سلام بر همه اميدوارها ...
چه كنيم كه سرمايه اي جز
اميد و سلاحي جز
گريه نداريم ؛ خدايا رحمي ... «
ارحم من راس ماله الرجاء و سلاحه البکاء (دعاي كميل) »
--------------------------------------------------------------------------------------------------
قيس : جناب firebird بسيار متشكرم از بابت دكلمه اي كه گذاشتين؛ ما رو كه حسابي هوايي كردي
firebird : من خودم با این دکلمه حمید علیمی 10 بار از ته دل گریه کردم ...
sin :گریه واقعاً چیز خوبیه، ولی نباید تا حدی باشه که موجب افسردگی بشه.
حاج محمد رضا آقاسی: شیعه بی اشک شمع مرده است /// کز غم بی آتشی
افسرده است
نسبتی دارند با هم آب وگل ///
اشک می شوید غبار از چشم دل
قيس : سلام حاجي... تو كجا، اينجا كجا!! خوش آمدي ...
sin : من بیشتر وقتا واسه بد بختی های خودم گریه می کنم .
قيس : من كه در حضور حاجي جواب نميدم... حاجي شما بگو
حاج محمد رضا آقاسی: اشک ای سر تسلای
علی /// وی سکوت آلوده فریاد جلی
اشک ای آئینه ی بی تار وپود /// همدم
زهرا به شبهای کبود
اشک ای آرام جان بیقرار /// بر رکاب ناقه ی
زینب ببار
قيس : بنابراين پيشنهاد ميديم كه اگه تونستيم به گريه هامون جهت بديم.
sin : شب ها قبل از خواب بهترین موقشه .
حافظ : دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم /// نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم.
قيس : جناب حافظ!!؟؟
يكي به من بگه اينجا چه خبره ؟!!
حاج محمد رضا آقاسی : خبر آمد خبري در راه است...
قيس : حاجي اجازه بده، من ميخوام يه چيزي بگم ... اما ميترسم ... به قول جناب حافظ «ترسم كه اشك...»
حافظ : ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود /// اين راز سر به مهر به عالم سمر شود
قيس : بله درسته ... حواسم نبود شما اينجايين ... همه لطفا جدي باشيد، من ميخوام مطلبي رو اينجا بذارم كه به شدت براي من تكان دهنده بود (وقتي شنيدم خيلي گريه كردم)، اما خب ...
firebird :خب من این جا رو راه انداختم که هر کس هر مداحی قشنگی یا دعا یا هر دکلمه یا موضوع واقعا تاثیر گذار داره بیاد آپ کنه... البته این جا جایی نشه که هر کی هر چیز عادی رو بیاد بذاره باید حداقل رو خودتون یه تاثیری داشته باشه
قيس : روي من كه بشدت تاثير گذاشت (و ميذاره) ؛ اميدوارم براي همه ، همينطور باشه . (لطفا با توجه بخونيد) :
شيخ صدوق در کتاب «کمال الدين» از «سدير صيرفي» نقل کرده است که گفت:
به همراه مفضل و ابو بصير و ابان بن تغلب خدمت مولايمان امام صادق (ع) شرفياب شديم و آن حضرت را ديديم که بر روي خاک نشسته است و جامه اي خيبري که پوشاکي پشمين است به تن نموده و ان يقه اي نداشت و آستين هايش کوتاه بود ، او همچون مادري جوان مرده با جگري سوخته گريه مي کرد ، آثار غم و اندوه بر گونه هاي مبارکش آشکار و رنگ چهره اش دگرگون گشته بود و اشک فراوان، چشمانش را متورم ساخته بود ، او با اين سوز و آه چنين فرمود ؛
سيدي غيبتک نفت رقادي و ضيقت عليَّ مهادي وابتزّت مني راحه فوادي سيدي غيبتک وصلت مصابي بفجائع الابد و فقد الواحد بعد الواحد يفني الجمع و العدد...
اي سرور من ! غيبت تو خواب را از ديدگانم ربوده ، و دنيا را با تمام وسعتش بر من تنگ نموده و ارامش دلم را از من سلب کرده است . سرور من ! غيبت تو مصيبت مرا هميشگي ساخته و از دست دادن يکي بعد از ديگري جمع ما را پراکنده و سرمايه ما را از بين برده است .
قطرات اشکي که از ديدگانم فرو مي ريزد و ناله هاي دردناکي که بر اثر بلاها و مصيبتهاي گذشته از سينه ام بيرون مي آيد تا بخواهد تسکيني پيدا کند مصيبتهاي جانکاه تر و بلاهاي بزرگتر آينده را در مقابل چشمان خود احساس مي کنم ، بلاهاي سختي که با غضب تو آميخته و حوادث ناگواري که با خشم تو عجين گشته است.
دانلود
حاج محمد رضا آقاسی : يا صاحب الزمان (عج) كاش كه اين فاصله را كم كني /// محنت اين قافله را كم كني
حافظ : ز سوز شوق دلم شد كباب دور از يار /// مدام خون جگر ميخورم ز خوان فراق
(ادامه دارد...)