عاشق / هفته ی دوم / تلاش و توکل / قرمز
ارزیابی : خیلی شرمنده ی همگروهی هام شدم.
مخصوصا روزبه که قرار گذاشته بودیم این دوره کل هفته ها رو پاک باشیم.
راستش ، سه هفته بود که وسوسه ها شروع شده بود و من هم در انبوه کار های نکرده ،
فرصت نداشتم که خوب به خودم برسم. شاید هم داشتم و تنبلی کردم.
ولی این چند روز آخر خیلی فشار روم زیاد بود.
روز آخر از ظهرش فهمیدم که امشب دیگه شب آخره.
هر کاری به ذهنم رسید انجام دادم. دستم و صورتم رو آب سرد زدم ، قرآن خوندم. امام حسین رو صدا زدم.
اومدم اهداف ترک خودم و بچه ها رو خوندم. توی کانون گشتم. درس رو سبک تر کردم. شبش رفتم بستنی خوردم.
اما یه احساسی مثل خلا روحی ، یه احساسی مثل بی ارزشی ، مثل گناه کار بودن داشتم. هیچ جوره هم خوب نمی شدم.
آخرش گفتم که بدون فیلم ، فقط یک بار. اما خب ادامه پیدا کرد.
برای هفته آینده هم ارزیابی این دوره از مسابقات برای خودم که ببینم چه کردم که تونستم این مقدار پاکی رو حفظ کنم و چه جاهایی رو خطا کردم.
ولی علی الحساب یه تفکر اشتباهی که داشتم این بود که ، فرض کنید من کلی این در و اون در زده ام
درس خونده ام ، کار کرده ام و ... هم خسته شده ام و هم هوشیاریم کم شده ، هم اراده ام.
خب اگر استراحت کنم ، خستگیم برطرف می شه
اما آیا هوشیاریم هم برمیگرده ؟ اراده ام هم برمیگرده با استراحت کردن؟ نه!
بچه ها برای افزایش هوشیاری و اراده چه کار هایی باید انجام بدیم؟
کلا برای دور بعدی باید این موارد رو بیشتر نگاه کنم.
- نماز رو خیلی جدی تر بگیرم. پیشرفتم خیلی مورچه وار کنده
- کنترل غذا ، خیلی زیاد می خورم و البته هر چی رو می خورم. آجیل خوری
- کنترل نگاه و ذهن باید داشته باشم
- کنترل نت
(1396 شهريور 3، 10:42)Mr Degaresh نوشته است: [ -> ]سلام
مثل اینکه زمان از خود گفتن منم اومده تا دوستان لطف کنن و صلوات هایی رو برام بفرستن.
خوب از کجا بگم....
داستان زیاده و فراز و نشیب فراوان...
به خاطر کار و زندگی از خوندن دکترا انصراف دادم و الان مشغولم تو یه شرکت خودرویی...خدارو شکر خوبه و راضیم از اینکه کار مرتبط با تحصیلم نصیبم شده....ولی یه مقدار بحث مالی و جمع کردن زندگی و مهیا نیودن شرایط ازدواج اذیتم میکنه....ولی هدفم اینه تو این کار پیشرفت کنم و وظایفم رو به خوبی انجام بدم و بتونم مفید و موثر باشم. دوست دارم تو مسیر زندگی رو جوری برم که از من اثر و نام نیک باقی بمونه...
این هفته استرسم زیاد بود به خاطر یه سری منفی نگری.....که نهایتا خراب شد.....
با کمک شما میخوام دوباره شروع کنم.....ایشالا همه مون به جایی برسیم که این داستان که طبعی ترین نیاز بشره باعث آزارمون نشه و بتونیم به راحتی تحت کنترل بگیریمش....
ممنون از همگی
یا حق
۱۴ صلوات برای مستر دگر عزیز