عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.75
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

هم کلامی با افتخارات کانون (بالای یک سال)

#31
مصاحبه با "nafiseh"



چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟

چون سالها بود گرفتارش بودم و از همچی زندگی دورم کرده بود و آزارم میداد ازش تنفر داشتم ولی نمیتونستم ازش رها بشم
خیلی اتفاقی کانون را پیدا کردم و خیلی فوری آغوشم را باز کردم رو ب پاکی[تصویر:  cheerleader3.gif](عاملش تنفر از این گناه بود)


چند وقته پاکی؟

3
مهر90 اومدم کانون.عالی پیش رفتم.خدا خیلی بیشتر از اونی ک لیاقتم بود بهم لطف داشت.باورم نمیشد ولی ماسفانه 2بار غرور و عصبانیت اومد سراغم و شکست داشتم. بقیشم مبارزه های خفن. ولی حالا از 21 خرداد پاکم شکر خدا. سرجمع میشه 1سال ک در تلاشم همراه با کانون
[تصویر:  multistars.gif]


از اینکه موفق شدی "تا کنون "ترک کنی چه احساسی داری؟

وااااااااااااااای نپرس ، توصیف شدنی نیست. هر مرحله ک بالاتر میومدم انقدر ذوق داشتم ک برا خودم هدیه میخریدم
[تصویر:  626gdau.gif](امتحان کنید،نتیجه شیرینی داره).بیشتر خدا را شکر میکنم،خوش بین ترم و احساس میکنم ممسئولیت دارم....


فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟

1. خدا 2. تنفر از خ ا 3. اراده 4. کانون و دوستای کانونی و مرتب کانون اومدنم تو 9 ماه اول



بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد)
شدید خجالت کشیدم از کانون و بچه ها1276746pa51mbeg8j



ترکت یک‌دفعه بود یا تدریجی؟
بجز لغزشم یک دفعه ای بود



چه کارایی برای این که نشکنی انجام میدادی؟

توصیه های حامیم را گوش میدادم، از کارای خطرآفرین دوری میکردم. توی ی برگه تقویم پاپکو
روزای پاکیم را سبز میکردم وبهم امید میداد(ب توصیه گیتاجون) ، مرتب کانون میومدم. یاد خدا و ورزش و شاد نگه داشتن روحیم خیلی بهم کمک میکرد. و سعی میکردم ارادم را بیشتر کنم.


در مواقع خطر چه طور برخورد می‌کردی؟

اولش با استرس ک نکنه بشکنم، بعد یاد کانون و بچه ها ک بهم امید میدند و با شکستم ناراحت میشند، یکم ک ذهنم نرمال میشد ب این فکر میکردم ک بعد ازین گناه هیچی بدست نمیارم و حتی خدا را عصبانی میکنم... راستش ب ذهنم فشار وارد نمیکردم،اجازه میدادم کم کم از اون جو آلوده خارج بشه

موقع خطر هم درهر ساعت شبانه روز خودمو میرسوندم ب کانون،شب ها با گوشی میومدم و توصیه بچه ها تو اورژانس ک حتی مال دیگری بود را میخوندم و سعی میکردم عمل کنم ،یکم ک فروکش میکرد تند ذکر خدا را میگفتم ولی خوب بعضی وقتا کافی نبود، اونوقت موسیقی ،رقص و ورزش، صحبت با دوستای کانونی و یا پر کردن زمان با کارهای دیگ بهترین راه بودند[تصویر:  47b20s0.gif]


بعد از شکست چطوری برخورد میکردی؟

برخوردم خوب نبود، گریه و ... . ولی بعدش سعی کردم زود خودمو جمع و جور کنم وگرنه شکست زنجیره ای میشد




به نظرت برخورد درست بعد از شکست چیه؟

اولین کار اینه ک زود ب خود بیایم، ازون محیط خارج شدن، و توبه ک مستلزم غسل سریع هستش، زود با زبان ساده از خدا عذرخواهی کنیم و همینطور از خودمون. تامین انرژی از دست رفته بدن هم از کارهای خیلی مهمه



ورزش چه نقشی داشته ؟

برای من نقش فوق العاده ای ایفا کرده، بطوری ک حتی اجازه نداد ک فکرای بد بیاند ب سراغم، چ برسه بخوام مبارزه کنم! ولی برای فرار از شکست هم استفاده کردم و جواب تضمینی گرفتم و ب همه توصیه میکنم



نکته‌ی دیگه‌ای راجع به نحوه‌ی ترکت هست که بخوای بگی؟

بعضی وقتا سخت میگذشت ولی خوشحالم ک سربلند ازش بیرون میومدم. عاملش فقط توکل ب حضرت حق بود



پیش اومده که بعد از یه دوره پاکی دوباره سست بشی یا برگردی؟ اگه آره چطور برخورد کردی؟
شکر خدا سستی نداشتم چون هنوز عاشق ترک این گناهم[تصویر:  2vsj1nm.gif]


این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟

اثراتش انقدر زیاد بوده ک روی تمام ابعاد زندگیم کاملآ واضحه. همه جوره خودم را دربرابر گناه و پاکیم مسئول میدونم. نه فقط خ ا بلکه بقیه گناه ها را هم سعی در کم رنگ کردنش دارم. خیلی برام لذت بخشه همجوره پاک بشم و تمام سختیای مبارزه با گناه را ب جون میخرم. اینا را مدئون ترک خ ا میدونم ک شیرین پاکی را بهم داد



این تغییر آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟

از تاثیرش چی بگم ک هیچکس باور نمیکرد من ک درس نخون بودم تو همون ترم ک درحال ترک بودم شاگرد اول شدم!!
انقدر توی همه کارهام انگیزه و امید داشتم ک همه پله های ترقی را رو ب بالا میدویدم ب راحتی،ولی قبلآ نفس کم میوردم



بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تاحالا گرفتی چه بود ؟
4fvfcjaشکست متوالی نداشتم ولی موفقیتام بعداز ترک زیاد بوده


با این تغییر چقدر رفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟

تا الان بیشتر از اونی ک خودم فکر میکردم رفتارم و معیارم یکی شده. ی وقتایی ک ب عقب نگاه میکنم دلم برا اون آدمی ک حتی کوچکترین برنامه و هدفی نداشت میگیره و خوشحالم ک ازون موقعیت خارج شدم


چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟ میتونی نمونه های واضح و روشنی از این مورد از بعد از ترک و پاکی بگی ؟

بعداز اولین روزای ترکم دنیام روشن تر و زیباتر میشد و این همش بخاطر این بود ک خدا را واضح میدیدم و با قلبم خدا را حس میکردم، تازه معنی خدا و بندگیم را میفهمیدم. هزار برابر قبل خدا را میدیدم، لمس میکردم و درک میکردم.
بخاطر همین هم خدا هم بیشتر از قبل کمکم میکرد، انگار هر2 ب سمت هم میدویدیم (البته اینا توصیفه، وگرنه خدا همیشه آغوشش ب روی بنده گناهکارش باز بود،من کور بودم!)
قبآ هم گفتم ک حتی بعد از 1 هفته ک از اراده پاکیم میگذشت بطور معجزه آسایی تموم درهایی ک قبلآ پشتشون مونده بودم باز میشد، آرزوهام ب سرعت برآورده میشد، خیلی شادتر و پر انرژی تر بودم. یچیزایی ک باور نکردنی بود و میدونم ک الان جاش نیست بگم
همه اینا هدیه ای از طرف خدا بود ک میدید بنده گناهکارش اراده کرده برای ترک گناه




روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟
بلــــــــــــــــــه. مگه میشه فراموش کرد اون روز ب یاد موندنی را ؟!

چشمام گرد شده بود و دهم باز مونده بود! راستش نمیدونستم کسایی دیک هم هستند ک ب این درد دچارند، فک میکردم خودم 1نفر این مشکل را دارم.... حتی از بعضیا پرسیدم واقعآ توام این درد را داشتی؟!!
با اشتیاق ب هر تاپیک سر میزدم،انقدر هول شده بودم ک نمیدونستم چطوری ثبت نام کنم، شدید خوشحال شدم
اولین پستم را توی گروه پرواز زدم!!! ولی نسیم حیات را بعد انتخاب کردم
خدا دوسم داشت ک کانون را بهم داد. خیلی شادم...
[تصویر:  confetti.gif]


چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟

اول اینک هنوز خودم را در خطر میدونم و همیشه باید مبارزه کرد با گناه و بعد اینک الان دیگ کانون خونه تک تک ما شده

ولی مهمترین دلیلم ک همیشه هم میگم اینه ک ذکات پاکیمون را باید با کمک ب هم دردای خودمون بدیم،یعنی باید بمونیم و کمک کنیم ب کسایی ک هنوز ترک نکردند و این دئن ما ب کانون هستش



حرف آخرت با دوستان :

خدا را فراموش نکنید. فقط اراده خودتونه ک میتونه کمکتون کنه. ناامید نباشید. خدا همیشه در کنارتونه
خیلی زیاد دوستون دارم. منو یادتون نره ها!!
[تصویر:  flowerysmile.gif]
مرسی ک بهم افتخار دادید ک در کنارتون باشم
برای تک تکتون آرزوهای رنگی دارم



.
 سپاس شده توسط
#32
مصاحبه با "..::KiMiA::.."



سلام به همگی ( امیدوارم حوصله تون بگیره بخونید42)
303

چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟

خب وقتی 16 ساله بودم فهمیدم این کار چیه. اسمشو حتی قبلش نمیدونستم. فهمیدم حرامه و از گناهان کبیره حساب میشه. بعد از اون همیشه عذاب وجدان داشتم.
تصمیم به ترک ام از اون موقع بود ولی جدی نبود..همیشه به خودم میگفتم وقتی ازدواج کنم هم ترک میکنم هم توبه!!! از طرفی چون کنکور داشتم و تحت استرس بودم نتونستم ترک کنم هیچ بدتر هم شد.
بعد از اونم کاملا نا امید بودم از ترکش و کلا بیخیالش بودم.
تا اینکه سال 89 تصمیم خیلی جدی گرفتم. و دنبالش بودم..بعد از چند ماه تلاش به کانون ترک رسیدم.

چه مدت درگیر خ.ا بودی؟

از حدود 12...13 سالگی...یعنی چیزی حدود 12 سال
1276746pa51mbeg8j

چند وقته پاکی؟

از 26 شهریور امسال....حدود 75 روزه...رکورد قبلیم 70 روز بوده
:4:

فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟


فکر میکنم اصلی ترین اش یه تحول روحی روانی بود که طی یه سری مشکلات تو زندگیم پیش اومد برام...البته اگه اون مشکلات پیش نمیومد و اون سختی ها رو نمیکشیدم هیچوقت به فکر اصلاح خودم و جبران گذشته ام نمی افتادم.
بعضی وقتها که آدم زیادی از قصد کجکی راه بره و جزئه افراد فی قلوبهم مرض باشه، خدا با سیلی از خواب بیدارش میکنه.
42

دوم اینکه از اینکه فقط اسمی شیعه باشم خیلی خجالت کشیدم.

سوم اینکه قبلا ها شاید خیلی معتقد به انجام واجبات نبودم چون درکش نکرده بودم و زوری انجامشون میدادم گاهی هم نمیدادم.
اما الان 90% مواقع از رو علاقه واجباتمو انجام میدم و ذهنیت ام تغییر کرده خدا رو شکر.


بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد)


خوب هیچ وقت به خودم نمیگفتم نمیتونم ترک کنم..
اما اون وقتها یه جورایی ته دلم باور هم نداشتم بتونم.

این بار آخر فرقش با قبلی ها این بود که به این باور رسیدم که میتونم بزارمش کنار. چون با رکورد 70 روز شکستم...خودمم باور نمیشد بتونم 70 روز رو برم...


و از یه طرف هم دخترایی رو دیدم که تاج گرفتن یا ستاره ها شون زیاده مثل نفیسه، مونا ، چکاوک ، همارها، زارا و بقیه. که خود اینا امید بودن.

و از طرف دیگه کنکورم ارشد دارم. کنکور لیسانسمو بخاطر همین مشکل خراب کردم. نمیخوام برام تاریخ دوباره تکرار بشه.

ترکت یک‌دفعه بود یا تدریجی؟


تدریجی...کاملا تدریجی...من حتی بعضی روزها چند تا شکست پشت سر هم داشتم...بخصوص موقع امتحانات. ( آخریش هم همین خرداد بود..کمتر از 2 ساعت 3 تا شکست داشتم..قبل از امتحانم)

بعد کم کم فاصله شکست ها رو زیاد کردم.

یادمه وقتی تازه اومده بودم کانون باورم نمیشد بتونم 10 روز رو رد کنم.
( تو یکی از پست های اون زمان ام نوشتم : یعنی ممکنه منم یه روز اسمم بره توی برنده ها ی مسابقه...جز آرزوهام بود اون زمان)


چه کارایی برای این که نشکنی انجام میدادی؟


اولیش اینه که همیشه سعی میکنم ذهنیت دینی و مذهبی مو با علاقه بیدار نگه دارم. نزارم سست بشه. یا از روی اجبار بشه که دلزدگی بیاره.

لازمه این کار خوندن مقاله های دینی جذاب بود.

اگه سوالی به ذهنم میرسید سریع با گوشی سرچ میکردم راجع بهش مطلب میخوندم. ( مثلا آخریش دیشب راجع به اینکه چرا ماه های حرام حرامه...مطلبی خوندم)

اگه از دری سستی میکردم( مثلا نماز ) از اون در وسوسه میومد داخل...خیلی رابطه نزدیکی با هم دارن اینا : مقید بودن به اخلاق ها وارزش ها و میزان اراده برای ترک.


در مواقع خطر چه طور برخورد می‌کردی؟

خب اولین کار...


اولین کار اینه که از دستم مراقبت میکنم.

بعدش دومین کار تغییر موقعیتمه..معمولا پا میشم میرم حیاط نفس میکشم و راه میرم و تاپ سواری. همراه با صلوات و آیه الکرسی.

مرحله بعد سعی میکنم خودمو مشغول کنم با یه چیزی مثلا درس...اما اگه دیدم واقعا افکارم اجازه تمرکز نمیده... دیگه میام کانون و در اتاقم هم کاملا باز میذارم.

اگه بازم نتونستم افکار مزاحم رو دور کنم، اگه کسی از دوستان آن باشه باهاش صحبت میکنم...کمکم کنه

اگه هم کسی نباشه میام اورژانس (معمولا کم به این مرحله میرسه دیگه)


بعد از شکست چطوری برخورد میکردی؟


خب چون سابقه ام طولانیه
1276746pa51mbeg8j... معمولا بعد از شکست یه ذره ریلکس بودم..مثلا فقط تا 2 ساعت اعصابم میریخت بهم..بعد میرفتم تو خودم از سر بی حوصلگی و اینکه باید دوباره شروع کنم..اما زود میرفتم غسل میکردم.
بعضی روزها بود 3 بار میشکستم...سه بار میرفتم حموم هی غسل میکردم و توبه میکردم بعد دوباره.....اما کوتاه نمی اومدم.

به نظرت برخورد درست بعد از شکست چیه؟


نا امید نشدن و تلاش مجدد...راستش من حداقل چیزی که داشتم این بود که هیچ وقت خودمو زیاد سرکوفت نمیزدم و ناامید نمیکردم خودمو..هیچوقت نمیگفتم نمیتونم

ورزش چه نقشی داشته ؟


خیلی زیاد...هم انرژی رو تخلیه میکنه. هم روحیه و اعتماد به نفس رو خیلی زیاد میکنه. من خیلی ازش نتیجه گرفتم. بخصوص ورزشی باشه که تحرک بالایی داشته باشه. از نفس بیفته آدم.

نکته‌ی دیگه‌ای راجع به نحوه‌ی ترکت هست که بخوای بگی؟

-من زیاد از ای بوک استفاده میکنم. تو گوشیم پر از کتابه.
کمکم میکنه قبل از خواب بدون افکار ناجور به خواب برم.
معمولا هم ای بوک دینی دانلود میکنم.
البته مراقب چشمم هم هستم.
سوره هایی رو هم که دوست دارم تو گوشیمه گاهی با هنذزفری تو گوشم خوابم میبره.

-فکر میکنم معمولا انگیزه ها وقتی بیدار میشه که آدم بخواد تلاش کنه زندگیشو بهتر کنه.
اینکه بشه با کسایی در ارتباط بود که موفق هستن و از خودت بالاتر باعث میشه دید بازتری بوجود بیاد. به نظرم خوبه آدم با کسایی بهتر از خودش نشست و برخاست داشته باشه و ازشون تاثیر بگیره. ( بالاتر بودن از لحاظ فهم و درک و مطالعات منظورمه. کسایی که هدف های بزرگ تری رو تو زندگیشون دنبال میکنن.)


پیش اومده که بعد از یه دوره پاکی دوباره سست بشی یا برگردی؟ اگه آره چطور برخورد کردی؟

آخرین شکست ام همینطور بود...یه جورایی انگار از قصد شکستم و خواستم که برگردم
1276746pa51mbeg8j

تو این مدت آخر هم چند باری بود که واقعا دوست داشتم بشکنم و خطر از بیخ گوشم رد شد.

کاری که کردم....این بود که نشستم فکر کردم منشا این خواستن ها چیه...جلو اونو گرفتم.

بعضی وقتها هم 2..3. روز مقاومت همه چی رو حل میکنه و آخرش میمونه یه احساس شادمانی.


این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟

بله خدا رو شکر. خیلی تاثیر داشته. خیلی هم لذت بخشه چون از درون نشات میگیره این احساس. به دنبالش اعتماد به نفس هم بیشتر میشه.

این تغییر آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟


بله
چون یه جورایی " من میتوانم انجام دهم " رو حس کردم و به خودم میگم یکی از سخت ترین ها رو تونستی انجام بدی.
باز هم میتونی.
و کلی برنامه برای بعد از کنکور آماده کردم که انجام بدمشون انشالله.



بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتی چه بود ؟

تفاوت ته چاه بودن و توی آسمون بودن رو کاملا حس کردم.

با این تغییر چقدر رفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟


هنوز به اون معیارها و سطحی که میخوام باشم نرسیدم.
اما نسبت به 1 سال پیش ام حتی، میتونم بگم خیلی تغییر کردم.

طرز فکرم..خواسته هام، اولویتهای زندگیم...بیشترشون تغییر کرده
اطرافیانم هم یه جورایی اینو بهم میگن که پخته تر شدی.


چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟ میتونی نمونه های واضح و روشنی از این مورد از بعد از ترک و پاکی بگی ؟


این یکی از مصداق هایی هست که منو به ترک امیدوار کرد.
کاملا حس میکنم خدا صدامو میشنوه.
اگه قبلا ها از خدا چیزی رو درخواست میکردم همراه با حس ترسی بود که ممکنه اجابت نشه. و هیج وقتم مستجاب نمیشد واقعا!
اما الان مطمئنم خدا بهترین معامله کننده دنیاست.
راستشو بگم..از وقتی جدی شروع به ترک کردم خدا رو تازه حس کردم!
قبلافقط اسمش بود و تو زندگی من وجود نداشت.


یه بار سر موضوعی خیلی ناراحت بودم. مدت زیادی بود فکرم مشغول بود نزدیک 6 ماه. کسی منو ناراحت کرده بود و من که همه رو خیلی راحت میبخشم با این یه دونه نمیتونستم کنار بیام. هر چقدر با خودم کلنجار میرفتم نمیتونستم ببخشمش. برای خودمم عجیب بود که چرا کینه ام به این شخص از بین نمیره. اولین بار بود تو عمرم کینه کسی رو به دل میگرفتم.
کلی سوال تو ذهنم بود که چرا اون شخص این حرفا رو زده و هیچ دسترسی هم بهش نداشتم. خیلی گریه کردم.
یه شب که واقعا دلم گرفته بود به خدا گفتم من سعیمو میکنم ببخشمش اما میدونی دلم آروم نیست.واسه همین اون دنیا سر پل صراط میبینمش. نه اینکه ازش انتقام بگیرم. نه . فقط واسه اینکه جواب سوال های منو بده. من دیگه بخشیدمش. فقط دلم آروم نمیگیره. تو خودت شاهدی.

دقیقا فرداش خود اون شخص روز عید قربان به بهونه عید به من زنگ زد و بدون اینکه من حتی 1 سوال ازش بپرسم همه چی رو توضیح داد!! یعنی خودش اومد جواب سوالامو بدون اینکه من چیزی بگم بهم داد و کلی حلالیت طلبید.

و خیلی آروم شدم.

O:-)
و این دقیقا وقتی اتفاق افتاد که من به خدا گفتم: بخشیدمش اما دلم آروم نمیشه.
خدا هم بهم گفت تو ببخش آروم شدن دلت با من!


روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟


آره یادمه.

یکی رو میشناختم که فکر میکردم هر کار خلافی باشه ایشون تو زندگیش انجام داده.
بعد یهو رفت حج! و اینکه تونست بره و اسمش در اومد واسه حج اینقدر شانسی بود که جز طلبیده شدن اسم دیگه ای روش نمیشد گذاشت. همه ماتشون میبرد میشنیدن اون رفته حج!
وقتی اون اتفاق افتاد به خودم گفتم تو عجب آدمی هستی!!
که با این همه گناهت اون شخص رو خیلی ناجور میدونستی و اونو بدتر از خودت فرض میکردی و راجع بهش قضاوت میکردی!

1276746pa51mbeg8j
تو بهتره خودتو درست کنی! اون رفت آدم بشه...تو هم خودتو آدم کن...
با یه حس پر از افسردگی و ناراحتی و دلزدگی از خودم اومدم کانون و اینجا رو مثل یه پناهگاه دیدم...یه دریچه ی نور که به روم باز شده... خیلی خوشحال بودم به کانون اومدم. و امیدوارم شده بودم.


چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟


کانون به ترک من کمک کرد. اما جز اون به شدت روی اخلاقم هم تاثیر گذار بود.
مقاله ها و مطالب اش
صحبت ها
اعضا
همه خاصه...
خیلی از دعاها رو من اینجا یاد گرفتم.

از طرفی خیلی به این اعتقاد دارم آدم از هر دستی بده از همون دست هم میگیره.
از وقتی حامی شدم روند ترک ام خیلی بهتر شد.
همینطور اخلاقم.
یعنی یه جورایی حامی بودن تو دنیای واقعی رو هم از روی حامی شدن تو دنیای مجازی یاد گرفتم.
خیلی با دیگران رابطه ام بهتر شد.
آدم یاد میگیره بدون چشم داشت به دیگران کمک کنه.

بخصوص وقتی دردشونو میدونی چیه.

حرف آخرت با دوستان :

فکر میکنم از لحاظ سابقه درگیر بودن به خ. ا من یکی از سابقه دار ها توی کانون باشم.
طولانی مدت
شکستهای زیاد
یعنی اوضاع ام از خیلی ها فجیع تر بوده.

اما هیچ وقت به خودم نگفتم نمیتونم بزارمش کنار

الان خیلی از بچه ها رو میبینم که هم سن شون کمتره و هم مدت درگیریشون. اما خیلی نا امید هستن.

بعد از هر شکستی خودشونو میبازن.

خواستم بگم من با این سابقه خرابم ( چندین و چند بار شکست در یک روز ) تونستم به 70 روز برسم.

برام هم خیلی سخت بود.

عادت یه ساله و دو ساله نبود که بخواد ترک بشه.
خیلی سخت بود.

اما شد.

مطمئن باشین با تلاش خودتون و توکلتون به خدا شدنیه.

امیدوارم تک تک بچه ها یه روز بیان اینجا و به این سوالا جواب بدن.

53 1

موفق باشین

و من الله توفبق

53

.
 سپاس شده توسط
#33
مصاحبه با آقای "رند"

قصه از کجا شروع شد؟

به نام یزدان پاک
خب اگه بخوام دقیقش رو بگم، باید از یکم قبلترش شروع کنم.
کودکی خوبی نداشتم. یه بچه ای بودم تنها بی کس. تو خودم بودم. دیوار کوتاه بودم.
منظور اینکه سر کوفت همه سرم بود. دوست خوبم که قحطی بود.
خلاصه سرتون رو درد نمیارم. تو چند جبهه در گیر بودم.
که هر چی بود گذشت.
یه روز گردش روزگار ما رو با خود ارضایی آشنا کرد. اونم از یه کنجکاوی کودکانه شروع شد و ادامه پیدا کرد
تقریبا 12 یا 13 ساله بودم. اوایل خب خودتون می دونین برای حسش بود انجام دادنش.
یه مدت که گذشت خب یه آدم تنها با اون همه مشکلات که نه راه پس داره نه راه پیش دنبال راه فرار می گرده. چی بهتر از خود ارضایی!!!!
شاید بتونم بگم 80 درصد خود ارضایی هام بدون تحریک بود. بیشتر موقع هایی که ناراحت بودم یا مشکلات دوره کرده بودنم یا وقتی در گیری های فکری داشتم، اونجا بود که من راه فراری جز خود ارضایی نمی دیدم.
مشکلات هم که تموم نمیشه همینطور مثل خمپاره میاد.
البته نه اینکه روی تحریک حساس نبودم اتفاقا خیلی هم حساس بودم ولی خب اون مورد بیشتر بود.
چون زمان ما این دسترسی های گسترده وجود نداشت .

هیچ وقت کسی متوجه شد؟ یا با کسی راجع بهش حرف زدید؟

راستش فکر نکنم کسی متوجه شده باشه.
شاید به دلیل اینکه اولا کسی زیاد تو نخ این نبود که من چیکارا می کنم.
دومش این بود که خودمم زیاد کسی نبودم که کاری کنم که لو بره. دیگه کاری بود که یواشکی انجام میشد.
البته خودمم نمی دونم چرا یواشکی انجام میدادم. یه حسی فقط بهم می گفت نباید کسی بفهمه.والا چیز زیادی راجبش نمی دونستم که بخوام دونسته مخفیش کنم.
به هیچ کس نگفتم. دونگراتر از این بودم که در مورد مسائلم با کسی حرف بزنم چه برسه موضوعی مثل خود ارضایی!!!

اثر جسمی و روانی قابل توجهی براتون داشت؟

بله داشت.
بیشتر از اون حدی که تصورش رو میشه کرد اثر داشت.

اثر جسمی:
بی حالی، بی حوصلگی، بعضی مواقع سر درد، لرزش دست، عدم تمرکز ، تپش قلب.
جوری بودم که بعد از هر بار خود ارضایی نمی تونستم جواب یه جمع و تفریق ساده رو بدست بیارم و خودم هم میفهمیدم که به خاطر چیه. حس میکردم یه چیزی تو ذهنم کمه.

