کانون

(1396 مهر 12، 7:11)omid 24 نوشته است: [ -> ]سلام دوستان عزیز

خوب من امروز دفاعم را انجام می دم
برام دعا کنید
امشب میام اینجا    بعد از چن وقت دوری

ممنون
و خوش باشید

امید جان تبریک می گم. ان شاء الله که خوب دفاع کرده باشی
بیا تعریف کن. چطور شد؟ الان خیالت راحت شده دیگه.

(1396 مهر 12، 1:14)Hamed6 نوشته است: [ -> ]سلام
داداش های نداشته ی من امیدوارم حالتون خوب خوب باشه
روز صلوات من رد شده ولی خب الان اونقدر تحت فشارم که نمیتونم چیزی نگم
مشکل خ.ا نیست و دعا کنین بهش ختم نشه
دارم میمیرم از عذاب وجدان. فشارم افتاده و سرگیجه دارم. بدنم بی حال شده و سردمه
لعنتی یهو میاد سراغ ادم این هذاب وجدان. وقتهایی که تنهام و شبا هرشب همینه
چند ماهه خواب راحت نداشتم. کم کم دارم باور میکنم مشکل روانی پیدا کردم. بیخود و بی جهت میتونم گریه کنم کافیه که به کارام فکر کنم. این عذاب وجدانه میشینه رو گلوم و بلند نمیشه
لعنت به من ! کاش کاش کاش زندگیم تموم میشد همین الان. میگن عذاب اون دنیا از اینجا بدتره؟ راسته؟ من که همچین فکری نمیکنم!

داداش جون
این مشکل حتی اگر به خ.ا ختم نشه، زندگیت رو نابود می کنه. نابود نکنه، جلوی زندگی سالم و خوب رو می گیره.
سعی می کنم خودم رو بذارم جات
فکر می کنم بیشتر از این که عذاب وجدان باشه این حس، شاید یه جور حس تنفر از خود باشه.
مثل کسی که می فهمه یه نقص بزرگ داره.
این طور نیست؟
نمی دونم شاید دارم اشتباه می کنم، اما فکر می کنم اگر احساست رو درست بشناسی و منشا اون رو پیدا کنی، می تونی حالت رو عوض کنی.
همینه دیگه؟ درسته؟ می خوای حالت خوب شه دیگه؟

سلام بچه های عزیز
و گرامی

ممنون از همگی ، که برام دعا کردید
خوب دفاع جانانه ای انجام دادیم ، به قول یکی از دوستان اینقدر ساده بود که حتی فکرشم نمی شد کرد
الکی ازش یه غول ساختم ، مثل خیلی از مشکلات دیگه که از دور میترسم به سمتشون برم ،که از الان می خوام به سمتشون یورش ببرم


یه تشکر هم از همگروهیای عزیز (الان فک کنم داداش رضا به خون من تشنست)و یه عذرخواهی
بابت اینکه چن وقت نبودم ، ایشالا بیشتر خواهم بود

خوب ولی اعلام وضعیتم 
امید 24 / گروه ثار الله / هفته ی چهارم سبز
ارزیابی هفته ی گذشته :
هفته ی بسیار خوبی بود ، تلاش کردم و نتیجه گرفتم
چند تا نکته داشت برام یکی اینکه از مشکلاتم غول نسازم و دو اینکه عجله نکنم برای موفقیت
تلاشم را بکنم موفقیت خودش سر می رسه ، مثل یه درخت می مونه باید رشد کنه و بعد از چند سال میوه بده  پس باید رشد کرد فقط رشد حتی اگه روزی یه قدم باشه.
هفته ی آینده:برنامه ی زندگیمو سر و سامون بدم
زبانم را تقویت کنم روزی یک ربع برای شروع
یه برنامه برای دوستم باید درست کنم ، اینا روزی 6 ساعت وقت می زارم چون بنده خدا عجله داره
 پایان ناممو سر و سامون بدم و نتایجی که گرفتم این روزی 2 ساعت
و مهمتر از همه ی اینها برای جبران نقاط ضعفم : یکیش روابط اجتماعیه که می خوام این هفته با افراد بیشتری راجع به مسائل مورد نیاز با اعتماد به نفس کامل صحبت کنم . و مهمتر از آن اخلاقم را بهتر کنم ، سعی کنم یه دقیقه دیرتر عصبانی بشم ویک دقیقه بیشتر لبخند بزنم.
موفق باشید دوستای عزیز

راستی داشت یادم می رفت 15 صلوات برای سلامتی و پاکی دوستان عزیز
15 صلوات برای آرمین خان گرامی  و آرزوی موفقیت
و 15 صلوات برای حامد جان گرامی و آرزوی روزهای پاک و پر امید برات

و یه شعر زیبا که رفتار یه دوست عزیز منو به یادش انداخت:
ور در لطف ببستی در اومید مبند****بر سر بام برآ و ز سر بام بگو
آه زندانی این دام بسی بشنودیم****حال مرغی که برسته‌ست از این دام بگو
سخن بند مگو و صفت قند بگو***صفت راه مگو و ز سرانجام بگو
آرزوی آزادی و رهایی برای تک تکمون . زیبا باشید

سلام
Hamed6
گروه به خاطر حسین (ع)
هفته چهارم : سبز

خب هفته خوبی بود، هرچند سختی های عجیبی داشت و در کل راحت نگذشت ولی از نظر پاکی مثل قبل خداروشکر عالی بودم. در حال حاضر که پنجره باز است و نسیمی می آید و گنجشک می خواند حال ما هم خوب است. شکر
برنامه من برای هفته آینده اینه که نمازهام رو اول وقت بخونم. برای همین میخوام از با تجربه تر های سایت کمک بخوام و باهاشون درباره نماز صحبت کنم. با توجه به اینکه خودمو میشناسم مطمئنم میتونه به من کمک کنه
التماس دعا

سلام  دوستان خوبین خوشین
من سال دیگه کنکور دارم و کلی درس خونده نشده  از طرفی کلی استرس دارم که چرا زودتر شروع نکردم 
ازطرفیم  تا میام شروع کنم نمی دونم چه مرگم میشه یا فک میکنم باید نمی‌گیریم یا به بهانه های مختلف بلند میشم از. پای درس دیگه واقعا خسته شدم نمی‌دونم چکار کنم

(1396 مهر 14، 12:29)یه روز سخت نوشته است: [ -> ]سلام  دوستان خوبین خوشین
من سال دیگه کنکور دارم و کلی درس خونده نشده  از طرفی کلی استرس دارم که چرا زودتر شروع نکردم 
ازطرفیم  تا میام شروع کنم نمی دونم چه مرگم میشه یا فک میکنم باید نمی‌گیریم یا به بهانه های مختلف بلند میشم از. پای درس دیگه واقعا خسته شدم نمی‌دونم چکار کنم

درود , عاشقانه درس بخوان,درس رو برای درس بخوان نه برای کنکور,اون موقع کنکور رو هم موفق میشی,خلاصه ترین چیزی که میتونستم بگم,
وقتی معادلات دیفرانسیل برای ارشد میخوندم اینقدر غرق اثبات معادلات میشدم و چنان لذت میبردم که چنین دانشمندهایی تو اون دوره بودن که معادلات به این پیچیدگی رو تحلیل میکردن که چه میخواستم چه نمیخواستم اون معادلات شیرین تو ذهنم نقش میبست که نتیجه اون درست زدن هر 4 تست معادلات دیفرانسیل در کنکور سراسری ارشد بود.

(1396 مهر 14، 12:17)Hamed6 نوشته است: [ -> ]سلام
Hamed6
گروه به خاطر حسین (ع)
هفته چهارم : سبز

خب هفته خوبی بود، هرچند سختی های عجیبی داشت و در کل راحت نگذشت ولی از نظر پاکی مثل قبل خداروشکر عالی بودم. در حال حاضر که پنجره باز است و نسیمی می آید و گنجشک می خواند حال ما هم خوب است. شکر
برنامه من برای هفته آینده اینه که نمازهام رو اول وقت بخونم. برای همین میخوام از با تجربه تر های سایت کمک بخوام و باهاشون درباره نماز صحبت کنم. با توجه به اینکه خودمو میشناسم مطمئنم میتونه به من کمک کنه
التماس دعا  

