سلام
من آمدم
و اما قبل از هرچیز امتیاز دهی من:
قاصدک: عاشقان ولایت 3
علی: عطر خدا 4
یه روز سخت : راز پاکی 3
(1396 خرداد 2، 21:37)آرمــین نوشته است: [ -> ]طاهر
نمی دونی این حساسیت با بینی من چه کرده
همش عطسه و آبریزش و گرفتگی بینی
قبلنا می رفتم یه آمپول بتامتازون می زدم تا چند ماه خوب بودم. نمی دونم بازم برم بزنم یا نه. میگن کورتون داره و اینا.
کورتون چیه؟
من خیلی از این چیزا سر در نمیارم
یه انتی هیستامین گرفتم
هر وقت اوضاع خیلی بد میشه میخورم
کمابیش تاثیر داره
الان خوبم
خوشم میاد تو هم مثل من کولکسیون مشکلات هستیا
(1396 خرداد 2، 21:48)aliunknown نوشته است: [ -> ]بچه ها لوگو ها رو برای کی میخواید !؟!؟!؟!؟
من اگه بیکار شدم ( از شر امتحانا ) در خدمت هستم
لوگو رو برای امضای گروهشون میخوان
تو اگه خواستی لوگو بزنی برا خودمون بزن
اگه یچیز خوب درست کنی یه جایزه پیش خودم داری
(1396 خرداد 2، 22:28)engineer نوشته است: [ -> ]طاهر:
فک کنم دفعه ی قبل باهم هم گروه بودیم که این فکرو میکنی نه؟
نه من اصلن دفعه قبلی نبودم
نمیدونم چرا
(1396 خرداد 2، 23:13)razmjoo نوشته است: [ -> ]سلام.
پهلوونا در چه حالن...؟؟؟
من که با دوسال ترک فاصله ای ندارم..
پهلوانا عالی ان و وقتی شماها رو می بینن عالی تر میشن
برادر جان بیشتر بیا سایت
بچه های اینحا وقتی ادمای موفق و باانگیزه ای مثل شما رو می بینن خیلی خوشحال میشن
از زندگی متاهلی برامون بگو
(1396 خرداد 2، 23:45)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]دوستان ، دیگه ما بریم تا پنج شنبه. ان شاء الله پنج شنبه توی دانشگاه میام یه مشارکت درست و حسابی می کنم.
صبور جان در نبود ما گروه رو به تو می سپارم. یه خبری از دوستان بگیر. سنگر رو حفظ کن خلاصه.
(1396 خرداد 3، 10:54)Rise نوشته است: [ -> ]سلام
چن روزه خوابای سکسی می بینم الان 97 روز پاکم دیشت خواب دیدم یه زن داره من و مجبور به سکس می کنه صبح از خواب پا شدم با اینکه خودارضایی و دست ورزی نکرده بودم ولی جنب بودم در استلاح اسلامی بهش میگن جنب شدن در خواب که گاهی با آب بدون رنگ میگن آب مزی که خلاف اب منی در خودارضایی خارج میشه بدون رنگ هست بگذریم...
خسته شدم با اینکه پاکم ولی... چند وقته این افکار دست از سرم بر نمیداره حتی فکرم نمی کنم در این رابطه ولی تو خواب...
این خوابا هم انگار سریالی شده!! چن شبه از این خوابا می بینم
قبلا صد روز پاکی رو گذروندم ولی این خوابا باعث خ.ا شد
شروع شد دوباره
نمیدونم واالله.
خواب که دست خودم ادم نیست
خیلی حساس نشو به خواب
من که باشم میگم بذار بمونه
البته یسری توصیه ها هست که ادم اگه قبل خواب انجام بده تاثیر مثبت داره
با وضو خوابیدن
ذکر گفتن (یسری ذکر داره موقع خواب)
دقت در تغذیه
و ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتم یه کتاب گرفتم
اسمش
آخرین سخنرانی هست مربوط به
رندی پاش
در ادامه بخشی از معرفی کتاب رو میذارم که جایی دیدمش و برآنم داشت که برم کتاب رو بخرم:
"
برای درک بهتر فضای حاکم بر کتاب آخرین سخنرانی لازم است به سال ۲۰۰۷ برویم:
رندی پاش: ۴۷ ساله، دارای سه فرزند ۲ و ۳ و ۶ ساله. استاد علوم کامپیوتر کارنگی ملون و متخصص در مورد دنیاهای مجازی. دارای سابقه همکاری با الکترونیک آرتس، والت دیزنی و گوگل.
همهی اینها خوب و جالب است.
اما افرادی با چنین رزومه ای کم نیستند.
آنچه رندی پاش را متمایز میکند این است که پزشکان به او گفته اند در اثر سرطانی که دارد، طی سه تا شش ماه آینده خواهد مرد.
هنوز هم رندی پاش متمایز نیست.
بیماری سرطان آنقدر نادر نیست که او را از دیگران متفاوت کند.
ماجرا چیز دیگری است:
این رسم بارها در دانشگاهها و خارج از دانشگاهها تکرار شده که از افراد مختلف میخواهند تا فرض کنندآخرین سخنرانی زندگی خود را انجام میدهند و مخاطبان، پای صحبت سخنران بنشینند تا ببینند حاصل یک عمر کار و تجربه در یک سخنرانی چگونه خلاصه میشود.
آنچه رندی پاش را متمایز میکند این است که زمانی که رندی پاش در سال ۲۰۰۷ این سخنرانی را انجام داد، واقعاً میدانست که آخرین سخنرانی او خواهد بود.
۴۰۰ نفری که در سالن دانشگاه نشسته بودند در ابتدای سخنرانی با تصاویر سیتی اسکن شکم رندی پاش مواجه شدند!
اما او بلافاصله توضیح داد که قرار نیست در این سخنرانی در خصوص بیماری اش حرف بزند.
او میخواهد در مورد اهمیت رویاها و تلاش برای رسیدن به آنها صحبت کند.
رندی پاش در مورد اهمیت بلندپروازی صحبت کرد. او در جایی از صحبتهایش گفت:
«دیوارهای بلند را نساخته اند تا مانع رسیدن ما به رویاهایمان شوند. دیوارها را ساخته اند تا با سخت کوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رویاهایمان چقدر برایمان مهم هستند. دیوارها مانع ما نیستند. دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه ی ما، رویاهایشان را دیوانه وار دنبال نمیکنند…».
این کتاب مدتها از جمله پرفروش ترین کتابهای آمریکا بود. رندی پاش میگوید این کتاب، وصیتی است که برای فرزندانش نوشته است. به قول خودش: «من خودم را بر کاغذی نوشتم و داخل یک بطری انداختم به امید اینکه روزی فرزندانم این بطری را از آب بگیرند و نامه ی من را بخوانند…»"
فعلا توصیه نمیکنم کسی کتاب رو بخره
هرموقع خوندم تموم شد اون موقع میتونم نظر بدم
اینا که گذاشتم نظر یکی دیگه بود نه من