تو این مدت بااینکه خیلی نرسیدم بیام واسه اعلام وضعیت ولی همچنان به لطف خدا منم هر روز دعا رو میخونم. اما پیدا کردن مصادیق بخل تو وجودم برام خیلی سخته نمیدونم دقیقا چکار کنم.
یاعلی
درمان بیماری بخل از دو راه کامل می شود، علمی و عملی.
راه علمی آن است که آدمی آفت بخل و فایده جود و سخاوت را بشناسد، و طریق عملی آن است که بذل و بخشش کند هر چند با تکلف و مشقت باشد تا اینکه صفت جود و کرم برای او طبیعی شود.
پس هر که خواستار معالجه بخل و بر طرف کردن این بیماری است و بخواهد صفت جود و سخاوت را کسب کند باید در اخباری که در ذم بخل و مدح سخاوت رسیده بسیار بیندیشد،
و وعده و وعید عذابی را که خداوند بر صفت بخل داده به نظر آورد، و احوال بخیلان و نفرت طبع را از ایشان ملاحظه کند، تا به نور معرفت دریابد که در دنیا و آخرت بذل و احسان برای او از امساک بهتر است.
آنگاه خود را بر بذل و گذشت از مال وادار سازد، و پیوسته چنین کند تا میل و رغبت او به بذل و بخشش برانگیخته شود، و چون این رغبت در وی پدید آید باید از حالت نخست اجتناب نماید و در عطا و بخشش درنگ نکند، زیرا شیطان او را از فقر می ترساند و در مقام وسوسه از جود و بذل باز می دارد.
18 روز از 40 روز
(به غیر از امروز جمعه ..یعنی آمار تا دیروزه)
البته یه روز دیر رسیدم خونه و تا رسیدم خوابم برد :( که اون رو جریمش رو دادم و دوباره هم خوندم خودش رو
اگر مرض بخل مزمن شده باشد و به آنچه گفته شد دفع نشود، از راههای علاجش این است که خود را به نام نیک و اشتهار به جود و کرم بفریبد و حتی به قصد ریا و شهرت بذل و بخشش کند تا نفس خود را به طمع شهرت به صفت جود و سخاوت راغب نماید و مطیع سازد، و به این ترتیب رذیلت بخل را از خود بزداید و خبث ریا را به دست می آورد،
و لکن بعد از آن باید به علاج ریا پردازد. و این مانند آن است که چون کودک را می خواهند از شیر بگیرند و شیر را از یاد او ببرند وی را به گنجشک و امثال آن سرگرم می کنند، نه برای اینکه گنجشک بازی بذاته مطلوب است، بلکه برای اینکه از شیر منصرف شود و آنگاه از آن نیز با تدبیری دیگر دست بدارد، پس طلب شهرت و نام آوری به منزله دلداری نفس است هنگام باز داشتن او از مال، و سپس به اصلاح قصد و نیت پرداخته می شود.
بنابراین این صفات رذیله و پست را باید با تسلط یکی بر دیگری از میان برد تا همگی دفع و ریشه کن شود، چنانکه شهوت بر غضب مسلط می شود و از شدت آن می کاهد، و غضب بر شهوت مسلط می شود و هیجان آن فرو می نشیند.
و سنت خداوند به دفع بعضی از امور زیان آور و هلاک کننده به وسیله بعضی دیگر جاری است تا آنکه همگی از میان برود، خواه این موذی ها از قبیل صفات باشند یا اشخاص ستمکار و شریر. مگر نمی بینی که ظالمان و اشرار را بر یکدیگر مسلط می کند تا سرانجام همگیشان نابود شوند؟
سلام
استدلات این نکته ی آخر معلوم نبود درست باشه؛
اینکه خاصیت بدی ها اینه که با هم در تضادند و با هم جمع پذیر نیستن و متشتت اند یه بحثه (مثلا در سوره ی حشر، در فضای آیاتی که داره در مورد اجتماع اهل کتاب و منفقین صحبت میکنه و خبر از ناپایداری این اجتماع میده میفرماید: تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتا)
اما اینکه کسی بخواد بدی رو با بدی دیگری بشوره، یه بحث دیگه است؛
از شیوی قیاس استفاده شده بود
و قیاس جزء مواردیه که، فکر میکنم، همیشه مقبول علم منطق نمیفته؛
برای دیروز رو بعد نماز صبح خوندم و برای امروز رو خوندم.