۩ مشاعره ۩

[b52]

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارت نظر نامه رسان من و توست

[یاقوت]

تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید       دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید


مهدی اخوان ثالث

[صابرین]

دل در جهان مبند که کس را ازین عروس

جز آب دیده خون جگر در کنار نیست

امیر خسرو دهلوی

[یاقوت]

تو نیکی کن به مسکین و تهیدست                  که نیکی خود سبب گردد دعا را


«پروین اعتصامی»

[صابرین]

این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ

 ابوسعید ابوالخیر

[یاقوت]

از عشق من به هر سو در شهر، گفتگويي ست

من عاشق تو هستم، اين گفتگو ندارد
شهريار

[صابرین]

درون سینهٔ ما سوز آرزو ز کجاست؟

سبو ز ماست ولی باده در سبو ز کجاست؟

اقبال لاهوری

[Pourya]

تو بودی آن دم صبح امید کز سر مهر ..... برآمدی و سر آمد شبان ظلمانی

[صابرین]

تو بودی آن دم صبح امید کز سر مهر ..... برآمدی و سر آمد شبان ظلمانی

داداش شما ماشالله پایت خیلی بالاست ها 



یک جرعه می ز ملک کاووس به است       از تخت قباد و ملکت طوس به است
هر ناله که رندی به سحرگاه زند             از طاعت زاهدان سالوس به است

عمر خیام

[سبز آبی]

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؟                         و این عمر به خوش دلی گذارم یانه؟
پر کن قدح باده که معلومم نیست                         که این دم که فرو برم ، بر آرم یانه !


خیام

[یاقوت]

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند      امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی

استاد شهریار

[زینبی]

یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هر چند در این عـهد خریدار ندارد

 صائب تبریزی

[سبز آبی]

داروی تلخ تحمل را دگر دل بر نتابد 

چون دگرگون طبع بیماران ز درمان می گریزم


شیدا

[یاقوت]

من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی            از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است

شهریار

[سبز آبی]

تو که از می جوانی همه سرخوشی ، چه دانی
که شراب نا امیدی چقدر خمار دارد 


شهریار