اثر روانی:
ای کاش خود ارضایی این اثر رو نداشت.
بیشتر از همه چیز تو دنیا آدم رو اذیت می کنه.
واقعا که بدترین اثر خود ارضاییه.
یه جایی خوندم که بدترین شکنجه تو چین باستان این بوده که یه نفر رو می بستن یه جایی که از بالا آب به صورت قطره قطره چکه کنه رو سرش بعد یه مدت شخص به جنون کشیده می شد.
حالا اون شخص با آب دیوونه می شه ما با این همه فشار چیکار می کنیم؟
بله دیگه تاثیر روانیش بیشتر بود:
بی حوصلگی، انزوای شدید ، تغییر نا گهانی خلق و خو ، استرس شدید.
همون طور که خودتون می دونین این موارد هر کدوم تازه مشکلات دیگه ای رو در پی داره
مثلا همون استرس خودش برای همه چیز کافیه.
حالا شما تازه همه ی این موارد رو تزریق کنین به یه شخص میشه کلکسیون همه ی امراض روحیwacko2

کی و چرا تصمیم گرفتین بذارینش کنار؟

یه دوستی دارم البته خیلی از من بزرگتره و من از تجربیات اونم استفاده کردم
یه زمانی معتاد به مواد مخدر بوده حالا دیگه سیگارم نمی کشه.حرفای این جور آدما هم گاهی شنیدن داره.
میگه آدم باید ازش سیر شده باشه تا بزاره کنار البته اون مواد رو میگه ولی فکر کنم برای ما هم صادق باشه.
منم اولا ازش سیر شدم، دوما دیگه دیدم بیشتر از این جایز نیست بازندگیم بازی کنم. پس لازمه بذارمش کنار؛ چون سدی بود برای پیشرفتم.
در ضمن اینکه تو ناراحتی هام با خدا حرف میزدم می گفتم آخه چر؟ یه کسی یا حسی بهم می گفت باید ترک کنی تا نجات پیدا کنی.

تا قبل از آشنا شدن با کانون روند ترک چطور پیش میرفت؟

چند سال پیش با گوشی موبایل داشتم چرخ میزدم تو نت که اتفاقی با یه سری مطلب در مورد خود ارضایی رو برو شدم البته فکر نکنم کانونی اون زمان بوده باشه .
در مورد چله گرفتن ترک و اینجور بحث ها بود .تجربیات ترک یه دوستی رو هم با همون موبایل دست و پا شکسته خوندم اسمش یادمه .اسمش معین بود.
از همون موقع می خواستم ترک کنم.یه برگه بر می داشتم و از یک تا چهل رو مینوشتم و هر روزی که می گذشت یه خط رو اعداد می کشیدم شاید یه چهار یا پنج باری این کا رو کردم ولی شکست خوردم فقط یک بار به چهل روز رسیدم ولی بازم شکستم.بعد دیگه دنبال این کارو رها کردم.
یه بارم با استفاده از کلمات تاکیدی اقدام به ترک کردم .
به این صورت که با خودم قرار گذاشتم هر روز صبح به خودم روحیه بدم و بگم من شکستش می دم.
روش خوبی بود ولی بازم شکست خودم.
تو خدمت سربازی که بودم به علت گرفتری های اون اوایلش تونستم یه هفت ماهی ترک کنم ولی بازم شکستم.
البته دوست دارم بعدا اگه وقت شد بازم در مورد روش هایی که برای ترک به کار بردم بگم.cheshmak
یه روز نشستم با خودم گفتم شاید من یه مهره کم دارم میام تو کانون عضو میشم ببینم چی می شه .
و این شد که عضو کانون شدم.

هیچ وقت فکر کردید ترک کردن محاله؟

راستشو بخواین اون موقع که تنهایی اقدام می کردم بهش خیلی فکر می کردم ولی از اون روزی که وارد کانون شدم حتی یه لحظه هم بهش فکر نکردم.اونم به خاطر اینکه می دونستم این ما هستیم که نباید بهش پر و بال بدیم.

در حال حاضر از اون آثار جسمی و روحی چقدرشون برطرف شده؟

آثار جسمی که الان خیلی بهترم. انرژیم برگشته. به قولی الان دیگه آجر رو از دیوار میکشم بیرون.
در کل آثار جسمیش زود بر طرف میشه.
ولی خب به نظرم اگرم ناراحتی باشه به خاطر همون مشکلات روحی باشه؛ چون به مرور زمان این مشکلات به ضمیر نا خود آگاهمون راه پیدا کرده و برای باز گردوندنشون زمان لازمه و کار مداوم.
با وجود این تغییرات محسوسی تو خلق و خوی خودم حس می کنم. یکی اینکه استرسم خیلی کم شده دیگه زیاد استرس ندارم و این خودش خیلی خوبه. قبلا خیلی حساس بودم. یه نفر حرفی میزد که با روحیاتم جور نبود، خیلی به هم میریختم. حالا آروم تر و متین تر شدم حس می کنم داه حالم تثبیت می شه. ولی خب هنوز جا داره .
قبلا مشکلات که دوره می کرد منو اختیار فکر و ذهنم رو از دست می دادم و کاری ازم نمی اومد و فقط عقب نشینی می کردم ولی حالا با شهامت تر شدم و جسورتر.
مخصوصا اراده و اعتماد به نفسی که تمام عمر دنبالش بودم و بهش نرسیدم رو دارم حس می کنم.
ولی بازم میگم بازم برای اینکه این مشکلات رو از توی ضمیر نا خود آگاهم پاک کنم کار بسیار هست.

چی باعث شد جلوی همون وسوسه هایی که قبلاً شکست تون میداد مقاومت کنید؟

اولا تجارب گذشته آدم رو با تجربه می کنه و آدم باید ازشون درس بگیره و ازشون استفاده کنه.  آدم باید اول روی خودش و روحیاتش فکر کنه و این کاری بود که من کردم.
دوم اینکه وقتی شکست خورد دنبال راه چاره باشه و یه چیزی به ابزار مبازه ی خودش اضافه کنه.
راستش من در مورد خودم فکر می کردم
در مورد روحیاتم.
بعد از اینکه پروژه ی چله گرفتنم با شکست روبرو شد به این نتیجه رسیدم که من تا افکار و اعصاب درستی نداشته باشم نمیتونم ترک کنم. پس دنبال راه چاره بودم. سعی کردم زیاد از بیرون و مشکلات، خودم رو ناراحت نکنم . مشکلات ما بخوایم یا نخوایم وجود دارن. البته مطالعه ی زیادی هم داشتم تا بتونم این فکر رو حاکم بر ذهنم کنم و یه کتابی که خیلی برام خوب بود و ازش لذت بردم کتاب آیین زندگی بود که نویسنده ی اون دیل کارنگی هست.
ولی بازم کم بود.
بازم فکر کردم.
دیدم با وجود این اولا افکار گذشته اذیتم می کنه، دوما استرس شدید که داشت منو بیچاره می کرد.
بازم مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم که تمرینات ذهنی و یوگا بهترین راه حل برای استرس و پریشانی افکاره.
که تمرینات ذهنی بعد از ورود به کانون خیلی به دردم خورد؛ برای اینکه تو وسوسه و هجوم افکار مزاحم خیلی مفید بود.
وقتی آدم یاد بگیره که یه فکر مزاحم رو از ذهنش چطور بیرون کنه خیلی موثره.
و این کار با تمرین و مداومت صورت گرفت. تمریناتی که انجام می دادم به این صورت بود که یه جای ساکت و خلوت ریلکس می کردم و سعی می کردم به چیزی فکر نکنم. اول خیلی سخت بود؛ ولی یه مدت که گذشت راحت به دست اومد و من تونستم افکارم رو بچینم و مرتب کنم.
ولی بازم کم بود.
بازم مطالعه کردم.
بعد به این نتیجه رسیدم که از کلمات تاکیدی که قبلا گفتم استفاده کنم.که بازم نتیجه نداد.
استفاده از قانون جاذبه هم در دستور کار قرار گرفت.
بازم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم بیام یه سری تو نت بزنم. حالا دیگه دسترسیم به نت خوب شده بود. اومدم کانون و اوضاع رو دیدم. و به این نتیجه رسیدم که مهره ی بعدی، رقابت و با جمع بودنه و اینکه دست خدا با جماعته. انگیزه ای که کانون تو آدم به وجود میاره.
البته بعد از ورود به کانون هم یه مهره ی دیگه پیدا کردم:
اگر می خواین وسوسه کم بشه و حس و حال خوبی داشته باشین باید از انزوا خارج بشین. اصلا اگه فقط برای خواب به خونه برید که دیگه حرف نداره. انزوا مثل سَم میمونه.


برای تقویت اراده چیکار کردید؟

اراده تو این راه یکی از سلاح های کارساز و لازمه. همیشه مراقب باشین که یه موقع تیشه به ریشه ی اون نزنین. توی بدترین حالات به خودتون تلقین بد نکنین. همیشه کلمات محکم و کارساز به کار ببرید.
همون دوستی که قبلا در موردش گفتم که مواد رو ترک کرده بود، یه موقع از خودش به عنوان کوه اراده نام میبرد.
اینجا بود که فهمیدم هیچ وقت نباید خودمون رو دست کم بگیریم.
از دیگر راه های محکم کردن اراده ،محکم قدم برداشتن و لباس خوب پوشیدن و به خود رسیدن رو هم کارساز میدونم.

فکر میکنید با کسی که ده روزه ترک کرده چه تفاوتی دارید؟

خب حالم تثبیت تر از 10 روز پاکیه.
ولی حس می کنم دارم از ستیغ کوهی بالا میرم که این کوه بر خلاف همه ی کوه ها، شروع بالا رفتن از اون سخت تره. شاید به خاطر اون چندتا تخته سنگ ابتدای کار باشه و پس از گذشت از اونا یکم کار راحت بشه؛ ولی آدمی هیچ گاه ایمن نیست و باید مراقب پرت شدن نیز بود. خوبشو بخواین انسان بودن یعنی همین. یعنی فراز و نشیب. یعنی از آتش گذشتن یعنی...
ببخشین من هوس کردم شعر بنویسم.
به قول حافظ که میگه:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل/ کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

به نظرتون آقای رندی که هیچ وقت مبتلا نشده، چقدر با شما متفاوته؟

خب راستش سوال سختیه.
گاهی موقعا به این موضوعات فکر می کنم . شاید اگه مبتلا نبودم کمتر اجتماع گریز می شدم و الان اینقدر تنها نبودم ولی اینا حرفی بیش نیست .
و از اونجایی که هر کسی یه سیر تحولی تو زندگیش داره تا ساخته بشه و بازم چون مقایسه کردن جز سردرد چیز دیگه ای نداره و بازم از اونجایی که مقایسه باعث تضعیف روحیه میشه بنابر این به یک بیت حافظ بسنده می کنم:
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند/ گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر

چیزی هست که باعث شه خدا رو شکر کنید به خاطر این ابتلا؟

اول از همه باید بگم من مشکلات شخصیتی هم داشتم وقتی مبتلا شدم خود ارضایی بهشون دامن زد پس همه ی مشکلاتم رو نمی تونم گردن خود ارضایی بندازم.
ولی در کل من به خود ارضایی به شکل یه مشکل نگاه کردم و زیاد بزرگش نکردم. مسئله ی اصلی هم همین جاست. من یه مشکلی دارم به اسم خود ارضایی و ازش می گذرم.
خب حالا این دید چه خوبی ای داره؟
اولا خود ارضایی رو برای خودمون غول نکردیم، دوم اینکه حالا که به دید مشکل نگاهش می کنیم.
اولا مشکل راه چاره داره. دوم اینکه حالا برای خودمون حامی هم میتونیم داشته باشیم تو مشکلات. و چه حامی بهتر از خدا؟
به نظرم این دید بهتره تا اینکه خدا رو روبروی خودمون ببینیم و هی بگیم ما خلاف حرف خدا عمل کردیم و خدا من رو دوست نداره و غیره.
از سوال دور نشیم.حالا که من به دید مشکل بهش نگاه می کنم مسئله ی دیگه ای مطرحه.
مشکلات رو خدا بر سر راه آدم میذاره تا آدم ساخته بشه و ما هر چه هستیم و خواهیم بود نتایج عکس العمل های ما در مواجهه با مشکلاتمونه.
با وجود این مشکلاتی که داشتم، ولی خب طبع لطیفی رو که الان دارم و احساس لطیفی رو که گاهی پیدا می کنم رو خیلی دوست دارم.
کلا گاهی با خودم فکر می کنم اگه این مشکلات رو نداشتم شاید اصلا این افکار رو نداشتم. شاید اصلا کتاب نمی خوندم. شاید اصلا با اونایی که حالا آشنا شدم آشنا نمی شدم. آخرشم آدم نمیتونه حسش رو کامل بیان کنه برای همین بازم با یه بیت شعر تمومش می کنم:
سوز دل اشک روان آه سحر ناله ی شب/ این همه از نظر لطف شما می بینم

چقدر کمک خدا رو تو این راه حس کردید؟

خدا خیلی تو این راه به آدم کمک می کنه خیلی جاها کمک هایی بهم شد که واقعا حضور خدا رو حس کردم .
ولی خب مشکلی که از قدیم بوده و هست و خواهد بود آدم نمیدونه چطور اون حس و حال رو توصیف کنه و بگه که چی شده. اصلا مابعدالطبیعه یعنی همین.
ولی چیزی نیست که بشه انکارش کرد.
فقط میتونم بگم که دوستان، خدا همیشه و همه جا حامی و کمک و مددکار ماست و خیلی بزرگتر و مهربانتر از اونیه که ما فکرشم نمی تونیم بکنیم.
خواهشی که دارم اینه که خدا رو اینجور تصور نکنین که حالا ما گناه کاریم و اونم حالا نابودمون می کنه.
خلاصه اینکه خدا خیلی مهربونه ما خیلی چاکرشیم303

برای این که در آینده بچه ی خودتون مبتلا نشه نقشه ای دارید؟

در این باره شاید نظر من با خیلی ها متفاوت باشه ولی باید گفت.
به نظر من بهترین نقشه جامعه ای باز باشه ولاغیر.
تا زمانی که حتی گفتن این مسائل زشت باشه و من نوعی تو این سن خودم برم به این موضوع پی ببرم، فایده نداره.
حالا اگرم گفته بشه به قولی حرف که باد هواست!!! دوست دارم این بحث رو ادامه بدم ولی فعلا همین کافیه.

