امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
                                     شنیدم که پروانه با شمع گفت
گهی بر درد بی درمان بگریم
                                  گهی بر حال بی سامان بخندم 




بودنم درد می کند از هبوط سخت آدم بر زمین..........
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم ... 

( حضرت حافظ )


53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
من ندانم با که گويم شرح درد...........قصه ى رنگ پريده رخ زرد


نيما يوشيج
عاقبت این عشق هلاکم کند

درگذر کوی تو خاکم کند......

[تصویر:  07165097414216144584.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
.


در اندرون من خسته دل ندانم کیست 
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست ... 


( حضرت حافظ )




53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
تو ديدي من خطا كردم،دلم گم شد دعاكردم

كمك كن تانفس مونده،به آغوش تو برگردم

اصلا تقلب نیست
م بدهSmiley-happy114


[تصویر:  nasimhayat.png]
.


22


مرا به کار جهان هرگز التفات نبود 
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست ...


( حضرت حافظ )




53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مزه چون سیل روانه
:dSmiley-happy114

[تصویر:  nasimhayat.png]
.

هر غزلم نامه ای است صورت حالی از او 
نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست 

( سعدی علیه الرحمه )


53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لشکر نمی ارزد
حافظ

[تصویر:  nasimhayat.png]
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند،

وندرآن ظلمت شب آب حياتم دادند

(اميدورام درست نوشته باشم)42
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
.

دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست 
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست 

( سعدی علیه الرحمه )


53

"واندر" صحیحشه مهدی جان





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
توبه کردم ک دگر می نخورم
به جز از امشب و فردا شب و شبهای دگر

[تصویر:  nasimhayat.png]
راه پنهانی میخانه نداند همه کس 
جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر 
1

( فرهنگ شیرازی )


53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن

[تصویر:  nasimhayat.png]
.

نه مردی گر به شمشیر از جفای دوست برگردی


دهل را کاندرون بادست ز انگشتی فغان دارد ... 




( سعدی علیه الرحمه )


53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان