۩ مشاعره ۩

[روزبه]

من آن ملّای رومیّم که از نطقم شکر ریزد
ولیکن در سخن گفتن غلام شیخ عطارم

«مولوی»

[MohseN72]

مژده بده، مژده بده یار پسندید مرا
سایه تو گشتم و او برد به خورشد مرا
(هوشنگ ابتهاج)

[گلبرگ]

ای دل از عشرت امروز به فردا فکنی
مایه ی نقد بقا را که ضمان خواهد شد؟

[رند]

دل زمن بردی و پرسیدی که دل گم کرده ای؟

این چنین طراریت با من مسلم کی شود؟

[سنــا]

در این سرای بی کسی ،کسی به در نمیزند // ز دشت پرملال ما پرنده پر نمیزند

[رند]

دلا،در سر عشق از سر میندیش ............. بده جان و زجان دیگر میندیش

[گلبرگ]

شاها دل آگاه گدایان دارند
سر رشته ی عشق ، بینوایان دارند
گنجی که زمین و اسمان طالب اوست
گردرنگری ، برهنه پایان دارند

[MohseN72]

در ما به ناز می نگرد دلربای ما
بیگانه وار می گذرد آشنای ما
(عبید زاکانی!)

[RaNg!N KaM00N]

آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود

[گلبرگ]

دل جز ره عشق تو نپوید هرگز
جز محنت و درد تو نجوید هرگز
صحرای دلم عشق تو شورستان کرد
تا مهر کسی دگر نروید هرگز

[mhbgrafa]

زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشته زندانی

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

حافظ

[آسمون آبی]

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت

در قفس بودم، رهایم کرد و رفت ( الناز اسفند فر)

[می توانم]

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
و اینسان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

[روزبه]

بیستون بر سر راه است مباد از شیرین
خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید

[می توانم]

دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون!پروا کن ای دوست