عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

وسواس و درمان آن (سرپرست: آبی آسمانی)

#76
سلام  303

دوستان حس میکنم من یه حدی از وسواس رو دارم  Hanghead

درمورد نظم و ترتیب خیلی حساس شدم  Gig

مثلاً اگر رو تختی کامل درست پهن نشده باشه نمیتونم درس بخونم  22

حتی اگر تو پذیرایی نظم دکور بهم بخوره حالمو بد میکنه  Hanghead

اوایل فکر میکردم عادیه ، از یه مدت به بعد کم رنگ شده بود ، ولی یک ماهی میشه که دوباره دارم حسش میکنم  Shy و الان میدونم که وسواسه ..

بنظرتون چیکار کنم؟؟
#77
داداش به نظرم یه روانشناس خوب و عالی پیدا کن و باهاش بمون
به نظرم روانشناس ها کلا خیلی میتونن تو زندگی کمک کنن 53258zu2qvp1d9v
داداش جان حساس شدی قربونت به نظرم ان شاءالله زود حل میشه یه خورده اهمیت نده
مثلا بگو اصلا من روتختی را صاف نمیکنم Khansariha (69)
ولی جوری نشه که دیگه اتاقت این شکلی بشه ها 4chsmu1
[تصویر:  photo_2019-12-28_13-21-04_hgl5.jpg]
#78
(1400 مرداد 10، 18:58)محسنین نوشته است: سلام  303

دوستان حس میکنم من یه حدی از وسواس رو دارم  Hanghead

درمورد نظم و ترتیب خیلی حساس شدم  Gig

مثلاً اگر رو تختی کامل درست پهن نشده باشه نمیتونم درس بخونم  22

حتی اگر تو پذیرایی نظم دکور بهم بخوره حالمو بد میکنه  Hanghead

اوایل فکر میکردم عادیه ، از یه مدت به بعد کم رنگ شده بود ، ولی یک ماهی میشه که دوباره دارم حسش میکنم  Shy و الان میدونم که وسواسه ..

بنظرتون چیکار کنم؟؟


این موضوع چقدر شما رو درگیر میکنه ؟
#79
گاهی بی نظمی هم قشنگه ها، تا حالا بهش فکر کردین آقای محسنین؟

تو دکوراسیون جدید دیگه همه چیزو منظم نمی چینن.

به خودتون اجازه بدید که زیبایی بی نظمی رو حس کنید 128fs318181
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
#80
نقل قول: این موضوع چقدر شما رو درگیر میکنه ؟
سلام  303

خیلی بود ، درحدی که سردرد می‌گرفتم  Shy 

ولی سعی کردم بیخیالش بشم ،
 اتاقو یه خورده بهم ریختم   4chsmu1
حتی میز مطالعه رو هم شلوغ کردم  4chsmu1
اولش تحملش سخت بود   65
ولی انگار اتوماتیک راه افتادم  Khansariha (69)

عادی تر شده ، ولی باز هم یه خورده ای حساسم  65









(1400 مرداد 14، 16:10)عارفه نوشته است: گاهی بی نظمی هم قشنگه ها، تا حالا بهش فکر کردین آقای محسنین؟

تو دکوراسیون جدید دیگه همه چیزو منظم نمی چینن.

به خودتون اجازه بدید که زیبایی بی نظمی رو حس کنید 128fs318181


سلام 303

بله ، خیلی ممنونم  302 303

نگرش خوبیه  Khansariha (69) فکر کنم بتونه حساسیتم رو کمتر کنه  Khansariha (69)
#81
(1400 مرداد 10، 18:58)محسنین نوشته است: سلام  303

دوستان حس میکنم من یه حدی از وسواس رو دارم  Hanghead

درمورد نظم و ترتیب خیلی حساس شدم  Gig

مثلاً اگر رو تختی کامل درست پهن نشده باشه نمیتونم درس بخونم  22

حتی اگر تو پذیرایی نظم دکور بهم بخوره حالمو بد میکنه  Hanghead

اوایل فکر میکردم عادیه ، از یه مدت به بعد کم رنگ شده بود ، ولی یک ماهی میشه که دوباره دارم حسش میکنم  Shy و الان میدونم که وسواسه ..

بنظرتون چیکار کنم؟؟

سلام این بیماری هست ولی اسمش یادم نیست
البته من روانشناس نیستم که نظر میدم ولی نظرم میگم
سعی کن یه مقداری بی نظمی شروع کن Smiley-face-biggrin 
اتاقت داغونش کن 
البته مثل عکسی که برادر یا باب الحوائج گذاشته نکنی ها Khansariha (13) 

داغونش کن و بشین یه جا کار موردعلاقت بکن و احساس خوشی بکن[تصویر:  y_20(436)_vg36.gif][تصویر:  y_20(630)_auhz.gif][تصویر:  y_20(397)_5xsp.gif]
واقعا احساس خوشی بکن [تصویر:  yahoo_20(109)_5pxj.gif]و اینکه به بی نظمی نگاه کن فکر کن که نقشی برای تو نداره

اگه خوب نشد از این مشاور آنلاین ها استفاده کن یا برو مشاوره 53258zu2qvp1d9v
#82
آخ 
تاپیک وسواس هم وجود داره پس Gigglesmile

الهی که هیچوقت به وسواس نجس و پاکی دچار نشید
که من ۲ ماه پیش دچارش شدم
اما الحمدلله خوب شدم
اصلا نسبت به نجس و پاکی حساس نشید Smiley-face-thumb
#83
سلام  303

واقعاً عالی شدم  317



یه مدت بیخیال نظم و ترتیب و همه چی شدم ، 
موهامو صفر زدم  4chsmu1  تازه میتونم بگم به اندازه بیستن 4chsmu1

برنامه ها و فعالیت ها هم یه هفته معلق شدن  4chsmu1



الان دیگه عالی عالی ، اصلا مشکلی نیست Confetti
پیشرفت های خوبی داشتم Khansariha (69)


ممنون از همه دوستانی که کمک کردن  Thankyou
#84
اجازه هست من اینجا برای خودم جشن بگیرم؟ 1744337bve7cd1t81 1744337bve7cd1t81 1744337bve7cd1t81 1744337bve7cd1t81
من وسواس رو شکست دادم...
از حبس ابد اومدم بیرون...
فهمیدم دامن زدن به وسواس مثل این میمونه با خرس مسابقه طناب کشی بدی، هرکاریم کنی اون با یه اشاره برنده میشه و طنابو باید ول کنی و من این کارو کردم 1744337bve7cd1t81 1744337bve7cd1t81 1744337bve7cd1t81 1744337bve7cd1t81
هیچی نمیتونه ناراحتم کنه...
هیچ فکر مزاحمی ندارم
اگرم بخواد بیاد نمیزارم
من بالاخره خوب شدم و این رو مدیون خودم و خدای خودم هستم...
منتها تا یه مدت باید به ذهنم استراحت بدم چون خیلی بنده خدا عذاب کشیده...
به چیزای بد اصلا نباید فکر کنم تا یه مدت
چون ممکنه دوباره گولم بزنه
ولی این حسرتو به دلش میزارم...
شیطون اون خرسه بود ، طنابه وسواس ، و منم من
ولی دیگه تموم شد
ان شاءالله با همون طناب بره خودشو دار بزنه...
بهترین روز دنیا / ۱۹ آذر ۱۴۰۰ / تولد دوباره من...
مبارک هممون باشه Khansariha (96) 53
اینم من و کودک و پیرمرد و نوجوون درونم Khansariha (96) 53
اینم من و داداش آرمین و داداش صادقین و داداش مهدوی Khansariha (96) 53
اینم من و بهترینام Khansariha (96) 53
اینم من و بهترینام قسمت دوم Khansariha (96) 53
اینم من و بهترینام قسمت سوم Khansariha (96) 53

Your browser does not support the audio element.
به جشن ترک وسواس من خوش اومدین Thankyou
این آهنگ رو خیلی دوست داشتم 2uge4p4
چه بخوای چه نخوای زندگی میره...
چه بگی چه نگی لحظه میمیره...
نشه روزی بگی واسه ما دیره...
برقص بخند بخون ذکرتم بگو...
نزار خفت کنن فکرتم بگو... Khansariha (63)
[تصویر:  28275826-6894-b_avvn.jpg]


[تصویر:  10531472416192455456_32ss.jpg]
[تصویر:  257_4mlw.jpg]

[تصویر:  5fed8c8efbaf0705870d7b52_4w6o.jpg]
من از وسواس و افسردگی عبور کردم ، دقیقا مثل این عکس‌...
دنیای جدیدی رو به روی منه...
دنیایی که هزار تا مشکل فوق العاده سخت داره
و علیرضای فوق العاده سخت تر...
که هیچوقت هیچوقت هیچوقت تسلیم نمیشه Khansariha (2)
خدایاشکرت بی نهایت...
حس میکنم همه اینا لازم بود ، چون من باید یه روانشناس فوق العاده بشم
و چه فوق العاده که خودم از همه روانی تر بودم و درستش کردم.
و میتونم الگوی فوق العاده ای برای بقیه باشم.
من برای کمک به همه آمادم
توی هر زمینه ای که خودم توش موفق شدم.
پاکی فوق العاده
زندگی فوق العاده
احساس فوق العاده
منتها ذهنم خیلییییییی نیاز به استراحت داره...
بعد از اون در خدمت همه هستم...
و کفی بالله حلیما balloons
#85
سلام
بهت تبریک می گم
ولی من که 12 سال هست که گرفتار وسوساس فکری هستم.
و هر کاری بگی کردم که رها بشم.
اما نشد


اسارت نفس،اراده را قوی می کند

فهمیدم هنگامی که فقط نصف نون می خورم ارادم قوی تره تا موقعی که هر چی دلم بخواد می خورم

برای نا امید شدن دلیلی وجود ندارد

[تصویر:  final%201.png][تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
#86
(1400 آذر 9، 15:31)پشتکار نوشته است: سلام
بهت تبریک می گم
ولی من که 12 سال هست که گرفتار وسوساس فکری هستم.
و هر کاری بگی کردم که رها بشم.
اما نشد


سلام برادر جان 53
من وسواسم خیلیییییییی حاد بود.
اینو ول میکرد میچسبید به یه چیز دیگه اونو ول میکرد یه چیز دیگه و این داستان تا ابد ادامه داشت.
در صورتی که وسواسیا هیچیشون نیست یعنی هیچیشون از بقیه کمتر نیست و توانایی حل مشکلاتشون رو دارن.
منتها باید ۱۰۰ درصد نسبت به این افکار بی اعتنا باشن
یعنی همونطور که گفتم این رو ملکه ذهنشون کنن که وقتی بخوای با یه خرس مسابقه طناب کشی بدی ، مسلما هربار اون برنده میشه
پس کلا باید خودتو به اون راه بزنی و بگی هرچه بادا باد.
ایییییییییییییین همه وقت به حرفش گوش دادیم خب چی درست شد؟
هیچی.
پس یک بار برای همیشه ولش کنیم.
و یه مدت نسبت به همه افکار آزار دهنده بی اعتنا باشیم.
قول میدم بعد از یه مدت جوری میرن که انگار هیچوقت نبودن.
البته اوایل خب میان باز وسوست میکنن
اما خدا کمکت میکنه که برای همیشه بزاریشون کنار.
خدا فقط قدم اول رو از ما میخواد و البته استقامت
و بقیه راه رو قشنگ عهده دار میشه 1
کلا وسواس از بی اعتمادی نسبت به خدا میاد.
نه به طور مستقیم که بگیم ما به خدا اصلا اعتماد نداریم
بلکه دست خودمون نیست یه جورایی و هرکاری میکنیم درست نمیشه
نکتشم همینجاست ، این که ما در واقع هیچ کاری نباید بکنیم!
چون با یه خرس نمیشه مسابقه طناب کشی داد!
طناب رو ول کن گور باباش!
#87
بی اعتنا باشیم.
می دونم که باید بی اعتنا باشم.
اما نمی تونم.و اینقدر افکارم و حالات افکارم برام پیچیدست که گاهی و یا اکثر اوقات نمی دونم اعتنایی یعنی چی.
گاهی فکر می کنم دارم بی اعتنایی می کنم اما یه حالتی پیش میاد احساس می کنم اشتباه کردم.
واسه همین نمی دونم چی کار کنم.برای یه نفر عادی وقتی بگی بی اعتنای.می گه خوب این کاری نداره.
اما برای من بی اعتنایی کردن مثل این می مونه پیچیده ترین مسائل فلسفی رو بخوای یه آدم تیمارستانی حل کنه


اسارت نفس،اراده را قوی می کند

فهمیدم هنگامی که فقط نصف نون می خورم ارادم قوی تره تا موقعی که هر چی دلم بخواد می خورم

برای نا امید شدن دلیلی وجود ندارد

[تصویر:  final%201.png][تصویر:  05_blue.png]
#88
(1400 آذر 9، 15:59)پشتکار نوشته است: بی اعتنا باشیم.
می دونم که باید بی اعتنا باشم.
اما نمی تونم.و اینقدر افکارم و حالات افکارم برام پیچیدست که گاهی و یا اکثر اوقات نمی دونم اعتنایی یعنی چی.
گاهی فکر می کنم دارم بی اعتنایی می کنم اما یه حالتی پیش میاد احساس می کنم اشتباه کردم.
واسه همین نمی دونم چی کار کنم.برای یه نفر عادی وقتی بگی بی اعتنای.می گه خوب این کاری نداره.
اما برای من بی اعتنایی کردن مثل این می مونه پیچیده ترین مسائل فلسفی رو بخوای یه آدم تیمارستانی حل کنه

از کارها و چبز های کوچیکی فک میکنی قابل حل تر هست شروع کن مثلا من خیلی مواقع نسبت به اینکه دزدگیر ماشینو زدم یا نه وسواسی شده بودم سعی کردم هر بار که دزدگیرشو میزنم به صداش دقت کنم که فعال شده و دیگه دوباره برنگردم به چراغش نگاه کنم حالا توی زندگی هر کسی یه نقطه ای هست که واقعا ترک کردن این وسواس کارآسونیه از اونجا شروع کن و رفته رفته میبینی میتونی روی وسواس هایی که خیلی قوی هستن تسلط پیدا کنی و دیگه اون حالت وسواس گونه را نداشته باشی
 سپاس شده توسط
#89
(1400 آذر 9، 15:59)پشتکار نوشته است: بی اعتنا باشیم.
می دونم که باید بی اعتنا باشم.
اما نمی تونم.و اینقدر افکارم و حالات افکارم برام پیچیدست که گاهی و یا اکثر اوقات نمی دونم اعتنایی یعنی چی.
گاهی فکر می کنم دارم بی اعتنایی می کنم اما یه حالتی پیش میاد احساس می کنم اشتباه کردم.
واسه همین نمی دونم چی کار کنم.برای یه نفر عادی وقتی بگی بی اعتنای.می گه خوب این کاری نداره.
اما برای من بی اعتنایی کردن مثل این می مونه پیچیده ترین مسائل فلسفی رو بخوای یه آدم تیمارستانی حل کنه

کاملا متوجه هستم که چی میگی.
من خودم هم همینطور بودم‌.
منتها اینو فهمیدم که مشکلات زندگی مثل پازل همه به هم وصلن ، و بهترین راه برای درست کردن همه جانبه زندگی ، شروع نماز هست.
حالا کار ندارم بقیه بدون نماز حالشون خوبه ، من کاری به اونا ندارم ولی کسی که خدارو قبول داره ، نمیشه یه بعدی بره جلو ، حالا نمیگم هم که شما اینطور هستین ، منتها کلی میگم.
کسی که خدارو قبول داره و بخواد زندگیشو درست بچینه باید در مرحله اول شروع کنه نماز خوندن و استقامت کنه.
با این کار خدا شروع میکنه به کمک کردن به فرد و به مرور زمان و با تلاش خود فرد ، همه چی درست میشه.
 سپاس شده توسط
#90
من نماز می خونم.
مشکلام همین وسواس فکریه.خ ا .
الان به جایی رسیدم دیگه هیچی نمی فهمم.
خیلی عصبیم.سر درد دارم.
وقتی عصبانیم به خدا هم رحم نمی کنم چه برسه به بقیه.
اینجوری نبودم.اینجوری شدم.
من هر نوع بی اعتنایی باشه امتحان کردم.گاهی اوقات برای چند ثانیه رها می شدم.
ولی الان خیلی وقته که اسیرم.
هر تلاشی برای بی اعتنایی می کنم.دچار ترس و اضطراب می شم.
واسه همین نمی دونم که دارم درست انجامش می دم یا نه
گاهی وقتا تو تلاشم برای بی اعتنایی حس می کنم دارم کافر میشم.
دیگه بعدش مطمئن نیستم دارم روش درست رو انجام می دم.
واسه همینسردرگمم.گیجم نمی دونم چه خاکی تو سرم کنم


اسارت نفس،اراده را قوی می کند

فهمیدم هنگامی که فقط نصف نون می خورم ارادم قوی تره تا موقعی که هر چی دلم بخواد می خورم

برای نا امید شدن دلیلی وجود ندارد

[تصویر:  final%201.png][تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان