سلااام به همه دوستان عزیزم و مخصوصا همگروهیاام.
ارمین خان که سرگروهه .
rezaky و mohsennia و enginner عزیز و دوس داشتنی
اسم پیشنهادی من برای گروه . نظم و زندگی هست. یهویی به ذهنم رسید البته
چون خیلی بی نظمم
سلام بچه ها به نظر من چیزی که خیلی کمک میکنه به ترکمون اینکه ورزشا دست کم نگیریم منظورم از ورزش اینکه یه ورزشی باشه که وقتی میای از ورزش خونه دیگه تخت یگیری بخوابی و تمام انرژی تا مصرف کرده باشی نکته 2 اینکه هرکسی بگه که تو چه زمینه ای مهارت داره تا بتونیم اگه که بهش علاقه داشتیم تو اون زمینه ازش اطلاعات بگیریم نکته 3 اخر هر هفته اگه بشه یه جایی باشه که فقظ خودمون 5 نفر بتونیم کل هفته را بررسی کنیم و نقاط ضعف و نقاط مثبت کارمونا در بیاریم و هفه بعد سعی کنیم حلشون کنیم که دیگه نور علا نور
سلام دوستان
من تو مسابقه هستم ها.
این که ثبت نام نکردم ، به علت بی اعتنایی به گروه نیست.
و این که امروز نبودم. به دلیل عدم دسترسی به اینترنت بود.
عاشق
معرفی : فیزیک می خونم توی یکی از دانشگاه های خوب کشور. اواخر ارشدمه ، امتحان دکتری دادم و امید زیادی دارم که توی همین دانشگاه خودمون قبول بشم. اکثر دوستان اپلای کردن و دارم از ایران می رن یا از ایران رفته اند. لکه های سیاه زیادی توی کارنامه دارم که این خودارضایی یکی از کثیف ترین هاشه. ان شاءالله این لکه که پاک بشه. بقیه اش هم به لطف خدا درست می شه.
ارزیابی : الحمد لله الان رو به بهبودم. شروعم با کانون طوفانی نبود ، لنگ لنگان جلو می رفتم. اما توی یه دوره ای اوج گرفتم. بعدش سقوط کردم و باز لنگ لنگان. الان به امید خدا ، وضعیتم خوبه.
برنامه : نماز. نماز های واجب رو بیشتر دقت کنم ، با حضور قلب با خشوع و به جماعت. شرکت در نماز جمعه و نماز شب. روز هایی هم که بیدار نشدم ، قضاش رو به جا بیارم. (شرکت در تاپیک قرار عاشقی)
هفته ای هم حداقل یک جلسه ای از صوت های شرح صحیفه حاج آقا فاطمی نیا رو گوش بدم. (اون هایی که گوش می دم رو می ذارم توی
این تاپیک)
در هفته ی آینده هم ان شاء الله برنامه ریزی کنم برای یک سال آینده و در
این تاپیک اعلام کنم و در ادامه هم در
این تاپیک اعلام وضعیت کنم.
عاشق فاطمه زهرا : جوان مردان
Mr Degaresh :
sabour :
ما می توانیم 91 :
دوستان بشتابید برای انتخاب اسم
نقل قول: سلام
منو با پیرمردا انداختین چرا تو مسابقه ترک
مینداختین گروه دوم با جوونا
دست شما درد نکنه دیگه ما شدیم پیرم مرد
مهم اینه که دل آدم جوون باشه.
مثل ما
من هم به همین دلیل اسم گروه رو می ذارم جوان مردان.
بچه ها ی گروه ، منتظر فعالیت های خوبتون هستم.
سلام همگی .. اسم پیشنهادی من : بلند همتان ..
بذارین بقیه هم پیشنهاد بدن ، بعد رای گیری کنیم و گرنه جوانمردان هم قشنگه ..
سلام
پیشنهاد من برای اسم گروه
جهاداکبر هست
چون پیامبر بعد از یکی از جنگ ها به یاراشون فرمودند جهاد اصغر تموم شد حالا در شهر با نفس مبارزه کنید چون جهاداکبر است
سلام همگروهیای خوبم آرمین rezaky وengineer
بیاید باهم یه استارت توپ بزنیم
راسسی من تو مسابقه 20 روزهستم
عاشق فاطمه زهرا : جوان مردان
Mr Degaresh :
sabour : بلند همتان
ما می توانیم 91 : جهاداکبر
منتظر دگرش جان هم هستیم.
رای هم بدین.
رای من به جهاد اکبر.
بچه ها بیان اعلام وضعیت کنید که امروز چطور بوده ، به برنامه هاتون رسیدین؟
من خودم که امروز افتضاح بودم.
نمی خوام ناامیدتون کنم ولی بالاخره همین ماجرای تاکسی کار دستم داد.
همین الان هم وز وز هست.
انجام برنامه ام هم تعریفی نداره. دو رکعت نماز قضای شب رو خوندم. حالا تلاش می کنم تا قبل خواب چند رکعتی دیگر بخونم.
امروز خوب نبودم و این هفته اولی از همین الان زرد شدم.
شرمنده ی بچه های گروهم شدم.
اما یه قول می تونم بدم. این که تا آخرین لحظه تلاشم رو برای پاکی بکنم و ول نکنم برم.
رای من جوان مردان ..
