه کم سخته اینو نمیگ دوستام خدایی نکرده ترس به دلشون راه بدن ولی با یه اراده محکم تصلا کار سختی نیست اینو قول میدم بهتون ولی یه چیزی خیلی مهم دیگه که بدون اون قوی ترین اراده هم فایده ایی نداره چون خود من نزدیک به 1 سال کشید تا بهش پی بردم و اونم اینه که باید از خودمون بپرسیم چرا اینکارو میکنیم ؟ مثلا یکی تا اعصابش بهم میریزه ..... دلیلش هم اینه که ما خودمون رو عادت دادیم تا مثلا اعصابمون از یه چیزی میریزه بهم اینکارو بکنیم دقیقا مثل فردی که سیگار میکشه واقعا خنده دار نیست ؟ هیچ رابطه ایی بینشون نیست ولی ما خودمون بهم ربطشون میدیم . پس باید این ارتباطات رو قطع کنیم رو خودمون کار کنیم به عنوان مثال بگیم اعصابم خورده خوب ولی دلیلی نداره این کارو بکنم به نطرم این کار کردن رو خودمون و اینکه بدونیم چرا اینکارو میکنیم و توجیهات غلطمونو حذف کنیم خیلی خیلی مهمه......................


*این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟

والا راستیتش آدمو بی حال همش از زیر کار در رو میشه هی یه کارو دوست داره امروز فردا کنه آخرشم شاید انجامش نده این در مورد منم صدق میکرد خیلی سخت بود واسم ولی سعی میکردم هر طور شده انجامش بدم.


*این تغییر آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟

بلی خیلی من موقعی تصمیم به ترک گرفتم که تو مقطع فوق لیسانس قبول شده بودم همه هدفم هم سراسری بودش ولی متاسفانه آزاد قبول شدم و این کار تو این مهم کم تاثیر نداشت خودم میدونستم که اگه نبود میتونستم سراسری قبول شم ولی خوب نشد الان واقعا خوبم یه وقتا حرصم میگیره اونقدر که میخوام یه بار دیگه بشینم بخونم ولی خوب الان ترم آخرم و اینکه دیگه فرصت ندارم .



بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتی چه بود ؟

یه وقتایی واقعا ناامید میشدم به جایی که میگفتم نمیشه واقعا راحشو بلد نبودم میخواستم ترک کنم و نمیدونستم چطوری درسته که یه وقتایی واقعا ناامید میشدم ولی این کار رو مخم بود آخه من یه اخلاقی دارم وقتی که تصمیم میگیرم یه کاریو بکنم تا اونو انجام ندم ول کن نیستم این خیلی بهم کمک میکرد بعد هر شکست سعی میکردم بفهمهم خیلی تلاش کردم و نا امید نشدم خدا خیلی کمکم کرد ممنونشم.............


*ورزش چه نقشی داشته ؟

ورزش باعث میشه انرژیت خالی بشه و میل کمتری به اینکار پیدا کنی واقا تاثیر داشت من ورزش که میکردم، فکر و میلم کمتر به اون سمت منحرف میشد...........


*بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد)

من چند دوره بلند مدت ترک کردم بیشترینش 70 روز بود ولی خوب یه چیزی انگار بود که باعث میشد من دوباره برگردم اونم این بود که از خودم نپرسیده چرا اینکارو میکنم فقط میخواستم ترک کنم موفق میشدم ولی چون دلیل محکمی نداشتم واسه خودم برمیگشتم ولی بار آخر خوب یادمه همه فهمیدم هیچ دلیلی نداشت که من این کار رو انجام بدم کاری که ندونسته و نا خواسته واردش شده بودم توی کانون بارها توی مطالب اومده که از خودتون بپرسید چرا اینکارو میکنید که به نظر من فوق العاده مهمه و واسه من فرقش با دفعه های قبل همین بود............


ترکت یک‌دفعه بود یا تدریجی؟


نه تدریجی بود من تو یه دوره 1 ساله موفق شدم ازش فاصله بگیرم


نظرت درباره‌ی ترک، یک بار برای همیشه چیه؟


به نظر من عالیه مخصوصا واسه کسایی که تازه به این کار روی آوردن واقا میتونن ولی واسه اونایی که این کار واسشون قدیمی شده یه کم سخت به نظر میرسه ولی کار نشد نداره..........


چه کارایی برای این که نشکنی انجام میدادی؟

همه چیز با فکر کردن به این کار شروع میشه و دیگه بقیش به نظر از اون تفکر متولد میشه س باید فکرمو عوض میکردم سعی میردم بهش فکر نکنم زندگی عادی رو ادامه بدم انگار که اصلا همچین کاری اصلا وجود نداره همهن توری هم که تا قبله این که ما بدونیم هم از نظرمون وجود نداشت خیلی تاثیر داشت چون وقتی که بهش فکر میکنی همه چیز محیاست و تو شانس کمی داری که اینکارو نکنی هر چی بیشتر بهش پروبال بدی زودتر انجامش میدی و مقاوتت کمتر میشه در ضمن اینترنت خیلی مهمه سعی کنن وقتی کار واجب دارین استفاده کنید و اویل شبا اصلا پای کامپیتو نشینید............


در مواقع خطر چه طور برخورد می‌کردی؟


سعی میکردم بهش فکر نکنم سر خودمو گرم میکردم ولی سخت بود هیچ وقت یادم نمیره مخصوصا موقعی که میخوای بخوابی و ........... جنگ سختی بود ولی دمر نخوابیدن و فکر کردن به موضوعات دیگه موقع خواب خیلی بهم کمک کردن.


بعد از شکست چطوری برخورد میکردی؟


اولش که واقعا انگار هر چی ساخته بودم خراب میشد مثلا میگفتم 7 روز پاک بودم بازم از اول بعد کم کم خودمو پیدا میکردم از خدا کمک میخواستم و دوباره شروع میکردم همه بچه ها شاید بگن کلیشه ایی شده ولی اونایی که اهل نمازن متوجه میشن که چه قدر کمک میکنه من سریع غسل میکردم چون خیلی حسه بده تا غسل نکنی بعدش انگار خدا بهت یه فرصت دیگه داده بعدش سریع نماز میخوندم...........


به نظرت برخورد درست بعد از شکست چیه؟


میدونم شاید خیلی سخت باشه بد ترین حالت اینه که فکر کنی دیگه نمیتونی و خسته شدی چیزی که بارها به فکر خودم هم رسید ولی میدونید چیه این یه چیزیه واقعا باید باهاش بجنگید درسته که شاید چندین و چند بار شکست بخورید ولی ناامید نشید هر دفعه محکم تر بلند شید و ببینید ایراد از کجا بوده و برطرفش کنید و بعد تو اون مسیر درست رو خودتون کار کنید بحث روانیش واقعا مهمه باید خودتونو قانع کنید تا جسمتون طرف این کار نره................


*با این تغییر چقدر رفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟

واقعا بهتر شدم اخلاقام و تلاشم خیلی خوب شدن و اون حس عذاب وجدان مسخره که همیشه باهام بود خیلی عذابم میداد ولی الان یادش که می افتم یه نفس عمیق میکشم و خدارو هزار بار شکر میکنم الان میدونم که همه انرژی ، تلاش و تمرکزمو دارم یعنی همه 100 درصدشو و میتونم اونارو به زندگیم اختصاص بدم در صورتی که اون موقع خیلی از اونو از دست میدادم.


چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟ میتونی نمونه های واضح و روشنی از این مورد از بعد از ترک و پاکی بگی ؟


واقعا خدا بهم نزدیک تر شده بهم حس میکنم دوسم داره که دیگه گذاشتم کنار اینکارو چون ما از انجامش منع شدیم پس موقعی که انجامش میدیم خدا رو هم ناراحت کردیم نمازم دیگه رفته اول وقت خدارو شکر یه حس خوب آرامش و راحتیه که دارم دیگه خیالم راحته چیزی نیست که باعث بشه خدا ازم دور بشه هرچی بوده لطف و کمک خودش بوده و اینکه تونستم برگردم خدایا شکرت............


*روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟

بلی خیلی خوب نصفه شب بود درمونده و کلافه از اینکه بازم این کارو کرده بودم حس بدی بود انگار که راه فراری نداشتم دنبال راه حل بودم دیگه مطمئن شده بود چه قدر اینکار مضره همه جوره اطلاع داشتم گفتم بذار یه سرچ کنم ببینم اصلا میشه این کوفتی رو ترک کرد فکر میکردم این کار اونقدر زشته هست که کسی روش نشه بیاد تو نت به بقیه کمک کنه چه برسه که بخواد سایت یا حتی انجمن درست کنه ولی دیدم که اشتباه میکردم اومدوم تو سایت بازم اویل راقب نبودم ثبت نام کنم خجالت میکشیدم انگار که درمونده شده باشم خودم نتونم کاری کنم بعد گفتم چطوری میتونم از این طریق ترک کنم الان خیلی ها هستن مثل من فکر میکنم ولی خدا منه اشتباه نکنن بیان تو کانون اگه واقعا میخوان ترک کنن عالیه به من خیلی کمک کرد منم ازتون ممنونم و همیشه دعاتون میکنم..............


*چی باعث شد توی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

اوایل که کانون رو خوب نمیشناختم ولی برای اینکه ترک کنم حاضر بودم امتحان کنم ببینم چطوریه بعد چنئ وقت دیدم که بچه چه خوب بهم کمک میکنن و هوای پاکی همو دارن انگار همه از یک درد مشترک رنج میبردن و میخواستن بهم کمک کنن. مطالب مفید تجربه کسانی که ترک کرده بودن و راه کاراشون امید و شوری که تو کانون به ترک وجود داشت و داره و همچنین گردانندگان با مسوولیت بخش های مختلف سایت که واقعازحمت میکشن به علت بحرانی بودن این عمل زشت خیلی باید رسیدگی به سایت منظم و دقیق باشه وگرنه از شور نشاطش کم میشه بارها واسه خودم پیش اومده یه پاس امیدوار کننده به اعلام وضعیتم تو بخش مسابقات از طرف مسولان عزیزش دلگرمم کرده جدی میگم خیلی تاثیر داره واقعا ممنونم از زحمات همتون نمیدونید که چه ثوابیو با این کارتون میبرید خدا پشت و پناه همتون باشه.................


حرف آخرت با دوستان :

دوستای گلم هیچ وقت نا امید نشد واسه همتون دعا میکنم ایشالا تو ترکش موفق باشید فقط اینو بگم که زندگی تون، آیندتون، و هر چیز خوبی که تو این دنیا هست و میتونید بهش برسید با اینکار خراب نکیند واقعا ارزش نداره حسرت خوردن به چیزایی که خدایی نکرده از دست دادین و دیگه فرصتی واسه بدست آوردنشون نیست اونم به خاطر این کار بی ارزش واقعا سخته پس یه یا علی بگید و محکم و استوار واسه کنار گذاشتنش قدم بردارید................


.
 سپاس شده توسط
#29
مصاحبه با "رامین."


از اینکه موفق شدی "تا اکنون "ترک کنی چه احساسی داری؟
خوب خیلی خوشحالم.خیلی وقت بود تو زندگیم همچین احساسی نداشتم.
الان احساس میکنم سبک شدم یجور حس رضایت درون پیدا کردم.
دیگه عذاب وجدان های گذشتمو ندارم.
از وقتی که حس پاک بودن رو چشیدم این باور درونم بوجود اومده که شکستن خیلی سختر از پاک موندنه.


چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟
خوب من دیگه واقعا داشتم از خ.ا رنج میبردم
از خودم متنفر شده بودم
دیگه حوسله هیچ چیزی رو نداشتم
یواش یواش داشتم گوشه گیر میشدم.فقط میخواستم یجایی تنها باشمو این کارو انجام بدم.
رفتار اطرافیانم نسبت بهم عوض شده بود.
دیگه واقعا از این جور زندگی کردن خسته شده بودم.
تنها راه فرار از این همه مشکلات ترک خ.ا بود.


فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟
باور کردن این موضوع که دیگه واقعا میخوام ترک کنم


عامل اصلی موفقیتت بود ؟
عامل اصلی این بود که دلایل شکستامو پیدا کردم.
من میدونستم از دو جا زیاد ضربه میخورم.
اولیش فیلتر شکن بود.دومیش هم این بود که نگاهمو کنترل نمیکردم.
از روزی که واقعا تصمیم به ترک گرفتم اول از همه چیز فیلتر شکن رو کامل حذف کردم.
بعدش هم نگاهمو کنترل کردم.
تا این لحظه که خیلی خوب جواب داده و تقریبا تمام تحریکاتم از بین رفته


این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟
خ.ا روی احساس مسئولییت من تغییر خاصی نداشته.
اون موقع هم مثل الان همه کارایی که مسئولش بودم رو انجام میدادم.


این تغییر آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟
بیشترین تاثیر ترک رو من روی درسام دیدم.
پیش از این به طور کامل تمرکزم رو از دست داده بودم.
وقتی میخواستم مساله خیلی ساده رو حل کنم باید چندین بار صورت مساله رو میخوندم.
برای جمع و تفریق ساده چندین ثانیه باید زمان میذاشتم.اصلا نمیتونستم تمرکز کنم.
ولی خوب خوشبختانه میتونم بگم حدودا بعد از بیست روز ترک این مشکلم برطرف شد.


بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتی چه بود ؟
من از 1فروردین سال 90 تصمیم جدی یه ترک گرفتم.
از اون روز تا الان یه دفتر برای خودم درست کردم که هربار که شکستم روز و ساعت و دلیل شکست رو توش مینوشتم.
البته نوشته هام طوری بود که هر کسی اون دفتر به دستش میرسید نمیتونست ازش چیزی متوجه بشه.
من از 1فروردین90تا آخرین شکستم 54 تا یادداشت داشتم.
این 54 تا یادداشت یعنی 54 بار شکست.
هربار که میشکستم دلیلشو مینوشتم و به خودم قول میدادم که دیگه نشکنم.
هیچوقت موفق نشدم به قولی که به خودم میدم عمل کنم چون همیشه نهایتا بعد ده روز قولی که به خودم داده بودم رو یادم میرفت.
تااینکه چند ساعت وقت گذاشتم و دفترچه شکستامو کامل خوندم.
همون موقع بود که منبع شکستامو پیدا کردم و همچنین فهمیدم چه ساعتهایی بیشتر شکست رو دارم.
من بیشترین ساعت شکستم موقع خواب بود.
از اون روز به بعد موانع شکستمو برطرف کردم وموقعی که میخواستم بخوابم سعی میکردم انقدر با گوشی ور برم تا چشمام خسته شه وخوابم ببره.
تا الان که این روش جواب داده.


ورزش چه نقشی داشته ؟
من به خاطرات مشکلات روزمره وقتی برای ورزش کردن نداشتم.


بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد)
من قبل از آخرین شکستم برای اولین و آخرین بار توبه کرده بودم که دیگه نشکنم.
اما فکر میکنم 7روز بیشتر نتونستم طاقت بیارم
وقتی توبه شکستم اون لحظه واقعا دیگه از خودم متنفر شده بودم.
فقط دوست داشتم بمیرم.
رفتم غسل کردم و اومد از خدا خواستم کمکم کنه.همون روز هم اومدم کانون رو پیدا کردم.


ترکت یک‌دفعه بود یا تدریجی؟
همونطور که گفتم از روزی که تصمیم به ترک گرفتم 54 بار شکست خوردم.
به نظر خودم ترکم بیش از اندازه طولانی شد.باید خیلی زودتر از اینا نتیجه میگرفتم.


نظرت درباره‌ی ترک، یک بار برای همیشه چیه؟
من هربار که میشکستم پیش خوم میگفتم این آخرین بار بود برای همیشه.
ولی هیچوقت نشد.
آدم تا به باور قلبی نرسه و خودش نخواد نمیتونه بذارش کنار


چه کارایی برای این که نشکنی انجام میدادی؟
من سعی کردم تمام اوقات تنهاییم رو پر کنم.
بخصوص موقعی که میخواستم بخوابم.
به هر وسیله ای که میشد این کار رو انجام میدادم.


در مواقع خطر چه طور برخورد می‌کردی؟
سریعا فکرمو مشغول چیز دیگه ای میکردم.
سعی میکردم آهنگ گوش بدم و خودمم پشت سر خواننده بخونم


بعد از شکست چطوری برخورد میکردی؟
من هربار که شکست میخوردم کوله باری از غم و غصه رو سرم خراب میشد.
همیشه بعد از شکست میومدم دلیلشو مینوشتم و سعی میکردم که مشکلمو برطرف کنم
ولی افسوس که همه چیز چندروز بعد یادم میرفت.


به نظرت برخورد درست بعد از شکست چیه؟
بعد شکست باید دنبال دلیل شکست بگردی
باید منابع شکست رو از بین ببریم.
نباید اجازه بدیم شکستمون ادامه دار باشه
من مشکلی بعد از شکستام داشتم این بود که هیچوقت به این باور نرسیدم که منم میتونم
اگه این باور رو پیدا کنی که باید پاک بمونی اینو مطمئن باش که حتما میتونی.


برات پیش اومده که بعد از یه مدت سست بشی؟ اگه آره چطور برخورد کردی؟
آره چندین بار پیش اومده.
یادمه چند باری دیگه از شکستام خسته شده بودم.
حسابی کلافه شده بودم.به خودم میگفتم من دیگه نمیتونم ترک کنم.
همه چیز رو بی خیال شدم.تنها حاصلش این بود که روزای پاکیم از یک روز بیشتر نشه.
همیشه در این جور مواقع بعد از چند شکست پیاپی بازم خودمو پیدا میکردمو به راهم ادامه میدادم.


چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟ میتونی نمونه های واضح و روشنی از این مورد از بعد از ترک و پاکی بگی ؟
اوایل خیلی به خدا نزدیک تر بودم.
نمازامو اول وقت میخوندم.سعی میکرم روزانه دو صفحه قرآن بخونم.
میتونم بگم تو بیست روز اول خدارو از نزدیک حس میکردم
ولی یواش یواش رابطم با خدا کمرنگ تر شد.
ولی همین الان هم رابطم با خدا خیلی نزدیک تر از قبل از ترکمه.


روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟
اولین روز که اومدم کانون از کل دنیا بریده بودم.
امیدی به ترک نداشتم.دنبال جایی میگشتم که بهش پناه ببرم.به طور اطفاقی اینجارو پیدا کردم.
تا یک هفته اول نمیدونستم کجا اومدم.
اصلا نمیدونستم اینجا باید چیکار کنم.


چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟
خوب وقتی با جو اینجا آشنا شدم برام جالب اومد.
فکر کردم اینجا تنها جاییه که من میتونم هرروز بیام و هدفمو با خودم مرور کنم.
مشکل من این بود که اهدافم برای ترک خیلی زود یادم میرفت.
از وقتی که اومدم اینجا هر موقع از شبانه روز هدفم تو ذهنمه.


حرف آخرت با دوستان :
من پاکیمو مدیون کانونم
تشکر از تمام کسانی که منو برای رسیدن به این هدف کمک کردن.
به دوستانمون هم توصیه میکنم که حتما برای پاکیشون برنامه داشته باشن.
دنبال شکستاشون بگردن
جلوشو بگیرن.
واز محیط کانون به بهترین شکل ممکن استفاده کنن.
.
#30
مصاحبه با "mehrdadbaby"


چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟
دیگه خسته شده بودم و یه کمی هم ترسیده بودم علائمش داشت مشهود میشد مثل گیج زدن و اینا

چند وقته پاکی؟
105 روز

از اینکه موفق شدی "تا اکنون "ترک کنی چه احساسی داری؟
آزادم آزاااااد

فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟
یه انسان یه دوست کاش صدام رو میشنید ازت ممنوووونم

بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد)
شروع سال 91 خواستم همه چیز رو بذارم تو سال 90 و پاک برم تو سال جدید

ترکت یک‌دفعه بود یا تدریجی؟
ییهوو ترک تدریجی رو میخاستم انجام بدم ولی هیچ وقت موفق نبودم به نظرم اصلا نمیشه

نظرت درباره‌ی ترک، یک بار برای همیشه چیه؟
اگه واقعا تصمیم گرفته باشیم خوبه

چه کارایی برای این که نشکنی انجام میدادی؟
افسار ذهنم رو میگیرم دستم اجازه نمیدم خودشو پرت کنه تو دره

در مواقع خطر چه طور برخورد می‌کردی؟
به چیزایی مشغول میشدم که جذاب تر از خ .ا باشه توی نظرم

بعد از شکست چطوری برخورد میکردی؟
قبل از ورود به کانون شکست داشتم اون موقع فقط میخابیدم

پیش اومده که بعد از یه دوره پاکی دوباره سست بشی یا برگردی؟ اگه آره چطور برخورد کردی؟
جستجوی رفتاری که منتهی به شکست میشه و اصلاح رفتار

این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟
قبل از ترک هم آدم مسولیت پذیری بودم

این تغییر آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟
به شدت

ورزش چه نقشی داشته ؟
من قبل از ترک هم ورزش میکردم تاثیر بخصوصی رو من نذاشت

با این تغییر چقدر رفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟
یک گام پیش رفتم

چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟ میتونی نمونه های واضح و روشنی از این مورد از بعد از ترک و پاکی بگی ؟
کم متاسفانه . من فک میکردم که تنها مشکلم همین گناهم باشه ولی انگار مشکل از جای دیگه اس دارم دنبال مشکلم میگردم

روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟
بله یادمه دنبال یه وبلاگ ترک میگشتم که به بهتر از اون رسیدم جدا انگار که یه گنج پیدا کردم یهو گفتم اوووووووووووف دمش گرم

چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟
به نظرتون چه دلیلی داره که توی سایت نمونم(البته تا جایی که حس کنم میتونم بدون کانون هم روی پای خودم بایستم)

حرف آخرت با دوستان :
اول از بنیانگذار سایت تشکر میکنم هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
دوم از تموم بچه هایی که از اول راه اندازی سایت زحمتشو کشیدن و به اینجا رسوندنش سپاسگذارم
سوم و چهارم و ..... تا آخر از زحمکشهای سایت در حال حاظر کسایی که واقعا عاشقانه وقت میذارن
علیرضا ،سها، زارا، و همه و همه این سه تا رو نوشتم چون هر وقت اومدم کانون دیدم که دارن به بچه ها روحیه میدن و خیلی های دیگه مثل آنا نفیسه چکاوک هما رها ببخشید اگه اسم بعضی ها رو یادم رفت
.


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان