کانون

(1396 خرداد 22، 12:59)aliunknown نوشته است: [ -> ]دیشب ....
لحظه ای غافل شدم ....
شیطون کنترل من رو تو دستش گرفته بود ....
داشتم میرفتم که بشکنم ...
همه چیز آماده شده بود ....
اما 
یه لحظه ....
رفتم جلو ....
گفتم اگه الان تو اینکارو بکنی
کمتر از چند ثانیه بعدش ....
شروع میکنی خودتو سرزنش کنی ....
پس ده دقیقه آینده رو اینطوری رقم نزن ....
حس عجیبی دارم که از این بار یک تنی وسوسه به خوبی نجات پیدا کردم 
بجاش امروز در حد 5 -6 کیلومتر با دوستم دویدم تا حسابی خسته بشم و امواج بعد وسوسه هم از بین بره ...
الان هم پست عاشق رو خوندم فهمیدم چه خطری از بیخ گوشم رد شده و چطوری ازش جون سالم به در بردم ...

کارت خیلی با ارزش بود

(1396 خرداد 22، 12:59)aliunknown نوشته است: [ -> ]دیشب ....
لحظه ای غافل شدم ....
شیطون کنترل من رو تو دستش گرفته بود ....
داشتم میرفتم که بشکنم ...
همه چیز آماده شده بود ....
اما 
یه لحظه ....
رفتم جلو ....
گفتم اگه الان تو اینکارو بکنی
کمتر از چند ثانیه بعدش ....
شروع میکنی خودتو سرزنش کنی ....
پس ده دقیقه آینده رو اینطوری رقم نزن ....
حس عجیبی دارم که از این بار یک تنی وسوسه به خوبی نجات پیدا کردم 
بجاش امروز در حد 5 -6 کیلومتر با دوستم دویدم تا حسابی خسته بشم و امواج بعد وسوسه هم از بین بره ...
الان هم پست عاشق رو خوندم فهمیدم چه خطری از بیخ گوشم رد شده و چطوری ازش جون سالم به در بردم ...

ما شا الله علی جان  
علی
شییییییییررررررررههه
علی
شییییییییرررررررههههه
با بغلم

سلام بچه ها

چقدر خوشحال شدم و ذوق کردم بابت اینکه دوستای به این خوبی دارم و برام صلوات فرستادن
از همه تون ممنونم. امیدوارم خدا به تک تک تون بهترین ها رو عنایت کنه. 

(ناخودآگاه یاد سال 92 افتادم. اون زمان هم دوستای خوبی داشتم. نمی دونید بچه ها اون موقع برای من چه می کردن. یادم نمیره به خاطر جابه جایی منزل 10 روزی کانون نبودم. فقط تو اون 10 روز سی چهل تا پیام پروفایل واسم گذاشته بودن. تازه اون موقع خودم هم تازه وارد بودم.
میگم داشتم چون دیگه الان هیچ کدوم نیستن! اینجا واسه بقیه یه پله که از روش رد میشن و میرن. پشت سرشون رو هم نگاه نمی کنن. اگر هم یه روزی برگردن، فقط چون دل شون تنگ شده. همین! اما من تک تک شون رو تو ذهن دارم. من برای اون ها فراموش میشم اما جای خالی اون ها برای همیشه تو ذهن من میمونه.
واسه اونا اینجا یه پله. اما واسه من یه خونه که توش لم دادم و دوست ندارم ازش جدا شم. واسه اونا اینجا تموم میشه. اما واسه من اینجا همیشه یه نقطه ی شروعه.)

من رو ببخشید بابت اینکه این چند روزه پیش تون نبودم 
این چند روزه هم حالم خوب نبود هم اینکه به شدت درگیر بودم (بیرون از کانون و داخل کانون)
الان هم باید خواب می بودم. اما چون اگه مشارکت نکنم، امتیاز مشارکت از هم گروهی هام سلب میشه (و در واقع ظلم در حق اون ها می کنم) اینجا هستم. این قدر کم خوابی دارم که حد نداره.

