کانون

نسخه‌ی کامل: آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
(1396 فروردين 2، 12:07)همساده نوشته است: [ -> ]سلام به همه خصوصا گروه نشات 4chsmu1
اول از همه که هانتر جان من آواتارتو میبینم Khansariha (69)
اما داداش عاشق نظر خواست راجع به شادی و نشاط
بچه ها ما چرا اینجاییم؟
ببینید طرز تفکر ما هر چی که باشه ما با این قضیه شهوترانی مشکل داریم.یکی خودشو گناهکار میدونه یکی خودشو بیمار میدونه یکی هم خودشو معتاد میدونه یکی هم مجموعه ای از این سه عنوان و اصطلاح.جنس مشکل و مقدار مشکل در هر کدوم از ما متفاوته اما اون چیز مشترک اینه که زندگی روزمره ما با اختلال مواجه شده!!!غیر اینه؟
با اجازه من از همون لفظ بیماری برای خودارضایی استفاده میکنم 303
راستش من گاهی با خودم که مواجه میشم خیلی ازخودم میترسم از بس که نقص و ایراد درونم وجود داره. میبینم چه راه طولانی برای خودسازی روبه روم وجود داره:خشم حسد رنجش تنبلی افسردگی و....خوب من دوست دارم آدم خوبی باشم و زندگی پر از آرامشی داشته باشم فکر کنم هممون این آرزومون باشه. اما خوب با این همه نقص مگه میشه به آرامش رسید؟
خب واسه اینکه سردرگم نباشم و نترسم از این مسیر طولانی برای انسان بهتر شدن تمرکز کردم روی یه نقصی که زندگیمو زهر کرده واسم اونم شهوترانیه
من از این شروع کردم برای آدم خوبی شدن.اولش برنامه به من گفت تو باید ۹۰روز برون ریزی نکنی.خب من نمیتونستم با همون سبک زندگی قبلیم به این ۹۰ روز برسم. یواش یواش برنامه بهبودی بهم گفت که باید موانع رو برداری.خب من فیلم دیدن چشم چرونی لاس زدن با دختر رو قطع میکنم( البته به همین راحتی ها هم نیست) ولی باز نمیتونم پاکی جمع کنم.هدف اولیه من ترک خودارضاییه ولی همین هدف مقدس و آرمانی پلی شد برای رسیدن به سایر خوبی ها.اما چطور؟ من مجبور میشم بشینم فکر کنم به درون خودم رجوع کنم که چرا من نمیتونم پاکی جمع کنم.همساده خدایی مشکل تو اینه که اسپرم بدنت زیاد میشه؟؟؟ وجدانا تو شیرموز و خرما و عسل و پیاز و شکلات رو حذف کنی درست میشه؟؟؟خدا وکیلی تو بتونی صیغه کنی هفته ای چند بار رابطه بزاری همه چی حله؟؟؟ نه خب واسه من اینا جواب نداد تجربه کردم و جواب نداد.نیازی به تجربه هم نبود من که توی روز ده بار اینکار رو میکردم این نیاز جنسی نبود.این اجبار بود.این بیماری بود.ساعتها فیلم پورنو دیدن کار یه آدم طبیعی نیست.مثه حیوون درنده به این دختر اون دختر پریدن. به هزار نفر مجازی و حقیقی ابراز علاقه کردن طبیعی نیست. من به آدمهای چتی و پیامکی و واقعی و حضوری که چه عرض کنم به بازیگرهای پورن توی فیلم هم از درونم میگفتم: با من ارتباط داشته باش و مرا کامل کن.
واقعا من یه آدم بد نیستم یه آدم خیلی گناهکار عوضی.من بیمارم من ندانسته تو دام غول شهوت افتادم.من دنبال آرامشم که میرم دنبال دختر من دنبال آرامشم که خیالپردازی میکنم که فیلم میبینم. موجود پست و کثیف که دنبال کامل شدن نمیره دنبال آرامش نمیره.من بلد نبودم من گول خوردم نفهمیدم و به شهوت چنگ زدم بعد ازز اون بار اول هم هر بار بیشتر فرو رفتم بطوری که شهوترانی من غیرارادی شد.
چقدر طولانی شد خواستم راجع به نشاط بحرفم مثلا 65
............................................................................................................................................................................................................
خوب با این مقدمه این نظر منه...
تو شرایط غمگینی و افسردگی من خودارضایی میکنم.من محصل بودم نمره بد که میگرفتم خودارضایی میکردم که فکرم تخلیه بشه مثه معتادا.خوب دلیل چیه: من نمیتونم با احساساتم مواجه بشم من میترسم با واقعیتهای زندگی روبه رو بشم.
نکته مرموزانه و طبیعت موذیانه بیماری من اینجاس که که وقتی دانشجو شدم نمره عالی میگرفتم و خوشحال میشدم هم شهوترانی میکردم مثلا  پایان نامه م رو که دفاع کرد هم خودراضایی کردم بازم شبیه معتادا و بازم دلیل یه چیزه:من نمیتونم با احساساتم مواجه بشم من بلد نیستم با واقعیتهای زندگی روبه رو بشم.
واسه همین به نظرم راه حل عصبانیت  راه حل غمگین شدن با نشاط شدن نیست.اونم نشاط تلقینی و مصنوعی
راه حل همه اینا روبه رو شدن با احساسات و پذیرش واقعیت های زندگیه
مثال در مورد خودم:
پدر من به شدت آدم دمدمی مزاج و تندخویی هستش.یهو گیر میده صداشو میبره بالا.خوب منم رنجش میگرفتم و عصبانی میشدم خوب این دو چیزم که متفق القول میدونیم سوخت خودارضایی ماست. واسه پاک موندن تصمیم گرفتم وقتی بابام داد میزنه من جواب ندم و بزنم به بیخیالی یا برم بچرخم تفریح کنم.ولی این روش به من جواب نداد.
الان پذیرفتم که پدر من بیماری خشم و عصبانیت داره.و منم چون فرزندشم وظیفه م اینه که روی حرفش حرف نزنم هر چی هم ناصواب بگه و حرفش زور باشه. منم دوست داشتم بابام یه استاد دانشگاه با اخلاق خوب بود ولی اینطور نیست این واقعیت زندگیه.من پذیرفتم که همینه که هست از دست منم خارجه. الان داد که میزنه واسش دعا میکنم و خودمم که عصبی میشم از داد زدنش سعی نمیکنم الکی خودمو شاد کنم. خب این روی سخت زندگیه.این پذیرش و این تسلیم کلید نشاط و شادیه به نظرم.
عشقت ترکت کرده؟
نمره بد گرفتی؟
از قیافه و ظاهرت راضی نیستی؟
کار نداری؟
الان این کانالها و کتابهای روانشناسی که کارشونم سکه شده راهکار میدن واسه این چیزا.راهکار برنامه ما هم اینه با احساساتت رو به رو شو. غمگینی واقعا غمگین باش حتی گریه کن ناراحتی ناراحت باش نترس با احساساتت رو به رو شو.شرایط رو بپذیر و تسلیم خدا شو.اینجاس که نشاط واقعی میاد

49-2 49-2  خیلی عالی .. مرسی
ممنون همساده

بچه من اگر جای شما بودم نکات کلیدی این صحبت هاش رو یه جایی یادداشت می کردم تا در طول زمان بهشون عمل کنم.

منم یه جمله اضافه می کنم ، این که در برخورد با این احساسات بعد از پذیرفتن اشون. باید به عقل خودمون مراجعه کنیم.
خب در شرایط حاضر بهترین کار چیه؟ راه حل این مشکل چیه؟ اصلا مقصر کیه؟
حالا که من این ترم مشروط شدم ، یعنی دچار مشکل شدم ، راه حل بیرون اومدن از این ناراحتی چیه؟
خب یا باید درسم رو بهتر بخونم یا باید ترک تحصیل کنم دیگه.
یا درس برای منم مهمه یا چیز های مهم تری هم هستند.
بعد از این که مشکل و ناراحتی رو پذیرفتی و تسلیم خدا شدی : فکر کردن و تصمیم گیری و تلاش کردن رد جهت بهبودی اوضاع. 
البته در تمام این موارد به انسان فشار وارد می شه و ما یاد گرفته ایم که در مواجهه با فشار های زندگی ، فورا به خ.ا پناه ببریم.
باید یاد بگیریم که خ.ا هیچ چیزی نیست ، لذتی هم اگر باشه توخالی و پوشالیه.
*********************************************
اما همساده جان من جواب سوالم رو کامل نگرفتم.
خب وقتی شما مشروط شدی ، با این روشی که شما گفتی ، انسان نشاط خودش رو حفظ می کنه.
اما یه وقت هایی هم هست که به دلیل غفلت و زیاد شدن مشکلات و ...
شما خودت رو درحالی می بینی در حالی که دچار مشکل روحی هستی و نمی دونی چرا این طور هستی.
به عبارت دیگه ، افسرده ای ، ناراحتی ، غمگینی ، ناامیدی ، بداخلاقی می کنی ، به دیگران پرخاش می کنی و حتی نمی دونی علتش چی هست؟
حتی اگر بدونی ، خود فکر کردن به مشکلات هم اینقدر سخت هستند که هیچ وقت سمتشون نمی ری.
مشکلاتت رو یه کوه می بینی که نزدیک شدن بهش هم برات غیر ممکنه.
در این حال چه باید کرد؟
همایون2017
سوم عید 1396....
ساعت چهار .بیست و هشت دقیقه صب.
به نام خدا
اول از همه سلام به همایون خان خیلی خوش اومدی 302
داداش عاشق همه ما تو این شرایطی که گفتی بودیم. درست هم میگی تو این شرایط هم از هر وقتی مستعدتر میشیم برای خودارضایی.اما خوب راه رهایی؟
اول اینکه یکی از بچه های اینجا چند وقت پیش بهم گفت تو زیاد از مشکلات زندگی سر در نمیاری. زندگی خیلی جدی تر از اونیه که فکر میکنی.اینقدر جدیه مشکلات که ترک خودارضایی در مقابلش هیچه به یه شوخی شبیه هستش.( به خنده گفت به من روزگار جانکاه است....به من! که هر نفسم آه در پی آه است)
این خیلی نظر مهمیه ها!!!دیدگاه مهمیه!!اگه کسی به این دیدگاه معتقده فکر نکنم طرز حرف زدن من و امثال من  من براش جذاب باشه. الان سایت کتاب کلیپ پره راجع به همین سوال داداش عاشق که چکار کنیم غمگین نباشیم.شاد باشیم. شاید اونا صلاحیت بیشتری داشته باشن راجع به حرف زدن راجع به این موضوعات. با یه سرچ ساده هم میشه ساعتها دقیقه سخنرانی و کلیپ پیدا کرد.هر چند خودم حرفهای یه دوست ۱۵ ساله که تازه عضو گروه شده بیشتر برام کار کرده تا الان
اما من بر اساس تجربه م میگم: 
۱- پذیرش زندگی و اتفاقاتی که از دست ما خارجه و تسلیم شدن در برابر نیروی برتر( زندگی رو نباید سخت گرفت)
۲- دعا کردن و یاد گرفتن برقراری ارتباط با نیروی برتر با مراقبه یاد گرفتن دعاکردن خیلی مهمه خیلی زیاد ( ایمان واقعی به اینکه کسی هست که از ما مراقبت کنه)
و اینکه دوستان به این ایمان دارم اعتقاد دارم که اگه ترک کنیم خدا هدایاشو به ما یکی یکی میده زندگی برکت پیدا میکنه دیدمون تغییر میکنه.ما ترک کردیم و عوض نشد دنیا؟ نه انصافا رها نکردیم شهوت رو
و اما نکته سوم و خیلی مهم که خودم تازه بهش پی بردم.دارم روش کار میکنم یه گروه هم عضو شدم براش اتفاقا میخوام بیارمش اینجا تو گروه خودمون
رفقا افسردگی غمگینی خشم عدم اعتماد به نفس ما وقتی بررسی میکنیم از یه نقص سرچشمه میگیره اونم تنبلی هستش.
تنبلی پدر صاحب من یکی رو درآورده. میدونی چرا سمت مشکلات نمیریم ؟ چون تنبلیم
میدونی اصلا چر مشکلات به وجود میاد؟ چون تنبلیم
میاید یه خرده فکر کنیم چقدر تنبلی میکنیم در طول روز؟؟
................................................................................................
مثال تنبلی کردن از خودم:
بعضی وقتها من برای توجیه تنبلی خودم رو به کارهای سطح پایین تر مشغول میکنم تا اینطور خود را توجیح کنم که من ادم تنبلی نیستم.من با مدرک فوق لیسانس میرفتم توی سلف و تریای دانشگاه کار میکردم ظرف میشستم گارسونی میکردم اونم به صورت موقتی.بعد به خودم میگفتم به به چه پسر فعال و اکتیوی.
خوب اینجوری تنبلی خودم رو در دنبال کار مناسب گشتن و انجام دادن مقالات و تحقیقات و کارهای علمی خودم توجیه میکردم.