اگه بفهمید خانمی که رفتید خواستگاریش قبلاً مبتلا بوده چی میشه؟

این سوالتونم که از اون بالایی سختره که.
خب فکر کنم اول با خودم بگم ای داد ما هر جا میریم خ.ا تاکسی در بست می گیره زودتر میاد.4fvfcja
حالا خارج از شوخی اگه اون خانوم بتونه بذاره کنار فکر نکنم مشکلی داشته باشه. همون طور که اگه آقایون بذارن کنار مشکلی به وجود نمیاد. البته خدا رو شکر شما می گین قبلا مبتلا بوده پس مشکلی فکر نکنم باشهwacko2

در حال حاضر برای این که دیگه هیچ وقت گرفتار نشید برنامه ی خاصی دارید؟

خب راستش اگه بخوایم به این سوال پاسخ بدیم باید اول از همه خود ارضایی رو بشناسیم اصلا تعریفش کنیم.
حالا جالب اونجاست که بعضی ها از بس ازش غول ساختن میترسن تعریفش کنن.
به نظر من بهترین تعریفی که از خود ارضایی شنیدم فکر کنم فروید بود اگه اشتباه نکنم.
می گفت: خود ارضایی یه عملیه که به علت نبود نفر دوم که حضورش لازمه به بیراهه کشیده میشه. و طی اون فرایند به دلیل اینکه شخص برای نفر دوم تصویر سازی ذهنی می کنه فشار بسیار زیادی به مغز خودش میاره و مشکلات بعدی که در پی میاره که پیشنهاد می کنم در موردش بخونین.
پس به این نتیجه میرسیم که در ساختار ما چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی نیاز به یه فرد به عنوان مونس و همدم و شریک قرار داده شده.حالا به نظر من ما هر کاری هم انجام بدیم و هر راه کاری هم داشته باشیم در آخر اون نفر دوم رو در کنار خود لازم داریم.
ولی این حال و روز و این جامعه ای که من میبینم ؟!!!
خب از این مطلب بگذریم که اصلا فکرشم ناراحتم می کنه.
و اینکه در حال حاضر با این شرایط راهکاری رو که دارم تقویت مهره هایی که بدست آوردم :
1- تقویت اراده و اعتماد به نفس
2-خارج کردن خود ارضایی از ضمیر نا خودآگاهم.که استفاده از تلقینات سودمند بسیار مفیده.
3-سعی کنم از پریشانی افکار دوری کنم.و خودم رو ناراحت نکنم.به قول حافظ:
حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است/بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم
4-از انزوا خارج بشم.
و اینکه من باید جنبه ی خودم رو بالا ببرم چون من بخوام یا نخوام با مسائل تحریک کننده مواجهه می شم پس باید محکم باشم و استوار.

حرف آخر؟

در آخر می خواستم آرزوی موفقیت کنم برای دوستان
و اینکه این حرفایی که گفتم تجربیات شخصیم بود و چیزایی بود که خودم تجربه کردم چیزی نیست که حالا یه جایی بخونید و بگید خب اینا شعاره و اون طرف که حال منو درک نمی کنه که این حرف رو میزنه انجام دادنش فقط یکم همت می خواد و علاقه
البته اینا برای من موثر بوده.
دوست دارم تو حرف آخر چند بیت از یکی از غزل های حافظ رو بنویسم خیلی دوسشون دارم.
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی/که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش/که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است/حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه ی دنیا بگزاف/گر شب و روز درین قصه ی مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم زما تا بر دوست/رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد/صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی


شاد و موفق و پیروز باشین303


 سپاس شده توسط
#34
مصاحبه با نیما ! نوشته است:....................................................................................................
از اینکه موفق شدی "تا اکنون "ترک کنی چه احساسی داری؟
...
خب، راضی، خوشحال، خوب، بالاخره موفق شدم، باور نمی کردم روزی هم میشه که بذارمش کنار، عالی، اعتماد به نفس دارم.

این تغییر و احساست  چه تاثیری روی اطرافیانت و نزدیکانت گذاشته ؟
...
روی اون ها شاید هیچی، اما روی دید من به زندگی و اطرافیانم چرا. رفتارم رو بهتر کردم و همین احساس خوبی داره. یه احساس خوب،

آیا این تغییر موثر شده برای این که بتونی بیشتر عشق بورزی و بیشتر به دیگران محبت کنی؟چگونه؟مثال میزنی  ؟
...
من قبلا زود عصبانی می شدم، چیزی به بقیه نمی گفتم، اما خیلی الکی ناراحت می شدم. اما حالا نه. مثلا از رفتارهای بقیه. حالا با حوصله تر شدم،

این تغییر  به چه میزان هدف ها و انگیهزهایت را بهترکرده ؟
...
یه رنگ دیگه، یه جور دیگه، هدف هام واقعی تر شدن،

این تغییر  چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته   آیا در این زمینه بهتر شدی؟
...
روی "احساس مسیولیت" شاید اثر نداشته، که بگم بیشتر شده یا کمتر، اما رو انجام بهتر اون مسیولیت گذاشته شده موثر بوده.

انگیزه ی اصلی برای این تغییر  در شما بیشتر برای بهبود وضعیت  جسمیه یا روحی یا معنوی؟
...
برای دور شدن از چیزی که اذیتم می کرد، قبلا به وضعیت جسمی بی توجه بودم. اما الان نه، از طرفی اعتقاداتم هم خیلی با روی بازتری انجام میدم و می پذیرم. منطقی،وقتی این کار رو انجام میدی خب بدت میاد دیگه، همین باعث شد ترکش کنم،

بعد آخرین بار که این کار را  لا اقل تا الان گذاشتی کنار  با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد یا ...)
...
من دفعه قبلی که گذاشتم کنار، 40 روز نماز خوندم. منظم. اما یه قدم مونده به رهایی، الکی، و بیشتر برای مرض، نشستم پای اون سایت ها. همین چنان گیرم انداخت که اصلا راضی نیستم.

بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت  در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتی چه بود ؟
...
الان که نگاه می کنم می بینم اگر یه کم دیگه ادامه می دادم موفق میشدم. این کار خیلی کمتر از اونیه که مثلا بگم "شکست در ترک"، به آدم درس میده، اصلا در اون حد نیست، علت شکست هام هم نادانی من بوده.

ورزش چه نقشی داشته ؟
...
خب ورزش (کلا روحیه پر جنب و جوش؛) برای زندگی، به عنوان یه متعادل کننده و جلوگیری از ورود به یکنواختی خوبه. اما این که بگم ورزش صددرصد این کار رو قطع می کنه رو نمی دونم،

این تغییر   آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟
...
خب، وقتی تصمیم گرفتم مثل آدم زندگی کنم، و از اون چیزا دوری کنم، روی اعتماد به نفس، و در پی اون، اون چیزی که تو سوال مطرح کردین موثر بوده.

با این تغییر چقدر رفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟
...
راستش این که بگم ترک این کار باعث پیشرفت من شده، و در نتیجه ترک این کار همیشه باعث پیشرفت میشه درست نیست، اما کلا رضایتم از خودم بیشتر از قبل شده که صرفا به نظر من و در مورد خودم، همخوانی رفتارهام با معیارهای زندگیم بهتر شده.

روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو  بخاطر  داری؟ چه احساسی داشتی؟
...
منتظر بودم یکی از اولین ارسالم تشکر کنه، یا یه بحثی رو شروع کنه، یا مخالفت کنه. (البته الان پاکش کردم) هیچ کی تشکر نکرد haha ( البته که به این خاطر پاکش نکردم)

چی  باعث شد تو ی  سایت بمونی  و به فعالیت ادامه بدی ؟
..
نمی دونم، شخصیه، همون چیزی که خود شما موندین.

سایت کانون ترک چقدر تو  ترکت موثر بوده  ؟
...
زیاد و عمیق.

الان  چه چیزی رو  موجب  خوشبختی تو زندگیت  میدونی وچه احساسی بت میده ؟
...
سخته، نمی دونم، هر چیزی. همه چیز

همیشه به چه چیزی در زندگیت افتخار میکردی وازش سپاسگذار بودی؟
...
به وجود محبت بین انسان ها haha
یا عباس
 سپاس شده توسط
#35
سالهای زیادی اسیر این بلا بودم
سه سال تمام دست و پا زدم
و
شکست خوردم
و
از نو شروع کردم
و باز شکست خوردم

و از نو شروع
و باز...

تا بلاخره ترک کردم...

ما هم می خواهیم بدانیم

که چگونه؟

ما هم می خواهیم حیات پاک داشته باشم


مثل بهار بانوی عزیزمون
که ثابت کرد که بهار 2 ( زندگی دوباره ) شدنی است.


سلام


1-به نظرتون سخت ترین قسمت این ( 24 ) ماه پاکی کی بود؟ چرا؟
 الف- ادامه پاکی یا شروع پاکی؟

من از اوابل سال هشتادو نه عضو کانون هستم به عبارتی 5 ساله و از همون موقع تصمیم جدی برای ترک گرفته بودم اما چون سالهای زیادی اسیر این بلا بودم (حدودا ده سالی دجار این عادت بودم اونم از دوران عفلت کودکی) بنابراین ترک هم برام سخت تر بود و خیلـــــــــــــــــی هم طول کشید تا تونستم زنجیرهای خ.ا رو از دور و برم باز کنم و رها بشم. همزمان با عضویتم تو کانون سه سال تمام دست و پا زدم و شکست خوردم و از نو شروع کردم و باز شکست خوردم و از نو شروع کردم و باز... تا بلاخره ترک کردم.



با این اوصاف برای من سخت ترین مدت اوایل شروع پاک موندن بود. سختی اش این بود که باید باور قبلی رو جایگزین این باور جدید کنم که من بدون خ.اهم میتونم به روال عادی زندگی ادامه بدم و حتی بهتر از قبل زندگی کنم.تا اینکه دیگه خیلی برام این عادت  قدیمی کمرنگ تر شد و منفورتر شد در نظرم انجامش در نهایت و خوش بختانه از هفت تیر 92 به بعد به فراموشی سپردم انجام این عادت رو و به مدت دو سال دور بودم از انجامش و فکرش و تمایل بهش .


ب- اراده اولیه یا استمرار انگیزه و اراده؟

به نظرم استمرار انگیزه مخضوصا تو ماههای اول سخت تره از اراده اولیه داشتن چون اراده اولیه رو من داشتم که شروع به ترک کردم اما ترک یه عادت مخصوصا که سالها انجامش داده باشه و ذهن و جسمت باهاش درگیر بوده باشه کار یکی دو روز و حتی بکی دوماه نیست کار چند سال هست تا کاملا جدا بشی ازش و بیگانه بشه باهات. و این کار ممکن نبست مگر با پشتکار و ادامه مسیر واین وقتی ممکنه که انگیزه و انگیرها ی قوی برای ترک داشته باشی تا بتونی اراده اولیه رو تا پایان مسیر با خودت داشته باشی.


2- تو این مدت پیش نیومد انگیزتون کم شه؟ یا به فکر لغزش بیفتید؟  اگر آره چطور برخورد کردید؟ 

اوووووه تا دلت بخواد پیش اومده که انگیزه ام کم بشه و  بارها دست و دلم لغزیده و برگشت به عقب داشتم تا جایی که گاهی کاملا ناامید میشدم از درجا زدن هام فکر میکردم نمیشه دیگه شاید من نمیتونم . چیکار کردم؟ اوایل که خیلی تند و سریع تا فکرش و وسوسه اش میومد تو ذهنم تسلبم میشدم و شطرق میخوردم زمین و از صفر شروع میشد باز همه چیز. بعدا کم کم این مدت زمان بین فکر و عمل کش اومد و این وسط یاد مسابقاتم میافتادم یاد حرفهای بچه ها و گاهی خجالت میکشیدم  و گاهی هم نه با بی شرمی باز انجام میدادم! اما اواخر تو اون بازه زمانی کوتاه یاد اون ورقی که توش دلایل ترکم رو نوشته بودم میافتادم و خیلی جدی میگفتم نه من دیگه برنمیگردم به گذشته ام. این عادت مال گذشته من هست که تباه شد حالا دیگه یه شروع تازه دارم که دوستش دارم. 



با اینکه به ندرت هنوز هم تحریک هست که اگه نباشه باید به انسان بودنم شک کنم ولی باوجود تحریکات حس میکنم دیگه اون بیدی نیستم که ازین بادها (هوس ها)  بلرزه و حتی اگه روزی خدایی نکرده دچار غفلت بشم دیگه مثل سابق عکس العمل نشون نخواهم داد .چون به این باور رسیدم که من و خودارضایی دوتا چیز جدا از همیم که باهم قابل جمع نیستیم درواقع بهم ثابت شده جمع من و خودارضایی چیز جالبی از آب درنمیاد، برعکس اش تو این مدت دوسال خیلی راضی بودم از پاکی و خیلی چیزها در من تغییر مثبت داشته پس بیشتر از قبل عزمم جزمه حتی اگه شکست رو  باز تجربه کنم من این رو مثل شکست های قبلی ام نمی بینم بلکه بهش میگم غفلت چون بعد دوسال حالا خودم رو ازین عادت رها حس میکنم و خوشبختانه اون وابستگی سابق نسبت به خودارضایی رو از دست دادم به همین دلیل راحت تر و هوشیارتر و مصمم تر از قیل از نو شروع خواهم کرد به شمارش روزای پاکم... [تصویر:  128fs318181.gif] 



 3-در یک کتاب روانشناسی خوندم که اگر خودمون را ببخشیم بتونیم از تقصیرات خودمون در هر امری بگذریم ،جبران اون امر راحت تر میشه.شما تونستید بعد ازچند ماه پاکی خودتون را ببخشید؟ این امر تاثیر داشت؟
درسته بخشش خودمون امر مثبت و آرامش دهنده ای هست و ما این آرامش رو نیاز داریم برای اینکه قادر بشیم و باور کنیم میتونیم ترک کنیم. من شاید یکی از دلایلی که ترک دائمی ام طول کشید این بود که این وسط خیلی مسائل حل نشده با خودم داشتم یکیش همین بخشش خودم که تو این مدت سه سال و اندی که داشتم زور میزدم که ترک کنم  دقیق یاد نیست بعد چند ماه اما میدونم کم کم که به این مسائل حل نشده درونی و فردی پرداختم و حل شون کردم حل شدن اونا به ترکم هم کمک کرد.


4- چی کار کردید که تونستید به پاکیتون تداوم ببخشید؟ کار ویژه ای کردید؟ در سبک زندگیتون تغییر ایجاد کردید؟ اگر آره لطفا توضیح بدید.

یکی از دلایل اولیه که سکوی پرتابم به سوی ترک بود مشغله زیاد فکری در چندین ماه اوایل ترکم بود که متاسفانه یا خوشبختانه مشکلات و مسائلی که درگیر شان شده بودم به من مجالی برای فکر کردن به کار عبثی مثل خودار... رو نمیداد. 


در وهله دوم من ورزش رو رو به لیست کارهای روزانه ام اضافه کردم که البته ورزش خاصی نبود ساده ترین اش پیاده روی در هوای باز و همچنین مطالعه آزاد داشتن در مورد زمینه که علاقه دارم بهش مثل نجوم و عکاسی و نوشتن و مترجمی.

5- فکر کنم اکثرمون این موضوع را تجربه کردیم که بعد از مدتی الودگی به خ.ا ذهنمون بیمار می شه.برای سالم سازی افکارتون چی کار کردید؟ کار خاصی کردید یا بعد از مدتی پاکی ذهن خودش را بازسازی می کنه؟

دقیقا و این آلودگی ذهنی برای من بیشتر ناشی از فیلم و عکسی بود که سابقا دیده بودم و اون صحنه ها و تصاویر تو ضمیرناخودآگاهم برای خودش جا باز کرده بود. کم کم که قید فیلم و عکس مورد دار رو کاملا زدم این مسلئه آلودگی ذهنی خیلی راحت و زود برطرف شد.

6- نظر بر اینه که پاکی تنها کافی نیست تا بتونیم این عمل را ترک کنیم. شما در این مدت تمرکزتون تنها بر روی پاک بودن بود یا این که از عواملی مانند ورزش ، درس و... کمک جستید تا خ.ا فراموش بشه؟


یه جایی خوندم برای ترک دراز مدت ما عادات رو نمیتونیم همینطوری بدون جایگزین ترک کنیم. ذهن و جسم ما یه جایگزین برای عادت قبلی نیاز داره. من سعی کردم ورزش رو جایگزین قرار بدم و مطالعه هدفمند رو. به تازگی هم به انجام کارهای هنری و آشپزی در اوقات فراعت علاقه مند شدم.


7- نظرتون درباره عوامل زیر برای تداوم پاکی چیه؟ موثرترینش چیه؟

مطابق تجربه ترک شخصی ام در درجه اول به ترتیب اینا موثرند:


الف- انگیزه

ب- کنترل نگاه 

ج- ورزش

د- یاد خدا

ح- تغییر در رفتار اجتماعی

و این سه مورد تاثیر شون جانبی و ثانوی هست:


ر- درس

ی- دین داری 

ز- تغذیه

8- خب بعد از 24 ماه پاکی چه احساسی دارید؟

اوایل که رکورد های قبلی ام رو به ترتیب میشکستم احساس فوق العاده عالی ای داشتم [تصویر:  12.gif] حس آزادی از زندان درونی ، حس موفقیت در انجام یه چالش بزرگ فردی، حس قدرت و با خودم میگفتم : دیدی من تونستم غول خودار... رو در خودم شکست بدم خیلی خوشحالم برای خودم پس من میتونم کارهای بزرگ دیگه ای رو هم با این روحیه با کمک خودم انجام بدم و بعد از اون دوره هیجان و خوشحالی اولیه من الان که ترکم طولانی تر شده بیشتر تمرکزم روی جبران مافات گذشته و باسازی جسمی و ذهنی ام هست. [تصویر:  128fs318181.gif]  سعی دارم با توجه بیشتر روی تغذیه سالم و مقوی جسمم رو قوی تر کنم و همچنین روی افزایش قدرت ذهنی و بهبود حافظه کوتاه مدت و بلند مدتم کار کنم.

9- به نظرتون ترک این عادت به همون سختی بود که در ابتدای راه به نظر می رسید؟


معما چون حل شود آسان گردد!  [تصویر:  e.gif]

اما شکی نیست که ترک این عادت زحمت و زمان مشخصی رو برای هرکس در برمیگیره و بنابه طول مدت آلودگی به این عادت دوره ترک هم طولانی تر میشه. اولین قدم ها سخت تربن قدم ها هست. فکر میکنم اگه بیداری شخصی در آدم بوجود بیاد و آگاهی از نحوه ترک صحیح داشته باشه این مسیر راحتر و در زمان کمتری به سرانجام میرسه.

10- این  چه تاثیری به صورت مستقیم و غیر مستثیم در زندگی شما داشته؟

پاکی باعث زنده کردن حس قدرت در من شده. قدرت اینکه میتونم اوضاع درون خودم رو تغییر بدم و بهترش کنم و درنتیجه اون تو زندگی بیرونی ام  پیشرفت داشته باشم.

11- می تونی تاثیر پاکی را در موارد زیر بیشتر توضیح بدید؟


روابط خانوادگی: تحمل و درکم بیشتر از قبل هست در رابطه با اعضای خانواده ام و مسئولیت در برابر تک تک عزیزانم

روابط اجتماعی : توجه و آگاهی ام بیشتراز قبل شده در مورد روابطم در اجتماع و لزوم زکاوت و صبوری در ارتباط صحیح و مداوم داشتن


احساس مسئولیت: ( این مسئولیت می تونه در برابر پاکی و قداست نفس باشه یا درباره اطرافیان یا وظایف خودتون و... ) :  نمیدونم چقدرش به روند شروع ترک و پاکی برمیگرده ولی کاملا می بینم که حالا مسئولیت پذیرتر هستم در همه جنبه های زندگی فردی خانوادگی و اجتماعی ام.

اعتماد به نفس : قطعا دست یابی ام به هدفی که داشتم(ترک دراز مدت خودارضائی) باعث افزایش درصدی از اعتماد به نفسم شد. تلاش درین راه همچنان ادامه داره..

 سلامت جسم :  توجه ام به سلامت جسمی ام بیش از پیش است و کارهایی هم دارم انجام میدم درین زمینه.


سلامت روح : همین که برای ترک موفقیت آمیز لازمه که نفس ام رو، نگاهم رو ، ذهن ام رو و جسمم رو در کنترل عقلخودم بگیرم و به ارتباطم با خدا توجه کنم اینا همه شون به سلامت روحی منجرمیشه و سلامت روحی زندگی رو آرامش بخش تر و زیبا تر میکنه.


12- بعد از 24 ماه پاکی می تونید نظر شخص خودتون را بگید که آیا خ.ا بر روی سلامت جسم تاثیر داره یا نه؟ توضیح بدید.(این تاثیر می تونه شادابی بیشتر باشه یا ضرر جسمی )

در مورد تاثیر خ.ا بر سلامت توجه به دو نکته ضروری هست


اول اینکه یادمون باشه در حین خودارضایی بدن انرژی زیادی مصرف میکنه و این انرژی باید به طریقی حتما با تغذیه جبران بشه تا نیاز بدن تامین باشه و از پیامدهای منفی اش بر سلامت بدن که در اثر کمبود تغذیه هست جلوگیری بشه. در صورت نااگاهی و غفلت عواقب اش در زمینه رشد ناکافی دوران بلوغ گاهی جبران ناپدیره.



دوم اینکه به نظر من خودارضایی مثل سیگار میمونه، شاید آدم به این فکر کنه که با انجام خودارضایی از گناهان بزرگتر در امان میمونه اما خودارضایی هم پیامدهای منفی وابسته به خودش رو داره که در انتها و اوج اعتیاد بهش ممکنه بعضی پیامدهاش  مثل آسیب زدن به خود شدید و غیر قابل جبران باشند.


13- خ.ا را یک اعتیاد می دونید؟ یک بیماری؟ توضیح بدید


خ.ا یک نوع اعتیاد ( بیشترذهنی و بعدا جسمی ) است که بخش زیادی از ذهن فرد رو درگیر خودش میکنه و این درگیری ذهنی اون رو از پرداختن به خیلی از ابعاد دیگه زندگی دور نگه میداره. وقتی ذهن به انجام خودارضایی عادت میکنه تاحدودی این اعتیاد وابستگی جسمی هم به همراه داره و بدن هم به انجام این عمل عادت پیدا میکنه. در ترک این عادت هم اول ترک ذهنی مهم هست چون ترک ذهنی راه رو برای ترک جسمی که اسان تره هموار میکنه.


  14- ما در اجتماع زندگی می کنیم محیط اجتماع هم دست ما نیست.در مقابله صحنه های خلاف شئون و غیر اخلاقی چه طور برخورد کردید؟

ما تقریبا در همه دنیا همین مشکل رو داریم که کنترل رفتار افراد و جامعه دست ما نیست و فقط کنترل خودمون دست ما هست . پس اولین و سخت ترین قدم یادگیری کنترل خودمون مخصوصا کنترل نگاه مون هست. در مقابل صحنه های عیر اخلاقی و مورد دار من نگاهم رو برمیگردونم یعنی نگاهم رو سعی میکنم در کنترل خودم داشته باشم. 

دومین قدم ذهنم رو با یه چیز دیگه مشغول میکنم تا اون صحنه از حافظه کوتاه مدت پاک بشه و فراموش کنم و خلاص. واگر قدم اول و دوم که کنترل نگاه و کنترل ذهن هست رو انجام ندادم به عاقبتش بدش دچار میشم که همانا ایجاد هوس در دل و بعد اورژانسی شدن هستهرآنچه دیده بیند دل کند یاد!


15-در برابر دوستانی که گاهی ما را با رفتار یا مستقیم به نبایست ها دعوت کردن چه برخوردی داشتید؟


بستگی داره : 

گاهی ذکر دلیل خودمون برای انجام ندادن اون نبایست ها و مقاوم ماندن بر تصمیم و اراده خودمون تا اخر کار درسته

گاهی هم دوری از اون دوست تا حد ممکن یا وارد نشدن درحیطه  این بحث ها با اون دوست که میدونیم بحث باهاش فایده نداره درسته.



16- چند مورد مشاهده کردم که بعضی دوستان بعد از مدتی پاکی (دو یا سه ماه) دوباره برمی گردن سر نقطه اول . شما این پاکی را حفظ کردید و قطعا تجربیاتی ارزشمند دارید خوشحال می شیم این تجربیات را در اختیارمون بگذارید.اگر در این مدت شیوه خاصی به کار بردید که موجب تداوم پاکی شد توضیح بدید.  

 

برای من نوشتن متن تقویت اراده برای ترک خیلی مفید بود. تو تلار روان شناسی موجود هست فکر میکنم با عنوان روش علمی ترک عادت . نوشتن این متن برام وقت گیر بود اما وقتی نوشتم اش حتی همون نوشتن خیلی مصمم کرد بعدها هم هربار که فکر انجام خودارضایی به سرم میزد میخوندمش و منصرف میشدم. گاهی حتی افتادن به یاد این متن و مرور ذهنی جواب های خودم منو منصرف میکرد ومطمئن میشدم تصمیم برای رها شدن از این عادت درسته و مصمم میشدم که به راهم در مسیر ترک ادامه بدم.



. 17- صحبت اخر...اگر صحبتی با دوستان دارید بفرمایید

میخوام به یک دوست به تک تک عزیزانی که به کانون اومدن تا ترک کنن بگم:

لطفا در هر مرحله این مسیر که هستید به توان و اراده خودتون و به درستی تصمیم تون ایمان داشته باشید. شما که میخواهید ترک کنید ایمان داشته باشید که حتما و حتما و حتما میتونید ترک کنید . من ازین بابت مطمئن ام! من مطمئن ام چون خودم هم ده ها بار ناامید شدم و ده ها بار شکست خوردم و برگشتم از صفر شروع کردم و این چرخه اینقدر برای من تکرار شد تا آخرش قدرت لازم رو بدست اوردم و تونستم راه بیرون رفتم رو پیدا کنم و دیگه زمین نخورم و اگه خوردم یاد گرفتم چطور پشتکار داشته باشم و اون پایین نمونم و دوباره بلند بشم. من هم گاهی دلسرد شدم منم گاهی از کانون دور شدم منم گاهی به توان خودم در برابر خودارضایی شک کردم منم گاهی به خودم گفتم شاید ترک این کار از توان من خارجه و نمیشه که بشه اما ادامه دادم و بلاخره شد و تونستمپس شما هم امیدوار بمونید به تلاش تون ادامه بدید چون میشه


ممنون از وقتی که گذاشتید. امیدوارم در تمام مرحل زندگی پویا و موفق باشید.


خواهش میکنم

شما هم سبز باشید و پایدار

[تصویر:  3.gif]


 

 
#36
  با ما باشید در ادامه این مصاحبه زیبا و خواندنی 


2uge4p4 از دوست خوبمون آقای b52 که سالهاست بر عهد پاکی خود پایبند مونده اند 2uge4p4 





سلام
چه مدت از پاکی شما میگذرد؟

فرقی نمیکنه 1 روز یا 1 سال یا 1 ماه .

باید راهی پیدا کرد که فکرش هم به ذهن آدم خطور نکنه.

احساس الانتون بعد از رهایی چیه؟

خوب . خیلی خوب 

ولی خب الان دغدغه هام خیلی فرق کردن


لذت پاکی رو توصیف کنید. 

اینکه آدم بوی تعفن و دوری از خدارو حس نکنه خیلی خوبه.

نه اینکه مغرور باشه به خودش و بگه من الان گناه نمیکنم و کارم درسته و فلان

مهم اینه که شما هیچ وقت از خدا دور نشی 

حتی زمان گناه

چطوری میشه حس کردخدا مارو بخشیده؟

امام علی می فرمایند . پشیمانی از گناه یعنی توبه کردن

خدا هم که قربونش برم عاشق توبه کاراست

البته نه توبه ای که فیلمه و مثل برادران یوسف.


شما بخشش خدا رو چجوری حس کردین؟ رابطه تون با خدا چطوریه ؟ میشه بعد انجام این گناه بزرگ بخشیده و خوشبخت شد؟

در مورد سوال اول که خدا خودش قول داده که توبه کاران رو دوست داره و میبخشه

سوال دوم هم که خدا همیشه به من نزدیکه ولی چه کنیم که ما آدما نمک میخوریم و نمکدون میشکنیم

در مورد سوال سوم . خب هر گناهی یک اثر وضعی داره . یعنی ممکنه که شما الان به والدین تون توهین کنید و بچه شما سالها بعد همون توهین رو به شما داشته باشه

خب خ . ا هم گناهیه که مطمعنا آثار وضعی داره و امیدوارم که خدا اون رو هم از سر راه همه برداره.

خدا رحمانه . خیلی بزرگه خیلی


فکر میکنید چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیت داشت و عامل اصلی موفقیتتون بود ؟

ازدواج

چطور انگیزتون رو بالا نگه داشتین و حتی در مواقع وسوسه این انگیزه هارو فراموش نکردین؟

عواملی هستند که موجب دور شدن از گناه رو دارن 

اما دوستان افسانه و فرا واقعی فکر نکنیم

نیاز جنسی هم مثل همه نیاز های بشری باید برطرف بشه و البته حلال

نمیشه به آدم تشنه گفت فقط توکل کن به خدا به یاد لب تشنه امام حسین آب نخور . بالاخره تا یه زمانی طاقت میاره و بعدش دیگه نمیتونه از حیات خودش بگذره.


در مواقع خطر چه طور برخورد می‌کردین؟ چی باعث شد جلوی همون وسوسه هایی که قبلاً شکست تون میداد مقاومت کنید؟

یاد خدا

من اصلا هیچ وقت موفق به کاری نشدم که دست خودم باشه 

خدا خودش جلوی ارتکاب به گناه رو میگرفت. الیته که نفس کشیدن ما هم کار خداست و خودمون واقعا ضعیفیم .


در حین ترک چه تصویری از خ.ا تو ذهنتون بوده؟این تصویر چطوری ایجاد شده و چطور تونستین از لذت این گناه بگذرین؟ 

خب شیطان همیشه گناه رو آرایش میکنه

گاهی میگی خ . ا هم یه عمل انسانیه 

گاهی میگی همین یه دفعه 

گاهی از برخی رسانه و خیابون و کتاب و غیره مواردی رو دریافت میکنی که محرکه و ....

با ازدواج از لذتش گذشتم


چه برنامه هایی برای ترک دائمی داشتین؟ایا هنوزهم اون برنامه هارو برای ترک انجام میدین؟اگه نه چقدر پررنگ تر یا کم رنگ تر شده؟

برنامه من این بود که سبک زندگیمو تغییر بدم

بزرگ بشم

کار کنم

منشا همه گناه بی کاری و بی برنامگیه

بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتین چه بود ؟

اینکه خدا خیلی بخشندست

اگه شبا بی خواب میشیم ، اگه وسوسه و درگیری داریم چه راهی رو به ما پیشنهاد میدین؟

اینترنت و دو چشمی که باهاش مبینیم ، دستامون و سایت هایی که آدرسشونو تایپ می کنیم باید کنترل  کنیم این چشم ها و این دست هامون رو

تو این مدت پاکی، آیا در موقعیت اورژانسی هم قرار گرفتید؟ اگر بله، راهکار شما در این مواقع چی بود؟

من سعی کردم زیاد دور و بر وسایل کامپیوتری و موبایل و شبکه های اجتماعی نباشم.

عوضش کتاب زیاد میخونم

وقت زیادی ندارم و وقتی میام خونه کتاب میخونم و فیلم میبینم و با خانواده حرف میزنم

نا امید نباشیم

خدا از آدمای نا امید و ضعیف بدش میاد

سرمون رو بالا بگیریم برای بار هزارم بگیم خدایا ببخشید 

من پشیمونم .


ادامه دارد....
☆☆☆☆
  [تصویر:  zko_mxcpx3irr8xxxrsdbdjwa0n2.png]
 یک راند دیگر مبارزه کن 
#37
 ادامه مصاحبه با آقای  "b52"


به نظرتون برخورد درست بعد از شکست چیه؟

توبه

توبه ای سراسر گریه و زاری به درگاه خدا

توبه صادقانه

این گناه رو کوچک نشماریم 

این گناه جنایته در حق خود و جامعه 

توبه ای که خدا دوست داره


به نظرتون ورزش چه نقشی در پاکیمون داره؟

اصولا ورزش مخصوصا در محیط باشگاه به فکر ما وسعت میده

ما رو بزرگ میکنه . یعنی اینکه شما جدای اینکه انرژیت خالی میشه و انرژی فاسدی تو وجودت نمیمونه. فکرت هم باز میشه و به چیزای بزرگ فکر میکنید

بهتون اعتماد به نفس میده


b52
بعد از ترک، چه تفاوت هایی داره با b52 قبل از ترک؟ تو زندگیتون چه تغییری رو لمس کردید؟


 سنم بیشتر شده نسبت به چند سال پیش و همین باعث شده زندگیم به سمت دیگه ای بره

با این تغییر چقدر رفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟ 

تغیر ترک خ. ا نبود

تغییر این بود که کار کنم 

بزرگ شم

وسایل زندگی داشته باشم

ازدواج کنم

درکم از زندگی بالا بره


این تغییر و احساست چه تاثیری روی اطرافیانت و نزدیکانت گذاشته ؟

این سوال رو دوست دارم

دوستان عزیز و بخصوص پسرای گرامی 

من خودم کسی بودم که با ازدواج مخالف بودم. تو فکر رابطه های معمولی و چه و چه بودم

وقتی تو ریل ازدواج افتادم کلا تغیر رو احساس کردم

من حقوق زیادی ندارم 

کار راحتی ندارم

وقت زیادی ندارم 

گاهی هم از بازار کار و رکودش مینالم

اما من تغییر کردم ، چون راهی ندارم جز تغییر

با همه این سختیا و کم درامدی خودم و خانواده تونستم خونه بخرم و خانواده تشکیل بدم ،

یک لحضه فکر کنید پدر خانواده ی خودتون شدید

فکر کنید که الان دو تا بچه دارید 

فکر کنید تامین معیشت خانواده رو به عهده دارید

چطور به خ . ا نگاه میکنید اون موقع 

اصلا بهش فکر میکنید ؟

گاهی میگم ای کاش همه تو سن 20 سالگی ازدواج کنن 

مشکل اقتصادی هست و بدتر ازین نمیشه اصلا

ولی شما راهی ندارید جز اینکه تغییر کنید

بله یه راهی هم هست

اینکه شما بیخیال همه این تفکرات بشید و اصلا تو باغ این حرفا نباشید



برای پاکیمون ترس کجا خوبه ، کجا لزومی نداره بترسیم ؟

از خدا باید بترسیم 

از گناه 

از روزی که تو صحرای محشر خجالت زده باشیم در پیشگاه خدا


یه توصیه برای روزای تعطیل و بیکاریمون؟

کوه

مطالعه

بیرون رفتن

بازی 

هر چی که هدفش منحرف کردن فکر باشه

اما خب آدم زیرک و باهوش از تفریحاتش هم سود میبره


صحبت اخر....اگر صحبتی با دوستان دارید بفرمایید

یه روز یه دوستی که 8 سال از خودم کوچکتر بود گفت میخوام ازدواج کنم و ما خندیدیم

دوستم گفت . اتفاقا میشه . اول پخته شو بعد ازدواج کن و بعدش گفت شما از همین فردا ساعت 7 صبح برو سر کار و 7 شب برو خونه ، هم پختته میش و هم خانوادت و اطرافیانت نسبت بهت دچار تغییر جهت میشن و هم اینکه کلی افکارت تغییر میکنه.

رفقای عزیز 

بیکاری بزرگترین اشتباه تو زندگی آدمه



ممنون از وقتی که گذاشتید. امیدوارم در تمام مرحل زندگی سربلند و پیروز باشید

مخلصم

☆☆☆☆
  [تصویر:  zko_mxcpx3irr8xxxrsdbdjwa0n2.png]
 یک راند دیگر مبارزه کن 
#38
بسم الله الرحمن الرحیم
53 مصاحبه با آقای abtin 53
2uge4p4  با بیش از 6 سال پاکی 2uge4p4

چه مدت درگیر خ.ا بودین؟ 4 سال

 خ.ا چه تاثیری توزندگیتون گذاشت؟

تنبل و بی حوصلم کرده بود وتا حدود زیادی افسرده شده بودم .هیچکس وهیچ چیز برام ارزش نداشت ونمی تونست خوشحالم کنه

از چه زمانی به فکر ترک افتادین؟ چرا تصمیم به ترک گرفتین؟انگیزه اصلیتون برای ترک چی بود؟

از بهمن سال 1391 چون واقعا خسته شدم از اینکار وکم کم داشتم عزیزترین کسانم رو ازدست میدادم اولین انگیزمو روبرادرم بهم داد 

 چند وقته پاکین؟
شش سال و چهار ماه وهشت روز

در سبک زندگیتون چه تغییراتی ایجاد کردین؟

کلا بهمش زدم ورزش رو وارد زندگیم کردم چیزی که قبلن باهاش غریبه بودم مطالعه وتحقیقم زیاد کردم به درس دانشگاهم بیشتر رسیدم با خانواده بودن رو تجربه کردم

 موافقین که برای ترک هر عادتی باید جایگزینی برای ان عادت داشت؟شما چه چیزی رو جایگزین کردین؟

ورزش و تحقیق

برای کنترل ذهن چی کار کردین؟

تمرین روی تغییر دادن طرز فکر ونگاهم خودم رو مشغول کار میکردم و در کنار انها ورزش موثرترین راه برای کنترل ذهنم بود

در فرایند ترک چه اشتباهات و ناپرهیزی ها منجر به لغزش میشود؟

مغرور شدن در مدت زمان پاکی و اینکه با چندروز پاکی فکر کنی دیگه بر نمیگردی ونمیشکنی 
استفاده نادرست از اینترنت و ورود به بعضی از سایتها وعلی الخصوص استفاده از فیلتر شکن ها باعث ایجاد وسوسه تو انسان میشه .

کانون چقدر تو این مسیر کمکت کرده؟ وجود کانون  موثر بوده؟

من پاکی این روزهام رو مدیون حضور در کانونم و خدارو شاکرم که با کانون آشنا شدم .بدون شک بدن کانون هنوز با خ ا دست و پنجه نرم می کردم.

گاهی پیش میاد که میگیم همش همین یک باره دیگه بعد این حتما ترک میکنم
به نظر شما نقطه شروع این وسوسه چیه ؟ و بهترین پاسخ برای این خواستن چیه؟

ضعف انسان وسستی وتنبلی مهمترین عاملشه 
ما معمولا خ ا دست کم میگیرم ومیگیم یبار که چیزی نیس طوری نمیشه یه لذتی میبریم و تموم تکرار نمیکنیم که اما اولین بار وهمون یبار میشه سر آغاز گرفتاری  ن اینکه تو خ ا این اتفاق بیفته کلا تو هر میل غریزی و جنسی که انسان داره همینطوریه. بهترین پاسخ به این خواسته جرات نه گفتن در برابر این خواسته است

 به نظرتون ادامه پاکی سخته یا شروع پاکی؟؟چرا؟

ادامه پاکی صددرصد سخت تره .چون با انجام ندادن خ ا میشه پاک شد اما غلبه کردن بر وسوسه های بعداز پاکی  سخت تره چون وسوسه ها شدیدترو غیرقابل کنترل تر میشن 

 اشتباهاتون تو دوران ترک چی بود؟ چی باعث شد که دفعه های قبل موفق به ترک نشین؟

مغروشدن ودست کم گرفتن.با یه هفته پاکی خودمو گم میکردم و فکر میکردم فتح الفتوح کردم و من آخرشم اما با یه وسوسه کوچک میشکستم وروز ازنو روزی از نو

این دفعه چه تفاوتی داشت که ترک کردین؟چه کردین که عزمتون جمع شد؟

ایندفعه یه فاجعه باعث شد از خودم بیزار بشم و عزم رو جزم کنم (هردفعه یادش میوفتم امونم بریده میشه)ولی خدارو شکر میکنم که سرنوشتم رو اینجوری نوشت

توصیتون به کسی که شکست های متوالی داشته و ناامیده؟ برخورد درست بعد از شکست؟

نا امیدی بزرگترین گناه در درگاه خداست .انسان از شکست ناراحت و غمگین میشه اما نا امید نه .بعد شکست باید دنبال علت شکست بود و اون علت رو ازبین برد پس از علت یابی فقط یه عزم راسخ داشته باشی و به خدا توکل کنی ترک برات شیرین تر وراحت تر میشه

ایا میتونین بعد این مدت پاکی نظرشخصیتونو بگین که خ.ا بر روی سلامت جسم تاثیر داره یانه؟؟توضیح بدید

100درصد داره از بین رفتن درصد بینایی چشم وانواع و اقسام بیماری های قلبی و عروقی کمترین عارضه اس

از نظر روحی و جسمی فرق کسی که خ.ا میکنه با کسی که خ.ا نمیکنه چیه؟

کسی که خ.ا انجام میده به مرور زمان با کسلی تنبلی،خمودگی وخستگی مداوم مواجه میشه کم کم عصبانی وتندخو میشه زودرنج ودل نازک میشه .خلاصه دیگه نگم براتون کنترل زندگی از دست آدم خارج میشه

در حال حاضر برنامه خاصی دارید برای اینکه دوباره گرفتار نشید؟
ورزش مطالعه مسافرت ولذت بردن از ثانیه ثانیه زندگی این برنامه من واصلی ترن موتور محرک در ترک خ.ا هست

18- درمورد صحنه های غیر اخلاقی و خلاف شئون که به ناخواست باانها مواجه میشین چه برخوردی دارین؟؟

سعی میکنم از مغزم پاکشون کنم انگار چیزی نبوده که دیده باشم

در برابر دوستانی که گاهی ما را به نبایست ها دعوت کردن چه برخوردی داشتید؟

از زندگیم حذفشون کردم  به همین سادگی به همین خوشمزگی 

 نظرتون در مورد تاثیر عوامل زیر در ترک این گناه چیه؟

انگیزه: تا انگیزه نباشه ترک گناه استارت نمیخوره 

ورزش:اصلی ترین عامل ترک ورزشه  (البته بگم ورزش دشمن سلامتیه ).خخ شوخی کردم ولی موثرترین عمل برای ترکه
مذهب:مهمترین انگیزه من واسه ترک .چون خودم رو دوستدار اهل بیت میدونستم و برام سخت بود

تغذیه: تاثیر زیادی داره .اگه بتونیم تغذیه خودمون رو با مزاج خودمون هماهنگ کنیم که خیلی عالی میشه

ترک چه تاثیری در جوانب مختلف زندگیتون داشته؟

یه زندگی دیگه برام ساخته  .دنیای جدید ،دوستای جدید ،تفریح های جدید،مهم تر از همه ادامه تحصیلم تا دکتری که اگه خدا بخواد تا دی امسال تموم میشه

یه توصیه برای روزای تعطیل و بیکاریمون؟

ورزش کنین،برین تو دل طبیعت و از مناظر بی نظیر ونعمات خداوند لذت ببرین (تنبلا کرونا رو لطفن بهونه نکنین) و در آخر فیلم ببنین

- صحبت اخر....اگر صحبتی با دوستان دارید بفرمایید

از تمامی بچه های کانون که منو کمک کردن ومن این پاکی رو مدیون اونا هستم (مخصوصا آقا آرمین )بی نهایت تشکر میکنم و از شما که این وقت رو بهم دادین با دوستان خوب کانونی هم کلام بشم ممنونم و از اینکه با حرفام سرتون درد آوردم عذر میخوام

ممنون از وقتی که گذاشتید. امیدوارم در تمام مرحل زندگی سربلند و پیروز باشید

☆☆☆☆☆
#39
** مروری بر یک مصاحبه **
هم کلامی با خانم اتریال عزیز: 


*بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد)
.
برای من دقیقا یه نقطه ی عطف وجود داشت ولی بار آخر نبود، دفعه ی یکی مونده به آخر بود. چند ماهی بود که افتاده بودم تو سراشیبی. فاصله ی شکستنا هی کمتر میشد. 
.
چیزایی که قبلا جلومو میگرفتن، دیگه کم کم داشتن بی اثر می شدن. بدتر از همه این بود که نمی تونستم فکرمو کنترل کنم.....
......
بی ارادگی رو با پوست و گوشت و خونم حس میکردم. یاد مطالبی از کتابای مدرسه افتادم که با برچسب مزخرف تو ذهنم ثبت شده بودند: تفاوت انسان با حیوان در اراده است و حالا چقدر تلخ داشتم تجربش میکردم. هیچ وقت نمیتونم با کلمه ها بدی حالم رو توصیف کنم
....
و بعد ..
.
یه بار با خودم داشتم فکر میکردم ....حس میکردم بدبخت ترین آدم دنیام که حتی نمیتونم یه لحظه از این فکرا فرار کنم، حتی یه لحظه. در این لحظه بود که زدم زیر گریه تا میتونستم گریه کردم 
.
تهش دستامو به علامت تسلیم بالا بردم و به شیطان گفتم تو بردی، من نمیتونم مقاومت کنم. از این به بعد دیگه چیزی برای از دست دادن نداشتم. تمام آرزوم شده بود این که یه لحظه فکرمو آزاد کنم که پنج دقیقه به چیز دیگه ای فکر کنم که فقط چند دقیقه و در حالت خوش بینانه در حد ساعت این مراسم شکستنو به تاخیر بندازم.از اون به بعد سختی زیادی کشیدم تا تونستم، "الان نمیخوام بشکنمو" تجربه کنم. شبش برای این که نشکنم اصلا نرفتم توو رختخواب. تصمیم گرفتم کلن تا صبحا بیدار بمونم، صبحم برم تو هال بخوابم که احتمال شکستنم کمتر شه. تکیه دادم به دیوار و تا ساعت سه خودمو با کتاب خوندن مشغول کردم، n بار چرت زدم و کلم افتاد : ) همونجا دراز کشیدم رو زمین مطمئن بودم فورا میخوابم و بی خطره. از اون به بعد شبا رو همون طوری میگذروندم، ولی به خودم اجازه دادم رو زمین دراز بکشم که اگه احساس خطر میکردم همین اجازه رو هم نمیدادم.نمیدونم صبح همون روز بود یا فرداش که اورژانسی شدم. صبحا واسم سخت بود. تا چند ساعت مقاومت کردم. واقعا تمام تلاشمو کردم که نشکنم. ولی با تلخی شکستم، خیلی تلخ. دیگه به هیچ وجه نمیخواستم خ.ا. داشته باشم. لذتی نداشت فقط تلخ بود.
.
فکر میکنم میتونم بگم که این آخرین بارم بود. از اون به بعد هر وقت تحریک میشدم میدونستم که نمیتونم مقاومت کنم فقط به خودم میگفتم الان نه چند دقه دیگه، واقعن هم قصدم همین بود که فقط دیرتر بشه. 
.
(به نظرم این همون چیزیه که حضرت علی گفتن: نفس خودت رو در انجام عبادت گول بزن. خیلی جالبه تصمیم میگیری که گول بخوری و میدونی که به نفعته) خیلی وقتا تو همون فاصله میتونستم فکرمو منحرف کنم، هر کاری که به نظرم می رسید انجام میدادم تا اون لحظه نشکنم. و انقدر نخواستن و تلخی این اتفاق برام قوی بود که این به تعویق انداختن ها پشت سر هم ادامه پیدا کرد.دیگه هر کاری که میتونستم انجام دادم، فقط جوشونده ی گشنیز نخوردم که اونم نگران شاخ درآوردن مامانم بودم وگرنه احتمالا میخوردم. کمی که قوی تر شدم، میتونستم با تصور نگاه خدا در برم. 
.
...(من به آخرت اعتقاد دارم) تصور میکردم که اگه همین الان نتیجه ی کارمو میدیدم از ترسش اصلن سراغش نمیرفتم، سعی میکردم بیشتر خودمو بترسونم : )خلاصه این که به نظر خودم سخت ترین کار زندگیمو انجام دادم....
#40
نقل قول: یه روزی تو درد و دلاش می نوشت 
امروز تنه ام شکست ، اما ....
اما یه جوونه ی کوچیک از این تنه ی شکسته بیرون زده ، که اون 
امیده 
میدونم اگه ازش مراقبت نکنم خیلی زودتر از تنه ی قبلی میشکنه..
بارها جوونه زدمو شکستم اما همیشه دوباره سبز شدم به این امید که 
روزی یه درخت پر بار میشم 
 یه روزی سر به فلک میکشم  

پس لازمه که هم مراقب باشم هم از رحمت خدا مایوس نشم ...


و امروز


می نویسه برامون از درخت سربه فلک کشیده و پربار شدنش

می نویسه :

بالاخره با کلی تلاش کردن تونستم از تیرماه 89 پاک بمونم


فعلا اینجا رو می خونیم 
تا فردا رونمایی می شود ان شاءالله.
#41
(1394 مهر 11، 13:43)گلبرگ نوشته است: ادامه پست قبل :
 مصاحبه با آقای Arman


نقل قول از آقای آرمان :
با توجه به سوالات و همچنین موضوعاتی که در تاپیک فکر برتر گفته شده تصمیم گرفتم یه متن تو همون تاپیک بنویسم تا یه راهنما جامع تر باشه و اینجا به سوالات کوتاه پاسخ بدم
و
لینکش اینجاس یک راهنمای جامع تر



1.در حین ترک چه تصویری از خ.ا تو ذهنتون بوده؟این تصویر چطوری ایجاد شده و  چطور تونستین از لذت این گناه بگذرین؟

بحثی که مطرحه اینه که شما تلاش میکنید برای رسیدن به یک هدف، یعنی خودارضایی دیگه خیلی مطرح نیست بلکه رسیدن به پاکیه که مهم میشه. یعنی همه زورتو میزنی تا پاک بشی. اونوقته که حاضری از هر چیزی برای دوری از گناه بگذرید


2.چطور انگیزتون رو بالا نگه داشتین و حتی در مواقع وسوسه این انگیزه هارو فراموش نکردین؟
وقتی شما با تمرین از یک مرحله پاکی عبور میکنید، دیگه دلتون نمیاد بشکنید یعنی بطور ناخودآگاه ارادتون در مقابل وسوسه قویتر میشه. اما نکته مهم اینه که با تمرین روزهای پاکیتون رو بالا ببرید

3- بعد 5سال پاکی هنوز وسوسه ها مثل قبلا میان سراغتون؟
وسوسه چیزی نیست که از بین بره، فقط ممکنه نوعش فرق کنه
توضیح  جامع در اینجا


4-بعد چه مدت پاکی از کانون رفتین؟ نگران نبودین با رفتن از کانون بشکنین؟چرا؟
یادتون باشه کانون راهنماست، وسیله ای برای ترک نیست
توضیح  جامع در اینجا

5-برنامه هایی رو که واسه ترک داشتن هنوز انجام میدن؟اگه نه چقدر پررنگ تر یا کم رنگ تر شده؟
ترک کردن نیاز به برنامه نداره، نیاز به شروع داره...

6-سخت ترین روزهای ترک کدوم روزهاست؟
روزهایی که پی در پی شکست میخوره آدم

7- بهترین تکنیک برای دفع وسوسه ها چیه؟
خیلی ساده: سمتش نباید رفت

8- چی کار کنیم تا پاکی مون همیشگی شه؟
همیشه حواست به خودت باشه


9- لذت پاکی رو توصیف کن...
قابل توصیف نیست. ان شاءالله همه بهش دست پیدا کنن


10-گاهی خسته میشیم وقتی میبینیم هر چی زور میزنیم جواب نمیگیریم چرا هر کاری میکنم بازم آخرش شکست ، شکست ، شکست ......اینجور مواقع چه کاری کنیم؟
بازم باید ادامه بدی

توضیح  جامع در اینجا

11-انسان برای پیروزی آفریده شده است ، او را می توان نابود کرد اما نمی توان شکست داد ، باورش دارین ؟
بله اما انسان بودن خودش یه شرطه برای این موضوع

12.رابطه ورزش و تاثیرش در پاکی شما ؟
به شدت موثر

13- یه توصیه برای روزای تعطیل و بیکاریمون؟
حتما تو جمع باشید یا بیرون برید. حتما حتما حتما ...


