1399 شهريور 20، 18:36
میبینم که دارم اینجا هم به بن بست میرسم
کلن یه جو ناامیدی و شکست همه حال و روز و زندگیم رو گرفته
همچی توش دخیله : نداشتن شغل درست حسابی، سرخوردگی هایی که با بالا رفتن سنم داره بوجود میاد ، گرفتار روز مرگی شدن ، بی عدالتی های عجیب غریبی که تو مملکت میبینم ، و ....
اصلن خودم هم اصولن آدم برونگرا و شاد و سرزنده ای نبودم ولی دیگه دارم شورش رو در میارم
بی هدفی و ناامیدی یواش یواش دیگه کار دستم میده
ببخشید جز اینکه حال شماهم بد کنم اینجا کاری از دستم برنمیاد وگرنه باید باشما هم خداحافظی کنم ...