عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.75
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چکیده‌ی مصاحبه‌ها

#1
[تصویر:  yoq6_chekide.png]

سلام 

تو این تاپیک میخوایم خلاصه ی مصاحبه هایی که تو تالار تجربیات گذاشته میشن رو بیاریم.

قبلا از همه ی کسایی که تو این کار شرکت میکنن  تشکر می کنیم.

اگه نظری برای بهتر شدن داشتین،‌ حتما بگین.


303

[تصویر:  emzaa.gif]


خب همونطور که میدونید هر تاپیکی یک سری قوانین خاص خودشو داره53258zu2qvp1d9v

بهتره که برای حفظ نظم ما هم اینجا قانون بذاریمKhansariha (8)

گذاشتن هرگونه پست غیر از خلاصه مصاحبه ممنوع هست و بدون اطلاع حذف میشنKool

یعنی تعریف اسپم تو این تاپیک هرگونه پست به غیر از خلاصه مصاحبه هستKhansariha (18)

خلاصه مصاحبه ها رو هر کس که زحمت کشیده و خلاصه اش کرده خودش میذاره.

یعنی  به اسم خودش ثبت میکنهclapping

نکته هایی که لازمه رعایت بشه: 


 1- چکیده ها کوتاه باشند.عین متن به اینجا انتقال داده نشود.

اگر نکته های مفید و تاثیرگذار  زیاد می شوند، در دو پست جداگانه، به فاصله دو روز چکیده نوشته شود.
2- جهت حفظ نظم تاپیک بعد از گذاشتن پست، فقط ظاهر پست ممکن است تغییر یابد.

ممنونم ازتون بابت همکاری
یا علی
#2

72 روز از پاکیم میگذره. انگیزم از ترک اولاش بیشتر جسمی بود اما باید بگم که اثراتش برای من بیشتر روحی و معنوی بود. در مورد عوامل موثر و کمک کننده در ترکم باید بگم که نماز یکی از عامل های بسیار تاثیرگذار بود و جدا از اون، اهداف و آرزوهام هم بخش دیگه ای از ماجرا بود. در ضمن، ماه رمضان هم همیشه برام تاثیر مثبتی در جلوگیری از شکست داشته. همین طور نقش کانون رو نمی تونم انکار کنم. جدا از موضوع ترک، اینجا خیلی چیزهای دیگه رو هم یاد گرفتم. مثل: نظم، مدیریت، اجتماعی شدن، فعالیت های گروهی، ناتوانی دربرقرای ارتباط با جنس مخالف و ... . در مورد اثرات بعد از ترک، باید بگم که الان دیدم به خدا خیلی تغییر کرده و ارتباط خیلی بهتری می تونم برقرار کنم. آرامشم خیلی بیشتر شده و به آینده و ازدواج امیدوارتر شدم. عصبانیتم رو میتونم کنترل کنم. در کل، خیلی احساس راحتی و سبکی میکنم. توصیم اینه که هیچ وقت سمت چیزهای تحریک کننده نرید. چون مثل باتلاقی میمونه که حتی یه لحظش هم میتونه آدم رو غرق کنه. نمازتون رو همیشه بخونید و در آخر هم این که اصل دین رو برید بشناسید؛ نه چیزهایی که صرفا از دین به گوشتون میرسه. مطمئنم خوبی هایی از دین میبینید که نظرتون رو خیلی تغییر میده...





