1399 اسفند 4، 20:54
توی پست قبلی به صورت خیلی کلی یه چیزایی نوشتم ولی دوس دارم الان کاملترش کنم...
اراده در بعضی صحبت ها به نام نیروی استارت یا شروع تعبیر شده.
یعنی اینکه اغاز کننده ی یه کاری با اراده ی ما شروع میشه ولی باید در مرحله ی بعدی این میل و خواسته به شکل عادت در بیاد...
منظورم از آغاز اون چند لحظه ی اول فقط نیست... ممکنه این استارت دو روز یا یک هفته طول بکشه...
توجه کردید که چراغ انگیزه در هفته ی اول خیلی روشنه بعدش یواش یواش خاموش میشه؟!
اینجا ما از نیروی اراده یا همون استارت اولیه داریم استفاده میکنیم ولی کم کم ضعیف میشه ، که البته طبیعی هم هست چون اون محرک های شروع
برامون عادی شدن دیگه...
به خاطر همین مساله باید از یه تکنیک خیلی ساده استفاده کرد...
زمانی که کاری رو شروع میکنیم اون رو به صورتی منظم هر روز انجام میدیم . بدون حتی یک روز کوتاهی کردن...
انگار که میخواییم یک عادت جدید برای خودمون ایجاد کنیم ...
زمانی که نیروی اولیه به عادت تبدیل شد مثل یه ماشینی میشه که دیگه روشن شده و کار میکنه و دیگه نیازی به استارت زدن نداره....
البته این ماشین رو باید روشن نگه داریم و تا دوباره نیازی به استارت مجدد نداشته باشه...
اگه بزاریم این ماشین خاموش بشه به اصطلاح دیگران "پشتمون باد میخوره! " و دوباره نیازه که زیبایی هدف مرور بشه تا باز دوباره اون شور و شوق
اولیه ایجاد بشه...
من خودم زیاد ادمارو با عناوینی مثل ادم با اراده و بی اراده تقسیم بندی نمیکنم!
چون حس میکنم نیروی اراده ی افراد در بیشترین حالت 40 درصد با همدیگه تفاوت داره!
بیشتر تفاوت در عملکرد مربوط میشه به امیدواری و سلامت روان هست....
توی صحبت قبلیم هم هست که گفته بودم به واقع گرایی و شکست های قبلی ما وابستست....
شکست های پی در پی در طی این سال ها باعث شده ما به یک الگوی ذهنی عادت کنیم که میگه : تو هیچوقت نمیتونی ترک کنی!
خب همین موضوع نیروی اراده رو میبلعه!
همچنین چون خ.ا به مقدار زیادی تخیل احتیاج داره پس ما نسبت به دیگران مقدار زیادی از واقعیت های زندگی دور شدیم و در تخیل زندگی میکنیم.
(البته متوجه این موضوع نیستیم!)
با تکنیک های ساده ایی مثل صحبت کردن با دیگران و یا نوشتن منطقی میشه این واقع گرایی رو تقویت کنیم....
افراد خارج از ما (مثل همین بچه های کانون ) شاید نسبت به خودشون واقع بین نباشن ولی نسبت به دیگران واقع گراییه خوبی دارن.
خیلی وقتا از دل این صحبتای ساده به نکاتی میرسیم که سادن ولی حتما باید یکی دیگه برامون توضیحش بده...
نوشتن به صورتی کاملا منطقی هم خیلی خیلی کمک میکنه...
بارها مثال زدم که اگه الان بشینیم یه بحث اقتصادی راه بندازیم اگه قرار باشه بر اساس افکار سطحیمون صحبت کنیم خیلی راحت به این نتیجه
میرسیم وضع مالیمون و شرایط زندگیمون به خاطر افزایش قیمت ها به خاک سیاه نشسته!!
اما زمانی که به کاغذ و نمودار و ماشین حساب پناه ببریم میبینیم چندان تغییر بزرگی تا الان برامون رخ نداده...مثلا فلانی ده سال پیش 550
هزار تومن درامدش بود. دلار هزار و صد تومن بود . و الان 9 میلیون درامد داره و دلار 22 تومنه ...درامدش روی کاغذ حدود 16 برابر شده ولی دلار 20
برابر شده!
این یعنی الان 25 درصد کاهش درامد داشته!
25 درصد کاهش درامد خب فاصله ی زیادی با به خاک سیاه نشستن داره!
اون تفکرات ویرانگر رو پاک کنیم و اگه ادعایی داریم با عدد و رقم و استدلال صحیح بیانش کنیم...
نه اینکه به هر حس بدی که داریم پر و بال بدیم!
خودمون رو دیگه ادم شکست خورده ایی نبینیم تا این اعتماد به نفس به همراهش قدرت اراده رو برامون افزایش بده...
من چرا کلی توی ترک خ.ا شکست خوردم؟!!
خب بیا بنویس دیگه بگو اینکارارو نکردم!
مثلا دلم نمیومد عکسامو پاک کنم!
از ابزار استفاده نکردم وگرنه قدرت ارادم نم نکشیده که!
لطفا کوته فکریامون رو نندازیم گردن ارادمون!
یه کوچولوی 7-6 ساله ، روز شروع مدرسه ها بود که گریه میکرد و داد میزد میگفت من بلد نیستممممم!
اخه فسقلی تو چیرو باید بلد باشی؟! اومدی یاد بگیری دیگه !
مشکل رو به خودش نسبت میداد در صورتی که مشکلی نداشته!
...
به دستای خودمون نگاه کنیم ...
آره از فاصله ی نزدیک نگاهشون کنیم!
انگشتارو تکون بده!
دستاتو بگیر بالای سرت!
تک تک اینا ارادست.
یه کتاب از تو کتابات بردار...
برای تمرینه ها!
سخت بود؟! نه واقعا سخت بود؟!
چیرو میخوام بگم؟
اینو میخوام بگم که کارای بزرگ حاصل جمع همین کارای کوچیک مثل تکون دادن انگشتا یا برداشتن یه کتابه....
اینقد مطلب سادست که فهمیدنش سخت میشه
بازم تا همینجا که خوندی اومدی جلو یعنی به میزان کافی اراده داری.
کمی استفاده از ابزار+ دانش پیشروی+دو مثقال اراده +کنار هم قرار دادن کارای کوچیک = موفقیت در کاری بزرگ...
صحبتم خیلی طولانی شد باز همینجا تمومش میکنم....
متشکر از توجهتون...