اعلام وضعیت هفته ی گذشته:
آرمین / گروه پویندگان / هفته ی سوم سبز

ارزیابی هفته گذشته:
اوضاع پاکی خوب بود خدا رو شکر. با یه چالش کوچیک.

از برنامه هم
قرآن: بیشتر گوش دادن و بعد خواندن ترجمه عربی انجام شد. خدا رو شکر. امیدوارم به چیزی که دوست دارم برسم.
کنترل نگاه: خوب بود و رو به رشد. جز یه سری چالش های قدیمی.
نظم فکری: نمی دونم. اون قدر سردرد داشتم که نظم فکری نمی دونم کجای کار بود.
ورزش لااقل 3 روز: 3 روز پیاده روی در پارک انجام شد. ای کاش فرصت داشتم و بیشتر می تونستم برم.
خواب: به شدت کم خوابی دارم. هم دیر می خوابم و هم کم. فعلا با شرایط کاری و درگیری هایی که هست کاری نمی تونم براش کنم.

برنامه هفته بعد:
مثل هفته قبل

سلام. دارم مسیر ترک رو به مدد امام زمان با قدرت طی میکنم ..
یه تجربه بدرد بخور...

داداشا به خوابهایی که میبینید و ناراحتتون میکنه اصلا اهمیت ندید و به اصطلاح عامیانه دایورت کنید به ..... هاتون. چون همون ناراحتی هولتون میده تو لجن خ ا.
بهیچوجه از دیدن خوابها ناراحت و عصبانی نشید و بگذرید از اونها. چون توقف روی خوابها و ناراحت شدن یکی از دامهای راه ترک هست.
بیشتر خواستم اعلام حضور کنم نه حرف زدن.

این شبها التماس دعا.

از طاهر عزیز ممنونم بابت اطلاع رسانیش در مورد برنامه ی ختم صلوات
و یادآوری که به من انجام داد 

ار فرصتی که در اختیار من هست دوست دارم استفاده کنم و نظرات تون رو بشنوم.

فرض کنید شرایط سختی دارید و می دونید تا یک سال آینده این شرایط سخت ادامه خواهد داشت.
این وضعیته که من دارم.

شرایط سخت وجود داره در هر حال.
اما شاید بشه با راهکارهایی اون رو قابل هضم کرد. طوری که لااقل تو این مسیر آدم خورد نشه. نشکنه. نبره.

حالا می خوام این رو بدونم
راهکارهای پیشنهادی شما چیه؟ شما جای من بودید چه کار می کردید؟ اصلاً شما خودتون تو شرایط سخت چی کار میکنید؟

این رو بیشتر در قالب سبک زندگی دوست دارم بدونم. نه یک روز و دو روز.

از کارهایی که تو این یک سال انجام میدید تا حال تون خوب بمونه و وضعیت قابل تحمل تر.
تا دوست ها و همراهانی که تو این مسیر یک ساله برای خودتون انتخاب می کنید.
تا نگرش و دیدتون نسبت به این یک سال.
تا هر چیز دیگه ای که شما می دونید و من به ذهنم خطور نمی کنه.

ممنون میشم نظرات تون رو بگید تا بتونم از اون ها ایده بگیرم و برای خودم استفاده کنم. 

آرمین جان شکر میون کلامت . بچه ها قرار عاشقی خیلی خلوت شده بیاین دوباره احیاش کنین