سلام من که به اون صورت نمیشه گفت با تجربه ام ولی : تو همین رهروان نمازهای ترک شده من به نمازهای دست  و پا شکسته تبدیل شد و نمازهای دست و پا شکسته به نمازهای اول وقت تبدیل شد,کار خاصی هم نکردم فقط وقتی تو خونه صدای اذون میومد بلافاصله هرکاری داشتم رها میکردم و نماز میخوندم هرگاه از بیرون میرسیدم خونه اول از همه تعویض لباس و بعد نماز و بعد کارهای دیگه,به همین راحتی  



خب بریم سر اعلام وضعیت خودم:

دریفت از گروه ثار الله هفته چهارم سبز
(رنگ فونت یک لحظه شوک وارد میکنه  )
هفته ای که گذشت:
خیلی عالی بود , نمازهامو همه رو اول وقت خوندم (بجز صبح که فقط یک روز اول وقت بود)
برنامه نرم افزار به خوبی جلو رفت و راضی ام
برنامه کاری بدک نبود,
وسوسه که اصلا حرفشم نزن , جرات نداره بیاد طرفم  

هفته آینده :
ادامه روند خواندن نمازهای اول وقت 
ادامه برنامه نرم افزار که دنبال میکنم
ایجاد تناسب بین کارهام و برنامه نرم افزاری که به هردو برسم,
کم کم باید بیفتم دنبال منابع نظام مهندسی سال آینده
با توکل به خدا و حساب شده حفظ رابطه موجود میان خودم و طرف مقابل حتی در صورت عدم منتج شدن به اون چیزی که میخوام حداقل انگیزه ای برای ادامه راه هست و به تلاشهام جهت گیری میده,
کم کم باید به فکر نماز صبحم باشم که اونم تو برنامه هام از حالت قضا خارج کنم و کم کم بیارم اول وقتش کنم.

ارادتمند تمام رهروانی های گل

(1396 مهر 14، 12:29)یه روز سخت نوشته است: [ -> ]سلام  دوستان خوبین خوشین
من سال دیگه کنکور دارم و کلی درس خونده نشده  از طرفی کلی استرس دارم که چرا زودتر شروع نکردم 
ازطرفیم  تا میام شروع کنم نمی دونم چه مرگم میشه یا فک میکنم باید نمی‌گیریم یا به بهانه های مختلف بلند میشم از. پای درس دیگه واقعا خسته شدم نمی‌دونم چکار کنم

من کنور ۹۷ ام ... و همین مشکل رو دارم ..
ولی نگران نباش و به خدا توکل کن

سلام به همگی
خوبین همگروهی های عزیز
دماغتون چاقه؟!
اگه حال ما را جویا باشین که منم خوبم و پر انرژی
یه هفته سبز دیگه سپری شد
برنامه های هفته قبل به نسبت خوب اجرا شده و پیش به سوی یه هفته کامل کاری جدید و پر انرژی

سلام،
اعلام وضعیت: متأسفانه اوایل هفته قرمز شدم.

ارزیابی هفته‌ی گذشته:
به جز یکی دو روز اول هفته که باعث قرمز شدن شد،
خداروشکر اغلب روزهای این هفته وضعیت خوبی بود.
یکم بیش‌تر ورزش و کار درسی داشتم، کنترل نگاه توی خیابون نسبتاً بد  نبوده.
توی اینترنت هم خداروشکر مورد خاصی توی روزهای خوب پیش نیومد.

برنامه‌ی هفته بعد:
به امید خدا،
تمرکز بیش‌تر روی انگیزه و تقویتش.
اهمیت و پیگیری بیش تر کنترل نگاه با یادآوری بیش‌تر در طول روز.
اهمیت به نماز اول وقت، همچنین افزایش کارهای مفید درسی.

به نام خدا 
بچه های ثارالله و در درجه بعدی بچه های کانون معذرت میخام بابت اعلام وضعیت دیرم.  
راستش یکم وقت کم دارم و زیاد بیرونم.  حال و احوال من که خوبه و خداروشکر زندگی به کامه.  دریفت خدا لعنتت کنه با اون تغییر رنگ فونتت.  قلبم گرفت یه لحظه
هفته سوم: زرد+آبی= سبز (اسکی از دریفت جونم) 
هفته گذشته: با عرض شرمندگی خیلی دارم با نوسان عمل میکنم و این هفته هم باز خوابم در هم ریخته بود. 
موسیقی تمرین نکردم
پروژه رو تا حدی بردم جلو که اینو دوس داشتم
کتاب قمار باز رو دارم هر روز میخونم.  خیلی باحاله
برنامه هفته آینده: پروژه رو پیش ببرم
موسیقی تمرین کنم
خواب باید درست شه
کتاب قمار باز رو تموم کنم و دن آرام یا صد سال تنهایی رو شروع کنم. 

---

دعای من: خدایا به من توفیق مناجاتت رو نه تنها با حرف، بلکه با عمل عطا کن.  کمکم کن این هفته مفید باشم.

101. تو هم که مثه دریفت سکتههههه دادی.  چه خبره با دریفت دس به یکی کردین منو دق بدین؟   اشکتونو درمیارم

---

امید جون چه اعلام وضعیت خوب و قشنگی اصن کیف کردم. 
امشب درس قشنگی به من و بچه های کانون دادی.  در ضمن به خونت به عنوان ٱب انار نگاه میکنم. بیار با هم بزنیم. 

---

---

آقا من خیلی خوشحالم اصن.  وقتی میبینم اینقد اعضای گروهمون راحتن که از بعضی وقتا با قالبهای تعریف ‌شده شوخی میکنن و باعث خنده میشن. دمتون گرم این نشون میده که اهمیت خاصی به کانون میدین.  این اعلام وضعیتا برای من خیلی انرژی بخشه و میفهمم که بچه ها به پاکی خودشون اهمیت میدن. و این به من ارزش بالایی داره. 
امید جون، داش 101، آق دریفت، رضای گل بهتون افتخار میکنم.

سلام

عاشق فاطمه زهرا / به خاطر حسین / هفته ی چهارم / سبز



ارزیابی‌ :
شرکت در کلاس ها‌ : همچنان شرکت در کلاس ها خوب نیست. باید صبح ها زود تر بلند شم.
درس خوندن : این هفته خیلی کم درس خوندم و از خودم راضی نبودم. اما تلاش خودم رو کردم و این خوب بود.
کار های تحقیقاتی : این که دیگه حرفش رو نزن.
تدریس : الحمد لله خیلی خوب پیش رفت.

کار های متفرقه
قرآن : متوسط بود. نه عالی نه بد.
مطالعه : سعی کردم از وقت هایی که توی مترو و ... هستم برای مطالعه استفاده کنم. توی تاکسی نمی شه مطالعه کرد ولی توی مترو میشه.
سعی کنم هفته ی آینده از مترو استفاده کنم و زمان رفت و آمد رو به مطالعه اختصاص بدم.

کار های اداری : این یکی رو خوب وقت گذاشتم و الحمد لله خیلی تلاش کردم براش. اما نمی دونم نتیجه ی مطلوب حاصل بشه یا نه، اونش دیگه توکل بر خدا.

هفته ی آینده :

شرکت در کلاس ها :
نوشتن تمرین و خوندن درس :
تکمیل و تصحیح پایان نامه :
پژوهش :

کار های فرهنگی، تفکر و برنامه ریزی:
قرآن‌(روزی نیم ساعت حداقل اختصاص بدم):
زبان (روزی نیم ساعت حداقل اختصاص بدم):
مطالعه(توی مترو):
استخر:
کار های اداری (هزار تا کار دارم که باید انجام بدم):
ثبت نام کلاس زبان

کلی :
- توجه به تغذیه، غذای های فست فودی کمتر بخورم. خوردن میوه و نون و ... در دانشگاه
- صبح ها زود تر بیدار شم و تا دیر وقت دانشگاه بمونم.
- برنامه ی استخر رو پیگیری کنم.
- جمعه رو استراحت کنم. اگر بشه کوه برم که خیلی خوب می شه.
- هر موقع که احساس خستگی کردم، برنامه رو متوقف کنم. پاکی مهم تر از هر چیز دیگه هست.

**************

یادم باشه من دنبال برتری جویی بر دیگران نیستم.
من می خوام به خداوند نزدیک تر بشم،‌ کسی که من رو خلق کرده و خیر و شر من رو بهتر می دونه.
برای این منظور ابتدا باید هدف رو خوب بشناسم و در ادامه بهترین و نزدیک ترین مسیر رو برای رسیدن به اون هدف پیدا کنم.

بچه ها همه ی پست هاتون رو خوندم. خیلی خوش حال شدم که خیلی ها سبز بودن این هفته.
خیلی هم کامنت دارم، ولی الان دیروقته باید برم بخوابم.
فقط این هفته همه‌ی بچه‌ها رفتن تو کار سکته دادن. نکنید آقا قلب ما ضعیفه.  
یعنی اگر یه روز دریفت قرمز بشه من یکی خودکشی می کنم.  

امروز یه اتفاقی برام افتاد. دچار یه مشکلی شدم. (آغاز تهاجم)
مشکلی که به نظر کوچیک می اومد، اما داشت بزرگ و بزرگ تر می شد.
الان که بررسی و تحلیل می کنم، من بعد از ایجاد شدن مشکل، من شروع کردم اول انکار کردن.
بعدش سر خودم رو گرم می کردم با کار های مختلف. انگار که چیزی نشده. (عدم مقابله درست با حمله)
در همین حالت هی می اومدم کانون رو باز می کردم، هی می رفتم سایت های مختلف یا تلگرام. (فرار کردن از دشمن)
بعدش کم کم، وسوسه شروع شد. انگار که دربه در دنبال ماده ی مخدر می گشتم. (نزدیک شدن دشمن)
از طرف دیگه تنها هم بودم و شرایط فراهم بود.  (گیر افتادن توی چنگال نیرو های دشمن)

خیلی خیلی راحت می تونست همه چی خراب بشه.
در مقابل این موضوع، هی سعی می کردم به خودم یادآوری کنم که من توی یه مسابقه گروهی هستم،
من یه تعداد روز پاکی جمع کردم، من می خوام ترک کنم و ... (رفتن توی لاک دفاعی)
ولی از اون طرف فشار وسوسه داشت اوج می گرفت و فیلم ها و تصاویر زشت می اومد جلوی چشمم. 

اگر شرایط همین جور می موند، شکست حتمی بود.
تصمیم گرفتم که با مشکل کوچیکی که پیش اومده مقابله کنم و اون رو حلش کنم. (ضد حمله)
تلاش هام نتیجه ای نداشت. تصمیم گرفتم کاری که فکر می کنم درسته رو انجام بدم و به خدا پناه ببرم. (امداد غیبی)

و مشکل حل شد و همه چی به شرایط اولش برگشت.
جدیدا خیلی به این فکر می کنم که باید با مشکلات دست به یخه شد و اون ها رو زمین زد.
اگر دست به یخه شدی، جنگیدی و زمین خوردی،‌ اشکال نداره. اما حداقلش مطمئنی که تلاشت رو کردی.

سلام و خدا قوت به همه ی بچه های خوب رهروان پاکی
اوضاع و احوال ما خوبه الحمدلله ، گرچه زمین خورده ایم و شرمنده ی حسین ، اما سریع بلند شدیم و خودمونو جمع کردیم و مطمئنم اینجوری آقامون هم خوشحال تره ... عبرتی که باید میگرفتم رو گرفتم و دیگه باید همت بست برای پاکی های مدید تر و طویل  تر   ان شا الله ! برای خودم بیشتر میخوام وقت بذارم ... مشارطه و مراقبه رو جدی تر و جزئی تر میخوام در طول روز انجام بدم ، باید به نفسم سفت تر بگیرم ... و اینجور آزادی ها که من بهش دادم قبلا ، بد عادتش کرده ... باید درستش کنم  ، باید مهار بزنم بهش تا هر جایی نکشوندمون و فکر نکنه هر میلی برآورده شدنی هستش ! باید با خدا بیشتر آشتی کنم و براش برنامه دارم 

اعلام وضعیت :
Nobody31   /   هفته ی چهارم    /   گروه به خاطر حسین (ع)   /    زرد

ارزیابی هفته ای ک گذشت :
ترجمه : برسونمش به صفحه ی شصت  ---> خب به صفحه ی سی رسوندمش و نه شصت 
ورزش : یک روز ---> صفر روز هم ورزش کردم 
زبان : مثل قبل هر روز ---> پنجاه درصد  انجام شد
پاکی و کنترل ذهن و نگاه و نماز و قرارهام هم سرجاش مثل همیشه ---> پاکی که شکست و قطعا کنترل ها هم پیش از اون شکسته شدند ، قرارهام رو انجام دادم ... نماز هم خوب بود ولی راضی نیستم از این وضعیت و میخوام بهترش کنم.

برنامه ام برای هفته ی پنجم :

- پاکی و حفظ کنترل ها
- مراقبت بر نماز و قرارهایی که گذاشتم و شروع به خوندن نوافل (در حدی که بتونم) 
- هر شب یک صفحه قرآن با ترجمه
- اتمام ترجمه ی پروژه ام
- هر روز زبان
- ورزش در حدی ک بتونم

(1396 مهر 14، 16:56)Mr Degaresh نوشته است: [ -> ]سلام به همگی
خوبین همگروهی های عزیز
دماغتون چاقه؟!
اگه حال ما را جویا باشین که منم خوبم و پر انرژی     
یه هفته سبز دیگه سپری شد   
برنامه های هفته قبل به نسبت خوب اجرا شده و پیش به سوی یه هفته کامل کاری جدید و پر انرژی  

دماغ ما ک حسابی چاقه داداش ، خوشحالم که اینقد حالت خوبه ... ایول .... بهترین از این نمیشه! 
داداش جون همون طور که تو پ پ هم بهت گوشزد کردم برا ارزیابی و برنامه هات مفصل در یک پیام جداگانه یه چار پنج صفحه بنویس برا مدیران محترم  تا دیگه تو این بی امتیازی این هفته با دسته گلی که من آب دادم ، دوباره سختگیری شون دست و پامون رو نگیره .

(1396 مهر 14، 12:17)Hamed6 نوشته است: [ -> ]سلام
Hamed6
گروه به خاطر حسین (ع)
هفته چهارم : سبز

خب هفته خوبی بود، هرچند سختی های عجیبی داشت و در کل راحت نگذشت ولی از نظر پاکی مثل قبل خداروشکر عالی بودم. در حال حاضر که پنجره باز است و نسیمی می آید و گنجشک می خواند حال ما هم خوب است. شکر
برنامه من برای هفته آینده اینه که نمازهام رو اول وقت بخونم. برای همین میخوام از با تجربه تر های سایت کمک بخوام و باهاشون درباره نماز صحبت کنم. با توجه به اینکه خودمو میشناسم مطمئنم میتونه به من کمک کنه
التماس دعا  

حامد جون آخه چرا سختی ، سختیا رو قورت بده  یه آبم روش داداش من ...
سلام مارو به اون گنجشک و نسیم و پنجره برسون!
تصمیم خیلی خوبی گرفتی در مورد نماز ... آفرین داداش ...

راستش امروز داشتم یه لحظه از یه زاویه ی جدید به عالم نگاه می کردم ، از یه زاویه ای که تاحالا نگاه نکرده بودم به این صورت ، بیا بیرون این جهان هستی و ببین خدا رو و این عالم رو و خود کوچیک مون رو این وسط ! خوب نگاه کن ... عالم خیلی بزرگه و پر از حوادث در طول تاریخ و داره پیش میره ... همه جور آدمی توی این عالم زندگی کردند و میکنند و خواهند کرد با انواع و اقسام اعتقادات و طرز نگاه و شکل اندیشه ... من و شما و هر مسلمون دیگه ای هم اعتقاداتی داریم و اهدافی و داریم روزهای عمرمون رو پشت سر میذاریم و میریم جلو ... ولی واقعا من خودمو میگم شماها رو نمیدونم بچه ها ، یه سوال از خودم دارم ... ماها وسط این همه شلوغ پلوغی عالم با این همه فرقه ها و اندیشه های مختلف ، اگه واقعا به خدا معتقدیم و بهش مؤمنیم و معتقدیم که همه کاره اونه ، پس چرا این اعتقاد رو فقط پس کله مون نگه میداریم و در عمل باورش نداریم و تو زندگی مون خدا رو همه کاره نمیدونیم و کارارو بهش نمی سپریم ... آخه این چه اعتقادیه ؟! ما باید خیلی بیشتر ازینا به خدا فکر کنیم و باهاش در ارتباط باشیم و کارامون رو بسپریم بهش(توکل) ، اگه واقعا موحدیم و معتقدیم همه کاره ایشون هستند . چرا داریم مثل یه بی خدا زندگی میکنیم ، چرا از خدا هیچ کمکی نمیخوایم و باور نداریم که واقعا یه نیرویی عظیمی بالاسره ماها داره عالم رو مدیریت میکنه و باید بهش وصل بشیم تا گره های کارمون وا بشه ... من خودم رو میگم ، خیلی از خدا حرف میزنم و خیلی هم خوندم در موردش ، اما تازه متوجه شدم در عمل خدارو باور داشتن و بهش تکیه کردن یعنی چی ؟ خدا برای من انگار فقط یه مفهوم انتزاعی بود ، نه یه موجود عظیم که وجود خارجی داره ... برا همینه که به آدما اعتماد داریم و اونا رو بیشتر جدی میگیریم تا خدا / لطفا بیاید وجود قدرتی قدسی و ماورای این عالم رو جدی تر بگیریم و در رفتارهامون این جدیت توجه به خدا رو پیگیری کنیم.

نماز ، نماز ، نماز
این همه تأکیدی که روی نماز شده بیخودی نیست ، با نماز این اتصال و ارتباط با همه کاره ی هستی مداومت پیدا میکنه و وقتی که با همه کاره ی عالم ارتباطمون پیوسته شد ، بیشتر باورش میکنیم و بیشتر بهش توکل می کنیم و تو معادلات زندگی مون در نظر میگیرمش ...

من خودم بعد این تلنگر ، تصمیم گرفتم سرسری نخونم نمازام رو ، سعی کنم آداب نماز رو بیشتر و بیشتر انجام بدم ، مثلا از دیشب تصمیم گرفتم همیشه اقامه بخونم اول نمازام ، تسبیحات حضرت زهرا رو انجام بدم ،همچنین چندوقته یه دعای عهد صبحا ، زیارت عاشورا ظهرا و حدیث کسا شبا میخونم بعد نمازم ... اگه هم یادم رفت یا فرصت نشد بعدا جبرانش میکنم ... شبا یه صفحه قرآن باید بخونم بعد نماز ... و نافله هارو هم تا حدی که میتونم بخونم ... این مقدمات و تشریفات همه مستحبی اند و باعث میشه تا برای نماز که جوهره ی کار و واجب هستش بیشتر خودمون رو آماده کنیم و بیشتر بهش اهمیت بدیم ... مهم تر از همه ی اینا اینه که انجام این اعمال ، صرفا ظاهری و لفظی نباشه و بتونیم تا جایی که میتونیم با حضور قلب و توجه به حضور خدا در عالم این هارو انجام بدیم تا در طول شبانه روز ، حضورش برامون بیشتر متجلی بشه و بدون یادش حتی لحظه ای از شبانه روز رو نگذرونیم و بعد هم سعی کنیم همه ی امورمون رو برای رضای خدا انجام بدیم ... به نظر خودم اگه آدم به این مرحله برسه دیگه میشه جز بندگان حقیقی خدا و خدا واقعا هواشو داره همیشه و همه جا ...

خدایا کمکمون کن که به مقام رضوان ات برسیم 

سلام بچه ها من تازه واردم و خیلی خوشحالم که با داداش هایی مثل شما ها آشنا شدم 

(1396 مهر 15، 12:27).Mohamadreza. نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها من تازه واردم و خیلی خوشحالم که با داداش هایی مثل شما ها آشنا شدم 

سلام داداش منم خیلی خوشحالم به کانون پیوستی. خدا خیر بده باعث و بانی های تاسیس کانون رو که ماها رو دور هم جمع کرد و عاملی شد که ماها از این گناه کبیره فاصله بگیریم. ایشالا شما هم موفق باشی توی راه ترک. که البته راه همواری هم نیست

---

---

برای آقا شازده مون 14 تا صلوات میفرستم. ایشالا بتونه با توکل به خدا از این به بعد رو سبز بمونه و از زندگیش روز به روز احساس رضایت بیشتری کنه