انگیزم از ترک، آرامشی بود که ازم گرفته شده بود؛ چون می دونستم نفس این کار گناهه. همین طور، حس شرمساری بود که در من به وجود اومده بود و دوست نداشتم ادامه پیدا کنه. خ.ا واقعا مثل آب شوری میمونه که به آدم تشنه داده بشه. عامل اصلی ترکم، نیتی بود که کرده بودم و قول و قراری که با خدا گذاشته بودم. نماز اول وقت، خوندن قرآن، خوندن ادعیه، ذکر و گوش دادن به رادیو معارف و رادیو قرآن هم از دیگر عوامل تأثیرگذار در ترکم بودن. ضمن اینکه دیگه نسبت به خ.ا تنفر پیدا کرده بودم. همین طور، پیاده روی هم مؤثر بود؛ چون ورزش باعث دفع انرژی مازاد بدن میشه. کانون، هم از لحاظ روش های ترکی که داشت برام خیلی مفید بود هم اینکه فعالیت های مذهبی خیلی خوبی داشت. ضمن اینکه اینجا با الگوهای شخصیتی زیادی آشنا شدم. تو مسیر ترک، چندین و چند بار تا مرز شکست پیش رفتم اما همیشه دست خدا رو به چشم دل حس کردم که با وسایل مختلف نجاتم می داد. تو این جور موارد، همیشه باید منتظر یه صدا و نجوای درونی باشیم و تا آخرین لحظه باید مقاومت کرد و هرگز نباید تسلیم شد. از وقتی ترک کردم، خیلی حس خوشحالی میکنم. حس اراده و اعتماد به نفس میکنم. حس اینکه اگه یه چیزی رو با تمام وجود از خدا بخوای، حتما بهت میده. قدرت تفکرم بالاتر رفته و قدرت بدنیم هم بیشتر شده. خیلی اجتماعی تر شدم، کنترل شرایط بحرانی رو بهتر به دست گرفتم و توی تصمیمات هم کمی قاطع تر شدم. محبتم به خانواده بیشتر شده و احساس مسئولیت بیشتری نسبت به قبل پیدا کردم. از همه  مهم تر، راز و نیازم با خدا بیشتر شده. توصیه ی من اینه که حتما نماز اول وقت رو جدی بگیرید و تا جایی که میتونید خودتونو به خدا نزدیک و نزدیک تر کنید. برای پایداری در ترک، حتما نیت باید خالص باشه، توکل و ایمان باید سمت خدا باشه. در ضمن، هیچ وقت مغرور نشیم؛ هیچ وقت...






دلیل ترکم بیشتر از همه، حس تنفر از اعتیاد و همین طور، حس بی ارادگی ناشی از اون بود که این حس ها همراه با تلخ شدن لذت این کار، بزرگ ترین عامل موفقیتم بودن. الان بعد از ترک، دیگه اون حس ها رو ندارم و حس آرامش و رضایت از زندگی، جایگزینشون شده که خودش پیامدهای خوب دیگه ای مثل روابط بهتر با دیگران، بخشیدن، خواستن خوبی برای همه، احساس مسئولیت بیشتر و ... رو برام به دنبال داشته. مهم ترین مشکلی که داشتم این بود که نمی تونستم فکرم رو کنترل کنم و باعث شکستم می شد. تا این که شیوه ی به "تأخیر انداختن شکست" رو به کار گرفتم و با این شیوه، هر بار این کار رو به زمان دیگه ای موکول می کردم تا فقط اون لحظه نشکنم و در ادامش هم با تصور نگاه خدا به من، می تونستم خودم رو از اون حالت خارج کنم. بهترین روش هایی که باعث به تأخیر افتادن برای من می شد، آدامس جویدن، گوش دادن به رادیو و آهنگ هایی که ناخودآگاهمو مشغول کنه، عوض کردن محیط و قرار گرفتن در جمع،  فعایت فیزیکی و راه رفتن، آواز خوندن و ...  بود. در ضمن، یه روش کلی تر که قطعا تأثیرهای درازمدت تری رو به دنبال داره، اینه که بیایم و عادت های جدید رو جایگزینش کنیم که این موضوع، خودش ابعاد خیلی گسترده ای رو دربر می گیره؛ مثل ورزش که خصوصا برای طی کردن روزهای اول، واقعا عالیه. در ضمن، هرچند همه ی این ها خوبه، اما باید بگم بهتر از همه چیز، خداست. این حس حضور در برابر خدا بود که تونست لحظه های کوتاه ترک من رو به هم بچسبونه و باهاشون یه خط پیوسته از لحظه های پاکی درست کنه تا در نهایت به هدفم برسم. مورد دیگه اینکه به نظرم، حرکت آهسته و پیوسته خیلی مهمه؛ برای خودمون قرارهای معقول و شدنی بذاریم و قدم های کوچیکمون رو ادامه بدیم تا به مقصد برسیم. با خودمون روراست باشیم که واقعا چی برامون مهمه که به خاطرش پاک بمونیم؛ اگه واقعا برامون ارزشمنده، باید پای همه ی سختی هاش بمونیم. کلام آخر هم اینکه به هر چیز اعتیادآور از همون اول، قاطعانه "نه" بگیم؛ چرا که هر بار انجام دادنش مثل اضافه کردن یه هیزمه و وای از روزی که اینا آتیش بگیرن...





عامل اصلی موفقیتم رو دین می دونم و باید بگم که مهم ترین مشکلم در ترک، فکرم بود. به نظرم، ترک یه جور کامل تر شدنه؛ وقتی یاد بگیریم که می تونیم بعضی خواسته هامونو به تعویق بندازیم یا به خاطر رسیدن به هدفی سختی ها رو تحمل کنیم، این موضوع در تمام زمینه های زندگی به درد می خوره. مثلا احساس مسئولیتمون بیشتر میشه، تو درس ها پیگیرتر میشیم و ... . یادمون باشه، وقتی در کاری پایداری کنیم، حتما پیشرفت می کنیم...





برجسته ترین نقش توی موفقیتم همین کانون بود و جدای از اون، نماز اول وقت بود که خیلی بهم کمک کرد. تو مسیر ترک یاد گرفتم که اگر شکست خوردم، حواسم به خودم باشه تا این شکست، باعث نشه تا فکر یه شکست دیگه بهم غالب بشه؛ باید این فکر رو کنترل کنم تا کم کم از بین بره. ترک خیلی روی روحیم تأثیر گذاشته و دیگه از خودم ناراحت نیستم که این موضوع، خودش باعث شده تا روی قسمت های دیگه ی زندگیم بهتر بتونم فکر کنم و به عنوان مثال، احساس مسئولیتم بیشتر بشه. همین که حس می کنم پاک، رو به قبله ی خدا می کنم، واسم یه دنیا ارزش داره. حرف آخر هم این که ترک رو سخت نگیرین و غول نسازین ازش. اگر واقعا بخواین، حتما می تونین. یادمون نره که خدا خواسته اینجا باشیم؛ پس برکتی رو که جلو جلو فرستاده و حرکتش با ماست رو از خودمون دریغ نکنیم...
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

#3
خانم tanha :

یه جور احساس شعف و پیروزی ،شایدم تازه فهمیدم که انسان بودن یعنی چی..و خدا چرا ما رو خلیفه خودش در زمین قرار داده چون ما انسانیم و می تونیم تغییر کنیم و تغییر بدیم!همش با خودم می گم من یه روز به خدا خواهم گفت که من فقط و فقط به خاطر تو کنار گذاشتمش تو هم از کرده هایم بگذر

الان وقتی کسی ناراحتم می کنه این حس رو دارم که من موفق شدم بزرگترین مشکلم رو به تنهایی و بدون کمک اینا حل کنم حالا اگرم حرفی می زنن چه اهمیتی داره



کلا روحیه شادی پیدا کردم و افسرده نیستم

اراده ام قوی تر شده ، حس اعتماد بنفسم بالا رفته،و وقت هایی رو قبلا صرف هوس می کردم الان صرف مطالعه و رسیدن به کارهایی که به عهدم گذاشته شده می کنم.

من همیشه معیارم برا زندگی این بوده که فقط در راه درست قدم بردارم.و بخاطر خدا زندگی کنم . و الان به خودم ثابت کردم که می تونم چنین شخصیتی داشته باشم.

بچه ها زندگی بدون این حس زیباتره! باور کنین می شه و می تونین .فقط تحمل کنید به خاطر خودتون..انسان بودن رو تجربه کنید
یا عباس
#4
خانم پرواز :


احساس ميكنم راحت تر ميتونم در هر مبارزه اي شيطان رو شكست بدم.
آنقدر شكست ميخورم تا راه شكست دادن را بياموزم
من تا قبل از اينكه ترك كنم،نه نسبت به اطرافيانم محبت داشتم و نه به شخص خاصي عشق مي ورزيدم.اما بعد از ترك،در هر دو عرصه موفق بوده ام.




آقای تارک :

منی که یازده سال درگیر این کار بودم با تحقق تمام تلاش و هدفهایی هم که داشتم ولی باز اون رضایت خاطر هیچ وقت پیش نمی اومد .. الان یه حسی دارم که نه تنها از به ثمر رسیدن بعضی از چیزایی که می خواستم خوشحالم بلکه انگیزم برای تقویت و تلاش بیشتر صد چندان شده
قبلا هر بار که ترک می کردم خودم بودم و می دونید ادمی که تنها باشه خودش سر خودشو شیره می ماله که همین یک دفعه است ولی تو جمع کانون بهم گفتن یکبار برای همیشه
می تونم بگم از روزی که ترک کردم یه احساس رهایی و پرواز اومده سراغم..قابل وصف نیست یه شور و هیجانیه که تا حالا نچشیده بودم
یا عباس
#5
خانم باران :


الآن همه چیز عالیه میدونین چرا؟!(چون ایمان آوردم هر چه از او رسد نیکوست)

من برای اینکه داشتم از خدا دور میشدم تصمیم به ترک گرفتم.نماز و قرآن باعث نجاتم شدن بدون اغراق!،نماز و برای سپاسگزاری میخونم نه انجام تکلیف

خوشحالم از اینکه تونستم خدا رو پیدا کنم.احساس اینکه من واقعا دختر لوس و شیطون خدام! 1
یا عباس
#6
خانم مارال :

الان که ترک کردم یه آرامشی دارم که همیشه برای بدست آوردنش تلاش می کردم.در واقع می شه گفت یه حس تازگی.انگار که آدم تازه متولد میشه و دوست داره بهترین زندگی رو بکنه.

وقتی من تونستم به خودم اعتماد کنم و با کمک خدا و دوستان این معضل وحشتناک رو تا حدودی ترک کنم پس مسلما میتونم از عهده ی خیلی از کارهای دیگه بربیام.در واقع اینو می خوام بگم که با ترک خودا... اعتماد به نفس داشتن رو هم تمرین می کنیم.


با انجام این کار جسمت خسته ست.روحت ناآرامه.از نظر معنوی که دیگه هیچ، هیچی.



اما حالا نماز می خونم برای اینکه به ارتباط با خدا نیاز دارم. و دوست دارم در طول روز وجود خدا رو احساس کنم.

رسیدن به هیچ قله ای ممکن و شدنی نیست. این تویی که با تمرین،برنامه،تدارکات،میل واراده به سوی قله حرکت می کنی تا رسیدن را شدنی کنی.
یا عباس
#7
آقای رضا:


من سعی میکنم از اون فضای وسوسه بر انگیز فاصله بگیرم، یا اون افکار رو با افکار دیگه جابجا کنم و اگه این کار جواب نداد از یه اکسیر اعظمی استفاده میکنم که همه اون وسوسه ها نابود شن (یعنی قدرتی میزنم [تصویر:  e.gif]) و اون دعای عهده. بار ها شده با پخش این دعا تمام وسوسه ها پا به فرار گذاشتن و راحت شدم.


کانون یه جاییه که افرادی که توش کار میکنن، تقریباً همشون یه زمانی گرفتار بودن و یا هستن و می خوان ترک کنن. بعد همین افراد میان و تو رو راهنمایی میکنن (با همون صمیمیت خاصشون). آدم احساس میکنه با یه گروه داره هدفی رو طی میکنه و توی این راه تنهایی پیش نمیره، که من قبل ز این بار ها به تنهایی اقدام به ترک کردم ولی...


هر چیزی با تلاش و استقامت بدست میاد.
یا عباس
#8
خانم سُها :

متاسفانه از اون دست اسیرایی هستم که تا یادم میاد در بند بودم..
به نهایت انزجار رسیدم...
و بینهایت شرمنده خدا بودم...
بعد از مراحل اولیه تلاشم واسه ترک..به آرامش عجیبی رسیدم.دست حمایت گر خدا خیلی جاها باهام بوده..
و من که سعی کردم تو هیچ شرایطی دستشو رها نکنم..


دوستای من تا شما نخواین.. تا با خودتون کنار نیاین ..حتی یه کوچولو لذت تو دلتون باشه موفقیت نزدیک نمیشه..
در کنار ترک این عادت به فکر صاف و صوف کردن چروکهایی که تو این مدت دلتون خورده هم باشین..

و اینکه
"لطف خدا بیشتر از جرم ماست......نکته سر بسته چه دانی؟!خموش!"
یا عباس
#9
آقای سلام :


بعد از آشناییم با کانون یکدفعه ترک نکردم. اما بالاخره خدا رو شکر تموم شد.



اگه نتونم یه تغییر توی خودم بدم توی هیچ کار دیگه هم نمی تونم موفق بشم. چه برسه به این که بتونم دیگران رو بهتر کنم (از هر جنبه ای). الان احساس می کنم که میشه تغییر داد. چه خود رو و چه دیگران رو. این منم که زندگیم رو تغییر می دم نه اینکه زندگی من بازیچه هوس هام باشه و اونا سرنوشتم رو مشخص کنن.

میگم تا وقتی بخوای هوس بازی کنی درجا می زنی. وقتی چندسال دیگه بگذره دیگه می بینی توی دوران طلایی عمرت درجا زدی و الان دیگه نه میشه اون دوران رو برگردوند و نه الان دیگه درست شدن فایده ای داره.
در ضمن بعد از یه مدت دیگه به نظر ادم این کار خیلی خیلی چندش آور و غیرعادیه.




اگه بر می گشتم به گذشته یه باره ترک می کردم. انصافا راحت تره. در ضمن هر روزی هم که ترک کامل دیرتر انجام بشه یه روز هدر رفته س که غیرقابل برگشته.


بیاین به زندگی واقعی سلام کنیم!

یا عباس
#10
خانم مهتاب_ آر :

خود ار... یه جور حس نا امیدی رو در آدم به وجود میاره ... یه جور حس ناتوانی ...
خوب الان هدفام قوی تر و پر رنگ تر شده ...
الان فهمیدم نیمی از اتفاقای بدی که برام افتاده بود ( در زمان خود ار... ) دلیلش انجام این کار بوده .... چرا که واقعا برای نصف کارام انگیزه نداشتم و فکر می کردم وقتی دارم فلان کار وانجام می دم ، خدا باهام فهره پس حتما شکست می خورم ...
اما دلیلش این بود که من هدفها مو فراموش کرده بودم و خدا رو مقصر می دونستم ... و همین باعث شد خیلی جاها خودم کوتاهی کنم .

همه می تونن تا ابد پاک باشن فقط باید به خودشون ایمان داشته باشن ... بدون ایمان به خدا و خودشون ، ترک امکان پذیر نیست ....
خودشو بالا ببینن و صبر داشته باشن ....
یا عباس
#11
آقای شاهد :

اینکه، خدا خیلی زود، آدم رو می بخشه و زود یادش می ره که آدم این کارو کرده و اون دوست داره که ما گناه رو زودتر ترک کنیم

صبح ها اخیرا می رم پیاده روی با بچه ها
کلا آدم ورزش کاری نیستم، ولی به شنا علاقه دارم، و همیشه پایه شنا هستم[تصویر:  g.gif]
ورزش حتما باعث تخلیه انرژی و ترک راحت تر می شه.



=========================================================

خانم پانیز :



خیلی بیشتر از قبل به دنبال هدف های زندگیم هستم در وتقع تازه دارم میفهمم زندگی یعنی چی.
بهترین درس که از شکست های متوالی گرفتم اینکه هر وقت که شکست میخورم ناامید نشم.چون نا امیدی مهمترین عامل در گرفتاری به این عادت لااقل تو من بوده و در موفقیت هم سعی میکنم مغرور نشم


علت موفقیتم :
اول توکل به خدا و بعدی تصمیم جدی برای ترک




خواستن توانستن است مطمئن هستم اگه بخواین میتونین
یا عباس
#12
خانم mona_s:

قبلا که مرتکب می شدم به خاطر احساس غم و گناه ،انگیزه ای برای رسیدن به هدفام نداشتم
هیییییچچچچ وقت بیکار نباشم و همیشه ذهنم پر باشه
با هر کسی رفاقت نداشته باشم
اگه شکست خوردم دیگه بهش فکر نکنم و سریع از اول شروع کنم
همیشه به یاد خدا باشم تا اگه از آدما ناراحت شدم تنها نمونم

تا الان علت موفقیت کوچیکمو تلقین به این که این بار دیگه نمی خوام شکست بخورم می دونم

دیگه اینکه عواقب این کار داره یه جورایی شادی واقعی زندگی رو ازم می گیره
یا عباس
#13
خانم tark :

احساس می کردم اون آدم سابق نیستم، نشاط و شادی گذشته رو نداشتم... از همه مهمتر اعتماد به نفسم خیلی پایین اومده بود.کمی در موردش جستجو کردم، تو سایت های مختلف از عوارضش خوندم و مطلع شدم... از همون موقع با خودم گفتم دیگه هیچ وقت این کارو انجام نمی دم!


برای انجام یه کار فقط کافیه که اراده داشته باشی و به خدا توکل کنی.
نکته ی دیگه اینکه ؛ وقتی به این باور برسی که خدا همیشه و در همه حال ناظر اعمالت هست ، دیگه هیچ وقت (حتی تو خلوتت) به این عادت زشت فکر هم نمی کنی ، چه برسه به اینکه بخوای انجامش بدی.

اول خودم به این باور رسیدم که به عادت خودارضایی دچار شده ام و باید ترکش کنم.
وقتی تصمیم به ترک گرفتم ، از خدا کمک خواستم. لطف خدا همیشه شامل حالم بوده ...


همیشه یادتون باشه که "خواستن، توانستن است" . چون خودم به شخصه به این جمله رسیدم.
یا عباس
#14
آقای Alireza 68 :

ازون موقع که ترک دارم میکنم حس میکنم که قدرت تفکرم بالاتر رفته
همچنین قدرت بدنیم
توی شزایط بحرانی مقاومتم بیشتز شده
توی اجتماعی شدنم خیلی تاثیر مثبتی داشته
توی تصمیمات کمی قاطع تر شدم




راز و نیازم با خدا بیشتر شدش به خصوص در اوایل ترکم زمان مناسبی رو صرف خوندن قران هر روز خوندن ادعیه و اول وقت شدن نماز داشت گوش کردن به رادیو قران ارامش خیلی خوبی بود




نیت باید خالص باشه(چند بار با نیت های دیگه ای ترک کردم اما شکست خوردم) توکل و ایمانت باید سمت خدا باشه انگیزه تلاش و تحمل سختیها در هر شرایط رو باید داشته باشی

و اینکه تا خودت نخوای و اراده رو به کار نبری نمیشه ترک کرد و به هدف رسید

و همیشه وقتی که وسوسه به اوجش میرسه منتظر تلنگر باش منتظر یاداوری و صدا و نجوایی توی دلت باش همیشه تا اخرین لحظه باید مقاومت کرد و جنگید تا اخرین لحظه تسلیم نباید شد مبینیم که نصر من الله و فتح قریب * فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا واقعیت خواهد داشت

و درسی که خیلی از بچه ها به من یاد دادن اینه که هیچ وقت مغرور نشم به پاک بودنم چون غرور شیطانو از درگاه تقرب خدا راندش

یا عباس
#15
خانم Ethereal :

از درون تغییر کردم. یکی دو ماه اول هنوز نتونسته بودم خودمو جمع کنم چون هنوز کنترل فکرمو نداشتم ولی کم کم درست شد و آرومتر شدم. رفتارم هم تا حدودی تغییر کرد چون معیارام تغییر کرده بود. کلن یه حس آرامش و رضایت به زندگیم اضافه شد که یکی از پیامداش روابط بهتر با دیگران و بخشیدن و خواستن خوبی برای همه بود.

نمیشه که هی بری یه آجر توو هوا نگه داری، بخای اونجا بمونه که بشه سقفت. باید دونه دونه آجرا رو بذاری از همین زمین پایین پات شرو کنی و کم کم این بنا رو ببری بالا.اگه معمولا زور میزنی که رکوردت بشه n، اول سعی کن تمرین کنی که بتونی با اطمینان خوبی این رکوردو تکرار کنی، بعدش بکنش n+1، همین که بتونی سر قراری که با خودت میذاری بمونی، پیروزیه. این که از n رفتی n+1 موفقیت بزرگیه.این خیلی مهمه، خیلی خیلی.با خودت یه قرار معقول و شدنی بذار، سرش وایسا. کم کم انرژی مثبتی که میگیری انگیزتو بیشتر میکنه، همین طوری که به قدمای کوچیکت ادامه بدی و تو مسیر باشی، مقصدو میبینی و میرسی، پاکیت مبارک

به تاخیر انداختن خ.ا  : (به نظرم این همون چیزیه که حضرت علی گفتن: نفس خودت رو در انجام عبادت گول بزن. خیلی جالبه تصمیم میگیری که گول بخوری و میدونی که به نفعته) خیلی وقتا تو همون فاصله میتونستم فکرمو منحرف کنم، هر کاری که به نظرم می رسید انجام میدادم تا اون لحظه نشکنم. و انقدر نخواستن و تلخی این اتفاق برام قوی بود که این به تعویق انداختن ها پشت سر هم ادامه پیدا کرد.دیگه هر کاری که میتونستم انجام دادم،
یا عباس


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان