گروه ۱ خانم‌ها: آسمان (غیر فعال) (حامی: rezvaneh - سرپرست: لئا، عطر رهایی)

[یآرا]

و اما
روز دوازدهم  پاکی

زندگیتون پر از باران رحمت انشاالله
تنتون سالم و لبتون  خندون 

پ ن : مرسی  رضوانه جانم...
منم دستپخت تورو بسی دوست میدارم

[taraneh_sss]

ممنون رضوانه بانو 
ترانه/۱ اردیبهشت/۳۸روز خوب

[یآرا]

روز  سیزدهم

دیروز   نزدیک  بود  بشکنم.....
اما  خدا رحمم  کرد

[آرمین]

سلام

خانم یاقوت
از گروه باران به گروه آسمان تغییر گروه دادن.

 

به گروه آسمان خوش آمدید.



مدیریت گروه‌های ترک

[rezvaneh]

سلام عزیزان
خووووووبیییییییییید ؟؟؟

ممنون رضوانه بانو 
ترانه/۱ اردیبهشت/۳۸روز خوب

قربانت
احسسسسسسنت به ترانه عزیز
ما منتظر اعلام وضعیت چهل روزگیت هستیم قهرمان
           

روز  سیزدهم

دیروز   نزدیک  بود  بشکنم.....
اما  خدا رحمم  کرد

آهو جانم خیلی مراقب باش 
خط قرمزها رو رعایت می کنی ؟
مثلا کنترل نگاه و ذهن خیییییلی مهمه


و 
به به ببین کی اومده تو گروه آسمان
یاقوت عزیزم خوش اومدی صفا آوردی

[یاقوت]

 

به به ببین کی اومده تو گروه آسمان
یاقوت عزیزم خوش اومدی صفا آوردی

مرسی  
استقبال خیلی خوبی بود فقط گوسفندی ،مرغی چیزی کم داشت ها من بگم   
دیدم آسمانتون ستاره کم داره اومدم ک جمعتون جمع بشه    انشالله ک بدرخشیم

[یآرا]

آهو جانم خیلی مراقب باش 
خط قرمزها رو رعایت می کنی ؟
مثلا کنترل نگاه و ذهن خیییییلی مهمه

من واقعا نمیدونم چطوری باید خط قرمز هارو رعایت کنم...
مثلا ذهنم رو یا چشمم رو...
اخه واقعا یکسری چیزها قابل کنترل نیست...
همش جلوی چشم ادمه...
یه جورای خیلی روتین شده توی زندگی روزانه از طرفی خب عادی هست... اما یه جاهایی همون چیز روتنیا پدر ادمو در میاره


روز 14 ام پاکی                                                                                  
زندگیتون پر از پرواز پروانه انشاالله

[عطر رهایی]

سلام دخترااا

عطر رهایی / 14 فروردین 99 / 57 روز خوب

دیدم آسمانتون ستاره کم داره اومدم ک جمعتون جمع بشه    انشالله ک بدرخشیم  

خوش اومدی یاقوت جان

[یاقوت]

سلام دخترااا

عطر رهایی / 14 فروردین 99 / 57 روز خوب

دیدم آسمانتون ستاره کم داره اومدم ک جمعتون جمع بشه    انشالله ک بدرخشیم  

خوش اومدی یاقوت جان

عطر رهایی،عزیز من خیلی ممنون از پستت : )
خیلی خوشحالم کردی.مرسی ک هستی   
________
تعداد این گروه زیاده اما خیلی دیگه فراتر از حد تصور ساکته.
ظاهرا دیروز باید جمع میشدیم اما کسی نبود.
قول میدم اینجا شلوغ نکنم و ساکت باشم اما دبگه ی پست ک میشه زد   
_______________
دیروز روز خیلی سختی داشتم،این روزهای سخت همیشه برام بعد از روز ۱۳ اتفاق می افتاد اما اینبار از روز ۷ اتفاق افتاد.
راستش فکر میکنم ک کار خوبی کردم ک تمام راه های ارتباطیم و بستم،خیلی سختمه،گاهی دیوونه میشم از بی خبری اما خوبه حداقلش اینه ک ذهنم از آشفتگی دوره.
فقط کانون میام،گهگاهی خبر تی وی رو میبینم ک تو دنیا چ اتفاقاتی میوفته .
ماه های گذشته رسانه های اجنبی تو خونه برپا بود اما ب خاطر درس من جمع کردن ،دو سه ماهیه کلا نگاهم ب تصویر نامناسبی نیوفتاده،شاید خنده دار باشه اما خب تی وی و باز میکنم این مجری سمت خدا پخش میشه.اوایل سخت بود اما الان عادت کردم.
ذهنم اما ب خاطر شکستی ک داشتم ،تو گروه قبلی هم نوشته بودم .ذهنم گاهی دیوونم میکنه از تکرار تصاویر گذشته ،یاهم خیلی اتفاقی بدون اینکه دست خودم باشه ی چیزهای مزخرفی تصور میکنه امد زود جمعش میکنم.

راستش از این روتین هایی ک آهو گفت منم دارم،مثلا بیرون ک میرم نگاه کردن ب جنس مخالف خیلی خیلی عادیه .یا تصاویر و کلیپ های اینستا ،یا نوع برخورد با آقایون فامیل .و این روزها تو ی موضوعی گیر کردم ک با ذهنم توافق کردم چند ماه بعد بهش فکر کنم اونم مسئله ی حجابه : )
دیگه اینکه دارم سعی میکنم نماز خوندنم و تثبیت کنم و ثابت  بخونم.این کمکم میکنه.
و اینکه امروز روز ۸ م هستم.
ماه گذشته ۴ روز شکست داشتم ،این ماه و اصلا برنامه ای برای شکست ندارم.خنده داره ک شکستم با برنامه و تاریخه ن ؟متاسفم اما انقدر تاریخ حساب کتاب کردم ک آخرین شکستم با تمام تاسفم آگاهانه و از روی رند بودن تاریخ بود.
ی توجیه و راضی کردن مسخره ای بین وسوسه و منطقم اتفاق افتاد و تهش منجر ب شکست شد.
دیگه همین ها دیگه

[rezvaneh]

سلام دوستان عزیز
چطووورید ؟

 

به به ببین کی اومده تو گروه آسمان
یاقوت عزیزم خوش اومدی صفا آوردی

مرسی  
استقبال خیلی خوبی بود فقط گوسفندی ،مرغی چیزی کم داشت ها من بگم   
دیدم آسمانتون ستاره کم داره اومدم ک جمعتون جمع بشه    انشالله ک بدرخشیم

اتفاقا دیشب به نظرم اومد این زبون بسته رو برات سر ببرم
جمعمون جمع شد  

سلام دخترااا

عطر رهایی / 14 فروردین 99 / 57 روز خوب

دیدم آسمانتون ستاره کم داره اومدم ک جمعتون جمع بشه    انشالله ک بدرخشیم  

خوش اومدی یاقوت جان

به به عطر رهایی عزیز
ماشاء الله
بزووودی کیک جشن 60 روزگیتو نوش جان کنیم
بلند بگو آمییییییین  


پیام های بعدی چون یه سری اشتراکات دارن با اجازه یکجا جواب میدم

[rezvaneh]

آهو جانم خیلی مراقب باش   
خط قرمزها رو رعایت می کنی ؟
مثلا کنترل نگاه و ذهن خیییییلی مهمه 

من واقعا نمیدونم چطوری باید خط قرمز هارو رعایت کنم...
مثلا ذهنم رو یا چشمم رو...
اخه واقعا یکسری چیزها قابل کنترل نیست...
همش جلوی چشم ادمه...
یه جورای خیلی روتین شده توی زندگی روزانه  از طرفی خب عادی هست... اما یه جاهایی همون چیز روتنیا پدر ادمو در میاره


روز 14 ام پاکی                                                                                    
زندگیتون پر از پرواز پروانه انشاالله

سلام دخترااا 

عطر رهایی / 14 فروردین 99 / 57 روز خوب

دیدم آسمانتون ستاره کم داره اومدم ک جمعتون جمع بشه    انشالله ک بدرخشیم   

خوش اومدی یاقوت جان 

عطر رهایی،عزیز من خیلی ممنون از پستت : )
خیلی خوشحالم کردی.مرسی ک هستی   
________
تعداد این گروه زیاده اما خیلی دیگه فراتر از حد تصور ساکته.
ظاهرا دیروز باید جمع میشدیم اما کسی نبود.
قول میدم اینجا شلوغ نکنم و ساکت باشم اما دبگه ی پست ک میشه زد   
_______________
دیروز روز خیلی سختی داشتم،این روزهای سخت همیشه برام بعد از روز ۱۳ اتفاق می افتاد اما اینبار از روز ۷ اتفاق افتاد.
راستش فکر میکنم ک کار خوبی کردم ک تمام راه های ارتباطیم و بستم،خیلی سختمه،گاهی دیوونه میشم از بی خبری اما خوبه حداقلش اینه ک ذهنم از آشفتگی دوره.
فقط کانون میام،گهگاهی خبر تی وی رو میبینم ک تو دنیا چ اتفاقاتی میوفته .
ماه های گذشته رسانه های اجنبی تو خونه برپا بود اما ب خاطر درس من جمع کردن ،دو سه ماهیه کلا نگاهم ب تصویر نامناسبی نیوفتاده،شاید خنده دار باشه اما خب تی وی و باز میکنم این مجری سمت خدا پخش میشه.اوایل سخت بود اما الان عادت کردم.
ذهنم اما ب خاطر شکستی ک داشتم ،تو گروه قبلی هم نوشته بودم .ذهنم گاهی دیوونم میکنه از تکرار تصاویر گذشته ،یاهم خیلی اتفاقی بدون اینکه دست خودم باشه ی چیزهای مزخرفی تصور میکنه امد زود جمعش میکنم.

راستش از این روتین هایی ک آهو گفت منم دارم،مثلا بیرون ک میرم نگاه کردن ب جنس مخالف خیلی خیلی عادیه .یا تصاویر و کلیپ های اینستا ،یا نوع برخورد با آقایون فامیل .و این روزها تو ی موضوعی گیر کردم ک با ذهنم توافق کردم چند ماه بعد بهش فکر کنم اونم مسئله ی حجابه : )
دیگه اینکه دارم سعی میکنم نماز خوندنم و تثبیت کنم و ثابت  بخونم.این کمکم میکنه.
و اینکه امروز روز ۸ م هستم.
ماه گذشته ۴ روز شکست داشتم ،این ماه و اصلا برنامه ای برای شکست ندارم.خنده داره ک شکستم با برنامه و تاریخه ن ؟متاسفم اما انقدر تاریخ حساب کتاب کردم ک آخرین شکستم با تمام تاسفم آگاهانه و از روی رند بودن تاریخ بود.
ی توجیه و راضی کردن مسخره ای بین وسوسه و منطقم اتفاق افتاد و تهش منجر ب شکست شد.
دیگه همین ها دیگه 

واسه کنترل ذهن 

من کاری که انجام میدم سریعا به یه موضوع دیگه فکر می کنم ( اگه موضوع مشخصی بنظرم بیاد بهش فکر می کنم اگر نه مثلا به گلی گیاهی دارو درختی باغی  به یه جای سرسبز(اینم میشه که یه عکس باغی تو گوشیتون داشته باشید در این مواقع بهش نگاه کنید )
چندبار که انجام بدین مسلط میشین 
همون اول که ذهن خواست مسیر بدی رو بره باید جلوشو گرفت بعدش سخت میشه   

یا به اشیائی که اطراف من هست با دقت نگاه می کنم و سعی می کنم بهش فکر کنم تا قبلی رو یادم بره
مثلا به نقش های روی فرش یا به هر وسیله ای که نزدیکم باشه و بتونم سریع به اون فکر کنم

یا سریعا تغییر وضعیت میدم بلند میشم از اتاق میرم بیرون یه دور تو خونه میزنم یا میرم پیش خانواده
این از من

اما راهکارهای دوتا از دوستان که خاطرم هست رو مینویسم
یک راهکار از شادن بانو که برای کنترل ذهن گفتن هر موقع این افکار میان با یه حالت ریلکس بهشون میگفتم باز که اومدین و لبخند میزنم و بی خیال هستم

احتمالا شیطون خودش از هوش میره بابت این طرز برخورد و میذاره میره

یک راهکار هم از حوا هستم 
میگفت یه کش میبندم به مچ دستم هر موقع افکار مشکل دار میان با دست دیگه اون کش رو میگیرم و کش رو رها می کنم در واقع ضربه میزنم (امیدوارم خوب توضیح داده باشم)
و عادت کرده بود که هر موقع با کش به دستش ضربه میزد اون افکار میرفتن 

بعد چندبار انجام دادن عادت می کنید 

برای کنترل نگاه 
اگه امکانش هست کلا اینستا و ... رو پاک کنید در واقع اگه کار مهمی باهاش ندارید پاکش کنید 
پاکیتون مهمتر از هر چیز دیگست
کلا بدون هدف تو اینترنت نیایم 

تو خیابون هم 
من یه راهکار بنظرم میاد 
تو خونه تمرین کنید 
یه شی ء که عمودی باشه دفتری کتابی گلدونی مجسمه ای بذارید روبروتون فیس تو فیس   
بعد سعی کنید بهش نگاه نکنید 
حالا اون شیء هر چقدر بیشتر جلب توجه کنه که بهتر مثلا نقشی روش باشه یا خوشرنگ باشه
مسیر نگاهتون رو سعی کنید تغییر بدید به اون شی ء نگاه نکنید
بنظرم اگه هرروز این تمرین رو انجام بدید تو خیابون هم سریع میتونید نگاه رو کنترل کنید
در واقع میاد دستتون با سرعت کنترل نگاه داشته باشید

در کل هر چیزی که احتمال میدید در اینده براتون مشکل ایجاد میکنه اگه حذفش دست خودتونه حذفش کنید 
اگر حذفش دست خودتون نیست کنترل کنید مثل نگاه و ذهن

امیدوارم براتون مفید باشه 

[یآرا]

ممنونم  رضوانه ابجی......
راهکارهای   جالبی  بود...



روز  پانزدهم پاکی....
موفق باشید و موفق بمانید انشاالله.....


زندگیتان  پر  از   باران اینا....    
و پرواز اینا.....    

[یآرا]

روز  شانزدهم   پاکی
شب و روزتان  پر از . ازینا  

دعا میکنم  همیشه  بخندید

[یاقوت]

شکستم..
ی حس بدی دارم ،اما میدونم ک عصبانیت نیست.عصبانیتی ندارم فقط ناراحتم ،خسته م .
شکستم قابل انتظار بود.کاملا هم آگاهانه بود.
خواستم بیام اورژانس اما صبح ساعت ۷ تنها بودم .
ی چیزی ک باورم نمیشه اینه ک چطوری منی ک از خونه رفتم بیرون از نصف راه برگشتم خونه و تصمیم گرفتم ک بشکنم.
هیچ لذتی نداشت،حتی ۵ ثانیه هم لذتی نبود.انقدر حالم بد شد ک با آرام بخش خوابیدم و کلا بیخیال همه چیز فقط خوابیدم و فکر کردم.
شکستم قابل انتظار بود چون چند وقتی هست ک نمیرم بیرون و تفریحی ندارم،قابل انتظار بود چون تمرکز کرده بودم رو ترک در حالی ک باید تمرکز میکردم و کارهای دیگه تا ترک یادم بره.
خسته م،حوصله ندارم ‌.تنها هم هستم .از همه هم بدم میاد : (
________
از فردا ی شروع مجدد و زدم.بیخیال 

[rezvaneh]

روز  شانزدهم   پاکی
شب و روزتان  پر از . ازینا  

دعا میکنم  همیشه  بخندید

آهوی عزیزم باریکلا
نصف مسیر اولین ستاره رو با موفقیت گذروندی
میدونم بقیه مسیر رو هم عالی پیش میری
شب و روز شما هم پر از اتفاقات خوب و از اینا
مرسی از دعای قشنگت 
منم دعا می کنم آرامش تو تمام لحظاتت جاری باشه

راستی راه های کنترل نگاه و ذهن برات مفید بود ؟ 

شکستم..
ی حس بدی دارم ،اما میدونم ک عصبانیت نیست.عصبانیتی ندارم فقط ناراحتم ،خسته م .
شکستم قابل انتظار بود.کاملا هم آگاهانه بود.
خواستم بیام اورژانس اما صبح ساعت ۷ تنها بودم .
ی چیزی ک باورم نمیشه اینه ک چطوری منی ک از خونه رفتم بیرون از نصف راه برگشتم خونه و تصمیم گرفتم ک بشکنم.
هیچ لذتی نداشت،حتی ۵ ثانیه هم لذتی نبود.انقدر حالم بد شد ک با آرام بخش خوابیدم و کلا بیخیال همه چیز فقط خوابیدم و فکر کردم.
شکستم قابل انتظار بود چون چند وقتی هست ک نمیرم بیرون و تفریحی ندارم،قابل انتظار بود چون تمرکز کرده بودم رو ترک در حالی ک باید تمرکز میکردم و کارهای دیگه تا ترک یادم بره.
خسته م،حوصله ندارم ‌.تنها هم هستم .از همه هم بدم میاد : (
________
از فردا ی شروع مجدد و زدم.بیخیال 

یاقوت جان میدونم چه حس بدیه
میگم نظرت چیه تو همون دفترچه ای که روزهای خوب و بد رو مینویسی ، این حالی که داری هم بنویسی؟
برای وسوسه های بعدی حتما برو و این جملات خودتو بخون 
مطمئنا تاثیر داره و از شکست پشیمونت می کنه

من وقتی وضعیتم اورژانسی میشه کاری ندارم ساعت چنده میام اورژانس
نوشتنش از بار وسوسه کم می کنه 
حتی اگه هیچکس تو کانون نباشه
راهکارهایی که به نفرات قبلی تو اورژانس گفته شده هم میشه بخونیم تاثیر داره 
این کار هم بارها انجام دادم

بنظرت رو چه کارهای دیگه ای بهتره تمرکز کنیم تا راحتتر بشه ترک کرد ؟
میشه براش برنامه ریزی کرد

حتما برای خودت تفریح هم بذار 
درسته کنکوری هستی اما به تفریح هم احتیاج داری

امیدوارم خیلی زود احساسات خوب جایگزین خستگیت بشه

مطمئنم تو میتونی یه شروع عالی داشته باشی و عالی نگهش داری
بسم الله قهرمان