عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد


نظری
از همہ گر رها شوم ، از تو جدا نمیشوم
تا تو زمین سجده‌اے ، سر بہ هوا نمیشوم
من تو بگو فدا كنم ، تن تو بگو فدا كنم
گر همہ را رها كنم ، تارك ِ ما نمیشوم
... 53
 سپاس شده توسط
دلم می خواست تا یک شب بگویم دوستت دا ..نه
امان از عقل مغروری که ما را تا جنون برده 
از این زیباییت یوسف چه خواهد ماند می دانی؟
ترنجی غرقه در خون و زلیخایی که افسرده ...
هاتفی از گوشه ی میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش!

حافظ
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

شاید در این راه اگر با هم بمانیم
وقت رسیدن شعر خوشبختی بخوانیم...
 سپاس شده توسط
من نیک تو خواهم و تو خواهی بد من 
تو نیک نبینی و به من بد نرسد
 خیام
 
 سپاس شده توسط
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد

 

مولانا
 سپاس شده توسط
دردا که پختیم در این سوز نهانی
و آن را خبر از آتش ما نیست که خامست


سعدی
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواسته دل تنگ بمیریم



شهید محمد عبدی
از همہ گر رها شوم ، از تو جدا نمیشوم
تا تو زمین سجده‌اے ، سر بہ هوا نمیشوم
من تو بگو فدا كنم ، تن تو بگو فدا كنم
گر همہ را رها كنم ، تارك ِ ما نمیشوم
... 53
 سپاس شده توسط
مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود
خليل ذکاوت
 سپاس شده توسط
در دفتر زمانه فتد نامش از قلم

هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت 

در پیشگاه اهل خرد نیست محترم

هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت 


فرخی یزدی
 سپاس شده توسط
تا مس ناقابل خود را بدل سازد به زر
در رگ دل جوهرى از كیمیا دارد شهید
پیكر عریان او در خاك و خون افتاده است‏
از شرف بر جسم خود خونین قبا دارد شهید
 سپاس شده توسط
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

|مولوی|
آقا امیرالمؤمنین علیه السلام:

حکایت دنیا،حکایت سایه‌ی توست؛
اگر بایستی،می‌ایستد
و اگر دنبالش کنی؛
از تو دور میشود... 53258zu2qvp1d9v

غررالحکم_حدیث۹۸۱۸

 سپاس شده توسط
یک مرغِ گرفتار در این گلشن ویران
تنها به قفس ماند و هَزاران همه رفتند
تو خوب بمون، نذار خوبا تموم شن
 سپاس شده توسط
دو کس چه کنند از پی خاص و عام
یکی نیک محضر، دگر زشت نام

یکی تشنه را تا کند تازه حلق
دگر تا به گردن در افتند خلق

سعدی
قصه ی انگشتری بی مثلم اما بی نگین
دوستان از دست من شرمندگی ها می کشند

قامتم هر قدر رعناتر شود ، خورشید و ماه
سایه ام را بیشتر بر خاک دنیا می کشند ...
تو خوب بمون، نذار خوبا تموم شن


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان