سلام به رفقای گل سروی
حالتون چطوره؟
کارما جان
خب خب خب، با این اوصاف باید بریم سراغ قورت دادن اون قورباغه ها
فکر میکنم با اومدن نتیجه اولیه کنکور و انتخاب کد رشته محل ها یه کم خیالت راحت شده باشه
این فراغ بال رو باید برای یه مسئله مهم دیگه ای خرجش کنی
گفتی از اینکه نسبت به خ.ا حس بدی نداری ناراحت میشی اما همچنان حس بدی نداری
کارما جان متنی که نوشتی رو میشه با دقت بخونی؟!
نقل قول: بیشترین موقع وسوسه همزمانه با وقتی که اون دوره احساسات منفی شروع میشن و وقتی میبینم بعد انجامش ذهنم از همه اون ها آزاد میشه و برای دو سه روز آرومم چرا احساس بدی داشته باشم؟ و اگه تحمل هم کنم باز وضعیت همونه یه مقدار بیشتر طول میکشه تا تموم شه و باز بعد 2 _3 روز همون آش و همون کاسه البته این جوری نیس که اصلا ناراحت نباشما بهش فکر میکنم که کاش انجام نمیدادم.. ولی باز خیلی فرق نداره
و خلاصه این حرفها اینه:
حس بد==> خ.ا==> حس خوب موقت==> حس بد==> خ.ا==> حس خوب موقت و ....
خب با وجود این مسئله فکر نمیکنی که داری یه جورایی مرحله
انکار رو طی میکنی؟!
ببین بذار قبول کنیم که ما اینجا داریم یه جورایی با اعتیاد مبارزه میکنیم اما نه به مواد مخدر بلکه به خ.ا.
دوست دارم از زوایای دیگه به مسئله نگاه کنی چون شاید تو به خ.ا معتاد شده باشی و اینها صرفاً دلیل تراشی ذهنی هست که باعث شده خودت هم باورش کنی!
نمیخوام فکر کنی دارم ازت یه شخصیت هولناک درست میکنم چون الان که دارم متن بالا رو میخونم این حس رو بهم منتقل کرد و این جالب نیست اما هدفم اینه که از دایره خودت بیایی بیرون و خودتو از نگاه یک ناظر خارجی ببینی
بله درسته ما قورباغه های درشتی داریم که وجود اونها میتونه ما رو به سمت خ.ا سوق بده اما چطوره که اینجوری ببینیمش، که قورباغه هایی هستن که ما سر راه خ.ا گذاشتیم و اونا رو تبدیل به دلیل کردیم؟!!!!
اینو میگم چون ما اگه مشکل یا به قولی قورباغه هم نداشته باشیم بازم میتونیم دلیلی برای خ.ا بتراشیم!
در واقع این یعنی اعتیاد به خ.ا!
خب حالا دوتا راه هست یا این مسئله در مورد ما صدق میکنه و ما واقعاً معتاد به خ.ا هستیم(که اکثراً یا هستیم یا بودیم!) که در این صورت با رفع مشکلات تشدید کننده اعتیادمون کم کم این اعتیاد رو از بین ببریم و ریشه اش رو بخشکونیم. یا اینکه اینجوری نیست و خ.ا معلول یک علت هستش و با رفع کردن اون علت میشه خ.ا رو ترک کرد.
اما اینکه چرا حس بدی نداری؛ شاید به خاطر این باشه که باید یه قدم عقب تر برگردیم و ببینیم ته قلبت اینو پذیرفتی که خ.ا غیر از ضرر چیزی برای ما نداره یا نه؟!
خیلی اوقات ما میدونیم که چه آسیب هایی میتونه به ما بزنه و کاملاً میفهمیم اما درکش نمیکنیم؛ برامون ملموس نیست! دقیقاً شبیه حالتیه که تو داری اینکه میگی خ.ا فلانه و بهمانه و غیر از بدی چیزی نداره اما...
این اما گفتنه خود تردید و عدم درک آسیب هاست.
پس تا اینجا متوجه شدی که خود این توجیهاتت هم یه جور دلیل تراشی میتونه باشه برای انکار بد بودن خ.ا.
بنابراین الآن تو دوتا کار داری که باید در اولویت قرار بدی. حل کردن مشکلاتی که گفتی خیلی ذهنت رو درگیر کردن و همزمان با اون، تقویت و کارکردن روی باورها. باورها از تفکر در مورد بدی و زشتی خ.ا و خوبی و زیبایی ترک تا اعمال مذهبی و مطالعه و خیلی کارای دیگه.
نقل قول: آخه به خود اون حس ها حس بدی ندارم یعنی حتی گاهی از بودنشون خوشحال هم میشم مگر وقتایی که با وسوسه ها همراهن ولی اگه خودشون باشن.. فکر میکنم باهاشون به همزیستی رسیدم
فکر میکنم این همون اعتیاد به حس بدیه که چند روز پیش گفتم
نقل قول: میدونی قبل این جریانات من از اینایی بودم که اصلا یه جا بند نمیشن همش بگو بخند با یکی مسخره بازی در آوردن اذیت کردن این و اون مدام شر و ور گفتن حرف زدن و... کلا الکی خوشی ولی الآن همش یه گوشه میشینم یا میرم تو کتاب هام یا میرم تو فکر.. حتی به موسیقی سنتی رو آوردم دیگه حال و حوصله حرف زدن ندارم
این حالت دوم حالت غالب زندگی الآنم شده و وقتی اون حس ها هستن این هم تشدید میشه
و اگه بخوام صادق باشم
جوری که بقیه به یه دلقک الکی خوش همیشه خوش حال نگاه میکنن خیلی فرق داره با نوع نگاهشون به کسی که ساکت تره... متوجه منظورم میشی ؟
کارما جان منم این دور رو از سال های اول جوانی شروع کردم و تا همین الان هم همراهمه. حتی دارم بعضی مواقع باهاش مبارزه میکنم چون آسیب بدی بهم میزنه. بذار این خاطره رو برات تعریف کنم.
ترم یک دانشگاه یکی از اساتیدم که حدوداً 50 سالی سن دارن یه روز راجع به انیمیشن بحثمون شد و دیدیم که بعله! استادمون بیشتر از خودمون انیمیشن نگاه میکنن
اون روز یه نکته ای گفتن که فکر کنم تا عمر دارم فراموشش نخواهم کرد.
گفتن که هرچقدر هم که بزرگ میشید، هرچقدر هم که مشکلاتتون بزرگتر و زیادتر بشه، هیچوقت اجازه ندید کودک درونتون بزرگ بشه!
اینکه خیلی کوتاه بود اما خیلی معنی جالبی داره
دوست داشتم این نصیحت استادم رو باهات به اشتراک بذارم و ازت بخوام که تجربه اش کنی
نقل قول: میرم طبقه پایین برا خودم بعضی روز هاش تا 3 ساعت سرم تو کتاب های شعره حافظ یا فاضل یا عطار .. همین جوری بلند بلند برا خودم شعر میخونم تازه گاهی آهنگ بی کلام کمانچه هم پلی میکنم و با اون حافظ میخونم اصلا نمیدونید چه شاعرانه میشه فضا
آقا وقتی داشتم این تیکه رو میخوندم و فضاش رو برای خودم مصور میکردم یه لحظه توی تلویزیون تبلیغات پنیر آمل رو پخش کرد
پنیر پنج ستاره آملهههه
تو اتاقم داشتم از خنده میترکیدم به این همزمانی
خیلی عالیه که با دوستان دوباره گفتگو و دیدار میکنی
و عالی تر اینکه امروز جلوی این اتفاق بد رو گرفتی
ای ول به پاکیت