(1395 ارديبهشت 18، 10:48)Alone WarrioR نوشته است: [ -> ]هی
لعنت به من
بدون هیچ مشکلی و خیلی پر قدرت ده روز اول ترک رو پشت سر گذاشتم ولی اخر کار شکستم ...
نمیدونم واقعا نمیدونم چرا اینجوری شد
خوب اومده بودم جلو
خیلی حیف
یه کم راهنماییم کنین :(
جنگو جان...
این روحیه ی مبارزطلبیت تو تنهایی رو خیلی دوست دارم...
منتظر کسی نمیشی... خودت به قلب دشمن می زنی...
اما خب یک وقت ها هم حریف اومده جلو... و از طرفی حس می کنی اندکی هم ممکنه ضعیف باشی...
چرا نباید کمک بگیری؟
وقتی حس می کنی وسوسه ها دارن غالب میشن... همون لحظه ها و دقایق اولیه برو دنبال کمک ها...
حواست رو پرت کن... تو جمع برو... یه کاری که دوست داری انجام بده... بیا کانون اعلام وضعیت پاکی انجام بده...
خودت راهش رو پیدا کن...
به همین راحتی و خوشمزگی همه چی حل میشه...
اینکه بعد از 10 روز هورمون هایی تو بدنت ترشح شده باشه که نیروی جنسی تو رو فعال کرده باشه اتفاق عجیبی نیست... باید هم همین طور باشه...
اما اینکه چطور شد راحت گذاشتی این حس بهت غالب شه، جای بررسی داره...
و بهترین کسی که صلاحیت این بررسی رو داره تو هستی...
روحیه ی مبارزطلبی تو واقعا همین اندازه است؟
واقعا نمیشد محکم تر جلوش ایستاد و فضای ذهنی مورد نیاز برای انجامش رو ایجاد نکرد؟
مصمم تر و جدی تر ادامه بده حتما موفق میشی...
اون 5 تا برنامه ای که بهم گفته بودی رو بی خیال نشی...
(1395 ارديبهشت 18، 2:30)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]در مورد خودم.
بچه ها کلا فکر کردن خوبه. این که به خودمون نگاه کنیم ، به گذشته ، آینده ای که تو ذهنمون داریم
عالی!
واقعا هیچی بهتر از فکر و آگاهی نمی تونه یه حال بد رو به یه حال خوب تبدیل کنه...
وقتی فکر باشه، آگاهی به دنبالش میاد...
آگاهی که اومد، تصمیم و عزم میاد...
اون عزم که اومد، اراده و تلاش در پی اون...
حالا شما حساب کنید چقدر ما تلاش می کنیم واسه چیزهایی که یه ذره فکر و آگاهی پشت اون وجود نداره؟
خدا به همه مون نور معرفت بتابونه... که هر چی می کشیم از نبود این نوره...
محمد جان موفق باشی برادر...
راستی، دفترچه جدیدی واسه خودت باز کردی؟ ستون هاش رو چی نوشتی؟
ببخشید باید دیگه برم بخوابم...
وقت نشد برای بقیه چیزی بنویسم...
(با ننوشتن من چیزی رو از دست ندادید خیالتون راحت
)
خدایا خودت به همه ی جوون ها کمک کن... آخریش هم من...
الهی آمین...