گروه ۳ آقایان: سرو (حامی: مهدوی - سرپرست: )

[RezaRahjoo]

خودم اگر بخوام بگم که کدوم کارها تاثیرات بیشتری داشته روم .
مثل مقایسه قدرت اصلحه اینجوری بیان میکنم :
۱_ نگاه نکردن به سایت های مستهجن . ( خود این نگاه نکردنه خودش کلی بحث داره که چطور میشه دوری کرد ) //قدرت : ۹۰ از ۱۰۰
۲_ انگیزه و امید و هدف گزاری شخصی برای خودم جوری که هر روزی که بیدار میشم بدونم چی میخوام و چکار میخوام بکنم //قدرت : ۸۰ از ۱۰۰
۳_ نماز و ارتباط با خدا با اینکه اصلا ادم مذهبی نیستم و تو کل عمرم همیشه از ادم هایی که پشت مذهب تمام کارای بدشون رو قائم میکنن بدم میومده و این واسم باعث یه موضع گیری اشتباه شده بود //قدرت ۷۰ از ۱۰۰
۴_کم کردن دنیای مجازی حتی برای استفاده درست // قدرت ۶۰ از ۱۰۰
۵_ کمتر خونه موندن و تو شرایط و حالی که محیط گناه رو بهم یادآوری میکنه // قدرت ۵۰ از ۱۰۰

[افرا]

 من نمیخوام برم جهنم! 
همین الان که اینو نوشتم ناخواسته یه تصویری از جایی در حال آتش سوزی و دود و بدبختی اومد تو ذهنم! نمیدونم حتما برای شماهم اومده باشه.
و زمانی که من تمرکزم روی جهنم باشه متاسفانه دچارش میشم چون ناخوداگاه نمیفهمه که من نمیخوامش! فعل منفی رو نمیگیره!

نکته خوبیه ولی خوب به یه چیز باس دقت کنیم 
این کانون فقط کانون افراد مذهبی نیست ، امکان داره افرادی اینجا باشن که حتی اعتقادی به خدا هم ندارن 
برای اون ها هم باید به فکر چاره بود

اون بخش فقط یک مثاله که برای هرکسی میتونه کاربرد داشته باشه. مفهوم اصلی اینه که نباید فرار کرد. حالا از جهنم باشه یا چاق شدن یا بدبخت شدن. به جاش بگیم من میخوام برم بهشت. یا میخوام هیکل متناسب داشته باشم یا اینکه خوشبخت باشم.

[صابرین]

سلام
شاین(چکاوک)/۰۱
تقریبا به پ...ن غالب شدم،بعد از دو یا شاید سه ماه حذف نت در مواقع تنهایی(هنوز باید ادامه بدم،هیچ قطعیتی برا برنگشتن وجود نداره)
حالا مونده خ.ا که باید فکری به حالش بکنم،یه خرده به شرایطم وصله ولی امیدوارم بشه.

سلام چکاوک جان

چه نام کاربری قشنگی انتحاب کردی مبارکت باشه 

میدونم که میتونی فقط باید از عوامل تحریک دور بمونی 

[صابرین]

زندگی آزاد / 4 دی 99 / 6 روز خوب 
 
احساس میکنم شیطان خیلی از دست من کفری شده 

آخه همیشه وقتی تصمیم به پاکی میگیرم اوایلش همش تو خواب منو اذیت میکنه 

سری قبل چون دفعه اول بود و خیلی ریشه ای داشتم مقابله میکردم شبا تا دو ماه خواب های وحشتناک میدیدم 

بیشتر وقتا چشممو باز میکردم میدیدم وسط پذیرایی نشستم رو مبل 

درست حدس زدید تو خواب راه میرفتم 

الان هم چند شبه داستان همینه 

حالا مشکل از کجاست نمیدونم ولی به نظر خودم کار شیطونست که میخواد منو دوباره برگردونه به گناه  ولی کور خونده 

#تاعیدپاک 

[هومان]

هومان 6 روز رو ترک
راستی یه برنامه خیلی حرفه‌ای از هفته بعد دارم 
اگه خدا بخواد اجراش کنیم!!

فعلا این عکسو داشته باشید  
مقاله داره میاد

[CHAKAVAK]

سلام

شاین(چکاوک)/۰۲

اول روز میگم که آخرش جا نزنم،جزئیات(اگه داشت) فردا راجع بهش صحبت می کنم.

[حامدحامد]

[افرا]

هومان 6 روز رو ترک
راستی یه برنامه خیلی حرفه‌ای از هفته بعد دارم 
اگه خدا بخواد اجراش کنیم!!

فعلا این عکسو داشته باشید  
مقاله داره میاد

ما منتظریم

احساس میکنم شیطان خیلی از دست من کفری شده  

آخه همیشه وقتی تصمیم به پاکی میگیرم اوایلش همش تو خواب منو اذیت میکنه  

سری قبل چون دفعه اول بود و خیلی ریشه ای داشتم مقابله میکردم شبا تا دو ماه خواب های وحشتناک میدیدم  

بیشتر وقتا چشممو باز میکردم میدیدم وسط پذیرایی نشستم رو مبل  

درست حدس زدید تو خواب راه میرفتم  

الان هم چند شبه داستان همینه  

تشخیص علت اینکه چرا خوابتون بهم ریخته (درصورتی که همه ی عوامل فیزیکی خوب باشه) سخته. به خاطر همین همه چیرو میندازیم تقصیر 

شیطان


دنبالش میگردید که مشکل کجاست که خوابتون اینطوری شده؟ عذاب وجدان؟ کل عوامل فیزیکی ؟ (مثل کم آبی و محیط پرنور و...) 

تنشی بین شما و دیگران به وجود نیومده؟

میتونه علتش هرچیزی باشه. من قبلا که دزد داشبورد ماشینمو داغون کرده بود خوابم بدجور بهم ریخته بود.ارزشی نداشت ولی چون یه بار نصف شب

رفته بودم تو خیابون ناخوداگاهم فکر میکرد هر شب باید نگهبان بده...

.....

اتفاقات حاشیه ایی کانون یکم زیاد شده گفتم یه کوچولو در موردش بنویسم.

دوستان تقریبا همه ی ما در وضعیت شکننده ایی هستیم.

روح و روانمون محکم نیست  که بخواییم با تنش ها کنار بیاییم. 

دوس داریم کانون مثل یک خونه ی امنی باشه که دقایقی توش به ارامش برسیم.

بارها شده توی اورژانس (اورژانس فیزیکی ، مال کانون منظورم نیست) حالم بد شده رفتم تو اتاقم با گوشی یکم حرفای شمارو خوندم تا تونستم 

برگردم کارمو ادامه بدم.

خیلیا به ظاهر افراد فکر میکنن و میگن اینا حالشون عالیه و خیلی محکمن.

ولی منی که اونجا خیلی خشن به نظر میام (مثلا خون شریان مریض یهو فواره میزنه خندم میگیره!  ) راحت با یه حرف بهم میریزم.

پس باید توی تذکر دادن و یا هر کار دیگه ایی کلی دقت کنیم که دلخوری پیش نیاد.

مورد بعدی اینکه یه تجربه رو قرار نیست صد بار تکرار کنیم.

انگار عاشق بازی کردنیم...

رعایت نکات ترک خیلی خیلی راحت تر از تحمل تحریک شدنه.

تحمل کردن یک اراده ی فولادی میخواد که واقعا باعث افتخاره تقریبا همه بچه های کانون اونو دارن . 

ولی به همون اندازه سهل انگاری ها مایه ی تاسفه....

خوده منم یه زمانی بود بعد از شکستام میرفتم یه چیزی نگاه میکردم که تحریک بشم بعد خ.ا نکنم!!! (قبل از کانون!) 

انگار میخواستم برای خودم قدرت نمایی کنم!

اراده ی بچه های اینجا دست کمی از حضرت یوسف نداره با توجه به شرایط اینجا.

زلیخا با داغونترین افراد تو خیابونای الان نمیتونسته رقابت کنه!

خیلی خیلی قدر خودتونو بدونید.

اینارو هم گفتم چون دیدم لیستمون خیلی طولانیه ولی افراد فعال کمن.

وقتی یه بار صفر میشیم بیاییم اعلام کنیم  و ادامه بدیم. 

بار صدمه که اینو میگم 

دوستون دارم

افرا/16 شهریور/115 روز...

[Alireza98]

Alireza98  / 5dimah  /5  
 حال روحیم رو متعادل نگه دارم(یا زود به تعادل برگردونم)  خیلی موثره ؛  خیلی ناراحت ناامید  عصبانی بودن یا خیلی بی تفاوت بیخیال یا شاد بودن ، اینا هم مشکل آفرین هستن .

[CHAKAVAK]

سلام

امروز خوب بود هر چقدر بیشتر رو کارهام متمرکز میشم هم حالم بهتره و هم درگیری ذهنیم با مسائل جنسی کمتره ولی قبلا هم این روش رو دنبال کردم ولی بعد مدتی افت میکنه،یعنی تمرکز کم میشه ذهن بیشتر به مسائل جنسی متمایل میشه چرا؟
دکتر افرا،دوستان لطفا کمک کنید.
سپاس

[هومان]

هومان هستم با 7 روز پاکی

[amoor]

امور/3دی/یک هفته خوب.
امروز کار های عقب افتاده ای را انجام دادم. که برای خودم خیلی معنا داره. اما روز خوبی نبود چون به شدت چشم چرانی کردم. کار به جایی رسید کهاطمینان داشتم 100%امروز دیگه تهشه. و کاملا خودمو قانع کردم که حق دارم  به طور کنترل شده خ. ا کنم. اما این کارو نکردم. حتی تا این لحظه نزدیکش هم نشدم. یادم افتاد که نوعی دیوانگی در وجود من هست. که چیزی به نام خ. ا کنترل شده نمیشناسه.. قضیشه مفصله که حوصله توضیحشو ندارم. احتمالا خودتون میفهمید چی میگم

[CHAKAVAK]

شاین(چکاوک)/۰۳

توضیحات رو فردا اگه بود عرض می کنم.

[افرا]

سلام

امروز خوب بود هر چقدر بیشتر رو کارهام متمرکز میشم هم حالم بهتره و هم درگیری ذهنیم با مسائل جنسی کمتره ولی قبلا هم این روش رو دنبال کردم ولی بعد مدتی افت میکنه،یعنی تمرکز کم میشه ذهن بیشتر به مسائل جنسی متمایل میشه چرا؟
دکتر افرا،دوستان لطفا کمک کنید.
سپاس

سلام چکاوک جان

طبیعیه که بعد از مدتی ازون مقدار هیجانات اولیه کم بشه و شور و شوق روزای اول رو نداشته باشید...

به همین خاطر باید ماهم باید قدم هایی برداریم که قدرت و انگیزمون بالا بمونه.

یادته من تا حدود 70-80 روزگی که نمیرفتم سر کار هرروز کلی اینجا مینوشتم. به نوعی خودمو شارژ میکردم و دنیام رو به چندین سال و سال هارو به 

روز های عادی تقسیم کرده بودم.

یعنی هر روز ارزش خاص خودشو داشت و با یه نوشته ی طولانی شروع میشد برای حرکت.

هر سری باید این انگیزه تقویت بشه. 

مثل نماز خوندن که مرتب تکرار میشه.


وگرنه اگه بگیم: موفق شدم دیگه ولش کن . قطعا افت میکنیم.

مورد بعدی هم اینکه روزای اول مقداری از توقعاتتون رو از ترک خودارضایی کم کنید.

روز اول که تصمیم میگیریم بزاریمش کنار حس میکنیم کل مشکلاتمون و مشکلات دنیا مربوطه به خود ارضایی! 

مشکلات جسمی رو ربط میدیم به خ.ا....


مشکل در روابط رو ربط میدیم به خ.ا....

اگه فلان عضو خونواده مریض شد میگیم خدا اینو مریض کرده که منو تنبیه کنه!!!

(بوده که میگم. (برای درک بهتر همیشه اغراق میکنم))

ریزش مو و درد زانو و ستون مهره هارو ربط میدیم بهش!

در صورتی که اصلا نقشی توی اینا نداره. 

شروع میکنیم به ترک و 10 روز میگذره و میبینیم مشکلاتمون سر جاشونن. خب طبیعیه که انگیزمون کم بشه. به اصطلاح میخوره تو ذوقمون!

اول راه خیلی منطقی مینویسیم که از ترک خ.ا چی میخواییم.

مثلا نمیخواییم که بال در بیاریم!

حتی اینو هم مینویسیم که به خاطر تحت فشار بودن ممکن کار های عادیمون هم دچار اختلال بشه.

آرمین یادشه قبلا بهش میگفتم همش در حال خوردنم! (تغییرات هورمونی) قشنگ قورت میدادم هرچی تو یخچال بودو!

درس خوندنم صفر شد!

سه روز اول نگیم دیگه قراره کل دنیارو فتح کنم! به این شکل==>

برای مشکلات دیگرمون کاری کنیم. مثال میزنم اگه دچار ریزش مو شدیم اقدام مربوط به اون رو انجام بدیم.

همزمان با تکنیک هایی عزت نفس و اعتماد به نفس از دست رفته رو برگردونیم.

به خودمون برسیم .

همونجور که یه ماشین خراب نیاز به خرج کردن و قطعات جدید داره.

پاکی هزینه داره...

و تا اخر عمر ادامه داره...

......................

سعی میکنم رسمی و شیک ننویسم که قابل خوندن باشه چون ماها تنبلیم حال نداریم پست بالای 5 خط رو بخونیم  وسطش شیطونی میکنم.

صبحامو به دست اوردم ولی عصرارو اونطرفم.

اینطوری بهتره. 

چون صبح میتونم بنویسم ولی شب بعد از کار یه بی حالیه عجیبی دارم که نمیشه تایپ کرد!

متوجه شدم که توی سه ماه گذشته مهرطلبیم خیلی خیلی کمرنگ شده.اولش کم بودا ولی الان تقریبا نیست.

وقتی دارم با یکی توی نت صحبت میکنم و میبینم دیر جواب میده منم گوشیرو شوت میکنم کنار و کلا جواب نمیدم!

وقتی اون برای زمان من ارزش قائل نیست من چرا وقتمو براش هدر بدم! اون خودش نیاز داره پس باید پیگیر باشه!

ولی قبلا وقتی یکی هم بهم نیاز داشت متوجه میشدم که من ازون دارم بیشتر فعالیت میکنم! جوری که برای کار خودم اینقد وقت نمیذارم!

اصلا هم عذاب وجدان نمیگیرم که این عالیه... (با خودخواهی فرق داره...)

دیشب دقیقا همینکارو کردم یکم شل جواب دادم دیدم خوده طرف میگفت چرا اینقد خسته به نظر میای! گفتم : دیدم دیر جواب میدی گوشیرو شوت 

کردم کنار!  

اگه بخوام در برابر تک تک افراد اطرافم حس بد بگیرم که هیچی ازم نمیمونه.

البته این حالت توی کار یه مقدار فرق داره. چون بقیه شرایط بدی دارن و باید مراقبشون باشم.

هر پیرمردی رد میشه میگه دوهتر (دکتر) بیا فشارتمو (فشارمو) بگیر براش میگیرم . یکیشون فکر میکرد این کاف فشارسنج (همونی که دور دست میره

فشار میده  ) فشار خون بالا رو میاره پایین  

کلی از نگرانی هاش برطرف شد نشستم براش توضیح دادم که این دستگاه فقط فشار رو نشون میده نه اینکه تغییری توش ایجاد کنه.

از قصد هم میرم با مانیتور براشون میگیرم که صفحه ی بزرگ داره و کلی نوشته داره احساس میکنن دیگه دستگاه خیلی دقیق گرفت! (خودمم تنبلم با 

دست نمیگیگیرم! )

چنتا مدل بخیه ی گل گلی هم یاد گرفتم کیس مناسب گیر نمیاد روش پیاده کنم همشون سه چارتا ساده میخوان 


افرا/16 شهریور/116 روز...

[RezaRahjoo]

سلام به دوستانی از جنس محبت
رضا رهجو / ۱۱ دی / شروع روزهای خوب 

به نظر خودم دلیل این که این اتفاق افتاد این بود که دیشب به خاطر مشغله کاری و بحثی که داشتم نمازم رو یادم رفت و از طرفی ناراحت هم بودم . تا دیر وقت بیدار بودم و گوشی هم دم دستم بود و به اورژانس کانون هم مراجعه نکردم . 
گاهی اینجور وقتا بلند میشم میرم اب میزنم به صورتم اما اینقدر تو حالت خواب و بیدار بودم خودمم متوجه نبودم چه اتفاقی داره میوفته.

سخته ولی دوباره تلاشم رو میکنم . میدونم که اگر کنار شما باشم حتی اگر تعدادی تلاش نافرجام هم داشته باشم حداقل تعداد دفعات به گناه افتادن خیلی کمتر میشه توی طول مدت یکسال .