دیگه چشمام داره بسته می شه از خستگی.
اینم از اثرات ، این
تاپیکه که الان ساعت از 12 می گذره کلا چشمام خود به خود بسته می شه.
فقط اومدم ببینم بچه های گروه چه کردن
دیگه خیالم راحت شد وقتی دیدم همه ی
فرزندان عاشورا سبز بودن.
تبریک می گم بهتون
میخواستم به رزمجو بگم به جای این همه کپی پیست کردن بیاد یه چیز جدید بنویسه.... فهمیدم ایراد از بداخلاق شدن خودمه...
بچه ها معذرت میخوام که اذیت میکنم... وقتی ناراحتم بد میشم....
ببخشید به اسم گروه هم گیر میدادم...
به خدا دوستون دارم...
قاصدک
دریل
الون
ماهسون
شما فرشته های گروه خودمونید...
(1394 مهر 25، 8:55)درخشنده نوشته است: [ -> ]میخواستم به رزمجو بگم به جای این همه کپی پیست کردن بیاد یه چیز جدید بنویسه.... فهمیدم ایراد از بداخلاق شدن خودمه...
بچه ها معذرت میخوام که اذیت میکنم... وقتی ناراحتم بد میشم....
ببخشید به اسم گروه هم گیر میدادم...
به خدا دوستون دارم...
قاصدک
دریل
الون
ماهسون
شما فرشته های گروه خودمونید...
چرا بد اخلاق شدی داداش؟
شاید اثرات خوابگاهه.
چند سال پیش تو خوابگاه های دانشگاه ما چند نفر خودکشی کردن
توی مستند میراث آلبرتا 2 هم در موردش صحبت شده بوده.
خلاصه نذار دپرس بشی تو خوابگاه.
فقط حیدر امیرالمومنین است
هیهات من الذله...
یاحسین
سلام . با لطف و عنایت خدا روز 89 رو پشت سر گذاشتم...
برمنکران ولایت بلافصل امیرالمومنین لعنت
دشمن ترین دشمنان نفس توست !!! پس با او بجنگ و جهاد اکبر کن..
باشد تا پا جای پای پهلوانان آبتین و صدف و داوود جی تی و فرشاد و برادر مهدی و آرمان، و پهلوان بانوان سها خانم و خانم الون بگذاریم کسانی که برای همیشه از این منجلاب بیرون آمده اند (این لیست بلند بالاتر از این حرفهاست و با کمک دوستان
کامل تر می شود)
داداش درخشنده هیچ حرف جدیدی ندارم . برای کسی که بخواد ترک کنه همین چند جمله همیشه تکراری کفایت می کنه . این جملات تعهدات من نسبت به خودمه . بیشتر از این نیازی به حرف زدن نیست . مهمترین تغییر تغییر اعداد هست . نه جمله و فلسفه از خودم هی در کنم . ان شا الله همه موفق باشیم . ما شا الله به همتون . یاعلی
آقا کیا با من همگروه هستند ؟؟ دمشون گرم یه اعتبار از طرف من طلب هم گروهی هام بابت هر هفته سبز
نقل قول: داداش درخشنده هیچ حرف جدیدی ندارم . برای کسی که بخواد ترک کنه همین چند جمله همیشه تکراری کفایت می کنه . این جملات تعهدات من نسبت به خودمه . بیشتر از این نیازی به حرف زدن نیست . مهمترین تغییر تغییر اعداد هست . نه جمله و فلسفه از خودم هی در کنم . ان شا الله همه موفق باشیم . ما شا الله به همتون . یاعلی
مهمتر از تغییر اعداد تغییر خودمونه...این عدد 1000 هم بشه ولی خودمون عوض نشیم به چه دردی میخوره؟!
ما باید بهتر بشیم...
منم روش شمارو داشتم تا 100 روز...ولی دیدم دارم کیلویی میرم بالا و همونیم که بودم...
سعی میکنم روی خودم کار کنم تا عددم!
نقل قول: چرا بد اخلاق شدی داداش؟
شاید اثرات خوابگاهه.
چند سال پیش تو خوابگاه های دانشگاه ما چند نفر خودکشی کردن
توی مستند میراث آلبرتا 2 هم در موردش صحبت شده بوده.
خلاصه نذار دپرس بشی تو خوابگاه.
وای خودکشی رو به یادم نیار چند بار رفتم سمتش خودمو داغون کردم...
تقصیر خیلی چیزاست...همه چیز دست تو دست هم دادن تا به این روز بیوفتم...
امروزم دوچرخه ی خوشگلمو دادم رفت! خیلی بد رفتنشو داشتم نگاه میکردم
اینقدر دلم گرفت که همونجا گریم گرفت... بارون میومد اصلا هیچی مشخص نبود... اگه معلوم بود
دارم گریه میکنم هم مهم نبود؟! واقعا برای کی مهمه؟
ولش کن بزار بره...
همین ترک کردن که یه روزی برام یه رویا بود الان شده راحت ترین کار... خوش به حال اونایی که مشکلشون فقط این کوفتیه...
ولی همه ی اینا به کنار همچنان زندم و نفس میکشم........
(1394 مهر 25، 8:55)درخشنده نوشته است: [ -> ]میخواستم به رزمجو بگم به جای این همه کپی پیست کردن بیاد یه چیز جدید بنویسه.... فهمیدم ایراد از بداخلاق شدن خودمه...
بچه ها معذرت میخوام که اذیت میکنم... وقتی ناراحتم بد میشم....
ببخشید به اسم گروه هم گیر میدادم...
به خدا دوستون دارم...
قاصدک
دریل
الون
ماهسون
شما فرشته های گروه خودمونید...
داداش گلم عصبانیت برا چی؟ من جای شما بودم کلاهمو مینداختم اسمون هفتم همینکه انقدر تونستی پاک بمونی کلیه
من زندگیم بالا پایین زیاد داشته بیماری سخت هم کشیدم یه چیز فهمیدم همه چیز میگذره ادم بعدش که فکر میکنه به گذشته فقط حسرت میخوره که چرا بهتر زندگی نکرده
ایت الله بهجت میگه انسان بعد مرگ تازه میفهمه که نیاز نبود انقدر دنبال تشریفات باشه
نه اینکه من اینجوری فکر کنم ولی اینا به مقدار ادمو اروم میکنه
(1394 مهر 25، 18:45)Mahson نوشته است: [ -> ]داداش گلم عصبانیت برا چی؟ من جای شما بودم کلاهمو مینداختم اسمون هفتم همینکه انقدر تونستی پاک بمونی کلیه
من زندگیم بالا پایین زیاد داشته بیماری سخت هم کشیدم یه چیز فهمیدم همه چیز میگذره ادم بعدش که فکر میکنه به گذشته فقط حسرت میخوره که چرا بهتر زندگی نکرده
ایت الله بهجت میگه انسان بعد مرگ تازه میفهمه که نیاز نبود انقدر دنبال تشریفات باشه
نه اینکه من اینجوری فکر کنم ولی اینا به مقدار ادمو اروم میکنه
شما نمیدونی من چه حالی دارم.....
پس دیگه مهم نیست...من دیگه امیدی ندارم به اینکه مشکلمو کس دیگه حل کنه......
خودمم و خودم........
خوشحال باشید....
(1394 مهر 25، 19:20)درخشنده نوشته است: [ -> ]شما نمیدونی من چه حالی دارم.....
پس دیگه مهم نیست...من دیگه امیدی ندارم به اینکه مشکلمو کس دیگه حل کنه......
خودمم و خودم........
خوشحال باشید....
منم این حرف رو قبول دارم.
توی این دنیا هیچ کس نمی تونه به ما کمک کنه جز خودمون.
اگر خودمون نخواهیم ، بهترین روانشناس دنیا هم نمی تونه حال ما رو خوب کنه.
اگر خودمون بخواهیم یه عکس زیبا ، یه نوشته ساده ، حالمون رو خوب می کنه.
نقل قول: منم این حرف رو قبول دارم.
توی این دنیا هیچ کس نمی تونه به ما کمک کنه جز خودمون.
اگر خودمون نخواهیم ، بهترین روانشناس دنیا هم نمی تونه حال ما رو خوب کنه.
اگر خودمون بخواهیم یه عکس زیبا ، یه نوشته ساده ، حالمون رو خوب می کنه.
مرسی......
-------------
بچه ها خیلی عاشقتونم....منو به خاطر بدیهام ببخشید...
خدافظ برای همیشه.............
[color=#333333][size=large][font='Droid Arabic Naskh', 'Lucida Grande', Tahoma, 'Trebuchet MS', Ver
(1394 مهر 25، 23:51)eeradeh نوشته است: [ -> ]سلام . خسته نباشید و خدا قوت. عزاداری هاتون قبول . انشالله صاحب این شبها خودش دست هممون رو بگیره.
غرض از مزاحمت . من تقریبا یه ماهه که پاکم . قبلا هم شده بود که به مدت 2یا 3 ماه ترک کرده بودم . اما بعدش دوباره شدیدتر برگشتم.
الان یه ماهه که پاکم اومدم اینجا بپرسم ، چی کار کنم که دوباره برنگردم ؟
مجبور شدم سوالمو اینجا بپرسم . چون بخشی راجع به این موضوع پیدا نکردم .
لطفا مدیران و با تجربه ها در این زمینه تو بخش یادداشت ها راهنماییم کنن.
با تشکر از همه
سلام
این پست این برادر عزیزمون در تاپیک محرمه.
بهش خوش آمد عرض می کنیم.
پیام ها بسته شده. اگه مایلی همینجا از خودت تعریف کن. ان شاء الله که مثمر ثمر باشیم.
سلام علیکم
سعادت جان در خدمتم .
(1394 مهر 26، 2:57)سعادت نوشته است: [ -> ]علیکم السلام
خدمت از ماست
به به
باالاخره شما توی رهروان پست گذاشتید.
می خواستم بگم که این اخوی که در پست بالا گفتم و کلا اخویایی که اینجا هستند از جمله خودم رو راهنمایی کنید.
میخوایم اینجا تبادل نظر داشته باشیم. و به همدیگه کمک کنیم. تجربیات خوبمونو در اختیار همدیگه بگذاریم.
توفیق اجباری شد دیگه! ؛)
به عنوان نظر و تجربه یه همدرد (و نه راهنمایی و دستور یه راه بلد یا مربی یا استاد) این ها رو از بنده داشته باشید:
توی پست دوست عزیزمون eeradeh چند تا نکته بود . یکیش این که قبلاً تا 2-3 ماه رو تونسته بودن
مقاومت کنند (خودشون نوشتن ترک اما من روی کلمه مقاومت تأکید دارم) اما بعدش شکست داشتند. من هم همین طور قبلا تجربه های بالای اینچنینی داشتم . اما چرا دوباره مثل ایشون با شدت بیشتری شکست خوردم؟ اصلا یه چیزی بگم از خودم من تا چند سال پیش شاید در سال 5-6 بار مرتکب اون گناه میشدم. اما الان چی شده که وقتی مقاومتم میشکنه دچار شکست های سریالی (تا حد خودکشی) میشم؟ جواب اینه که پروسه ترک یه پروسه زمان بره و باید خیلی مسائل درش لحاظ بشه که مهمترینش (به نظر من ) کنترل کامل ذهنه ... کنترل کامل نه به این معنا که به هیچ عنوان فکر ناجور به کله آدم نیاد بلکه به این معنیه که من هوشیاری خودم رو نسبت به افکار جاری حفظ کنم ... نقطه ایده آل برای من زمانیه که مثلا اگه با یه خانم حتی بی حجاب (حالا بی حجاب عادی نه با پوشش خیلی محرک) ملاقات کنم نگاهم (یعنی دیدگاه و ذهنیتم) کاملا انسانی باشه و به هیچ عنوان (تاکید میکنم به هیچ عنوان) هیچ فکر منفی در موردش نداشته باشم .
داخل پرانتز عرض کنم مقصودم از فکر منفی گذشته از تصورات حیوانی ، شامل تشویش واضطراب از خوف ارتکب گناه هم میشه. اینم بگم که رسیدن به این ایده آل احتیاج به خودسازی خیلی زیادی داره که کمتر آدمی (غیر از معصومین علیهم السلام) به این درجه میرسه.
نکته دیگه اینکه ایشون یک ماهی هست که شکست نداشتند. و این خیلی خوبه و مبارک. و نشون میده اراده شون خوبه... و وارد پروسه ترک شدن... اما هنوز راه هست برای پیمودن.... و اینکه در متنشون (بعد از یک ماه) یه اضطرابی مخفی هست از اینکه نکنه دوباره بشکنم که نشون میده انگیزه شون هم خوب حفظ شده ... چون معمولا بعد از یه مدت از شروع دوباره انگیزه ها کم رنگ میشن... و در مورد خود من در دوره های زمانی نامنظم حس های مختلف مثل: ناامیدی - کنجکاوی - غریزه - دلتنگی (این بدتر از همست) عود می کنند ... و آدم باید اولا بدونه این حس ها ووسوسه ها سراغش میان ... ثانیا بتونه حتی پیش بینی بکنه که در کدوم دوره های بعد از استارت دوباره ممکنه وضعیت زرد یا قرمز بشه و ثالثا یاد بگیره توی شرایط خطرناک سریع خودش و به عبارت دقیق تر
ذهنش رو جمع و جور کنه تا حال و هواش درست بشه.
اما با توجه به مطالب بالا جواب سوال ایشون (چی کار کنم که دوباره برنگردم ؟) به صورت اجمالی اینه که
ترک کن! و یه راهکار عملی هم اعلام وضعیت روزانه در مسابقات ترک و کنترل نگاه و ذهن هست. روی اعلام وضعیت روزانه دوباره تأکید میکنم چون فایده های زیادی داره.
شرمنده که خیلی نوشتم ... امیدوارم مفید باشه
شب به خیر
یاعلی
فقط حیدر امیرالمومنین است
هیهات من الذله...
یاحسین
سلام . با لطف و عنایت خدا روز 90 رو پشت سر گذاشتم...
برمنکران ولایت بلافصل امیرالمومنین لعنت
دشمن ترین دشمنان نفس توست !!! پس با او بجنگ و جهاد اکبر کن..
باشد تا پا جای پای پهلوانان آبتین و صدف و داوود جی تی و فرشاد و برادر مهدی و آرمان، و پهلوان بانوان سها خانم و خانم الون بگذاریم کسانی که برای همیشه از این منجلاب بیرون آمده اند (این لیست بلند بالاتر از این حرفهاست و با کمک دوستان
کامل تر می شود)
وای بر من!
شکستم!
خدایا خودت کمکم کن
خ ا برام خیلی چیزا شده
داروی شهوت داروی بیکاری داروی استرس داروی همه چی
ای صاحب این ماه منو ببخش دستمو بگیر نجاتم بده