بعد یکی دو ماه هم میرفم تخت تو خوابگاه به اتلاف وقت مشغول میشدم بدون هیچ حس گناهی با خیال راحت. Shy
هم حس شکستن غرورم بخاطر کار دون شان برام موند هم کارهای تلنبار شده ای دانشگاهی هم  بیکاری و وب گردی که همشون منو سوق میدادن به سمت خوداراضایی!!!
...........................................................................................
تجربه شما از تنبلی؟ شما موافقیدبا من؟
سلام به همگی
سال نو همه دوستان مبارک. ایشالا سال خوب و پر از آرامشی رو در پیش داشته باشین.
مدتی نبودم و معذرت از دوستان. یعنی بودم ولی حال خوبی نداشتم به دلایل مختلف.
ولی امیدوارم امسال برای همه ما سال خوبی باشه
(1396 فروردين 3، 9:37)همساده نوشته است: [ -> ]به نام خدا
اول از همه سلام به همایون خان خیلی خوش اومدی 302
داداش عاشق همه ما تو این شرایطی که گفتی بودیم. درست هم میگی تو این شرایط هم از هر وقتی مستعدتر میشیم برای خودارضایی.اما خوب راه رهایی؟
اول اینکه یکی از بچه های اینجا چند وقت پیش بهم گفت تو زیاد از مشکلات زندگی سر در نمیاری. زندگی خیلی جدی تر از اونیه که فکر میکنی.اینقدر جدیه مشکلات که ترک خودارضایی در مقابلش هیچه به یه شوخی شبیه هستش.( به خنده گفت به من روزگار جانکاه است....به من! که هر نفسم آه در پی آه است)
این خیلی نظر مهمیه ها!!!دیدگاه مهمیه!!اگه کسی به این دیدگاه معتقده فکر نکنم طرز حرف زدن من و امثال من  من براش جذاب باشه. الان سایت کتاب کلیپ پره راجع به همین سوال داداش عاشق که چکار کنیم غمگین نباشیم.شاد باشیم. شاید اونا صلاحیت بیشتری داشته باشن راجع به حرف زدن راجع به این موضوعات. با یه سرچ ساده هم میشه ساعتها دقیقه سخنرانی و کلیپ پیدا کرد.هر چند خودم حرفهای یه دوست ۱۵ ساله که تازه عضو گروه شده بیشتر برام کار کرده تا الان
اما من بر اساس تجربه م میگم: 
۱- پذیرش زندگی و اتفاقاتی که از دست ما خارجه و تسلیم شدن در برابر نیروی برتر( زندگی رو نباید سخت گرفت)
۲- دعا کردن و یاد گرفتن برقراری ارتباط با نیروی برتر با مراقبه یاد گرفتن دعاکردن خیلی مهمه خیلی زیاد ( ایمان واقعی به اینکه کسی هست که از ما مراقبت کنه)
و اینکه دوستان به این ایمان دارم اعتقاد دارم که اگه ترک کنیم خدا هدایاشو به ما یکی یکی میده زندگی برکت پیدا میکنه دیدمون تغییر میکنه.ما ترک کردیم و عوض نشد دنیا؟ نه انصافا رها نکردیم شهوت رو
و اما نکته سوم و خیلی مهم که خودم تازه بهش پی بردم.دارم روش کار میکنم یه گروه هم عضو شدم براش اتفاقا میخوام بیارمش اینجا تو گروه خودمون
رفقا افسردگی غمگینی خشم عدم اعتماد به نفس ما وقتی بررسی میکنیم از یه نقص سرچشمه میگیره اونم تنبلی هستش.
تنبلی پدر صاحب من یکی رو درآورده. میدونی چرا سمت مشکلات نمیریم ؟ چون تنبلیم
میدونی اصلا چر مشکلات به وجود میاد؟ چون تنبلیم
میاید یه خرده فکر کنیم چقدر تنبلی میکنیم در طول روز؟؟
................................................................................................
مثال تنبلی کردن از خودم:
بعضی وقتها من برای توجیه تنبلی خودم رو به کارهای سطح پایین تر مشغول میکنم تا اینطور خود را توجیح کنم که من ادم تنبلی نیستم.من با مدرک فوق لیسانس میرفتم توی سلف و تریای دانشگاه کار میکردم ظرف میشستم گارسونی میکردم اونم به صورت موقتی.بعد به خودم میگفتم به به چه پسر فعال و اکتیوی.
خوب اینجوری تنبلی خودم رو در دنبال کار مناسب گشتن و انجام دادن مقالات و تحقیقات و کارهای علمی خودم توجیه میکردم.
بعد یکی دو ماه هم میرفم تخت تو خوابگاه به اتلاف وقت مشغول میشدم بدون هیچ حس گناهی با خیال راحت. Shy
هم حس شکستن غرورم بخاطر کار دون شان برام موند هم کارهای تلنبار شده ای دانشگاهی هم  بیکاری و وب گردی که همشون منو سوق میدادن به سمت خوداراضایی!!!
...........................................................................................
تجربه شما از تنبلی؟ شما موافقیدبا من؟
سلام عزیزم
در مورد خود من،به شخصه،بعد از ۱۲-۱۳ سال گرفتاری:
۱-سرچشمه خودارضایی وجود مشکلات لاینحل:من رو یکی در گیر مشکلاتش کرد که الان تقاصو داره میده،باعث شد کار به اینجا بکشه که طلکاراش زنگ بزنن منو تهدید کنن که سفته ای که تو پشتشو امضا کردیو میخوایم اجرا بگذاریم،خودشم هر لحظه امکان داشت فراری بشه که در نهایت هرجور بود من مشکلو حل کردم و اونم بعدش فراری شد و خوشبختانه من یکی مشکلم حل شد:من اینقدر نسبت به این موضوع بهم ریخته بودم فقط برای رهایی از فکرش خودارضایی میکردم،چون هیچکس جز خودم خبر نداشت و برای غیرقابل حل بود.

۲-سرچشمه شماره ۲ :بیکاری یا انجام کاری که علاقه ای به اون نداریم.با تمام خستگی های ناشی از کار بازم رفتن سمت خودارضایی برام اجتناب ناپذیر بود،چون ظاهرا علاقه به سمت خودارضایی بیشتر بود،پس خسته کردن بدن برام تاثیری نداشت.

۳-رهایی:برای من فقط و فقط انجام کاری که وقت ام رو پر کنه و به اون علاقه دارم، اینجا تنبلی بی معنی میشه:
من زمان دانشگاه حالم از درس بهم میخورد به زور مدرک گرفتم،زمان مطالعه کنکورارشد چنان مشتاق بودم مه ساعت ۴:۳۰ صبح هر روز بیدار بودم قبل از طلوع افتاب مشغول درس که به من گفتند تو دیوانه ای،این ادم همون آدم قبلیست ولی علاقه کار خودشو میکنه.

۴-در نهایت دانشگاه ارشد نرفتم و رفتم ۳ سال کار مرتبط با رشتم بخاطرنداشتن علاقه ول کردم و الان سر یک کار دیگه ام و بخاطر علاقه ام هیچوقت ول نمیکنم،چون با کارم لذت میبرم و کارم برام حکم سرگرمی داره ،در طول روز جمعا ۴ ساعت در روز تو خونه وقت آزاد دارم بقیش یا نیستم یا مربوط به تایم شب میشه که وقت خوابه،همون ۴ ساعت تو خونه دوست دارم بچسبم به راهای پیشرفت تو کارم حتی ۱ ساعتشم هدر نره،

حالا وقتی برای فکر به خودارضایی می مونه؟؟؟؟ 

بعد از این همه سال کرفتاری اینطوری تونستم خلاص بشم.
(1396 فروردين 3، 13:06)drift نوشته است: [ -> ]سلام عزیزم
در مورد خود من،به شخصه،بعد از ۱۲-۱۳ سال گرفتاری:
۱-سرچشمه خودارضایی وجود مشکلات لاینحل:من رو یکی در گیر مشکلاتش کرد که الان تقاصو داره میده،باعث شد کار به اینجا بکشه که طلکاراش زنگ بزنن منو تهدید کنن که سفته ای که تو پشتشو امضا کردیو میخوایم اجرا بگذاریم،خودشم هر لحظه امکان داشت فراری بشه که در نهایت هرجور بود من مشکلو حل کردم و اونم بعدش فراری شد و خوشبختانه من یکی مشکلم حل شد:من اینقدر نسبت به این موضوع بهم ریخته بودم فقط برای رهایی از فکرش خودارضایی میکردم،چون هیچکس جز خودم خبر نداشت و برای غیرقابل حل بود.

۲-سرچشمه شماره ۲ :بیکاری یا انجام کاری که علاقه ای به اون نداریم.با تمام خستگی های ناشی از کار بازم رفتن سمت خودارضایی برام اجتناب ناپذیر بود،چون ظاهرا علاقه به سمت خودارضایی بیشتر بود،پس خسته کردن بدن برام تاثیری نداشت.

۳-رهایی:برای من فقط و فقط انجام کاری که وقت ام رو پر کنه و به اون علاقه دارم، اینجا تنبلی بی معنی میشه:
من زمان دانشگاه حالم از درس بهم میخورد به زور مدرک گرفتم،زمان مطالعه کنکورارشد چنان مشتاق بودم مه ساعت ۴:۳۰ صبح هر روز بیدار بودم قبل از طلوع افتاب مشغول درس که به من گفتند تو دیوانه ای،این ادم همون آدم قبلیست ولی علاقه کار خودشو میکنه.

۴-در نهایت دانشگاه ارشد نرفتم و رفتم ۳ سال کار مرتبط با رشتم بخاطرنداشتن علاقه ول کردم و الان سر یک کار دیگه ام و بخاطر علاقه ام هیچوقت ول نمیکنم،چون با کارم لذت میبرم و کارم برام حکم سرگرمی داره ،در طول روز جمعا ۴ ساعت در روز تو خونه وقت آزاد دارم بقیش یا نیستم یا مربوط به تایم شب میشه که وقت خوابه،همون ۴ ساعت تو خونه دوست دارم بچسبم به راهای پیشرفت تو کارم حتی ۱ ساعتشم هدر نره،

حالا وقتی برای فکر به خودارضایی می مونه؟؟؟؟ 

بعد از این همه سال کرفتاری اینطوری تونستم خلاص بشم.

سلام دریفت جان خیلی خوشحالم که تونستی به کاری که بهش علاقه داری برسی و خیلی دوست دارم روزی منم بتونم به این رضایته برسم
من کلا تکلیفم با خودم مشخص نیست
چند سال پیش برای کار هزار جا رفتم...حتی رفتم شهرهای دیگه و حاضر بودم برای 300 تومن که فقط خرج خورد و خوراکمم نمیشد کار کنم ولی اونم گیرم نیومد
بعد از ماهها دنبال کار گشتن بالاخره کاری گیرم اومد که اونم فقط سه چهار ماه مشغول شدم و بدون اینکه بخوام دوباره بیکار شدم

تنبلی من مربوط به دنبال کار گشتن و... نیست چون همونطور که گفتم حتی شهرهای دیگه هم رفتم برای کار و گیرم نیومد

با این وضعیت بیکاری که الان دارم شاید تنبلی من بیشتر در مورد زندگی کردن باشه تا چیزای دیگه
(1396 فروردين 3، 15:42)aliunknown نوشته است: [ -> ]خسته شدم بچه ها ... vayy

از چی خسته شدی علی جان؟
الحمد لله صحبت به جای خیلی خوبی رسیده ، توصیه می کنم دوستان از اول دنباش کنند.
خداوندا کمکمون کن که این صحبت اول سالی باعث و بانی خیر و یک تحول و تغییر بزرگ مثبت در زندگی ما باشه.
یا محول القلوب و الابصار
**********************
همساده جان زدی وسط خال.
من هم از ابتدا چیزی که از نشاط در ذهنم بود ، چیزی بود مخالف تنبلی نه مخالف ناراحتی. (نمی تونستم واژه مناسبش رو پیدا کنم)
وقتی من می گم شادی و نشاط ، شما خنده ی قاه قاه به ذهنتون بیاد.
اما فراتر از این در ذهن من بود.
شما ممکنه زار زار گریه کنی ، اما با نشاط باشی. چطور می شه؟
این که شما گریه می کنی ، اما توی گل گیر نکردی. در حرکتی.
بعد از گریه که کمی سبک شدی ، ادامه ی کار رو پیش می گیری.

من خودم به جرات می تونم بگم یکی از علت هایی که تو خ.ا شکست می خورم همین تنبلیه.
یعنی تنبلیم می آد از ابزار ها استفاده کنم. می دونم اگر الان از رخت خواب بلند شم یه دور بزنم وسوسه می ره. اما تنبلیم می آد.
(که البته اونم دلیل داره ، یکیش عدم باور به اینه که واقعا می تونیم ترک کنیم.)

من از نشاط چیزی مد نظرم بوده که دریفت اشاره کرد. یعنی شما یه هدف داری و داری براش تلاش می کنی.
و حاضری شب و روزت رو برای اون بذاری. چیزی که اینقدر برات ارزش داره که از خوابت براش بزنی.
(چقدر خوبه که داداش دریفت به عنوان یک شاهد زنده بین ماست. 4chsmu1 )

ما ها کلا تنبل بار اومدیم.
همون وقتی که فهمیدیم لباس شویی لباس هامون رو می شوره ، مامان هم غذا رو می پزه ، بابا پول در می آره.
و ما این وسط از دماغ فیل افتادیم و باید از تمام این نعم بهشتی استفاده کنیم. 4chsmu1
یا مثلا وقتی که معلم به ما گفت که باید تحقیق آماده کنی و ما به راحتی رفتیم اینترنت کپی پیست کردیم تحویلش دادیم و نمره گرفتیم.
یا یه بار دیگه فهمیدیم که توی دانشگاه نباید تمرین ها رو حل کنی ، بلکه باید اون ها رو از دیگران کپی کنی. 22
در نهایت وقتی فهمیدیم که همه این کار هامون الکی بود به خودمون لعنت فرستادیم که چرا اینقدر تلاش کردیم وقتی می شد به راحتی مدرک رو خرید Khansariha (13)

خارج از شوخی به نظر من یکی از ریشه های تنبلی ما بر می گرده به تربیتمون که این جوری تنبل تربیت شدیم.

یکی از دلایل دیگه اش محیط اطرافمونه ، این عامل خیلی خیلی مهمه.
من خودم به ذاته آدم پر تلاش و درس خونی هستم. اما محیط دانشگاه متاسفانه اصلا این طور نیست.
اگر شما توی یک گروه آدم پر تلاش (به عبارتی با نشاط) افتادین
قدرش رو بدونین. این محیط می تونه شما رو به اوج برسونه.
محیط خونه محیط خوبی برای درس خوندن نیست ، چرا؟ چون وقتی شما می بینید که یکی داره تلویزیون نگاه می کنه ، یکی داره بازی می کنه و ...
شما چطور می تونید درس بخونید؟

بیشتر توضیح نمی دم ، خلاصه اینکه حتما قبول دارین که محیط خیلی مهمه.

عوامل دیگه ای مثل تغذیه و این ها هست که اثر کمتری دارند.

در نهایت می خوام به مهم ترین عامل اشاره کنم و اون هم انگیزه است. فکر می کنم انگیزه از علاقه مهم تره.
این که شما مطمئن باشی کاری که می کنی ، مهمه. فایده داره. نتیجه داره.
از خودتون بپرسید چرا دارید درس می خونید؟ همون سوال که چیه معروف؟
که چی که من دارم ادامه تحصیل می دم. برای شغل بهتر؟ برای آینده بهتر؟ مطمئن هستم که آینده بهتر من از این راه حاصل می شه؟
انگیزه یک فکر مبهم نیست. هیچ وقت فکر مبهم نمی تونه موتور حرکت شما رو روشن کنه.
بلکه باید دقیق و مشخص باشه. اون وقته که از شما هر کاری بر می آید.

من می خوام روزی پانزده ساعت درس بخونم تا فلان مقاله را تا تاریخ فلان به سرانجام برسانم و این طوری این مشکل کشور رو حل کنم و ....
من می خوام روزی پانزده ساعت درس بخونم چون می دانم که درس خواندن خوب است.

تجربه بهم نشون داده که حالت دوم اصلا به نتیجه نمی رسه.
************************************

پ ن‌ : حس سخنرانی بهم دست داد. 4chsmu1
به قول همساده توی اینترنت اگر بگردی کلی کتاب روانشناسی و سخنرانی و ... وجود داره برای شاد زندگی کردن و موفقیت و ...
که در قدم اول به نظر می رسه هیچ فایده ای برای ملت نداشته جز پر کردن جیب یه عده. پس چرا ما فکر کنیم و حرف بزنیم؟

من یک نکته ی مهم رو صادقانه و برادرانه رو از روی تجربه بگم.
تا شما شروع نکنید به فکر کردن ، خوندن و آگاهی و مطالعه و سخنرانی گوش کردن و پست خوندن فایده نداره براتون.
شما باید خودتون شروع کنید به فکر کردن و پرسیدن سوال از خودتون. چرا من خ.ا می کنم؟ چرا حال من بده؟ چرا من تنبلم؟ راهکار چیه؟ چیکار کنم؟
اون وقت هست که هر نوشته و متن و سخنرانی می تونه براتون مفید باشه و مسیر رو بهتون نشون بده.
حتی اگر این نوشته یه جمله پشت وانت باشه. شاید خداوند خواسته که نور هدایتش رو اون جا بهتون نشون بده.
یا توی نوشته های من سرتاپا گناه یا توی سخنرانی اون روانشناس بدبختی که سی سال درس خونده برای این کار.

اصلا یه سوالی : چرا تالار تجربیاتی که این جا داریم خونده نمی شه؟ مگه ما نمی خوایم ترک کنیم و این که برای ترک چیکار باید کرد رو علی القاعده باید توی تالار تجربیات جستجو کرد؟ این بحث مهمی بود که دوست داشتم یه وقتی با شما عزیزان مطرح کنم.
سلام به رهروانی های عزیز...

در رابطه با تنبلی یه پست توی درد و دل ها گذاشتم که بردار گلمون هانتر گفت که اینجا بزارمش، منم از اونجایی که بسیار انسان خوش قلب و مهربانی هستم 4chsmu1 اطاعت امر شد.

تنبلی با دکتر ابراهیم میثاق!
(1396 فروردين 3، 3:28)همایون2017 نوشته است: [ -> ]همایون2017
سوم عید 1396....
ساعت چهار .بیست و هشت دقیقه صب.
سلام داداش همایون303
خیلی خوش اومدی به رهروان49-2
سال نو مبارکGol
ان شاء الله که سال پاکی در پیش داشته باشی302

خب یه مقدار می خوایم با هم دیگه بیشتر آشنا بشیم

چطور تونستی 60 روز پاک بمونی؟
برنامه ت چیه؟
در موقع هجوم وسوسه ها معمولاً چه کار می کنی؟
(1396 فروردين 4، 3:51)صادقین نوشته است: [ -> ]
(1396 فروردين 3، 3:28)همایون2017 نوشته است: [ -> ]همایون2017
سوم عید 1396....
ساعت چهار .بیست و هشت دقیقه صب.
سلام داداش همایون303
خیلی خوش اومدی به رهروان49-2
سال نو مبارکGol
ان شاء الله که سال پاکی در پیش داشته باشی302

خب یه مقدار می خوایم با هم دیگه بیشتر آشنا بشیم

چطور تونستی 60 روز پاک بمونی؟

من توی محیطی کار میکنم ک بعد چندین ماه قسمتم عوض شد و علاوه بر مسولیت فکری فعالیت جسمیم هم خیلی بیشتر شد.طوری بود ک ساعت ده یا نهایت یازده شب متوجه نمیشدم کی خابم برده. صبحم خیلی زود میرفتم سر کار تا بعد ظهر 
یعنی کل زندگیم توی اون دو ماه فقط توی کار خلاصه میشد.و مابقیشم ی استراحت کوتاه و خواب. حتی فرصت کارهای روزمره رو هم گاها نداشتم یا خسته بودم ک انجامشون بدم


برنامه ت چیه؟

 من بلحاظ اعتماد بنفس. روابط اجتماعی منزوی بودن و این سری مسایل هیچ مشکلی ندارم.همیشه چ در کار چ بیرون کار روحیم بالاس.اعتماد بنفسمو دارم 

برنامم اینه ک اینجا باشم ک جو اینجا باعث شه انجامش ندم
راستش از شرکت  کردن توی گروه ها تمایلی ندارم ولی قسمت اورژانس واقعا برام مهمه.و روم تاثیر زیادی میزاره چون عملا دارم می بینم اون کاربری ک اومده قسمت اورژانس پیام میزاره دیگ همه راه ها رو امتحان کرده اما الان تحت فشاره .یعنی صفر یا یک 
.انجام دادن یا ندادن


و یکی از مهم ترین عومل رو انگیزه میدونم. خب قاعدتا برای پسر انگیزه های گاها مشترک بین همه هست. مثل تعلق خاطر ب طرف مقابل.اینده شغلی.کسب مادیات بیشتر و....


در موقع هجوم وسوسه ها معمولاً چه کار می کنی؟

من رمان دوست دارم.یعنی کتابای نوشته شده ذبیح اله منصوری رو از صمیم قلب دوست دارم و قلمش برام مقدسه. کتاباشو میخونمو سر خودمو باشون گرم میکنم یا گاهی انتن رو روشن میکنم ی فیلم ایرانی بدرد بخور رو بدون صدا نگا میکنم حتی اگ چندین بار دیده باشمش
دیگ اینکه هندونه میخورم شاید تعجب کنی اما من سعی میکنم هر چهارفصل هندونه رو بخورم. ارومم میکنه مثه ژلوفنه برام. 
ی اخلاق بدی هم ک دارم بخاطر غرورم سعی میکنم هر حرفی رو نپذیرم.تا اینکه خودم بهم ثابت شه. مثلا اولین روزی ک اومدم اینجا ی کاربری ب  یکی دیگ گفته بود سریعا فیلتر شکنتو پاک کن. منم گفتم بزار پاک کنم.
یعنی بعد ده دقیقه چنان ذهنم رفت سمت فیلتر شکن ک تا حالا انقدر ب این برنامه اینطوری فک نکرده بودم.بلافاصله دوباره نصب کردم بعد دیگ فک نکردم خیلی عادی رفتم تلگرام با رفقا چت کردم اما بخودم گفتم هواستو جمع کن برنامه رو برات دوباره نصب کردم اما جنبشو داشته باش
واسه خودم عادی سازیش کردم

و اینم بگم اصلا دنبال این نیستم ک بخام از طریق مسایل معنوی این موضوع رو حل کنم البته ک خیلی ها با این مسایل دیگ لغزش نکردن ولی خب خاهشا از این سری پیشنهادات بهم ندین.

سعی میکنم با مسایل روانشناسی ب این قضیه نگا کنم 
الانم ک داره صدای. اذان میاد.....

