سلاااااااااااام
خوبیییییییییییییییییییین؟؟
یه خبر بد دارم براتون
مهتاب خاونم (مدیر تالار گروهای ترک) منو به عنوان حامی گروه اول انتخاب کرده
یعنی باید از این به بعد منو تحمل کنید
البته ابن گروه 2تا حامی توپ داره ها
یکیش رز زرده(فرزاد) که یکی از پایه ای اصلی این گروهه
یکیش هم حسن یوسف خانوم که کارش درسته و همه میشناسینش
من هم سعی میکنم در کنار این 2دوست عزیز بهتون هر کمکی که لازم باشه بکنم
قراره با حسن یوسف خانوم یه برنامه بریزیم تا حالتون رو بگیریم
یعنی یه برنامه ایی که بیشتر کنار هم باشیم تا بتونیم مشکلاتمون رو کنار هم حل کنیم
-----------------------
یه 2کلوم حرف داشتم(ببخشید اگه طولانیه)
یادتونه قبل از اینکه با کانون آشنا بشیم همش تو تنهایی خودمون از اون کار زشتمون همش اعصابمون خرد میشد و نمیدونستم به کی بگیم و چیکار بکنیم؟
یادتونه اون موقع ها چقدر بد اخلاق و کم حوصله بودیم؟
یادتونه از همه کس و همه چیز مینالیدیم؟
یادتونه خدا خودش بهمون کمک کرد تا اینجا رو پیدا کنیم تا ترک کنیم؟
حالا خدا این موقعیت رو فراهم کرده و یه سری آدم رو که خودش انتخاب کرده یه جا جمع کرده تا با هم یه سفر رو شروع کنیم
میدونید که سفر که تنهایی باشه هم سخته هم احتمال ناامیدی از ادامه راه است و هم خطرناک.
حالا خدا ماها رو گذاشته کنار هم تا تو سختی ها کنار هم باشیم و تو ناامیدیها کمک هم و تو خطرات یاور هم.
ما رو گذاشته کنار هم تا مشکل یکی بشه مشکل همه تا شادی یکی بشه شادی همه.
ما رو گذاشته کنار هم تا تو این راه اگه کسی جا موند همه برگردیم و کمکش کنیم یا اگه کسی راه و خوب طی میکنه الگو قرارش بدیم.
مارو گذاشته کنار هم تا اگه کسی تو این سفر آسیب دید همه بیان کنارش تا اگه کسی ناامید شد همه تشویقش کنن.
مارو گذاشته کنار هم تا باهم جهاد بکنیم. جهاد با نفس . این جهاد برا آبادانیه برا سازندگیه. تو این جهاد اگه کنار هم باشیم اگه به هم کمک بکنیم اگه مشکلات رو باهم حل بکنیم خیلی خیلی خیلی زودتر و بهتر به این آبادانی دست پیدا میکنیم. این آبادانی یعنی ساخت یه جای جدید که تو همش سرسبزیه و زیبایی.
پس بیایید باهم بسازیمش تا با هم ازش لذت ببریم.
یاد حکایت سیمرغ عطار افتادم:
سفر تعدادی از مرغان به راهنمایی هد هد برای رسیدن به سیمرغ که تو اونجا هر مرغ به عنوان نماد دستهٔ خاصی از انسانها است. سختیهای راه باعث میشه مرغان یکی یکی از ادامهٔ راه منصرف بشن. در پایان، 30 مرغ به کوه قاف میرسند و در حالتی شهودی میفهمن که سیمرغ در حقیقت خودشان هستند. این شهود بعد از گذشت از هفت مرحله اتفاق میوفته.
در منطق الطیر هفت وادی از این قراره :
طلب - عشق- معرفت - استغنا- توحید -حیرت - فقر و فنا
طلب: در لغت بمعنی جستن است (( سالکی است که از شهوت طبیعی و لذات نفسانی عبور نماید و پرده پندار از روی حقیقت براندازد و از کثرت به وحدت رود تا انسان کاملی گردد ..آنرا گویند که شب و روز به یاد خدایتعالی باشد در هر حالی (کشف المحجوب)-
عشق:بزرگترین و سهمناک ترین وادی است که صوفی در آن قدم می گذارد. معیار سنجش و مهمترین رکن طریقت است. عشق در تصوف مقابل عقل در فلسفه است به همین مناسبت تعریف کاملی از آن نمی توان کرد چنانکه مولانا گوید:
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
معرفت: معرفت نزد علما همان علم است و هر عالم به خدایتعالی عارف است و هر عارفی عالم. ولی در نزد این قوم معرفت صفت کسی است که خدای را به اسماء و صفاتش شناسد و تصدیق او در تمام معاملات کند و نفی اخلاق رذیله و آفات آن نماید و او را در جمیع احوال ناظر داند و از هوا جس نفس و آفات آن دوری گزیند و همیشه در سروعلن با خدای باشد و باو رجوع کند.
استغناء.: تجرید: ترک اعراض دنیوی است ظاهراً و نفی اعراض اخروی و دنیوی باطناً و تفصیل این جمله آنست که مجرد حقیقی آن کسی بود که بر تجرد از دنیا طالب عوض نباشد بلکه باعث بر آن تقرب بر حضرت الهی بود ..خالی شدن قلب و سر سالک است از ماسوی الله و بحکم "فاخلع نعلیک" باید آنچه موجب بُعد (دوری) بنده است از حق از خود دور کند .
توحید:در لغت حکم است بر اینکه چیزی یکی است و علم داشتن به یکی بودن آنست و در اصطلاح اهل حقیقت تجرید ذات الهی است از آنچه در تصور یا فهم یا خیال یا وهم و یا ذهن آید.
حیرت:یعنی سرگردانی و در اصطلاح اهل الله امریست که وارد می شود بر قلوب عارفین در موقع تامل و حضور و تفکر آنها را از تامل و تفکر حاجب گردد.
فقروفنا:حقیقت غنا آنست که مستغنی باشی از هر که مثل تست و حقیقت فقر آنست که محتاج باشی بهر که مثل تست ..فنا عدم احساس سالک است بعالم ملک و ملکوت و استغراق اوست در عظمت باری تعالی و مشاهده حق.
امیدوارم ما هم بتونیم این هفت مرحله رو طی کنیم.