کانون

اسم پیشنهادی من برای گروهمون:
دوستان با معرفت

---

ﻣﯿﺮﯼ ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻣﯿﮕﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﯼ؟
.
.

ﻣﯿﺮﯼ ﻣﺴﮑﻦ ﻣﻬﺮ ﺛﺒﺖﻧﺎﻡ ﮐﻨﯽ ﻣﯿﮕﻦ ﺯﻥ ﺩﺍﺭﯼ؟

ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻨﻮ ﮔﻮﺵ ﮐﻦ
ﻣﯿﺮﯼ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﻐﻞ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺘﺎﻫﻠﯽ ؟

ﻣﯿﺮﯼ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﺷﯽ
ﻣﯿﮕﻦ ﺷﻐﻠﺖ ﭼﯿﻪ ؟

به دیوونه خونه ی ایران خوش امدی!

سلام . من هم به احترام دوست عزیزم مرد مجاهد ( حر پشیمان سابق )  وبه احترام پیشنهاد قشنگش که یاد آور یک عده دلاور واقعی که با مجاهدت هاشون پهلوانان ابدی واقعی شدن گردان کمیل رو انتخاب می کنم و به تک تک هم گروهی هام به خاطر این انسجام و همیت گروهی تبریک می گم . ان شاالله با الهام از این اسم قشنگ گردان کمیل ما هم جزو پهلوانان ابدی بشیم ...
یاعلی مدد...
در ضمن همین پست هم اعلام می کنم با یاری حضرت حق جل شانه روز 22 رو پشت سر گذاشتم و یه جای خیلی خیلی خوب که ان شاالله بزودی قسمتتون بشه دعاگوی همتون بودم..


یا علی مدد

گروه اول
درخشنده:نابودگر! 
عاشق فاطمه زهرا : با کلاس ها 
دریل: 4 شگفت انگیز
روزبه : 4 قلو های افسانه ای   


خب خودم به 4 شگفت انگیز رای میدم   4 شگفت انگیز 2 رای  بدو بیا تموم شد

نقل قول: همساده  : غودااااااا
آرمین: انرژی 
فرزاد: شیرهای سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک میگوید 
مهدی
مهدی آر: تیربارچی

نه جون من نگا کن همساده میخواد چی بزاره!  فکرشو بکن این انتخاب بشه اخر مسابقه اسمش بره پیش خواهرا!  مطمئن میشن خلیم!

اسمی که فرزاد گفته رو هم عاشق باید نیم ساعت کار کنه تا بتونه بالای جدول بنویسش!

گروه سوم


همساده  : غودااااااا
آرمین: انرژی 
فرزاد: شیرهای سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک میگوید 
مهدی   دوستان با معرفت
مهدی آر: تیربارچی


هر چند غوداااااا از همه بهتره ولی با حرفی که داداش درخشنده زد من اسم تیربارچی رو انتخاب میکنم.

درخشنده:نابودگر! 
عاشق فاطمه زهرا : با کلاس ها 
دریل: 4 شگفت انگیز
روزبه : 4 قلو های افسانه ای

منم رای می دم به چهار شگفت انگیز ، با این که تو اون دوره از مسابقات تو اون گروه نبودم.
یادش بخیر رفتم اون دوره های اول مسابقه.
اینم نماد گروه پنج شگفت انگیز.
یکی دیگه رو هم گیر بیاریم بشیم 5  تا

بعضی وقتا صبح که از خواب بلند میشم حوصله هیچ کاری رو ندارم و اصلا نمیتونم به کارام برسم و اگه یه کاری نکنم جهت رفعش اون روز کلا به بدترین شکل میگذره و باز اخر شب که بخام بخوام حالم خرابه که چرا امروزم اینجوری شد.
امروز هم یکی از اون روزاست. صبح که بیدار شدم ورزش کردم و حالم خیلی خوب بود ولی بعدش رفتم سراغ کارام دیدم اصلا هیچجوره حوصلشو ندارم.
خلاصه بعد کلی اینور و اونور گفتم بیام کانون شاید بهتر شم

الان یکی از کاربرا تو یه بخشی سوالی مطرح کرده بود 
گفته بود اگه لازم باشه بین حق و کسی که دوسش داری یکیو رو انتخاب کنی
کدوم رو انتخاب میکنی
خواستم جواب بدم
ولی دیدم جوابی به نظرم نمیرسه
دلم میگه حیف شد این فرزاد رو بن کردن و واقعا خیلی ناراحت شدم 
و واقعش هم خیلی دلم سوخت برای این بچه
اما از یه طرف دیگه حق هست کسی ک خلاف قوانین عمل میکنه تذکر دریافت کنه و تنبیه بشه
حالا با این وضعیت برم جواب بدم چی بگم؟
من که خودم خیلی سخته برام انتخاب 
و قطعا اگه من بودم بیشتر 
حق رو به احساسم میدادم تا حق رو بدم به حق
والبته این درست نیست
باید بیشتر رو خودم و خودمون کار کنیم که 
اولا حق رو بشناسیم و بعد هم بهش عمل کنیم

و اما در مورد مسابقه
خوشحالم از این بابت که دوستان عزیزم به اتفاق نظر رسیدن
و اسم گردان کمیل برای گروه مون انتخاب شد
امیدوارم به برکت این اسم مراقبت بیشتری بتونیم رو خودمون داشته باشیم و در نبرد با نفس و شیطان موفق باشیم
و
با مجاهد عزیزم موافقم 
سعی میکنیم حالا ک این اسم انتخاب شده برای گروه مون کمی در مورد این گردان و شهید ابراهیم هادی بیشتر حرف بزنیم

---

دریل جان
میدونی ماها خیلی وقتا حوصله انجام دادن کارایی که بر عهده مون هست رو نداریم
و خود من هم شدیدا گرفتار این عادت بد هستم
ولی بعضی وقتا ک میشینم با خودم فکر میکنم
میبینم بالاخره بعضی کارا هست که من باید انجامش بدم
حالا چ با رغبت چ با بی رغبتی
وقتی بی رغبتم
نمیرم پی انجام کارم
و میذارمش برای بعد
و هی این بعد رو بعدترش میکنم
و هی کارم رو پشت گوش میندازم اتفاقا اوضاع بدتر میشه
این طور نیس؟
حالا که اینطوره
حالا ک میدونم وقتی من کارم رو میندازم برای فردا و میگم از فردا به انجام کارام میرسم
حالاکه میگم از اول هفته بهتر میشم
حالا که میگم از اول ماه بهتر میشم
بهتر نیست قدر همین لحظه ای ک توش هستم رو بدونم؟
بهتر نیست از همین لحظه تصمیم بگیرم برای انجام کارم؟
اصلا مگه چ فرقی هست بین این لحظه ای ک الان دارم با اول هفته و اول ماه ؟
تازه این لحظه ای ک دارم نقد هست و شنبه ای ک دارم ازش دم میزنم نسیه
مگه تضمینی هست ک من تا شنبه زنده بمونم؟
مگه من بارها تجربه نکردم که نه فردایی بهتر از امروز هست نه شنبه ای در کار هست ک من توش به تصمیمم جامه عمل بپوشونم و نه اول ماه رویای در انتظار هست؟
خب پس چرا دوباره خودم رو با وعده ی شنبه کذایی گول میزنم؟
اگه کاری داری برای انجام در همین لحظه انجامش بده
نه یک روز بعد
نه یک ساعت بعد
نه حتی ده دقیقه بعد
در همین لحظه  
من اگه از همین لحظه برم پی کاری ک باید انجامش بدم 
اون وقت دلم راضی تر میشه
اون وقت انگیزه بیشتر هست
این روزا ادما خیلی گرفتاری های بیخودی برا خودشون درست کردن
همش از اوضاع ناراضی ان
همش نگرانی و اضطراب و استرس دارن
همش از نداشتن وقت حرف میزنن
ولی دریغ ک کسی فکر نمیکنه وقت بسیار است
و اون چیزی که نداره
و اون چیزی که گم کرده
خلوتی هست که باید داشته باشه
همه ما این روزا گرفتار اینیم که بیرون از خودمون به دنبال رفع گرفتاری هامون باشیم
درحالی ک کلید حل مشکلات ما در وجود خودمون نهفته
در وقتی ک برای خودمون میذاریم
همین الان که دارم این یادداشت رو برای تو مینویسم
هی وسوسه میشم که بلند شم بری یه دوری بخورم
یه هوایی عوض کنم
ولی الان وقتش نیس
من باید بشینم این یادداشت رو تکیمل کنم
الان بهترین کاری ک باید انجام بدم تکمیل این یادداشت هست
تا هم خودم ب ارامش برسم
و هم اینکه جوابی به شما داده باشم
من اگه الان بلند شم برم
اون وقت نفسم منو شکست داده اون وقت بعدا منِ عالی ک تو وجودم هست تحقیر شده
من نمیذارم این من تحقیر بشه
ما با به عقب انداختن کارهامون وجود عالی خودمون رو تحقیر میکنیم
این یادداشت الان باید تکمیل بشه و ویرایش تا قابل استفاده بشه
تا منِ عالی وجودم راضی بشه و من خرسند بشم
حرفام طولانی شد
امیدارم برات قابل استفاده باشه
فقط یه درددل دوستانه بود
امیدوارم تو کارایی که داری موفق باشی

هر چی که ما می کشیم از این بی حوصلگی برای انجام کاره.
بی حوصلگی ، ناامیدی ، حسرت ، حسادت ، غرور ، من اینا رو بعد از یک شکست تو دفترچه ام به عنوان عامل شکست نوشتم.
داداش دریل!

ببین دلیل بی حوصلگیت چیه؟ اگر دلیلی نداره از کارای ساده شروع کن. این کار می تونه جمع کردن اتاق باشه.
یه برنامه ریزی خیلی می تونه کمک کنه.
می تونی پست های این تاپیک رو بخونی. هم حوصله ات سر نمی ره. هم تاپیک مفیدیه.
اینجا


داداش به امید خدا
 من فقط یه چیز رو می دونم ، ما نباید بذاریم هیچ چیزی به پاکیمون صدمه بزنه. ما یه جمع صمیمی هستیم که این جا با یه هدف مشترک جمع شدیم و هدف مشترکمون ترک این گناه کثیفه. همین!
و البته : داداش فرزاد رو هم خیلی وقته میشناختم و دوستش داشتم! چی بگم؟

الان رفته بودم تو حیاط نشسته بودم 
ی اتفاقی پیش اومد ک منجر شد بیام و به پستی که گذاشتم ی نکته اضافه کنم
اونم اینکه
فرصت هایی که ما داریم همیشگی نیستن
این فرصت ها از دست میرن
بعضی وقتا دیگران از فرصتی ک ما داریم استفاده میکنن و به نتیجه دلخواهشون میرسن
ماها ادمای حسودی نیستیم و ب کسی حسودی نمیکنیم بابت موفقتی که بهش رسیده 
ولی اگه فرصتی دستمون بیفته
اگه ازش استفاده نکنیم
اگه یکی دیگه بیاد ازش استفاده کنه
و بهترین نتیجه رو بگیره
اون وقت هست ک به خودمون میاییم میگیم ای دل غافل
این فرصت دست من بود
ازش استفاده نکردم
و از دست رفت
بعد ک این فرصت از دست رفت 
تنها چیزی که برامون میمونه یه حسرته
قدر فرصتامون رو بدونیم
تا بعدا حسرتش نخوریم

(1394 مرداد 20، 12:26)به امید خدا. نوشته است: [ -> ]الان رفته بودم تو حیاط نشسته بودم 
ی اتفاقی پیش اومد ک منجر شد بیام و به پستی که گذاشتم ی نکته اضافه کنم
اونم اینکه
فرصت هایی که ما داریم همیشگی نیستن
این فرصت ها از دست میرن
بعضی وقتا دیگران از فرصتی ک ما داریم استفاده میکنن و به نتیجه دلخواهشون میرسن
ماها ادمای حسودی نیستیم و ب کسی حسودی نمیکنیم بابت موفقتی که بهش رسیده 
ولی اگه فرصتی دستمون بیفته
اگه ازش استفاده نکنیم
اگه یکی دیگه بیاد ازش استفاده کنه
و بهترین نتیجه رو بگیره
اون وقت هست ک به خودمون میاییم میگیم ای دل غافل
این فرصت دست من بود
ازش استفاده نکردم
و از دست رفت
بعد ک این فرصت از دست رفت 
تنها چیزی که برامون میمونه یه حسرته
قدر فرصتامون رو بدونیم
تا بعدا حسرتش نخوریم

 سلام 

درست می گی 

حالا اگر فرصتی برامون پیش نیاد چی ؟

لابد می گین مگه می شه همه فرصت هایی رو به دست میارن 

اما من می گم فرصت ها به همه ادما سر نمی زنن 

نقل قول:  سلام 

درست می گی 

حالا اگر فرصتی برامون پیش نیاد چی ؟

لابد می گین مگه می شه همه فرصت هایی رو به دست میارن 

اما من می گم فرصت ها به همه ادما سر نمی زنن 

منظورتون خودتون بودید؟!

اگه اره: اقای تواب دلتون میخواد اینارو اینقدر بگید تا همین چیزایی که دارید رو هم از دست بدید....میتونید امتحان کنید...

بعضیا به امکاناتی که دارن عادت کردن و اونارو ابزار هایی میبینن که همه دارن!

سلام بر اقا تواب
ببین داداش من
شما ک میگی من هیچ فرصتی ندارم چنین چیزی مگه ممکن هست؟
 نمیشه ک برا ادم هیچ فرصتی پیش نیاد- من منظورم فرصتای عجیب غریب نیست- اون بالا هم که گفتم قدر فرصتامون رو بدونیم منظورم قدر تک تک لحظه ها و فرصتای کوچیک بود
ببین مثلا همین که بهمون اجازه نفس کشیدن دادن خودش یه فرصته!
حالا خیلی ها شاید با حرف من موافق نباشن
و بگن اگه این فرصته
ما اصلا کلا نخواستیم بهمون فرصت بدن
ولی من به تو میگم : تو اگر نیک بنگری اون وقت میبینی که دور و برت پر از فرصته
و البته پر از نعمت
نعمتایی که هیچ وقت متاسفانه نه بهش فکر میکنیم و نه قدرش رو میدونیم
هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر میاد مفرح ذات ...  و الی اخر
ببین اقا تواب تا ما نخوایم تغییر کنیم تغییری حاصل نمیشه
حتما اهل مطالعه هستی و قران رو خوندی و رسیدی به ایه ای ک خدا صریحا میگه
ما سرنوشت قومی را تغییر نخواهیم داد مگر انکه ان قوم خود خواستار تغییر باشند
من فکر میکنم اگه با دید متفاوتی به دنیای اطرافت نگاه کنی هرگز این حرف نمیزنی که من هیچ فرصتی تو زندگیم ندارم
نمیخوام بحث رو شعاری ببرم جلو
من خودم پر از نقصمم پر از عیبم ولی اینقدری میدونم ک تو زندگیم یه فرصتهایی هست ک میتونم ازشون استفاده کنم
ببین در مورد بحث ازدواج ک میتونه خودش یه فرصت باشه و  شما قبلا زیاد دیدم جاهای مختلفی عنوانش کردی
اینو میتونم صریحا و قاطعانه بگم که
ما تا خودم رو پیدا نکنیم تا خودمون برای خودمون کاری نکنیم ازدواج هیچ دردی رو دوا نمیکنه
ی کتابی بود چند وقت پیشا ب دستم رسیده بود داشتم نگاش میکردم جمله جالبی داشت
نوشته بود که
ما اول خودمان را پیدا کنیم نیمه گمشده پیشکش
وقتی راه حل تمام گرفتاری و مشکلات ما در وجود خود ما نهفته ولی کسی نخواد از این راه به حل مشکلاتش بپردازه حرف زدن چ ارزشی خواهد داشت. ها؟
صحبت رو کوتاه کنم
غرض از این صحبتا اینه که بیشتر به خودمون فکر کنیم
و جواب مسائلمون رو در درون خودمون جست و جو کنیم نه در بیرون از اون

این پایمردی و استواری مرد مجاهد همیشه برام قابل ستایشه
 از مقاومتی که در برابر وسوسه و شیطان میکنه خیلی خوشم میاد 
و همیشه با صلابت و قدرت میاد پیام میذاره 
این دوتا حدیث زیبا از طرف من تقدیم به مرد مجاهد عزیز 


تقدیم به هم گروهی خوبم:





در عکس متاسفانه اشتباه تایپی وجود داره و حرف "گ" از کلمه گرفتارییها جا افتاده
درست حدیث اینه:
امام صادق (ع) فرمودند : مومن در سختیها صبور و در مقابل اضطرابها با وقار است ، بدانچه به او داده شده قانع است ، و گرفتاریها نزد او بزرگ نیست.  بحارالانوار جلد 82 حدیث 133 

مرد مجاهد جدی بگیر این وسوسه رو ، این وسوسه از اون وسوسه ها نیست.
منم زمزمه هاش رو می شنوم ، یه قدم هم به سمت شیطان ورداشتم.
به لطف خدا و دعای شما ان شاء الله این یک قدم ، دو نخواهد شد.

یادم نمی ره ، حسرت ، ناراحتی ، ناامیدی ، خشم ، حسادت ، غرور ، کینه ، تمام این ها علت اند ، ابتدا باید جلو اینها بایستم.
بچه های گروه ما ، حواستون باشه اولین هفته رو ان شاء الله سبز به پایان برسونیم.

میگم من این شکلکه که میبینم همچی قند تو دلم اب میشه که نگو
کلی باهاش حال میکنم
البته کلا از شکلک ها خوشم میاد و با اکثرشون حال میکنم
ولی این یکی خیلی باحاله
الان میخوام به عنوان تدارکات چی گروهمون واسه روحیه همگروهی هام اینو تقدیم کنم به قاصدک
بگیر داداش قاصدک

برو باش حال کن

بچه های دیگه گروهمون هم نگران نباشن برا اونا هم برنامه دارم
البته واسه مجاهد ک بسته اولش رو دادم
واسه رزم جو و نمیدانم باید فکر کنم ببینیم چ کار میشه کرد