ان شاء الله
14 صلوات به نیت پاکی و عاقبت به خیری و سلامت جسم و روح برادر آرمین

سلام به همه
- برنامه برای مدیریت قبل از شکست و کنترل ذهن:
    1- یه پست برای کنترل ذهن وقتی خیلی به سمت مسائل جنسی میره  تو قسمت آجیل مخصوص ترک از خانوم گلبرگ خوندم که وقتی این افکار به سراغ آدم میان می تونیم برای منحرف کردن ذهن از 1000 به پایین مثلا 7تا، 7تا کم کنیم.1000و 993، 986و..... این کار خیلی کمک میکنه بهم. اولاش که شروع میکنم به شمردن ذهنم میره سمت مسائل جنسی و بعدش دیگه کاملا از ذهنم بیرون میره.
   2- من وقتی اعصابم از مسئله ای خورد میشه به جای اینکه با اون مسئله یا مشکل روبرو بشم سعی میکردم برم مجازی و ازمشکلات فرار کنم وهمینم باعث میشد شروع به سرچ کنم..... تصمیم گرفتم هروقت برای هرموضوعی آرامش روان نداشتم اصلا به سمت لبتاب نرم.
_ برنامه مدیریت برای بعد ازشکست.
   خ.ا خیلی روی اعتماد بنفس من تاثیر میزاره و یه عادت بدی که دارم برای اولین بار که خ.ا بکنم ادامه پیدا میکنه وسریالی میشم. برای همین تصمیم گرفتم بعد از اولی خ.ا از خونه برم بیرون تا حال و هواش از سرم بپره. چون به محض اینکه سریالی بشم حتی اعتمادبنفس اینکه بخوام بیرون برم رو هم ندارم.
 
ارزیابی هفته ای که گذشت
خداروشکر تونستم سبز بمونم. ولی نتونستم خوابمو کنترل کنم. دوشب هم آخرشب بیدار موندم که دیشب داشت کار دستم میداد(خداروشکر واقعا که تونستم کنترل کنم).
ورزش صبحگاهی هم که نرفتم این هفته اصلا. تغذیه هم متوسط بوده
برنامه هفته آینده :
- خوابم رو میخوام کنترل کنم چون خیلی زیاد شده. باید شب ساعت 12 بخوابم و صبح نهایتا 8 بیدار شم
- یه امتحان دیگه دارم که باید حسابی براش بخونم.
- ورزش صبحگاهی در حد15 دقیقه
- تغذیه
آرمین سرگروه عزیز انشالا که به آرزوهات برسی.

من امتیاز مشارکت کردن میگیرم یانه؟

نقل قول: در ضمن شما برای دوم شدن برنامه ریزی کنید چون برنده مشخصه کدوم گروه هست 

گروه ما تازه افتاده رو دور. مطمن باش ما اول می شیمم

نقل قول: دیشب ....
لحظه ای غافل شدم ....
شیطون کنترل من رو تو دستش گرفته بود ....
داشتم میرفتم که بشکنم ...
همه چیز آماده شده بود ....
اما 
یه لحظه ....
رفتم جلو ....
گفتم اگه الان تو اینکارو بکنی
کمتر از چند ثانیه بعدش ....
شروع میکنی خودتو سرزنش کنی ....
پس ده دقیقه آینده رو اینطوری رقم نزن ....
حس عجیبی دارم که از این بار یک تنی وسوسه به خوبی نجات پیدا کردم 
بجاش امروز در حد 5 -6 کیلومتر با دوستم دویدم تا حسابی خسته بشم و امواج بعد وسوسه هم از بین بره ...
الان هم پست عاشق رو خوندم فهمیدم چه خطری از بیخ گوشم رد شده و چطوری ازش جون سالم به در بردم ...

واقعا من اینو خوندم کیف کردم. دمت گرم علی.باید خیلی  مرد باشی که  تو اون لحظه ها خودتو جمع و جور کنی.

یه سوال داشتم اینکه جدیدا مامانم خیلی بهم گیر میده که بو میدم  البته هر دو روز یبار حموم میرم و این مدت هم خ.ا که نداشتم پس چرا اینطوریه؟؟ برای شما هم پیش اومده؟

سلام
قبل از هرچیزی یک تشکر بسیار ویژه و خاص میکنم از همه دوستان به خاطر مشارکت ها و همراهی ها شون که در رهروان انجام میدن
چه در بحث مشارکت در ختم صلوات ها
چه در بحث اعلام وضعیت ها و مشارکت های فعالشون در این بخش
چه در بحث کمک به هم تیمی ها و داشتن هوای هم تیمی هاشون
و چه در پاسخ گویی و کمک به سایر اعضای رهروان
و یک تشکر ویژه هم از آرمین میکنم بخاطر مشارکتش در ختم صلواتی که براش گرفته شد و مسائلی که مطرح کرد
(در مورد مسائل طرح شده من یک پستی اماده کردم هنوز کامل نشده هر وقت کامل شد میذارمش)

و اما در ادامه برنامه ختم صلوت فردا نوبت میرسه به "رضا کی وای" عزیز
از همین تریبون ازش دعوت میشه فردا تشریف بیاره و مثل همه دوستانی که تاالان برامون صحبت کردن از حال و احوال خودش و از مسائلی که باهاش درگیره برامون بگه 
ما هم براش صلوات می فرستیم و دعا میکنیم به حق این روزهای عزیز به خواست دلش برسه
مثل همیشه 14 صلوات تقدیم به رضا کی وای برای پاکی ش و سلامتی ش و عاقبت به خیری ش و هر آن چیزی که در جست و جوی آن هست
برنامه ختم صلوات روزهای اینده:
عاشق فاطمه زهرا 
Mr Degaresh:  
sabour:   
ما می توانیم91:  
طاهر:   
قاصدک:   
یه روز سخت:   
aliunknown: 
آرمــین:
rezaKy: تاریخ 96/03/24
engineer: تاریخ 96/03/26
mohsennia: تاریخ 96/03/29

سلام بچه ها

نتایج مسابقه گروهی رو دیدین؟
بعد از سه هفته که خسته نشدین از مسابقه؟ تازه مسابقه هیجان انگیز شده. نتایج تا این جا (با تشکر از داداش صادقین)


شما فکر می کنید کدوم گروه برنده می شه؟

سلام
15صلوات برای اقا رضا
امیدوارم با مهیا شدن شرایط ازدواج
هرچه سریع تر متاهل شوند 
زیرا یکی از عوامل مهم ترک خ ا  ازدواج میباشند
یاحق

(1396 خرداد 24، 8:00)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها

نتایج مسابقه گروهی رو دیدین؟
بعد از سه هفته که خسته نشدین از مسابقه؟ تازه مسابقه هیجان انگیز شده. نتایج تا این جا (با تشکر از داداش صادقین)


شما فکر می کنید کدوم گروه برنده می شه؟

بَه بَه عاشق جان عجب سلیقه ای به خرج دادی داداش. ایول.
مرررررسسسیییی پویندگان.. الحق که اسم گروه به عملکردامون خیلی میاد. قهرمانی مال مااااس.عالیه

(1396 خرداد 24، 10:27)ما می توانیم91 نوشته است: [ -> ]سلام
15صلوات برای اقا رضا
امیدوارم با مهیا شدن شرایط ازدواج
هرچه سریع تر متاهل شوند 
زیرا یکی از عوامل مهم ترک خ ا  ازدواج میباشند
یاحق

مرسی داداش ایشالا خدا حاجتاتو توی این شبای قدر بده. لطف کردی

سلام
با شروع فصل امتحانات دانشجویان عزیز 
برادران عزیز کم رنگ شدند
امیدوارم همگی با نمرات عالی برگردند

سلام عزیزان 
تو شب های قدر مارو فراموش نکنید  شما که دلتون پاکه

(1396 خرداد 24، 8:00)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها

نتایج مسابقه گروهی رو دیدین؟
بعد از سه هفته که خسته نشدین از مسابقه؟ تازه مسابقه هیجان انگیز شده. نتایج تا این جا (با تشکر از داداش صادقین)


شما فکر می کنید کدوم گروه برنده می شه؟

یعنی طاهر حقت اینکه که بگیریم و بهت شونصدتا اعتبار بدیم واقعااااا
- اول اینو بگم من هر روزی که از روزای عمرم سپری میشه خداروشکر  میکنم بخاطر اینکه اول کانون رو پیدا کردم و بعدم اینکه آدمایی هستن اینجا بدون هیج چیزی حاضرن برای بقیه وقت بزارن و اینقد دوستای خوب اینجا دارم.
- بدم اینکه خییییلی خوشحااااالم که در مسابقه حساس با پیرمردا اوووول شددددیم