و ی نکته اینکه تونستم توسط ی نفر ک کلاس های  NAمیرفت یکی از کتاباش رو امانت بگیرم 
.هنوز نخوندم .اما اگ مطلب خوبی داشت قسمت اورژانس یا تجربیات مینویسم.
بچه های گروه پارسایان کوشین پس ؟! 
بابا اینقدر کل کل کریم ، حداقل یه روز قرار بذاریم باهم بیایم کانون .. 
صبور / هفته ی اول سبز ..
سلام
 یادمون باشه نیومدیم یه بحثی بندازیم وسط و یه حرفی زده باشیم و خلاص.
چکیده بحث
اول داستان این بود که در موقع غمگینی و افسردگی که خیلی آسیب پذیر میشیم در مقابل شهوت و خودارضایی میکنیم چه کنیم؟ 
 رسیدیم به اینجا که اول باید بپذیریم خیلی از شرایط و سختی های دنیا رو و اینکه یاد بگیریم با تمرین روزانه که با احساسات خوب و بدمون مواجه بشیم و فرار نکنیم و دوم اینکه ارتباط با نیروی برتر رو در هر شرایطی حفظ کنیم و دعا و مراقبه روزانه داشته باشیم. 
سوم اینکه گفتیم باید نشاط ایجاد کنیم اونم نه نشاط مصنوعی و پرت کردن حواس. بلکه نشاط درونی ناشی از انجام کارهای درست
خب رسیدیم به اینجا که ما تنبلی میکنیم واسه همین نمیتونیم شاد باشیم.
بچه ها یه فایل میزارم راجع به تنبلی
تنبلی نکیند و دانلود کنید گوش بدید هم حجمش کمه هم تایمش
بعد نظری داشتید بدید.
ریشه مشکلات
توجه: بچه ها لطفا این فایل رو باز نشر نکنید. اجازشو ندارم ممنونم 303
(1396 فروردين 4، 10:55)sabour نوشته است: [ -> ]بچه های گروه پارسایان کوشین پس ؟! 
بابا اینقدر کل کل کریم ، حداقل یه روز قرار بذاریم باهم بیایم کانون .. 
صبور / هفته ی اول سبز ..
سلام حق هم داریم کل کل کنیم چون منم هفته اول سبز بودم...
داداش اگه این طور میخوای مطلب بزار لینکش رو برامون ارسال کن میام باهم گروهی بحث میکنیم
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491 492 493 494 495 496 497 498 499 500 501 502 503 504 505 506 507 508 509 510 511 512 513 514 515 516 517 518 519 520 521 522 523 524 525 526 527 528 529 530 531 532 533 534 535 536 537 538 539 540 541 542 543 544 545 546 547 548 549 550 551 552 553 554 555 556 557 558 559 560 561 562 563 564 565 566 567 568 569 570 571 572 573 574 575 576 577 578 579 580 581 582 583 584 585 586 587 588 589 590 591 592 593 594 595 596 597 598 599 600 601 602 603 604 605 606 607 608 609 610 611 612 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 624 625 626 627 628 629 630 631 632 633 634 635 636 637 638 639 640 641 642 643 644 645 646 647 648 649 650 651 652 653 654 655 656 657 658 659 660 661 662 663 664 665 666 667 668 669 670 671 672 673 674 675 676 677 678 679 680 681 682 683 684 685 686 687 688 689 690 691 692 693 694 695 696 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 708 709 710 711 712 713 714 715 716 717 718 719 720 721 722 723 724 725 726 727 728 729 730 731 732 733 734 735 736 737 738 739 740 741 742 743 744 745 746 747 748 749 750 751 752 753 754 755 756 757 758 759 760 761 762 763 764 765 766 767 768 769 770 771 772 773 774 775 776 777 778 779 780 781 782 783 784 785 786 787 788 789 790 791 792 793 794 795 796 797 798 799 800 801 802 803 804 805 806 807 808 809 810 811 812 813 814 815 816 817 818 819 820 821 822 823 824 825 826 827 828 829 830 831 832 833 834 835 836 837 838 839 840 841 842 843 844 845 846 847 848 849 850 851 852 853 854 855 856 857 858 859 860 861 862 863 864 865 866 867 868 869 870 871 872 873 874 875 876 877 878 879 880 881 882 883 884 885 886 887 888 889 890 891 892 893 894 895 896 897 898 899 900 901 902 903 904 905 906 907 908 909 910 911 912 913 914 915 916 917 918 919 920 921 922 923 924 925 926 927 928 929 930 931 932 933 934 935 936 937 938 939 940 941 942 943 944 945 946 947 948 949 950 951 952 953 954 955 956 957 958 959 960 961 962 963 964 965 966 967 968 969 970 971 972 973 974 975 976 977 978 979 980 981 982 983 984 985 986 987 988 989 990 991 992 993 994 995 996 997 998 999 1000 1001 1002 1003 1004 1005 1006 1007 1008 1009 1010 1011 1012 1013 1014 1015 1016 1017 1018 1019 1020 1021 1022 1023 1024 1025 1026 1027 1028 1029 1030 1031 1032 1033 1034 1035 1036 1037 1038 1039 1040 1041 1042 1043 1044 1045 1046 1047 1048 1049 1050 1051 1052 1053 1054 1055 1056 1057 1058 1059 1060 1061 1062 1063 1064 1065 1066 1067 1068 1069 1070 1071 1072 1073 1074 1075 1076 1077 1078 1079 1080 1081 1082 1083 1084 1085 1086 1087 1088 1089 1090 1091 1092 1093 1094 1095 1096 1097 1098 1099 1100 1101 1102 1103 1104 1105 1106 1107 1108 1109 1110 1111 1112 1113 1114 1115 1116 1117 1118 1119 1120 1121 1122 1123 1124 1125 1126 1127 1128 1129 1130 1131 1132 1133 1134 1135 1136 1137 1138 1139 1140 1141 1142 1143 1144 1145 1146 1147 1148 1149 1150 1151 1152 1153 1154 1155 1156 1157 1158 1159 1160 1161 1162 1163 1164 1165 1166 1167 1168 1169 1170 1171 1172 1173 1174 1175 1176 1177 1178 1179 1180 1181 1182 1183 1184 1185 1186 1187 1188 1189 1190 1191 1192 1193 1194 1195 1196 1197 1198 1199 1200 1201 1202 1203 1204 1205 1206 1207 1208 1209 1210 1211 1212 1213 1214 1215 1216 1217 1218 1219 1220 1221 1222 1223 1224 1225 1226 1227 1228 1229 1230 1231 1232 1233 1234 1235 1236 1237 1238 1239 1240 1241 1242 1243 1244 1245 1246 1247 1248 1249 1250 1251 1252 1253 1254 1255 1256 1257 1258 1259 1260 1261 1262 1263 1264 1265 1266 1267 1268 1269 1270 1271 1272 1273 1274 1275 1276 1277 1278 1279 1280 1281 1282 1283 1284 1285 1286 1287 1288 1289 1290 1291 1292 1293 1294 1295 1296 1297 1298 1299 1300 1301 1302 1303 1304 1305 1306 1307 1308 1309 1310 1311 1312 1313 1314 1315 1316 1317 1318 1319 1320 1321 1322 1323 1324 1325 1326 1327 1328 1329 1330 1331 1332 1333 1334 1335 1336 1337 1338 1339 1340 1341 1342 1343 1344 1345 1346 1347 1348 1349 1350 1351 1352 1353 1354 1355 1356 1357 1358 1359 1360 1361 1362 1363 1364 1365 1366 1367 1368 1369 1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378 1379 1380 1381 1382 1383 1384 1385 1386 1387 1388 1389 1390 1391 1392 1393 1394 1395 1396 1397 1398 1399 1400 1401 1402 1403 1404 1405 1406 1407 1408 1409 1410 1411 1412 1413 1414 1415 1416 1417 1418 1419 1420 1421 1422 1423 1424 1425 1426 1427 1428 1429 1430 1431 1432 1433 1434 1435 1436 1437 1438 1439 1440 1441 1442 1443 1444 1445 1446 1447 1448 1449 1450 1451 1452 1453 1454 1455 1456 1457 1458 1459 1460 1461 1462 1463 1464 1465 1466 1467 1468 1469 1470 1471 1472 1473 1474 1475 1476 1477 1478 1479 1480 1481 1482 1483 1484 1485 1486 1487 1488 1489 1490 1491 1492 1493 1494 1495 1496 1497 1498 1499 1500 1501 1502 1503 1504 1505 1506 1507 1508 1509 1510 1511 1512 1513 1514 1515 1516 1517 1518 1519 1520 1521 1522 1523 1524 1525 1526 1527 1528 1529 1530 1531 1532 1533 1534 1535 1536 1537 1538 1539 1540 1541 1542 1543 1544 1545 1546 1547 1548 1549 1550 1551 1552 1553 1554 1555 1556 1557 1558 1559 1560 1561 1562 1563 1564 1565 1566 1567 1568 1569 1570 1571 1572 1573 1574 1575 1576 1577 1578 1579 1580 1581 1582 1583 1584 1585 1586 1587 1588 1589 1590 1591 1592 1593 1594 1595 1596 1597 1598 1599 1600 1601 1602 1603 1604 1605 1606 1607 1608 1609 1610 1611 1612 1613 1614 1615 1616 1617 1618 1619 1620 1621 1622 1623 1624 1625 1626 1627 1628 1629 1630 1631 1632 1633 1634 1635 1636 1637 1638 1639 1640 1641 1642 1643 1644 1645 1646 1647 1648 1649