کانون

(1396 شهريور 23، 14:54)آرمین نوشته است: [ -> ]سلام شازده جان
تو این صفحات اجتماعی کار واجب و خاصی انجام میدی؟ نمیشه چند هفته بسته باشه؟
اگه واقعا مورد تو این باشه راهکارش ساده هست.
اینکه آدم بدونه نقطه ضعفش چیه، موجب میشه هوشیار باشه. دفعه بعدی تا می خواد یه ذره پاش سر بخوره، یادش بیافته دفعه های قبل چه کرده و نتیجه اش چی بوده. اجازه نمی دونه دوباره سرش کلاه بره.
لطفا تو ارزیابی و برنامه ی هر هفته ات وضعیت استفاده از شبکه های اجتماعی تو اون هفته رو هم بنویس.
الان یعنی اگه جناب شازده تو این 5 6 هفته پیش رو مراقبت 
چشمیمش رو انجام بده، هیچ اتفاق بدی نمی افته؟ درسته؟
امیدوارم و دعا می کنم که همین طور باشه.  

(1396 شهريور 24، 17:51)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]سلام

عاشق هستم ، اهل تهرانم ، روزگارم بد نیست.

پاک پاک ، سبز سبز ، زندگی جاریست ، مثل رود

عاشق فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) / هفته ی اول به خاطر حسین / سبز

خوش حالم که این هفته سبز بودم. از این لحاظ زیاد دچار مشکل نبودم.
چهارشنبه تصمیم گرفته بودم که بعد از یک هفته ی سخت کاری تفریح کنم. برنامه ریخته بودم.
اما چشمتون روز بد نبینه. چهارشنبه شد بدترین روز عمرم.
اما من ناامید نمی شم.  
کلی چیز همون چهارشنبه یاد گرفتم. این که واقعا تفریح و استراحت یعنی چی.
و این که چقدر ذهنم از واقعیات دوره. توی ذهن من ، دنیا یه دنیای خیالیه
دنیایی که گل ها حرف می زنن و می خندن و خورشید خانم به هم سلام می کنه.  
دنیای واقعی اما ، این طوری نیست. همین باعث می شه که توی برنامه ریزیم دچار اشتباه بشم.
من انتظار دارم که به خانواده بگم ، پاشیم بریم پیک نیک   بعد همه استقبال کنن و برن دنبال مقدماتش.
امای توی دنیای واقعی ، پدر با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کنه و مادر با انواع بیماری ها ، دیگه دل و دماغی ندارن.
هر کسی یه جوری ، یه مشکلی و گرفتاری داره. باید استراحت و تفریح رو مطابق همین شرایط برنامه ریزی کرد.
شاید همین که جمع خانوادگی ،‌ دور هم یه چایی گرم بخوریم و از دغدغه هامون صحبت کنیم ، خودش بهترین تفریح باشه.
که خودش خیلی خوبه.
ارزیابی : از لحاظ پاکی الحمد لله مشکلی نبوده و پاکی ذهن و چشم رعایت شده. غذام رو کمتر کردم و روی غذا کنترل دارم.
پنج شنبه رفتم استخر ورزش ، خیلی خوب بود.  

برنامه ی هفته ی آینده : برنامه ی مفصلی رو توی دفترم نوشته ام.
به طوری کلی چند جور کار هست.
کار های درسی :
کار های تفریحی : ورزش و تفریح و کانون ...
برنامه ی خاص محرم رو اجرا کنم. این رو باید جدی وقت بذارم.
زبان و قرآن
کار های اداری و کاغذ بازی
برنامه ی مطالعه و تفکر

به هرکدوم از این ها باید زمان کافی رو اختصاص بدم.
اما توی یک هفته ، زمان بی نهایت نیست.  
مهم ترین کار برنامه اینه که آدم می تونه بین کار های مختلفش اولیت بندی کنه و توازن رو بین کارهاش برقرار کنه.

(1396 شهريور 25، 14:04)drift نوشته است: [ -> ]سلام 
با ذکر ۱۵ صلوات برای آقا طاهر و ۱۵ صلوات برای محمد آقا میریم به سراغ اعلام وضعیت؛
دریفت از گروه ثار الله هفته اول سبز .
ارزیابی: سعی داشتم رو نمازم کار کنم و وقتهامو برای کار و و رسیدگی به امور خانه و‌عبادت و ... جدا کنم ،بعلت شرایط کاری من که توش نمیشه زمان بندی درسی کرد و مثلاً دیشب تا اومدم خونه ساعت ۲:۳۰ شب بود برای همین گاهی نمازهام قضا هم میشد برای همین زیاد موفق نبودم ولی باید یک فکری حالش بکنم.
برنامه آینده: همین که روی نمازهام تمرکز کنم که فقط قضا نشه خودش یک مرحله پیشرفته،بقیش چون زمانم قابل تنظیم نیست نمیتونم برنامه خاصی بریزم ولی برنامه طولانی مدت یادگیری یک نرم افزاره که حتی تو وقتهای مرده ام با تبلت دائم آموزشهاشو میبینم.
حال و روز این روزهام : میشه گفت خیلی عالیم،دیگه شدم تقریبا همون آدم قبل از ابتلا به خودارضایی، با اعتماد به نفس و بدون استرس و ترس از اینکه نکنه بشکنم،خیلی حالم خوبه.... خداراشکر میکنم بخاطر این نعمت.
خارج از گود: بعد از سالها که تو دانشگاه و محیط های دیگه با خانم ها رابطه اجتماعی ای نداشتم اصلاً،چون شرایط اونجا اینطوری ایجاب میکرد،حالا بخاطر شغلی که دارم بیشتر با خانم ها در ارتباطم،بعد از عمری از یک خانم خوشم آمده که باهاش همکارم،تو برنامه هام داشتم که زمینه همکاری رو باهاش بیشتر و بیشتر کنم و ارتباطم باهاش بیشتر بشه که دیشب گفت برای کار میخواد از شهر ما بره،چند روز دیگه میبینمش میخوام باهاش صحبت کنم و سعی کنم نظرشو عوض کنم که همینجا پیش ما بمونه و منم یکم امیدوار تر به برنامه هام ادامه بدم،نتیجه این صحبت چهارشنبه در همین تاپیک درج میشه،لذا کسانی که کنجکاو شدن پست بعدی رو از دست ندن اگه شرایط محیا بشه نیم ساعت زمان دارم که کامل باهاش صحبت کنم و اگر شرایط بیشتر محیا بشه یک نیم ساعت دیگه هم اضافه میارم بازم خوب بتونم باهاش صحبت کنم.

(1396 شهريور 26، 15:44)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]دوستان کمتر از یک ساعت دیگه باید از پایان نامه ام دفاع کنم.

برام دعا کنید.

این که کمتر بودم این مدت رو ببخشید ، بعد از دفاع اگر جان سالم به در بردیم ، هستم در خدمتتون

(1396 شهريور 26، 15:44)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]دوستان کمتر از یک ساعت دیگه باید از پایان نامه ام دفاع کنم.

برام دعا کنید.

این که کمتر بودم این مدت رو ببخشید ، بعد از دفاع اگر جان سالم به در بردیم ، هستم در خدمتتون