برنامه این هفته که چه عرض کنم .. تقریبا بی برنامه میرم جلو .. البته امروز یه ذره سرما خورده بودم و حال ندار ،
ولی گوش شیطون کر اوضاع پاکیم خیلی خوبه ، اصن وسوسه ندارم با اینکه پیش میاد که تنها میشم اونم به خاطر 3 تا موضوع :
1. قبل از خواب فکرهامو کنترل میکنم
2. سرم شلوغه ( همش پروژه و آیین نامه و میان ترم و ارائه و ...) و بیشتر مواقع بیرون خونم
3. نماز
من امشب برنامه ی این هفتمو تو دفتر خودم مینویسم و عکسشو میفرستم . اینجوری بهتر عمل میکنم بهش .
- - - - - - - - - -
بچه ها به نظرم باید یه ذره جدی تر بگیریم روند مسابقه رو تا نتیجه بده ..
6 هفته هم زمان خیلی طولانیه ، هم کوتاه .. مثل همه ی مراحل زندگی ( کنکور و خدمت و ... ) موفقیتش تدریجی به وجود میاد نه یه شبه ..
پس باید واسه همه روزهاش برنامه داشته باشیم و سعی کنیم تا جای ممکن عمل کنیم . این یعنی اگه یه جا سوتی دادیم عیب نداره ، پاشیم بقیه راه رو ادامه بدیم .
دقیقا مثل فوتبال ..!
قبول دارین یا نه ؟
(1396 ارديبهشت 30، 22:46)sabour نوشته است: [ -> ]رای من جوان مردان ..
برنامه این هفته که چه عرض کنم .. تقریبا بی برنامه میرم جلو .. البته امروز یه ذره سرما خورده بودم و حال ندار ،
ولی گوش شیطون کر اوضاع پاکیم خیلی خوبه ، اصن وسوسه ندارم با اینکه پیش میاد که تنها میشم اونم به خاطر 3 تا موضوع :
1. قبل از خواب فکرهامو کنترل میکنم
2. سرم شلوغه ( همش پروژه و آیین نامه و میان ترم و ارائه و ...) و بیشتر مواقع بیرون خونم
3. نماز
من امشب برنامه ی این هفتمو تو دفتر خودم مینویسم و عکسشو میفرستم . اینجوری بهتر عمل میکنم بهش .
- - - - - - - - - -
بچه ها به نظرم باید یه ذره جدی تر بگیریم روند مسابقه رو تا نتیجه بده ..
6 هفته هم زمان خیلی طولانیه ، هم کوتاه .. مثل همه ی مراحل زندگی ( کنکور و خدمت و ... ) موفقیتش تدریجی به وجود میاد نه یه شبه ..
پس باید واسه همه روزهاش برنامه داشته باشیم و سعی کنیم تا جای ممکن عمل کنیم . این یعنی اگه یه جا سوتی دادیم عیب نداره ، پاشیم بقیه راه رو ادامه بدیم .
دقیقا مثل فوتبال ..!
قبول دارین یا نه ؟
دقیقا
من فکر می کنم این که ما در روز یا در هفته چند ساعتی رو به تفکر اختصاص بدیم خیلی کمک کنه.
فکر کنیم ، خودمون رو ارزیابی کنیم ، اهدافمون رو برای خودمون یادآوری کنیم و ...
اگر این فکر کردنه باشه در کنار اون سرشلوغی می تونه خیلی مسیر رو هموار کنه.
من اگر پنج شنبه یا جمعه یک ساعت فکر می کردم ، الان خیلی خوشحال تر بودم.
در هر صورت ، تصمیم دارم از فردا ، هر روز یک ساعت رو به تفکر اختصاص بدم.
سلام
من که دیگ پیر شدم
شهوت نوجوونیو دیگ ندارم
همه چی تحت کنترله
اینقد زندگیم پر تلاطمه که شهوتم خوابیده
دنبال شغلم
خدا روشکر
من که خیلی دوست دارم بیام اینجا حرف بزنم
ولی امروز انقده خستم که اصلا نایی ندارم
اتفاقات و اخبار امروز هم که خستگی 6 سال رو تو وجودم زنده کرد
کم نیست 6 سال دور بودن از خانواده و تحمل گرما و گرد و خاک و دوری و هزار تا کوفت دیگه
6سال سختی کشیده باشی و تحمل رنج و سختی کرده باشی
اخرش هزار تا حرف بشنوی
اخرش ندونی فردا چ بلایی میخواد سرت بیاد
امروز دلم گرفت از این شهر و از این دیار
این که تصمیم دیگران هم در زندکی تو تاثیر بذاره و تو اون قدی قوی نباشی که این اثر رو از بین ببری در حد فاجعه بد هست
یه فکرهایی در ذهنم رژه میرن کاش میشد می رفتم داخل ذهنم و اون ها رو بیرون می کشیدم و برای همیشه مینداختمشون تو سطل زباله
اندوهگینم و این اندوه بخش زیادیش تقصیر خودمه و بخشیش هم تقصیر غیر
تقصیر خودمه که اونقدری تلاش نکردم که زندگیم متاثر از تصمیم دیگران نباشه
دلم یه دل سیر هوای شهر خودم رو میخواد
ـــــــــــــ
داستان سرایی نکنم
فاز دپرسی اصلا جواب نمیده
ـــــــ
برای گروه مون اصلن فرصت نکردم به اسم فکر کنم (معمولن زیاد میگم که نداشتن وقت بهانه هست ولی امروز برخلاف عادت واقعا بهانه نبود)
معذرت میخوام
6 هفته باهمیم
اینو عشقه