یا علی
علی یارتون

یا حق [تصویر:  8.gif]




اگه بخوام که بگم به آقا آرمان حرف آخر :

این پستشون رو انتخاب می کنم  #10565 ص 705 درد دل ها


می تونیم شروع کنیم
آره شروع کن به نوشتن
" منم یه بنده خدایی که ... "
خدا بدجوری منتظرته [تصویر:  g.gif]
#42
نقل قول:  نقل قول از آقای مجتبی 

مصاحبه با اتریال خانم : 

چرا ترک و پاکی رو دوست داری ؟ -چقدر عاشق ترک کردن هستی ؟ از قبل این طور بود ؟

اون روی سکه ی عشق، تنفره، برای من بیشتر تنفر از اعتیاد و بی ارادگی، محرک بوده قبلا اعتیادم خفیف تر بود، با فواصل طولانی میشکستم، اما دیگه به جایی رسید که پنچر شدم.
.

*از اینکه موفق شدی "تا اکنون "ترک کنی چه احساسی داری؟
.
خوب دیگه اون حس مزخرفو نسبت به خودم ندارم + آرامش
.

- *این تغییر و احساست چه تاثیری روی اطرافیانت و نزدیکانت گذاشته ؟- آیا این تغییر موثر شده برای این که بتونی بیشتر عشق بورزی و بیشتر به دیگران محبت کنی؟چگونه؟مثال میزنی ؟
.
محیط که فرقی نکرد. ولی به نظرم از درون تغییر کردم. یکی دو ماه اول هنوز نتونسته بودم خودمو جمع کنم چون هنوز کنترل فکرمو نداشتم ولی کم کم درست شد و آرومتر شدم. رفتارم هم تا حدودی تغییر کرد چون معیارام تغییر کرده بود. کلا یه حس آرامش و رضایت به زندگیم اضافه شد که یکی از پیامداش روابط بهتر با دیگران و بخشیدن و خواستن خوبی برای همه بود.
.
فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟
.

تنفر از وضعی که داشتم. نخواستن این که اون وضع ادامه پیدا کنه. تبدیل شدن لذت این عمل به تلخی

این تغییر به چه میزان هدف ها و انگیزه هات  رو بهترکرده ؟
.
تزلزل توو هدفام یکی از دلایل اصلی افتادن من به اون وضع افتضاح بود. نمیدونم، از این نظر هی ریست میشم.
ادامه دارد ...
#43
ادامه مصاحبه : 

چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟ میتونی نمونه های واضح و روشنی از این مورد از بعد از ترک و پاکی بگی ؟
.
خیلی، اون چیزی که تونست لحظه های کوتاه ترک من رو به هم بچسبونه و باهاشون یه خط پیوسته از لحظه های پاکی درست کنه، حس حضور در برابر خودش بود. فکر میکنم اگه شیوه ی دیگه ای رو به کار می بردم، نمی تونستم پاکیمو نگه دارم، حتی پاکی های کوتاه مدتو. اون موقع همیشه میگفتم خدایی که برام عزیزترینه. خیلییه ها. 
.
چیزی بالاتر از خواسته ی اون برام وجود نداشت. خدا میخاد فلان کارو بکنم پس انجامش میدم، خدا نمیخاد فلان کارو بکنم، پس انجامش نمیدم. بدون هیچ شکی، بدون هیچ تزلزلی، بدون این که خودمو گول بزنم، حالا این یه بار، بدون این که بگم سختمه و به تعویقش بندازم. البته سخت ترین چیز نشکستن بود. خودش میدونه که چقد سخت بود و خودش میدونه که همه ی اون لحظه های سختو به خاطر نگاه خودش تحمل کردم. البته الان دیگه اون آدم نیستم. شرمندشم. هر چند رابطم باهاش از قبل از ترک بهتره ولی مثه دوران ترکم نیس. الان فقط عادتم از شکستن به نشکستن تغییر کرده. هم ممنوننشم هم شرمندش.
.
#44
(1390 دي 10، 23:08)pid=\90828 نوشته است:ادامه مصاحبه : 

بهترین درسی که از شکست های متوالی وسپس موفقیت در تغییر و نگه داشتن آن تا حالا گرفتی چه بود ؟
.
- به هر چیز اعتیادآور از همون اول باید قاطعانه گفت "نه"که هر بار انجامش اضافه کردن یه هیزمه و وای از روزی که اینا آتیش بگیرن-فقط خدا
.
*روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟
.
اولین بار در مورد رژیم غذایی واسه خ.ا. سرچ میکردم که کانون قبلی رو پیدا کردم. راستش اصلن حس خوبی نداشتم.کلن هر چیز مربوط به خ.ا. حالمو بد میکرد.بعدها یه جایی خوندم یکی توصیه کرده بود برین ktark و دوباره اومدم سر زدم. خواستم توو تاپیک حدیث یه پست بزنم که عضو شدم.این حدیثابهم انرژی مثبت میداد.این بود ماجرای آشنایی ما
.


*چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟
.
وقتم رو پر میکرد. وقتی رو که برام گذروندن و پر کردنش خیلی سخت بود. کلن تحمل دوران نقاهت آسون تر می شد. کانون کلن خوب بود. یادمه یه مدت اولین کاری که صبحها میکردم این بود که به محض بیدار شدن میومدم کانون! در نظر داشته باشین که سالم گذروندن صبحا واسه من قسمت سخت کار بودسعیمم می کردم که اگه میتونم به کسی کمک کنم این کارو انجام بدمولی دیگه بازنشسته شدم
.
حرف آخرت با دوستان :روش های زیادی رو امتحان کردم.روش هایی که چند دقیقه میتونه تاخیر بندازه، شاید هواش از سر آدم بپره.وقتی فَکّت تکون میخوره کمتر فکر میکنی
~> آدامس
وقتی به یه چیزی گوش میکنی ، نه این که بشنویش ، گوش بدی
~> رادیو مخصوصا موقع خوابیه جوری محیطتو عوض کنی، آهنگایی که ناخوداگاهتو مشغول میکنه ولی تحریکت نمیکنه
خودتو توو جمع قرار بدی فعالیت فیزیکی بکنی ، کمی راه بری، جفتک بندازی :
)آواز بخونی...روش هایی که تاثیرشون بیشتر از چند دقیقه است و کلی ترهیه عادت جدید جایگزین کنی (این خودش کلی روشه)
ورزش کنی ، ارادتو تقویت کنی و روحیه به دست بیاری...و خیلی چیزهای دیگه ، خیلی روش های خوبی که تو تاپیکای تجربیات ترک و بهترین روش و ...
اومدناین ها همشون خیلی خوب هستنولی این مشکلو از ریشه نمی خُشکونه یه روش دیگه هم هست :
. خدا!قبلنا که پست های تاپیکای ترک رو میخوندم، هر وقت به یه همچین جمله ای می رسیدم، می گفتم باز هم همون حرف های کلیشه ای...اما الان نه میخوام کلیشه بگم و نه از کلیشه به این حرفا رسیدم. آزمودم دل خود را به هزاران شیوه.به نظرم برای ترک نیاز داریم چیز دیگه ای رو جایگزین کنیم.
.
هر چقد اوضامون بدتر باشه باید اون چیزی که میریم سراغشو بیشتر بخایم.البته باید از وسایل و راه هایی ک به ذهنمون میرسه استفاده کنیم ولی اینا همه باید توو بستری باشه که توو دراز مدت بتونیم به خاطرش پایبند بمونیمببین چی برات با ارزشه، چیه که میتونی به خاطرش پای همه چی وایسی.
.
اگه واقعن برات باارزشه، باید بتونی وایسی، پای همه ی سختیاش.اما اگه وای نسّادی، بدون که اشتباه انتخاب کردییه دو دو تا چهار تا هم بکن ببین اگه نشد چی از دست میدی، خودتم گول نزن با خودت رو راست باشیه چیز دیگه این که به نظرم حرکت آهسته و پیوسته خیلی مهمه.مثه اینه که بخای یه بنایی رو بسازی، ذوق داری که زودتر سقفشو تموم کنی، بری و تو پنت هاوسش و کیف کنی.
.
نمیشه که هی بری یه آجر توو هوا نگه داری، بخای اونجا بمونه که بشه سقفت. باید دونه دونه آجرا رو بذاری از همین زمین پایین پات شرو کنی و کم کم این بنا رو ببری بالا.اگه معمولا زور میزنی که رکوردت بشه n، اول سعی کن تمرین کنی که بتونی با اطمینان خوبی این رکوردو تکرار کنی، بعدش بکنش n+1، همین که بتونی سر قراری که با خودت میذاری بمونی، پیروزیه. این که از n رفتی n+1 موفقیت بزرگیه.این خیلی مهمه، خیلی خیلی.با خودت یه قرار معقول و شدنی بذار، سرش وایسا. کم کم انرژی مثبتی که میگیری انگیزتو بیشتر میکنه، همین طوری که به قدمای کوچیکت ادامه بدی و تو مسیر باشی، مقصدو میبینی و میرسی، پاکیت مبارک
.
4fvfcjaپس آهسته و پیوسته:


به امید پیروزی و پاکی.
#45
(1394 مرداد 21، 18:42)گلبرگ نوشته است:
" ترک کردن به روش فوتبالی "

برای گل زدن همه بازیکن ها باید فعال باشن
برای ترک هم بازیکنانی هستند که نباید تنبلی کنند

بازیکنانی مانند عشق عقل اراده تصمیم هدف امید شادی تلقین و ...
 که با یک بازی گروهی می تونند گل بزنند
"آقای داوود جی تی"
***************

می خواهم پرواز کنم
تا اوجی که دیگر زندگی برایم ابری نباشد
به چیزهایی بالاتر از ترک فکر می کنم
*********************
مصاحبه با آقای داوود جی تی:

سلام

سلام همسفر 303

1-چند وقته پاکین ؟

حدود 4 سال ، هر روز روز آزمایش خداست ، خدایا خودت کمک کن که  قدم هامون هم جهت با رضایت تو باشه


2-باید یه یه چی دلمون بند باشه تا کنارش بذاریم... شما دل تون رو کجا بند کردید که موفق شدید؟

به چیزایی که دلمون باهاش قرص و محکم میشه . به خدا


3-با پیشرفت در پاکی، این نوع وسوسه هاست که عوض میشه؟ یا این قدرت ایستادگی ماست در برابر وسوسه ها؟

قدرت ایستادگی ما هست ، این قدرت ایستادگی اراده ماست که به مرور و با تمرین قوی میشه Muscular



4-نوشتین (چندین ساله که موفق شدم خودمو تغییر بدم و این تغییر دادن را خوب یاد گرفتم و همین باعث شده که روزمرگی نداشته باشم.)برامون توضیح میدین.و الان با قبل ورودتون به کانون چه تغییراتی کردین؟اصلا تغییر کردین؟

بله تغییر کردم بار ها و بارها

انسان یعنی شدن ،یعنی تغییر کردن و رشد کردن

انسان یعنی طغیان  و سرکشی بر علیه نفس برای بهتر شدن برای رسیدن به اصلمون

این شدن تمامی نداره و این باعث میشه حوصلتون سر نره و هیچ موقع هم روزمرگی نداشته باشید

همیشه سعی کردم تغییر کنم و همیشه رشد کنم ، از زمانی که شروع به ترک کردم این تغییر ابعاد جدیدی به خودش گرفت و برام خوشایند تر شد



5-نوشتین بدترین زندانها زندانی است که ان را نبینی خیال می کنی آزادی ولی در اسارتی ، برامون توضیح میدین.

خیلی جای بحث داره ،این جمله ای هست مربوط به کتاب چهار زندان دکتر شریعتی

متاسفانه این روزها خیلی ها تفکر نمی کنند و جز همین دسته اند . من هرگز نمی خوام با نااگاهی و نادانیم خودم را جز این دسته کنم. این گروه انسانهایی هستند که با سبک زندگی ای که انتخاب کرده اند بردگی می کنند. داوطلبانه بردگی می کنند بدون انکه خود بدانند. حتما این کتاب را بخونید. 128fs318181



6-برای پاکیمون ترس کجا خوبه ، کجا لزومی نداره بترسیم ؟

ترس از خدا خیلی عالیه،  وقتهایی هست که می تونیم بهترین باشیم ولی ترس درونیم مانع پیروزی هست اینجا ترس خوب نیست باید باهاش مقابله کرد



7-اگه اعتماد به نفس نداریم ، اگه ناامیدیم ، اگه به هر دری زدیم واسه پاکی و نشده ، اگه نمی تونیم خودمون رو ببخشیم، اگه کم اوردیم اگه خسته شدیم...شما ادامش بدین

اینها همش کوتاهی های ماست ، مطمئن باشید که می تونیم ، چون خداوند این توانایی را به ما داده Khansariha (46)



8-آرمان ها و باورهای شما ...؟؟؟

ارمانم زمینی که در آن صلح و صفاست و درآن هیچ اسرافی نیست.

باور دارم که بهترین دین ،دین اسلام هست ،باور دارم به موعود و نجات گری که می آید.




9-تا چه حد به انتظاراتی که داشتین رسیدین ؟ چه کاری برای این انتظارت لازمه انجام بشه ؟

۵۰ درصد 13 ، باید کار کرد باید عمل کرد ، اصل کار به عمل هست یه مدتیه کمی کم کاری کردم



10-بهترین جایگزین خ.ا چیه....؟

کار ، کار ، کار
خیلی ها میگن ازدواج من مخالفم آدمی که ترک می کنه امادگی بیشتری برای ازدواج داره
چون شادتره و اراده قوی تری داره ،
Gigglesmile


ادامه دارد...


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان