۩ مشاعره ۩

[العبد المرحوم]

هیچ وصلی بی‌جدایی نیست این را گفت رود
دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت

هرکه ویران کرد ویران شد در این آتش سرا
هیزم اول پایه سوزاندن خود را گذاشت


فاضل نظری

[Roza_r]

طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد/ در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

[فرید]

در مذهب ما بر پسران فرض نباشد
هم رفت اگر از پدران کار خطایی!
آن پایِ دگر پیش نیاید که نهادن
در گِل چون فرو رفت سرِ پنجه‌ی پایی

[العبد المرحوم]

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم 
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج


نظری

[Amirali.d]

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را       
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

شهریار

[Hanifa]

از دوست به يادگار دردی دارم
كان درد به هزار درمان ندهم

|مولوی|

[karma]

موی فر داری شما و دلربایی میکنی 
دلبر مو فرفری! در دل خدایی میکنی

[العبد المرحوم]

یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری‌ست

وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد

فاضل نظری 

[karma]

دعای بی وجودی بود
درونم داشت می لرزید
خودم را خوب سنجیدم 
بدون تو نمی ارزید

علیرضا آذر

[فرید]

دار و درختی شده‌ست، گرم سَر انداختن
در همه کار اوستاست، جز ثمر انداختن
تن به هرس داد؟ نه! میوه به کس داد؟ نه!
چاره نمانده است هیچ، غیر بر انداختن

[Alex.forman]

نیست دگر قافیه ات درسرم 
نیست‌ شده جامه ی تو در برم
آنچه وجودم همه آکنده کرد 
دست خدا بود که شد باورم

خودم

[karma]

من خلق شدم تا که پریشان تو باشم 
دیوانه و سرگشته و حیران تو باشم

[العبد المرحوم]

ملال آور تر از تکرار رنجی نیست در عالم

نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می‌گیرد

فاضل نظری 

[فرید]

دل چه ارزد گر نباشد مهر دلداری درو
بی وجود گنج کی قیمت بود ویرانه را

[Hanifa]

اگر لذت ترك لذت بدانی
دگر لذت نفس، لذت نخوانی

|سعدی|