بچه ها یه ویدیو هست این لینکی که گذاشتم. حتما دانلود کنین و با هندزفری ببینید. فقط صداس و هیچ کلامی توش نی. اگه گوش دادین، خوشحال میشم حستون یا نظرتون رو بگید
ویدیو
آدمای زنده به گل و محبت نیاز دارن ومرده ها به فاتحه!
ولی ما گاهی برعکس عمل میکنیم!
به مرده ها سر میزنیم و گل میبریم براشون،
ولی راحت فاتحه زندگی بعضیارو میخونیم !
گاهی فرصت باهم بودن کمتر از عمر شکوفه هاست!
بیائیم ساده ترین چیزها رو از هم دریغ نکنیم.
سلام به همه
این هفته زرد شدم دوباره ! ولی امیدوارم بتونم شهریور سبزی داشته باشم
ارزیابی هفته ای که گذشت (جلوی هر کدوم داخل پرانتز از ده به خودم نمره میدم) :
* مراقبت بیشتر بر کنترل نگاه و ان شا الله امتیاز کامل مسابقه کنترل این هفته (8)
* مراقبت کامل بر اول وقت خوندن نماز ها (و حفظ هر از گاهی نماز جماعت) (7)
* ادامه ی مطالعه ی روزانه یک ساعت زبان و شروع دور جدید واژگان تخصصی (10)
* اتمام listen & type سه جلسه پایانی دور اول مدنظرم (8)
* ادامه ی مسیر برای افزایش روزهای ترک زرد
* تعیین تکلیف نسبی مختصات منابع مختلف زبانی پروژه ام و به جلو بردن اون در هر شرایطی که لازمه (0)
* پیشرفت بیشتر در برنامه ورزشی و شروع اش (5)
خب از این هفته به بعد ، سبک ام در میزان تقسیم وقت برای پروژه ها رو تغییر میدم و بیشتر به اولویت ها توجه می کنم ، سعی میکنم برای هر روزم با توجه به برنامه هفتگی ام از نو برنامه بریزم و با هوشیاری تمام نسبت به اهداف کوتاه مدتی که اینجا می نویسم ، به جلو حرکت کنم . میخوام یه خورده شنگول تر ادامه بدم و از حالت فرورفتگی در خودم خارج بشم ... این شاید به ترک کمک شایانی بکنه ... ورزش و ارتباط گیری ها و افزایش شوخی با اطرافیان رو به عنوان ابزارهایی برای بیرون اومدن از لاک خودم و درگیر بقیه شدن مدنظر دارم. چون تابستون داره تموم میشه ، استرسم به خاطر کارهای عقب مونده داره افزایش پیدا می کنه ، سعی میکنم از این تهدید برای افزایش تمرکز و هوشیاری به عنوان یه فرصت استفاده کنم. بچه ها هوامو داشته باشید و برام دعا کنید ... ببینیم چی میشه
برنامه هفته پیش رو به ترتیب اولویت (تقریبا همون قبلی است):
* ادامه ی تمرکز برای یک شهریور پاک
* مراقبت بیشتر بر کنترل نگاه و ان شا الله امتیاز کامل مسابقه کنترل این هفته
* مراقبت کامل بر اول وقت خوندن نماز ها (و حفظ هر از گاهی نماز جماعت)
* شروع رسمی برنامه ام برای ورزش
* شروع دوباره پروژه و برنامه ریزی برای پیش بردش در شهریور
* ادامه ی مطالعه ی روزانه یک ساعت زبان به ویژه واژگان تخصصی
* اتمام listen & type دو جلسه 12 و 13
خب mr degaresh عزیز زودتر از همه خودش اومد به میدون ... بچه ها هواشو داشته باشید ...
14 تا صلوات برای تو دوست خوب و نسبتا کم حرف
با ذکر ۱۵ صلوات برای مستردگرش میریم ه شروع اعلام وضعیت:
دریفت ز گروه تلاش و توکل /هفته ؟ / سبز خدارشکر
خب این هفته برنامه حضور قلب حین نماز داشتم که تا حدودی تونستم این کارو انجام بدم،
برای هفته بعد هم همین برنامه ر پیگیری میکنم انشاالله
گاهی حین مشغله های روز که درگیر میشم ، این تفکر که از اصل زندگی غافل نشم کمی آرومم میکنه.
راستی برای خیلی عجیبه که پول حلال هیچوقت از بین نمیره ، شما هم همچین تجربه ای داشتین؟؟
از فردا تا بیست روز اینده خونه تنهام.....
روی کامپیوتر یه سری مزخرفات داشتم که حذفشون کردم اما برگردوندنش برام مثل اب خوردنه......
فقط باید مراقب خودم باشم که خطا نکنم....
.....
(1396 شهريور 5، 23:32)دکتر آرش! نوشته است: [ -> ]از فردا تا بیست روز اینده خونه تنهام.....
روی کامپیوتر یه سری مزخرفات داشتم که حذفشون کردم اما برگردوندنش برام مثل اب خوردنه......
فقط باید مراقب خودم باشم که خطا نکنم....
.....
تنهایی خیلی هم خوبه. بهش عادت می کنی.
این که آدم تنها می شه خیلی زمان زیاد می آره. سعی کن خودتو با کار های روزمره سرگرم کنی.
ظرف شستن و لباس شستن ، خرید و غذا درست کردن و ...
وقت استراحت و ورزش و ... رو هم در نظر بگیر توی برنامه ریزیت.
موفق باشی
نقل قول: راستی برای خیلی عجیبه که پول حلال هیچوقت از بین نمیره ، شما هم همچین تجربه ای داشتین؟؟
قبول دارم این حرفت رو داداش.
یه چیز دیگه هم هست ، این که از هر دستی بدی از همون دست می گیری. این رو من بهش رسیدم.
(1396 شهريور 3، 23:19)rezaKy نوشته است: [ -> ]بچه ها یه ویدیو هست این لینکی که گذاشتم. حتما دانلود کنین و با هندزفری ببینید. فقط صداس و هیچ کلامی توش نی. اگه گوش دادین، خوشحال میشم حستون یا نظرتون رو بگید
ویدیو
چی بود این داداش؟ نه آهنگ بود نه چیزی.
صدای چی بود؟
...............
۱۴ صلوات برای محسنیا عزیز.
ان شاء الله که حالش بهتر بشه.
عاشق جون این ویدیوهه که گذاشتم صداهاییه که از فضا ضبط شده. خیلی بهتر میشه اگه با هندزفری گوش بدی. صدای عجیبیه و یه وهم خاصی همراه داره
14 تا صلوات برای محسن عزیزم، همگروهیِ مسابقه گروهی دوره قبل(دوره سی ام) امیدوارم توی زندگیش رضایت خدا رو اصل قرار بده، و خدا به خودش و خانواده ش سلامتی بده
سلام بچه ها
حال خوبی ندارم و به کمک شماها احتیاج دارم ...
من یه وضعیتی برام پیش میاد حین ترک ، میخوام ببینم شماها هم اینطوری هستین و اینکه ببینم تجربیات و شناخت شماها از این حالت چیه ؟
بعد چند روز از شروع ترک ، مثلا شاید چهار پنج روز ، یه حسی منو میگیره ... یه حالت فراگیر ... یه جوری میشم ... یه جور خلأ و فقدان در خودم احساس میکنم ، انگار یه چیزی کم دارم ...شاید این حالت به خاطر حالت اعتیادوار این قضیه است ... (مثل یه معتاد که خمار میشه بعد چند وقت) نمی دونم شایدم من اشتباه میکنم ... شما کمک کنید ...
این حالت خلأ برام مهمه ... چون بعد از شروع ترک با اولین چیزی که مواجه میشم ، همین حالت هستش ...و بعد از حاکم شدن این حالت بر من ... آروم آروم اون خلأ و نیاز ایجاد شده ، منو به سمت پر کردن و برطرف کردن اش پیش میبره ...خب بعد من با یه شیب ملایم میرم به سمت تحریک شدن روز افزون و تا خود سقوط پیش میرم ... این بازه ی حرکت به سمت رفع اون نیاز و رفع اون حالت که برام مبهمه ... نمی دونم اسمش رو بذارم خلأ عاطفی یا یه چیز دیگه است ...و بعدش لغزش تا موقع سقوط بسته به مقاومتم ممکنه چند وقت طول بکشه ... ولی بالاخره شکست حتمی است.
خب من بعد این همه مدت درگیر بودن ، تا الان تونستم این سیکل رو بدین ترتیب بفهمم و آنالیزش کنم ... فک میکنم جایی که برام مبهمه و باید بیشتر نسبت بهش آگاهی پیدا کنم تا بتونم باهاش مقابله کنم ... همون حالت و وضعیتی هست که بعد چند روز یه جوری بی حوصله میشم ، حال هیچی رو ندارم و دنبال پرکردن یه جای خالی هستم که نمی دونم چیه ... اگه بتونم یه کاری کنم که هیچ وقت این وضعیت پیش نیاد ، فک کنم همه چی حل بشه ...
دوس دارم باتجربه ها کمکم کنند و بهم بگند که اونام همچین چیزی رو احساس کردند و علت رخ دادن اش چیه و چ جوری باهاش مقابله می کنند ؟
ممنونم ازتون
(1396 شهريور 6، 9:10)nobody31 نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها
حال خوبی ندارم و به کمک شماها احتیاج دارم ...
من یه وضعیتی برام پیش میاد حین ترک ، میخوام ببینم شماها هم اینطوری هستین و اینکه ببینم تجربیات و شناخت شماها از این حالت چیه ؟
بعد چند روز از شروع ترک ، مثلا شاید چهار پنج روز ، یه حسی منو میگیره ... یه حالت فراگیر ... یه جوری میشم ... یه جور خلأ و فقدان در خودم احساس میکنم ، انگار یه چیزی کم دارم ...شاید این حالت به خاطر حالت اعتیادوار این قضیه است ... (مثل یه معتاد که خمار میشه بعد چند وقت) نمی دونم شایدم من اشتباه میکنم ... شما کمک کنید ...
خب فک نکنم کسی اینجا باشه که روزای اول ترک یه حس نیاز و کشش شدید پیدا نکنه و به اصطلاح خماری سراغش نیومده باشه. همه این حالت رو تجربه کردیم. حالا من سوالم اینه که روزهات صرف چه فعالیتایی میشه؟ سرکار میری؟ ورزش میری؟ کلاسی داری؟ چطوریه برنامه روزانه ت؟ چون روزای اول ترک همیشه سخت ترین روزاس و باید با هرچیزی که دم دست آدم میاد پر بشه
علی جان. آقا من میگم باید برای ترک، بری بیرون. یادمه گفتی کنکوری هستی درسته؟ برو کتابخونه 7-8 ساعت اونجا درس بخون و اگه ورزش خاصی نمیکنی، حتما به سرعت دویدن توی پارک رو شروع کن. مغزتو مشغول نگه دار و توی مسابقات کنترل نگاه و ذهن شرکت کن. هر وقت که خودت از تلاشت راضی باشی، نتیجه ش هم راضیت میکنه. ولی اگه حس کنی کم کاری کردی اونموقع دلسرد میشی و پشت سر هم میشکنی
راسی بچه ها بیاین یه تاپیکِ زیرخاکی پیدا کردم. تاپیکِ
Engilish mingilish میتونیم اونجا مهارتهای زبانمون رو به رخ بکشیم و کلی لغت و اصطلاح یادِ هم بدیم و حتی راجب یه موضوع بحث کنیم
(1396 شهريور 6، 9:10)nobody31 نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها
حال خوبی ندارم و به کمک شماها احتیاج دارم ...
من یه وضعیتی برام پیش میاد حین ترک ، میخوام ببینم شماها هم اینطوری هستین و اینکه ببینم تجربیات و شناخت شماها از این حالت چیه ؟
بعد چند روز از شروع ترک ، مثلا شاید چهار پنج روز ، یه حسی منو میگیره ... یه حالت فراگیر ... یه جوری میشم ... یه جور خلأ و فقدان در خودم احساس میکنم ، انگار یه چیزی کم دارم ...شاید این حالت به خاطر حالت اعتیادوار این قضیه است ... (مثل یه معتاد که خمار میشه بعد چند وقت) نمی دونم شایدم من اشتباه میکنم ... شما کمک کنید ...
این حالت خلأ برام مهمه ... چون بعد از شروع ترک با اولین چیزی که مواجه میشم ، همین حالت هستش ...و بعد از حاکم شدن این حالت بر من ... آروم آروم اون خلأ و نیاز ایجاد شده ، منو به سمت پر کردن و برطرف کردن اش پیش میبره ...خب بعد من با یه شیب ملایم میرم به سمت تحریک شدن روز افزون و تا خود سقوط پیش میرم ... این بازه ی حرکت به سمت رفع اون نیاز و رفع اون حالت که برام مبهمه ... نمی دونم اسمش رو بذارم خلأ عاطفی یا یه چیز دیگه است ...و بعدش لغزش تا موقع سقوط بسته به مقاومتم ممکنه چند وقت طول بکشه ... ولی بالاخره شکست حتمی است.
خب من بعد این همه مدت درگیر بودن ، تا الان تونستم این سیکل رو بدین ترتیب بفهمم و آنالیزش کنم ... فک میکنم جایی که برام مبهمه و باید بیشتر نسبت بهش آگاهی پیدا کنم تا بتونم باهاش مقابله کنم ... همون حالت و وضعیتی هست که بعد چند روز یه جوری بی حوصله میشم ، حال هیچی رو ندارم و دنبال پرکردن یه جای خالی هستم که نمی دونم چیه ... اگه بتونم یه کاری کنم که هیچ وقت این وضعیت پیش نیاد ، فک کنم همه چی حل بشه ...
دوس دارم باتجربه ها کمکم کنند و بهم بگند که اونام همچین چیزی رو احساس کردند و علت رخ دادن اش چیه و چ جوری باهاش مقابله می کنند ؟
ممنونم ازتون
اینقدر این حست به من نزدیکه که کامل درکش میکنم... بعضی وقتا فکر میکنم افسرده ام بی حال و بی حوصله
نمیدونم شاید هم واسه تو هم من دلیلش چیز دیگه ای غیر از خ.ا باشه مثلا ناراحتی هایی که توی زندگیمون پیش میاد
(1396 شهريور 6، 12:33)aliunknown نوشته است: [ -> ]
بعد از چند تا شکست تونستید این کوفت رو کنار بزارید ؟
میخوام ببینم فقط منم که اینطوری شدم و وضعیتم داغونه یا شما هم اینطوری بودید ... ؟
دیگه خسته شدم از این همه شکست تو روزای بالا
فکر کنم اِن بار :(
ولی بیخیالش هرچقدرم باشه مشخصه کار درست چیه و باید انجامش داد