کانون

(1396 مرداد 11، 4:40)mohsennia نوشته است: [ -> ]سلام من هفته سوم هم قرمز شدم شرمنده من همینجا انصراف میدم از ادامه مسابقات خیلی باید رو خودم کار کنم تا اوضاع درست بشه نمیدونم چرا با اینکه هدفم معلومه تلاش نمیکنم براش شاید از شکست میترسم... یه مدت شاید کانون نیام  شرمنده همگروهیا و بقیه بچه های کانون حلال کنید.

 محسن عزیز سلام انصراف راهش نیست. اگه باید روی خودت کار کنی تا اوضاع درست بشه، باید توی کانون و همین الان اینکارو بکنی 
شما رو نمیدونم ولی من برای ترک جایی بهتر از کانون سراغ ندارم چون اینجا 20-30 نفر دیگه همدرد شما هستن ولی اون بیرون توی اطرافیانتون، اگه بگین من 
معتادِ خ.ا هستم، یه جور دیگه نگاهت میکنن و قضاوتت میکنن یا اصن ممکنه از چشمشون بیفتی. 
سعی کنیم قوی باشیم و زندگی رو تجربه کنیم. 

پ.ن: خودمم گاهی وقتا نیاز دارم تا نصیحت بشم. حالا حس نکنی همیشه ناصح هستم و چیزی بیشتر دارم از کسی. 

20 تا صلوات از طرف من برای مجیدِ جان سخت برای تداوم پاکیت، بدست آوردن کامل سلامتیت، خوشی و شادی خانواده خوبت و موفقیت توی رسیدن به اهدافت

(1396 مرداد 5، 1:03)طاهر نوشته است: [ -> ]سلام

پ.ن: گروه های عزیز و محترم حاضر در مسابقه من این پی نوشت رو اینجا مینویسم که یادم بمونه باید یک مطلب مهمی رو باهاتون در میون بذارم
اگه نگفتم حتما یادآوری کنید

در این لینک همون مطلب مهمی هست که چند روز پیشا گفتم میخوام بگم قرار داده شده
لطفا کامل بخونید
البته یک بخش دیگه هم داره که در آینده خیلی نزدیک خواهم گفت 

شاید جواب سوال دوستانی باشه که میخوان از مسابقه انصراف بدن

راستی تو همون لینکی که گذاشتم نتایج هفته دوم مسابقات قرار داده شده
سر بزنید و از وضعیت تیم و گروه تون اگاه بشید
وضعیت خودتون و تیم تون رو نسبت به هفته قبلی مقایسه کنید بینید پیشرفت داشتید با پسرفت
و علت چی بوده
و اما برای سهولت کار من نتایج کلی هفته گذشته و این هفته رو میذارم

نتایج کلی هفته اول


نتایج کلی هفته دوم

سلام

چهارده صلوات برای سلامتی ، پاکی روزافزون و عاقبت بخیری مجیدجان دلبند (یه روز سخت)
 خوبید بچه ها ؟ من که خیلی خوبم   ، دارم میرم به استقبال پایان ده روز پاکی در ایام مبارک دهه کرامت
--------------------------
drift عزیز ، سپاس از این همه خوب بودنت ، پسر درجات سلوک رو چه زود داری طی میکنی ، دست منم بگیر
----------------------------
عاشق خودم ، که کارش بیسته ، منم دوستت دارم عزیزم .... متن ات خیلی خوب بود .... ایول .... 
------------------------------------------
به ناصر جان هم خیرمقدم عرض می کنم ، بیا داداش که رهرو مسیر پاکی باشیم دوشادوش یکدگر
---------------------------------------
برای طاهرجان ، محمد عزیز ، صبور بزرگوار ، rezaky دوست داشتنی و مهندس نازنین هم آرزوی توفیق دارم و الباقی دوستان ... بچه ها بیشتر بگین از خودتون 
------------------------------------------------------
و اما برادر mohsennia آخه این چه حرفی بود ...؟ هان ؟   ..... همه از تنهایی شون فرار می کنند میان اینجا که حالشون خوب شه و با انرژی ترک شون رو محکم تر پیش ببرند ، اون وقت شما عزیز دل میخوای بری ؟  نزن این حرفو تورو خدا .... جای دیگه خبری نیست ....مهم خودتی و خودت ! خلوت کن با خودت و تصمیم بگیر ، اما اساسی ... تو رو نمیدونم تو چه وضعیتی هستی ، اما میدونی چه چیزی بیشتر از همه به من انرژی و انگیزه میده برای تداوم مسیرم ... اینکه در طول این مدت اعتیاد از نواحی مختلفی ضربه خوردم و آسیب دیدم و ضعیف شدم (اراده ، اعتماد به نفس ، جسم ، روان ، زیبایی ، هیکل ، حافظه ، اهداف و آرمان ها ، روابط اجتماعی ، درس ، اخلاق و خوش رویی ، آرامش و طمأنینه ، از همه مهم تر خدا و تقرب بهش ) توی همه ی این چیزا ضعیف و ضعیف تر شدم ، الان هر روز که به جلو حرکت می کنم ، به خودم تلقین می کنم که دوباره دارم تمام این شاخص ها رو به حد قبلی شون برمی گردونم و اینجوری امید و اراده ی فوق العاده ای بهم تزریق میشه ... وسوسه های زیادی سراغم اومده ، توی این ده روزی که داره تموم میشه من کاملا تنها بودم توی خونه (یعنی هر روز ده ساعت کامل تنها و بقیه اش هم تنها نبودم اما شرایط برای اون کار فراهم بوده) ، ورزش نکردم ، به تغذیه ام اصلا دقت نکردم ، خوابم هم به هم ریخته بود .... البته نمیخوام بگم اینا تأثیر نداره ها ، نه باید کم کم اینارو هم درستشون کنم وگرنه ممکنه ببازم بازی رو ... اما حرفم اینه که چیزی که منو سرپا نگه داشته توی این چند وقت فقط همون عاملی بود که گفتم ، وقتی وسوسه ها میومدند سراغم ، ناگهان در ذهنم سیل عظیم اون شاخص هایی که توی این مدت از دست دادم شون از جلوی ذهنم شروع به رژه رفتن می کنند و وسوسه ها دمشون رو میذارن رو کولشون و میرن گم میشن ... چون قدرت اونا خیلی زیادتره .... مجموعه ی اونا تموم هویت من رو میسازند و هیچی حریف شون نمیشه ... توی این مدت خیلی زخم خوردم و الان با یادآوری درد اون زخم ها و امید بهبودی شون موتورم رو گرم نگه می دارم.
ما اومدیم به این دنیا برای کارهای خیلی مهم تری ، وقت نداریم تا تباه این مسخره بازیا بکنیمش ... باید محکم بریم جلو ... داداش mohsennia گلم ، ازت میخوام که ناامید نشی و به خودت و آینده ات فکر کنی و محکم تر از همیشه بلند شی ...
به قول یک نفر طوری زندگی کن که دشمنانت از افتادنت هم بترسند. چون می دانند که بعد از بلند شدنت قدم های محکم تر و استوارتری برمی داری!

دوست تون دارم بچه ها 

سلام همگی ، 
اول : آقا محسن کجا بابا ،، اومدیم اینجا که همین کارو بذاریم کنار دیگه ، قرمز شدن مهم نیست ، مهم اینه که اشکال کار و پیدا کنیم ، اینجا همه یه شکلیم ، قرار بود کلا قرمز نشیم که اصن راهمون نمی افتاد به کانون . 
دوم : درباره اون بحثی که مطرح شد ، اعلام وضعیت و اینا ؛ 
نمیدونم ، شاید دوستان راست بگن ، شاید من اشتباه میکنم ، ولی فعلا من همین جوری هفته ای یه بار اعلام میکنم .   ولی جای بحث داره باز (الان دیگه گذشته ازش پیش نمیکشمش دیگه)
سوم : 
جااااااااااان من دارین جدولو ؟! 
کی اوله ؟! 
نشنیدم ، بلند تر !! 
خخخخخخخخخ

شما به بنده لطف داری نوبادی عزیز
داداش شما نمی خوای اسمت رو عوض کنی؟
آخه معنی فارسیش یه جوریه ، نمی شه گفت.

اگر بخوای عوض کنی‌ ، پیشنهاد داریم ما.

محسن جان
منتظرم که همین روزا ، با انرژی و امید و انگیزه بیای و بگی که می خوای دوباره شروع کنی.
سعی کن از فرصت های کانونی بیشتر استفاده کنی.
شاید تاپیک تجربیات ، شاید تاپیک های دیگه.

من می دونم ، خودت هم می دونی که این هفته و هفته های دیگه ،‌ وسوسه بازم پیش می آد.
اما مطمئن هستم که اگر از اولش محکم جلوش بایستی ، قدرت نمی گیره.

یا علی بگو داداش و بلند شو

بچه ها من هفته ی قرمزی و داشتم شاید یه مدت نیام کانون ولی این به معنی انصرافم نیست تعداد روزای پاکم بیشتر شد حتما می یام

به نام خدا


خوب اس که در زندگی به این نکات بیشتر توجه کنیم که:

?دخالت در زندگی دیگران "کنجاوی" نیست، 
اسمش "فضولیه" .

?تندگویی و قضاوت در مورد دیگران "انتقاد" نیست، 
اسمش "توهینه"

?هر کار یا حرفی که در آخرش بگی "شوخی کردم" شوخی نیست جانم، 
حمله به شخصیت اون فرد هست 

?بازی با احساسات مردم و سرکارشون گذاشتن "زرنگی" نیست 
اسمش "بی وجدانیه" 

?خراب کردن یه نفر توی "جمع" جوک نیست 
اسمش "کمبوده"

(1396 مرداد 11، 16:53)hosseinr نوشته است: [ -> ]بچه ها من هفته ی قرمزی و داشتم شاید یه مدت نیام کانون ولی این به معنی انصرافم نیست تعداد روزای پاکم بیشتر شد حتما می یام

حسین عزیز. کانون برای همینه که ما خودمون رو از این وضع دربیاریم دیگه. این که نیای کانون به این دلیل(بهونه) که میخای روزای پاکیت زیاد شه بعد بیای، میدونم از روی شرمندگیه ولی کارساز نیس.به قول طاهر اگه هممون قرار باشه روزای خوبمون رو بیایم کانون، پس واسه چی اصن اینجاییم؟
کانون جای این نیس که هرکی خراب کرد یا از خودش راضی نبود، بگه نمیام تا درست شم.
اگر قراره درست شیم، همینجا درست میشیم. اگر قراره درست نشیم، هیچ جا و به هیچ روشِ دیگه ای درست بشو نیستیم.

(1396 مرداد 10، 22:07)یه روز سخت نوشته است: [ -> ]خب تو این فرصت  کوتاه میخوام در مورد دوتا موضوع باهاتون صحبت کنم اولیش مربوط میشه تربیت بچه هامون  
موضوع دوم هم در مورد پزشکای عزیز کشورمون که اگه بشه اسمشونا دکتر گذاشت 

سلام بر مجید
اولا ممنون از اینکه افکارت رو با ما در میان گذاشتی
دوما باهات کاملا موافقم منم در سنین خرد سالی عین تو بچگی نکردم 
و این بخش زیادیش بر میگرده به خانواده که برای تربیت ما وقت نگذاشتن

و سوما فقط پزشکا این طور نیستن
هر صنفی رو نگاه کنی این مشکل هست
پزشکان از فضا نیومدن و از بین ما هستن
بنابراین اگه اونا در عمل به وظیفه شون کوتاهی میکنن
این باید هشداری باشه برای ما که چطور شد جامعه ما به این سمت رفت...

(1396 مرداد 10، 22:18)Naser_paki نوشته است: [ -> ]سلام به همگش دوستان گلم   
امیدوارم که حال همگی دوستان خوب باشه و اوضاع بر وفق مراد 

دوستان من تازه واردم و بی اطلاع از خیلی چیزا   
ممنون میشم اگه منو راهنمایی کنید و در مورد ختم صلوات و اعلام وضعیت هفتگی و گروه بندی و  ... توضیح بدن 

سلام و درود بر ناصر عزیز
این پیام قبلا توسط عاشق جواب داده شده و من فقط برای عرض سلام نقل قولش کردم
ارادت داریم 

(1396 مرداد 10، 23:00)engineer نوشته است: [ -> ]سلام خداروشکر اوضاع خوبه
یه روز باید برم برای کارم بازاریابی کنم، ولی نمیدونم چرا هی عقب می ندازم.
کسی تاحالا اینجا در مورد کارش بازاریابی کرده؟ نتیجش چی بوده؟ 
نمیدونم چرا حس می کنم نمیشه 

سلام بر مهندس عزیز
اول از همه تبریک میگم اول شدن گروه مون در هفته دوم رو 
خیلی عالی بود همین جوری باید عالی باشیم... این هفته با هشت امتیاز 

در مورد سوالت:
حقیقتش من تا حالا بازار یابی نکردم
ولی یک جمله ای هست از حضرت علی که خیلی درس اموز هست.
راجع به کاری که میخوایم بکنیم ولی قبل از انجام اون میترسیم و نگرانیم در اینده چه اتفاقی میخواد بیفته
آیا به نتیجه می رسیم یا نه؟

حضرت میفرماید: هرگاه از انجام كارى ترس داشتى، خود را يكباره در آن كار وارد كن، زيرا [ناراحتى ترس و] حذر داشتن سخت تر از انجام آن كار است.

اینم شرح این جمله:
و براستى نفوس انسانى در موردى كه احتمال ناروايى را مى دهد كاملا تحت تأثير قرار مى گيرد 
و راجع به چگونگى دفع و خلاصى از آن، سخت به انديشه مى افتد، 
و اين خود به مراتب دشوارتر از درگيرى با آن مورد است، 
چون مدت ترس در آنجا طولانى است، 
و اين ترس با انتظار ترس شديدتر مى گردد.
 

اگر گيتيت كارى پيش آورد كه فكرت در هم مغشوش از آن كرد

بچشمت بود كارى سخت و دشوار وز آن سختى دل و جانت در آزار

سزد آن ترس و بيم از دل گذارى بهمّت روى در انجامش آرى

در آن از روى عزم آرى چو اقدام شود طى ترس و كار آيد بانجام

همان امرى كه مى بودت چنان كوه وز آنت در درون انبوه اندوه

به آسانىّ و نيكوئى سرآيد وز آن خار پريشانى بر آيد


در این جور مواقع بهتره انسان بجای فکر کردن طولانی و چیدن سناریو های مختلف دست به انجام کار بزنه 

خیلی طولانی گفتم ولی به نظرم برای همه مون حتی خود من این نکات قابل استفاده بود
پیشنهادم به تو اینه همون وقتی که تصمیم گرفتی کاری انجام بدی در لحظه اقدام کن
ان شالله نتایج مثبت کار رو حتما خواهی دید

(1396 مرداد 10، 23:07)drift نوشته است: [ -> ]سلام ۱۵ صلات برای یه روز سخت عزیز،با آرزوی بهبودی کامل   
و سلام به همه رهروانی ها،من که حالم خیلی خوبه،امیدوارم شما هم خوب باشین،
نمیدونم چرا مال دنیا اصلا به چشمم نمیاد،اصلاً حس دلبستگی به وسایلدنیا رو ندارم،برام فرقی نداره پورشه زیر پام باشه یا پژو،فقط امن باشه و باهاش از جایی به جایی برم،فرقی نداره شلوار و لباس آنچنانی باشه،فقط اینکه لباس و شلوار معمولی ولی تمیز و مرتب باشه برام بسه،فقط دوست دارم درآمدم خیلی زیاد باشه،نه واسه صفرهای حساب بانکیم فقط بتونم کمکی به بقیه کنم،
امروز یک نفر از مراسم عروسی صحبت میکرد که رفته و ماشین عروس فلان بوده،فلان باغ بوده،پدر داماد بهش فلان چیز کادو داده،هیچی اونقدر به چشمم نمیاد که بهش حسرت بخورم،حس میکنم اینطوری زندگی راحتی دارم،
من دریف از گروه تلاش و توکل هر روز با توکل به خدا تلاش میکنم تا به بهترین جاها برسم ولی به شرطی که همیشه به فکر هم نوع خودم باشم.

دریفت عزیز به حالی که داری غبطه خوردم

هزار جان گرامی فدای اهل نظر
که مال منصب دنیا به هیچ نشمارند  

........

این شعر از سعدی تقدیم نگاه تو

(1396 مرداد 11، 4:40)mohsennia نوشته است: [ -> ]سلام من هفته سوم هم قرمز شدم شرمنده من همینجا انصراف میدم از ادامه مسابقات خیلی باید رو خودم کار کنم تا اوضاع درست بشه نمیدونم چرا با اینکه هدفم معلومه تلاش نمیکنم براش شاید از شکست میترسم... یه مدت شاید کانون نیام  شرمنده همگروهیا و بقیه بچه های کانون حلال کنید.

محسن گرامی اون چیزی که من میخواستم بگم رضا کی وای گفت
و در ادامه nobody  و صبور و عاشق هم افزون ترش رو گفتند
و نیازی به تکرار نیس
امیدوارم در تصمیمی که گرفتی تجدید نظر کنی
اینجا و این فرصت بهترین ابزاری هست که در اختیار ما هست
از خودت دریغش نکن

(1396 مرداد 11، 14:57)sabour نوشته است: [ -> ]سلام همگی ، 

سوم : 
جااااااااااان من دارین جدولو ؟!   
کی اوله ؟!   
نشنیدم ، بلند تر !!   
خخخخخخخخخ

سلاااام بر صبور
آقا اولا تبریک میگم اول شدن مون رو
امیدوارم همین طوری تا آخر عالی ادامه بدیم
و امااااااااااااا بعد
گروه پااااااااااااااااااکان همــــــــــــــــــــــــــــــدل    
یه دست مرتب و جانانه به افتخار این گروه   

(1396 مرداد 11، 13:56)nobody31 نوشته است: [ -> ]سلام
 خوبید بچه ها ؟ من که خیلی خوبم   ، دارم میرم به استقبال پایان ده روز پاکی در ایام مبارک دهه کرامت    
--------------------------

سلاااام داداش عزیزم 
آقاااا این اسمی که انتخاب کردی همین اول کاری یه فکری براش بکن
 چون اینجوری اصلن آب مون تو یه جوب نمیره
ما الان تکلیف مون معلوم نیست چی صدات کنیم 
و اما بعد بسیار خوشحال شدم از حال خوبت
امیدوارم همین طوری عالی ادامه بدی

(1396 مرداد 11، 16:53)hosseinr نوشته است: [ -> ]بچه ها من هفته ی قرمزی و داشتم  شاید یه مدت نیام کانون ولی این به معنی انصرافم نیست تعداد روزای پاکم بیشتر شد حتما می یام

نه دیگه نشد حسین
با یه هفته قرمز شدن اگه بخوای بذاری بری که کار جلو نمیره
همه حرفایی که بچه ها برای محسن گفتن شما هم بخون
و
از فرصتی که اینجا فراهم شده استفاده کن بیرون از اینجا خبری نیست

(1396 مرداد 11، 18:04)ما می توانیم91 نوشته است: [ -> ]به نام خدا


خوب اس که در زندگی به این نکات بیشتر توجه کنیم که:

?دخالت در زندگی دیگران "کنجاوی" نیست، 
اسمش "فضولیه" .

?تندگویی و قضاوت در مورد دیگران "انتقاد" نیست، 
اسمش "توهینه"

?هر کار یا حرفی که در آخرش بگی "شوخی کردم" شوخی نیست جانم، 
حمله به شخصیت اون فرد هست 

?بازی با احساسات مردم و سرکارشون گذاشتن "زرنگی" نیست 
اسمش "بی وجدانیه" 

?خراب کردن یه نفر توی "جمع" جوک نیست 
اسمش "کمبوده"

نمیدونم چی شده داداش میتوانم عزیز
فقط امیدوارم عملکرد ما در مدیریت باعث گذاشتن همچین پیامی نشده باشه
چون در تیم ما هیچ کسی اهل دخالت و قضاوت در زندگی شخضی دیگران نیست
و ما کسی رو به تمسخر نمیگیریم 
و هر چه که هست از سر صداقت و مهر و محبت و دوستی هست
دلمون میخواد همه درکنار هم بر درد مشترکی که داریم غلبه کنیم

برات آرزوی سلامتی، تندرسی روح و روان و جسم آرزو دارم
موفق باشی 

----------------
و با تشکر از محمد_93 ، رضاکی وای
بخاطر مشارکت در گروه

سلااااام به همه، خداروشکر پاک پاکم و همه چیز روبراهه

نقل قول: سلام خداروشکر اوضاع خوبه
یه روز باید برم برای کارم بازاریابی کنم، ولی نمیدونم چرا هی عقب می ندازم.
کسی تاحالا اینجا در مورد کارش بازاریابی کرده؟ نتیجش چی بوده؟
نمیدونم چرا حس می کنم نمیشه

یعنی بغیر از آقا صبور هیشکی دیگه بازاریابی نکرده؟
 و دیگه از بس گفتم مو دراورد زبونم که ما برای اعتبار و مدال نمیایم مسابقه،‌ که شما برای اینکه نتیجه هم گروهی هاتون خراب نشه انصراف میدین.   

نقل قول: جااااااااااان من دارین جدولو ؟! 

بعله بعله که داریم

نقل قول: کی اوله ؟! 

پاکان همدل

نقل قول: نشنیدم ، بلند تر !! 

پاااااکاااان هممددددددل   
------------------------------
من خودم از اون آدمام که سریالی میشم و نمیتونم به راحتی خودمو نجات بدم ولی همیشه با یه استارت میرم جلو.
خداروشکر اون دفعه با اینکه دو هفته اول قرمز بودم ادامه دادم و جرقه خورد و پاکی و روزای خوب الانمو مدیون این هستم که دور قبلی کم نیاوردم و ادامه دادم حتی با سختی
قصدم از خود تعریف کردن نیست، میخام بگم ادامه بدید به امید اون جرقه
 

من یه ماه دیگه میخوام دفترچه رو پست کنم برای خدمت مقدس سربازی
خیلی دوست دارم امریه بشم، ولی هیج آشنایی ندارم متاسفانه.
تو این مورد نمیدونین کجا امریه میکنن؟ رشتم الکترونیکه و مدرکم فوق دیپلم
از دوستان و رهروانیان عزیز تقاضا مندیم همکاری فرمایند وبه من حقیر بیشتر توجه کنن

(1396 مرداد 11، 22:17)engineer نوشته است: [ -> ]من یه ماه دیگه میخوام دفترچه رو پست کنم برای خدمت مقدس سربازی
خیلی دوست دارم امریه بشم، ولی هیج آشنایی ندارم متاسفانه.
تو این مورد نمیدونین کجا امریه میکنن؟ رشتم الکترونیکه و مدرکم فوق دیپلم
از دوستان و رهروانیان عزیز تقاضا مندیم همکاری فرمایند وبه من حقیر بیشتر توجه کنن

من بهت توجه نمودم
ولی تو توجه ننمودی

من امریه نفت هستم
ولی نمیتونم بهت کمکی بکنم
چون نفت با مدرک فوق دیپلم امریه نمیگیره
و بیشتر هم متعهد هست دانشجوهای دانشگاه خودش رو بگیره

الانم بازارش کلا کساده

و در مورد اینکه گفتی کجا ها امریه میگیرن با یه سرچ ساده به جوابت میرسی
من اینکارو برات کردم

 سازمان هایی که امریه می گیرند:

الف ) تقریبا کلیه وزارتخانه ها و سازمانها و ادارات زیر مجموعه شان

ب ) شهرداری ها و آتش نشانی

ج ) سازمان های دولتی زیر نظر وزارتخانه ها

د ) جهاد دانشگاهی

ه ) محیط زیست

۹ ) لیست وزارتخانه ها و سازمانها و ادارات زیر مجموعه آنها که امریه می گیرند:

۱ – سازمان میراث فرهنگی وگردشگری

۲ – سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی تهران

۳ – سازمان گسترش ونوسازی صنایع ایران

۴ – سازمان حفاظت محیط زیست

۵ – بهزیستی

۶ – سازمان آموزش فنی وحرفه ای کشور

۷ – سازمان بازرسی کل کشور

۸ – سازمان هواپیمایی کشوری

۹ – سازمان مدیرت و برنامه ریزی کشور

۱۰ – سازمان انرژی اتمی

۱۱ – سازمان ثبت اسناد واملاک کشور

۱۲ – وزارت جهاد کشاورزی

۱۳ – وزارت نیرو

۱۴ – وزارت صنایع ومعادن

۱۵ – وزارت نفت

۱۶ – وزارت مسکن و شهرسازی

۱۷ – وزارت کار و امور اجتماعی

۱۸ – وزارت اموزش وپرورش

۱۹ – موسسه استاندارد وتحقیقات صنعتی

۲۰ – دانشگاه صنعتی شریف/ دانشگاه تهرا ن /جهاد

۲۱ – بنیاد شهید انقلاب اسلامی

۲۲ – بنیاد مسکن انقلاب اسلامی

۲۳ – شهردار ی( بخش فرهنگی هنری )+ فرمانداری

۲۴ – سازمان زندانها و اقدامات تامینی

۲۵ – گمرک ها

۲۶ – سازمان نوسازی مدارس

۲۷ – نهاد ریاست جمهوری

۲۸ – سازمان جنگلها و مراتع

۲۹ – معاونت راهبردی ریاست جمهوری

و این نکته
بطور حضوری  به سازمانها مراجعه کنید ( اگه تهران هستید به سازمان مادر و اگه شهرستانید به سازمان موجود در استان) 
و بپرسید برای چه ماهی سهمیه امریه دارن ( از بخش کارگزینی یا نیروی انسانی)

این دو موردی که پر رنگ کردم از بچه های دوران هم خدمتی گرفته بودن
سری بزن شاید فرجی شد

اقا طاهر سرگروه عزیز ممنونم ازت که زحمت کشیدی
 بدون پارتی هم میگیرن؟ بعدم من رشتم الکترونیکه به اکثر این مراکز اصلا نمیخوروم

سلام
مثل اینکه اسم کاربری من خیلی بر وفق مراد دوستان نیست و تا حالا چند نفر گفتند یه چیزی بذار که بتونیم راحت صدات بزنیم ...
پیشنهادم اینه که اگه با «هیچکس» راحت اید ، بگید «هیچکس»
و همینطور روزبه جان ، منو «نوید» صدا میزنه و میگه به nobody هم میاد  ، شما هم اگه دوست دارید «نوید» صدام کنید ...
خلاصه هر جور راحت ترید ، برای من فرقی نداره

نقل قول: تو این فرصت  کوتاه میخوام در مورد دوتا موضوع باهاتون صحبت کنم اولیش مربوط میشه تربیت بچه هامون من این طوری بزرگ شدم که دوره ای که باید بچه گی میکردم نکردم و الانم که باید احساس ادمای بزگتر داشته باشم الان دارم بچه گی میکنم یه جورایی دچار بحران هویت شدم که ناشی از عدم درست پشتیبانی و والدینمم اگه شما ها باشین بچه ها تونا چطوری بزرگ میکنین مثل من ؟یعنی نمیزارین تو دوران بچگی شیطونی بکنن یا برعکس

۱۴ صلوات به نیت یه روز سخت عزیز
من فکر می کنم ، باید تعادل رو رعایت کرد. یعنی نباید از دو ور پشتبوم افتاد.
از طرفی هم شنیدم که می گن باید گذاشت بچه ۷ سال اول رو هر طور می خواد باشه ، بعدش حالا باید بهش امر و نهی کرد.
ولی خب تربیت بچه ها کار ساده ای نیست. گاهی یه جمله ی پدر و مادر تاثیر غیر قابل باوری روی فرزند می ذاره.
باید بپذیریم که پدر و مادر ما هم مثل ما انسان هستند و خیلی نقص ها و اشتباهات دارن.
همون طور که ما اشتباه می کنیم ، اون ها هم اشتباه می کنند.

اما مطمئنا زحمتی که برای به دنیا آوردن و رشد ما کشیدن و از خودگذشتگی هاشون برای ما ، خیلی خیلی بیشتر از کار های اشتباهشون در قبال ماست.

(1396 مرداد 11، 23:40)nobody31 نوشته است: [ -> ]سلام
مثل اینکه اسم کاربری من خیلی بر وفق مراد دوستان نیست و تا حالا چند نفر گفتند یه چیزی بذار که بتونیم راحت صدات بزنیم ...
پیشنهادم اینه که اگه با «هیچکس» راحت اید ، بگید «هیچکس»
و همینطور روزبه جان ، منو «نوید» صدا میزنه و میگه به nobody هم میاد  ، شما هم اگه دوست دارید «نوید» صدام کنید ...
خلاصه هر جور راحت ترید ، برای من فرقی نداره

من نوید رو ترجیح می دم.  
.....................

امروز به تمام کار هایی که می خواستم انجام بدم رسیدم.  
و این رو مدیوم برنامه ریزی درست هستم.
برنامه ریزی باید متناسب با واقعیات باشه ، نه آرزو هامون.  
ما به تفریح هم نیاز داریم ، مهمه که توی برنامه برای تفریح هم فکری کرده باشیم.
احساس خیلی خوبی داره وقتی که برنامه ات رو به سرانجام می رسونی.

(1396 مرداد 10، 22:07)یه روز سخت نوشته است: [ -> ]خب سلام به همه ی عزیزان گرامی مخصوصا هم گروهیای خودم در گروه کولاک 
تو این فرصت  کوتاه میخوام در مورد دوتا موضوع باهاتون صحبت کنم اولیش مربوط میشه تربیت بچه هامون من این طوری بزرگ شدم که دوره ای که باید بچه گی میکردم نکردم و الانم که باید احساس ادمای بزگتر داشته باشم الان دارم بچه گی میکنم یه جورایی دچار بحران هویت شدم که ناشی از عدم درست پشتیبانی و والدینمم اگه شما ها باشین بچه ها تونا چطوری بزرگ میکنین مثل من ؟یعنی نمیزارین تو دوران بچگی شیطونی بکنن یا برعکس 

با ارزوی موفیقت برای همه ی شما بزرگواران

بنظر من هر چیزی اولش خیلی مهمه که چجوری شروعش کنیم. فرض کنیم یه کلاس ساز ثبت نام کردیم و شروع میکنیم ساز یاد گرفتن. استادمون منتها نوع گرفتن ساز، نت خوانی و... رو درست آموزش نمیده. 
طبعا هنرجویی که زیر دست این استاد رشد میکنه، حتی اگه بتونه نوازنده هم بشه، نوازنده ی قهاری نمیشه چون از اول اشتباه رشد کرده.
برای تربیت بچه که به نظر من حساس ترین چالش والدین محسوب میشه،یکی دوران کودکی و یکی دوران نوجوانی نقشای حیاتی ای دارن توی شکل گیری شخصیت فرزند
بنظر من توی کودکی،باید علاوه بر اینکه به بچه آزادی داده بشه تا شیطونی، بازی یا کارای مقتضی سن خودش رو بکنه، باید پدر و مادر یه نیم نگاهم به آینده ورشد شخصیتی بچه داشته باشن و ازش مسئولیتایی بخوان مثلا نون گرفتن یا خرید سوپرمارکت. 
اینا تمرین هست برای شروع رشد شخصیتی. خیلی کارای دیگه میشه کرد مثه کشف استعداد بچه و تلاش برای رشد اون استعداد. 
در کل، بچه ای که از کودکی با اعتماد به نفس بار بیاد، توی زندگیش هدف دار میشه و ناخودآگاه این نیم نگاه به آینده رو کسب میکنه