سلام دوستای گلم
من امیدوارم ترک کنم ولی اینقد مشکل توی زندگیم ریخته که برای فرار از اونا مجبور میشم برم سراغ این کار تا لااقل یه کوچولو لذت ببرم از این زندگی کوفتی
میدونید چیه؟
من 3 تا بیماری اصلی دارم (بیماری های جزیی دیگه هست که منشا همشون این 3 تاست)
1- پرخوری
2- خود ارضایی
3- سیگار
- خداروشکر الان دیگه برای ترک سیگار دارم میرم توی 2 ماه.
- پرخوری به مدت 1 سال ترک کرده بودم ولی الان برگشته (با قدرتم برگشته)
- ولی بیماری که خیلی میره تو اعصاب همین خ.ا رو یه جورایی به عنوان سلاح دستم گرفتم که هرجا خدا مشکلی میذاره پیش روم منم تلافی میکنم
(حالا پیش خودتون میگی بابا این بشر روانی یا دیوانه اس ولی حقیقت جز این نیست)
من ادم کم صبر و حوصله ایم و تحمل برای سختی صفره
شماهایی که میگید خدا خوبه فلانه و ... با شماها هستم بیاید من رو متقاعد کنید.
داستان من به شرح زیره بخونید و بهم بگید چرا اخه چرا باید اوضاع من اینجوری بشه؟
من خ.ا رو ترک کردم
نمازام رو شروع کردم حتی نماز شب خوندم (من ادمی بودم که از وقتی واجبم شد شاید چند روز پشت سرهم نماز نخونده بودم)
فحش دادن رو ترک کردم
خلاصه هر کاری که خدا میخواد از بندش رو انجام دادم
بعدش نفهمیدم چی شد عاشق شدم
رفتیم مشاوره اقای مشاور بعد کلی نصیحت که میخواست منصرفم کنه گفت خدا توی قران گفته شما ازدواج کنید من لوازم رو جور میکنم(اگه جاییش اشتباهه خودتون درستش کنید چون همین یادم مونده و متن دقیقش یادم نیست)
اقایونی که شما باشید ماهم ذوقی شدیم که خدا بعد یه سال خوب شدن داره جوابمون رو میده
و بساط عقد و عروسی رو راه انداختیم
بعد عروسی تا الان دقیقا پدرم در اومده
حالا دقیقا یکی بیاد حالی من بکنه که خدا کجا به وعده اش عمل کرده که من بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم خیلی وقته میخواد برای یکی درد دل کنم ولی نمیشه
این یه اپسیلن از حرفام بود ولی میترسم حرف بزنم
ممنونم که درد دلم رو خوندید منتظر نظراتتون هستم.
راسی من این هفته از
قرمز رد شدم و صد در صد
بنفشم!!! چون بعضی روزا کارم به 2 بار یا 3 بار کشید
از همتون عذر میخوام