کانون

نسخه‌ی کامل: آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام
14 صلوات برای حامدحامد عزیز
14 صلوات برای شازده دوست داشتنی
و 14 صلوات برای داداش علی خودمون

داداش دریفت مهربون 
ممنون از دعاهایی که در حق من می کنی. ان شالله این خوبی ها و به یاد بودن ها، ذخیره ی خودت بشه.  Khansariha (18)
خوش به حال مادرت که همچین پسری داره. (برادر یا خواهر هم داری؟ اگه آره که باز هم خوش به حال شون بابت همچین برادری.)

(1396 مهر 17، 11:32)engineer نوشته است: [ -> ]بازم این هفته دوباره به جدی ترین مشکل زندگیم برخوردم و شکست خوردم مثل همیشه، توانایی مقابله با کارها، حتی چیزای کوچیک رو ندارم، هر مشکلی رو واسه خودم معظل میکنم و منو ساقط میکنه و می افتم گوشه خونه، با اینکه درحال حاضر قبل از خدمت هیج مسئولیتی بر عهده ندارم ولی اکثرا اعصابم خورده و استرس دارم و حتی بخاطر یه حرف کوچیک دیگران خیلی خودمو سرزنش میکنم،

علیرضا 
به وجود اومدن مشکلات، اشتباه کردن ها و پیش نرفتن کارها اون جوری که از قبل برنامه ریزی کرده بودیم، یه چیز کاملا طبیعیه.
آدم های سالم اشتباه می کنن. آدم های نرمال مشکل براشون به وجود میاد. 
این نباید باعث کاهش اعتماد به نفس ما یا اعصاب خوردی ما بشه. چون کاملا طبیعیه. چیزی که طبیعیه، جای ناراحتی و اعصاب خوردی نداره.

چیزی که غیرطبیعیه، اینه که یه اشتباه احمقانه رو بارها و بارها به همون شکلی که قبلا باهاش مواجه شدیم، باز هم مواجه بشیم.

هفته ی پیش سر سفره ی روز عاشورا، از این دوغ های یک و نیم لیتری بود. به رسم ادب، دوغ رو برداشتم و برای اطرافیانم هم ریختم.
خیلی پر بود. اون قدری که حتا موقع باز کردن درش، مقداری ازش ریخت.
با اینکه قبل از ریختن دوغ رو هم زده بودم، اما به خاطر پری بیش از اندازه ی اون، آب اون کامل با بخش ماستش هم نخورده بود. لذا تمام لیوان هایی که دوغ ریختم، بخش اعظمش آب بود.  4chsmu1
بنده خداها لب به دوغ نزدن. آخرش که غذاشون تموم شد، یکی یکی دوغ رو سر جاش ریختن. هم زدن. از نو برای خودشون ریختن.

واقعیت اینه که من چنین تجربه ای تا به حال تو این 28 سال زندگیم نداشتم. همیشه دوغ خودمون درست می کنیم. اگه از بیرون هم دوغ بخریم، از این دوغ های پاستوریزه نیست. دوغ هاییه که بعد تو پارچ خالی می کنیم. تو دوران دانشگاه هم با اینکه خیلی وقت ها با غذا بهمون دوغ می دادن، به همچین موردی برنخورده بودم.
من اشتباه کردم.
دوغی که این قدر پره که موقع باز کردن در، مقداری ازش می ریزه، هیچ جایی واسه هم خوردن نداره. باید اول یک لیوان ازش خالی بکنی، بعد باقی دوغ رو هم بزنی. بعد که هم خورد و چند لیوانی ازش خالی شد، اون لیوان اولیه رو سر جاش میریزی و دوباره هم می زنی و باقیش رو استفاده می کنی.
من اشتباه کردم. به دلیل نابلدی و بی تجربه بودن. اما قرار نیست دفعه ی بعد هم این اشتباه رو انجام بدم. دیگه این قدرها هم گاگول نیستم.
حالا درسته من بیام خونه افسردگی بگیرم؟ بگم چقدر آدم درب و داغونیم؟ چقدر بی عرضه ام؟ بعد اعصابم رو خورد کنم؟

ما به جای اینکه از اشتباهات و مشکلات پیش اومده، درس بگیریم و خودسازی کنیم، خودمون رو نابود می کنیم.
سر هر اشتباه و مشکل پیش اومده، اون قدر به خودمون بد و بیراه میگیم که انگار قتل انجام دادیم.
بعد یه آدم خیرخواه هم نیست بیاد به ما بگه آقا جون این اشتباهی که تو کردی، جای نگرانی وجود نداره. کاملا طبیعی بود. حق تو بود. اصلا راهش همین بود.
هیچ آدمی اولین باری که دوغ پاستوریزه ی یک و نیم لیتری کاملا پر میریزه، روش درست ریختنش رو بلد نیست. باید یه دفعه اشتباه کنه، روشش رو یاد بگیره تا دفعه های بعد کار درست رو انجام بده.

چند سال پیش یه فلش کوچیک گم کردم.

چند تا چیز یاد گرفتم:
1- فلش کوچیک نخرم. جدای از اینکه سرعت پایین تری دارن و با توجه به میزان وقتی که از آدم تلف می کنن، سرویس مناسبی ارائه نمیدن و خریدشون کار عاقلانه ای نیست، همین کوچیک بودن باعث میشه به راحتی گم بشه و هزینه ای که برای اون فلش پرداخت کردی و اطلاعاتی که داری از بین بره.

2- اطلاعات مهم رو روی فلش ذخیره نکنم. فلش یه وسیله ی موقت برای جابه جاییه. همین.

3- اگه فلش کوچیک داشتم، حتما یه بند بلندبالا بهش آویزون کنم که لااقل اون بند مانع گم شدنش بشه.

4- تو نگهداری فلش دقت کنم. همین جوری تو جیب بغلم نندازم. تو کیف پولم بذارمش. همین جوری تو کیف دستیم نندازمش. یه جای مطمئن که حفاظ داشته باشه و بسته باشه. ضمن اینکه همیشه هم یک جا بذارمش نه هر بار یه جایی که دلم میخواد. این جوری ذهن شرطی میشه و ناخودآگاه همیشه فلش رو اون جای مطمئن میذاره و محفوظ می مونه.

5- باعث شد تو اینترنت بچرخم و از دنیای فلش ها سر در بیارم. اصلا نمی دونستم فلش های به ظاهر یکسان تا این اندازه از نظر سرعتی و کیفیتی با همدیگه فرق دارن. تا به حال چندین و چند مغازه ی فروش فلش رفتم اما هیچ کدوم نمی دونستن فلش های یو اس بی 3 از زمین تا آسمون فرق دارن. یکی ممکنه سرعتش 20 مگ باشه، یکی 150 مگ. هیچ کدوم نمی دونستن فلش ها با توجه به محتوای منتقل شده، سرعت هاشون متقاوت میشه. همون فلشی که فیلم رو با سرعتی دو برابر نسبت به فلش دیگه منتقل میکنه، تو جابه جایی فایل های کوچیک مثل jpeg سرعتی چهار برابر کمتر از فلش رقیب می تونه داشته باشه. تو باید با توجه به محتوایی که می خوای باهاش منتقل کنی، فلش رو بخری. هیچ مغازه ای نرفتم مگر اینکه وقتی گفتم فلش با سرعت بالا می خوام، گفتن اینا فلش های یواس بی 3 ما هستن.
منی که کارم این نیست، در چشم به هم زدنی، متخصص فلش ها شدم. اون هایی که سال ها کارشون فروش فلشه، اصلا نمی دونن چی رو دارن می فروشن.
.
.
.
چندین و چند مورد دیگه هم هست که نه وقتش رو دارم بنویسم و نه تو حوصله اش رو داری که بخونی.

جالبه
خیلی ها فلش گم می کنن، اعصاب شون خورد میشه و خودزنی می کنن.  53258zu2qvp1d9v
فلش من گم شد و ده ها درس و تجربه و تخصص به اندوخته های قبلیم اضافه شد. بعد باید گله می کردم از خدا که چرا زودتر از این ها فلشم رو گم نکردی؟   4chsmu1

نمیشه من از تو شکم مادرم اینا رو بلد باشم. باید فلشم گم بشه تا این ها رو یاد بگیرم.
اشتباه کردن تنها راه یادگیری نیست. اما اگه اشتباه کردیم، فرصت یادگیری و تجربه اندوزی رو از دست ندیم. بعدها در پایان عمر وقت به اندازه ی کافی برای غصه خوردن داریم.

هفته ی پیش که داشتم از دکتر برمی گشتم، اون قدر غرق قرآن بودم که 3 تا ایستگاه مترو ردم کردم و بعد متوجه شدم. این چیز غیرطبیعی نیست. این چیزی نیست که من بابتش به خودم فحش بدم. من بارها تو همین وقت های زائد هزاران آیه ی قرآن خوندم و بهره های عجیب غریبی شامل حالم شده. اینکه یه دفعه یا دو دفعه یا سه دفعه در سال، 10 دقیقه یا 20 دقیقه یا یک ساعت از وقتم به خاطر این غرق بودن به درازا کشیده بشه، چیز ناراحت کننده ای نیست. هزاران نفر تو مترو همدیگه رو هل میدن؛ با متروی سریع السیر میرن؛ کمترین تایم رو هم تو مترو می گذرونن. اما تنها بهره شون از این سفرهای مترو، به موقع رفتن و به موقع اومدنه و نه چیزی بیشتر. نمیشه مدام من غرق قرآن باشم و مدام فیض ببرم و مدام حالم دگرگون شه و باز هم مثل همه ی اون هزار نفر به موقع برم و به موقع هم بیام. وقتی دستاوردی به این بزرگی دارم، به هزینه های اون هم باید فکر کنم و اون ها رو بپذیرم.

باز هم شاید برات جالب باشه.
همون هفته ی گذشته، واسه رفتن به دکتر اون قدر کارم به درازا کشید که چند ثانیه به مترو دیر رسیدم؛ علی رغم اینکه از هفته ی قبلش بارها برنامه ریزی و زمان بندی کرده بودم. فکر نمی کردم بیشتر فاصله ی محل کارم تا مترو باشه؛ اما 10 دقیقه و 5 ثانیه بود! و همون 5 ثانیه کافی بود که مترو نرسم.
همین دیر رسیدن باعث شد نیم ساعت دیر به دکتر برسم. همون نیم ساعت دیر رسیدن باعث شد نیم ساعت هم دیرتر به دکتر بعدی برسم و در ادامه، حدود یک ساعت و نیم بیشتر هم اون سمت معطل شدم. به دکتر سومی هم که کلا نرسیدم.
5 ثانیه دیر رسیدم و همین 5 ثانیه دیر رسیدن کلی من رو به عقب انداخت. اما خب واقعا تجربه اش رو نداشتم.
دفعه ی بعد دیوانه نیستم که باز هم همین اشتباه رو تکرار کنم. یه چیزی حدود 20 دقیقه برای رسیدن به مترو در نظر می گیرم. 

بعد ما چی کار می کنیم؟
مثلا من تا به حال کار بازاریابی انجام ندادم. تا به حال جنسی رو هم نفروختم. انتظار دارم با همون بار اول، تمام فوت و فن های فروشندگی رو بلد باشم. اگه بلد نبودم و گول خوردم، میام خونه اون قدر با خ.ا به جون خودم می افتم تا از دست برم. نه یک بار و دو بار اون قدر تکرارش می کنم تا قشنگ حس بدبختی و فلاکت رو تو وجودم احساس کنم. اون وقت بعد چند هفته دپرسی و افسردگی فکری به حال بقیه ی زندگیم می کنم. تازه اون موقع هم به این راحتی ها که نیست. قبلش حتما هزار دفعه به خدا شکوه و گلایه می کنم. که خدایا هستی؟ یا نیستی؟ اگه هستی، پس حواست کجاست؟ دیدی سرم کلاه رفت؟ تو چرا با من درافتادی؟ من که می خواستم کسب حلال داشته باشم. تو چرا همش با من لجی؟ اگه هستی، چرا یه خودی نشون نمیدی؟
بعدشم چی؟ آخرش اگه بخوایم به کارمون ادامه بدیم، چون بقیه آدم ها رو گرگ دیدیم، ما هم یه گرگ صفت مثل خودشون میشیم. یه آدم کلاش و شارلاتان. به جای صداقت و جوانمردی و مردونگی، دروغگویی و بی وجدانی و کلاه برداری رو برای خودمون نسخه می پیچیم. تصمیم می گیریم با همه همون جوری باشیم که اون ها هم هستن.

نه برادر جان.
کار فروشندگی که می خوای انجام بدی، شاید 20 مورد اول سرت کلاه بره. یکی دروغگویه. یکی بدقوله. یکی زیاده خواهه. یکی زبون بازه. یکی بیماره. یکی بی وجدانه. یکی رنده. اینکه تو کارت مشکل پیش بیاد، چیز عجیبی نیست.

باید از دونه دونه اتفاقاتی که می افته درس بگیری و تجربه کسب کنی. غصه خوردن و اعصاب خوردی و دپرس شدن برای الان نیست. برای اون موقعیه که بیست و یکمین خریدار همون بلایی رو به سرت آورده که پنج بار هم عینا نفرات قبل ترش روت پیدا کرده بودن و تو اون قدری احمق بودی که باز همون اشتباه تکراری رو انجام دادی.
اون موقع به من پیام میدی، من برای آدم های احمق و عقب افتاده، یه سری درمان های جداگانه دارم که به وقتش بهت میگم. (اما نگران نباش. حتا برای آدم های ناقص العقل هم یه سری تکنیک ها هست که کمک شون می کنه میزان حماقت هاشون کمتر بشه.)

ولی تا قبل از اون موقع، تو وقت داری کسب تجربه کنی. مطالعه کنی. فیلم ببینی. پرس و جو کنی. شاگردی کنی.
فقط یادت باشه این کسب تجربه کردن ها و مطالعه کردن ها و فیلم دیدن ها و پرس و جو کردن ها و شاگردی کردن ها یه شبه میسر نمیشه. شاید سال ها زمان ببره. برای رسیدن به اون جایی که باید برسیم، به خودمون وقت بدیم.

اگه کیف پول مون رو گم کردیم. اگه کیف مدارک ماشین مون گم شد. به جای اون همه اعصاب خوردی بی مورد، از خودمون بپرسیم چرا؟
هیجان زده شده بودم؟ سر چی؟ شاید نیاز باشه یه دوره کنترل هیجان بگذرونم.
حواس پرت شده بودم؟ چرا؟ نکنه کلا حواس پرتم؟ آدمی که کلا حواسش پرته چه جوری زندگیش رو جمع و جور کنه؟
اعصابم سر موضوعی خورد بود؟ سر چی؟ شاید کلا آدم عصبی هستم و باید برم دکتر درمان بشم؟
شاید بلد نبودم درست ازش نگهداری کنم. از وسایلم چقدر بلدم درست نگهداری می کنم؟ اصلا از خود وجود خودم می تونم نگهداری کنم؟ چقدر بلدم خودم رو درست نگهداری کنم؟
.
.
.
گم شدن یه کیف می تونه به خیلی تفکرها منجر بشه.
شاید تصمیم بگیریم دیگه هر چیزی رو تو کیف مون نذاریم.
شاید برای پیدا کردن مدارک مون کارهایی انجام بدیم و جاهایی بریم که تا به حال نرفتیم.
شاید خیلی اتفاقات خوب تو همین بین بیافته و با خیلی آدم ها آشنا بشیم که حتا فکرش رو هم نمی کردیم.

ما مدام دوست داریم آدم های اطراف مون باهامون درست رفتار کنن. خوب حرف بزنن. دلداری بدن. همراه بشن. ما رو درک کنن. ما رو بپذیرن.
اما می دونی چی جالبه؟
اینکه ما خودمون با خودمون این جوری نیستیم.
با هر مشکلی که پیش میاد، بدترین رفتارها رو با خودمون می کنیم. خودمون رو محروم می کنیم. خلق مون رو به هم می زنیم. اعصاب مون رو خورد می کنیم. هر بد و بی راهی دوست داریم به خودمون میگیم. نه درکی و نه پذیرشی. دشمن خودمون میشیم. همراه بودن و دلداری دادن و کمک کردن که دیگه بماند.
ما بلد نیستیم با خودمون همدلی کنیم.

ما خودمون با خودمون بلد نیستیم چطور رفتار کنیم. 
بعد چطور انتظار داریم بقیه با ما درست رفتار کنن؟
منی که خودم خودم رو نمی پذیرم، چطور پدرم منو بپذیره و بهم هیچی نگه؟ چطور دوستم منو بفهمه؟ چطور خریدار باهام درست رفتار کنه؟ 

من چند مورد از اشتباهات هفته پیشم رو بهت گفتم. تعدادی شون رو هم نگفتم. اما راستش رو بگم بابت هیچ کدوم شون ناراحت نیستم و به خودم هم بد و بیراه نگفتم.
من هر روز صدها نفر آدم رو می بینم که زندگی شون از اساس و بنیان غلط و اشتباهه. اینکه تو هفته ی گذشته کل مشکلات من یه دوغ ریختن و دیر رسیدن به مترو و 3 ایستگاه رد کردن مترو و ... بوده واقعا جای خوشحالی داره. شاید اگه این ها رو برای یه نفر که از دور زندگی من رو می بینه تعریف کنم، حتا حسرت هم بخوره. بگه خوش به حالت که کل مشکلات یک هفته ی گذشته ات اینا بود.

صحبتم خیلی طولانی شد. اون قدری که حتا خودم هم حال خوندن دوباره و تصحیحش رو ندارم. 
راستش خیلی چیزهای دیگه می خواستم برات بنویسم که الان فرصتش نیست. بنویسم هم مطمئنا تو حال خوندنش رو نداری. (هرچند که اگه تو حالش رو هم داشته باشی، عادلانه نیست تو 10 خط کلیات بنویسی و من صد خط جزئیات برای تو بنویسم. اون هم موقعی که نمی دونم اصلا قصد استفاده کردنش رو داری یا صرفا یادگاری از من می گیری. پیش کدوم مشاور بری، این طور که من برای تو میگم، اون هم برای تو تعریف می کنه؟ چقدر آدم صالح و باتقوایی هست که راه درست رو نشونت بده؟ چقدر صداقت داره و نیتش خیره؟ چقدر برای تو وقت میذاره تا به حرفات گوش کنه و مناسب تو برای تو حرف بزنه؟)

بگذریم.
بعد از این همه طومارنویسی خواستم بگم:

1- منی که این قدر منظم هستم و دقیق، باز هم از مترو جا می مونم. در روز ده ها مشکل و مورد پیش میاد که قبلا تجربه اش نکردم. این جای نگرانی نداره. مشکل به وجود اومدن طبیعیه. آدم های نرمال همین مدلی ان. برای خودمون معظل نسازیم. ما وقتی فکر کنیم غیرنرمال هستیم، اذیت میشیم. اما اگه بدونیم نرمال هستیم، حال مون خوب می مونه.

2- از مشکلات به وجود اومده، کسب تجربه کنیم. عین آدم های احمق، اشتباهات رو تکرار نکنیم. آدم عاقل درس می گیره و رشد می کنه. این عالیه و بهتر از این همه نمیشه.
هرچند که همیشه این تجربه کسب کردن ها قابل اعتماد نیست. دیروز یهویی یه سوال از رئیسم پرسیدم و با روی باز جواب داده؛ فکر می کنم این یهویی پرسیدن اشکالی نداره. امروز که یهویی میرم می پرسم و یه جواب دندان شکن بهم میده 4chsmu1  می فهمم که تجربه ی دیروزم یه استثنا بود؛ دفعه ی بعد این مدلی نباید سوال پرسید. حتا گاهی تجربه های قبلی نقش گمراه کننده برای آدم دارن. اشکال نداره، اون قدر تجربه می کنیم تا یاد بگیریم. از یاد گرفتن نترسیم.
 
3- وقتی یه مشکل یا یه اشتباه به وجود میاد، همراه باهاش یه فرصت هم هست. از فرصت به وجود اومده، استفاده کنیم و باز هم خودمون رو رشد بدیم.
تا زمانی که سرور به درستی کار میکنه، هیچ فرصتی پیش روی من وجود نداره. باید اون سرور رو در اثر یه اشتباه بزنم ریست کنم تا کانفیگ کردنش رو یاد بگیرم.  4chsmu1

معظل، ساخته ی ذهن ماست. چیزی به نام معظل وجود نداره.
معظل روان بیمار ماست که باید اصلاحش کنیم.  Khansariha (18)
سلام 
اونایی که هفته ای یبار میان رو باید دار زد
اینا هر کاری هم که داشته باشن و هر دلیل و علتی هم که باشه ازشون پذیرفته نیست که انقدر کم لطفی کنن
(حکم اعدام خودم رو صادر کردم. کی میخواد اجراش کنه؟)
------------------

اما در مورد من :

هرکسی یه گرفتاری هایی داره... ما هم همین طور... گرفتار ظلم یک ظالم شدیم که دست بردار هم نیس
ظلم تو روز روشن تمام انگیزه های آدم رو می گیره
اونقدی ظرفیت و توان نداریم که بخوایم همه چیز رو از صفر درست کنیم
از یک نقطه ای شروع کرده بودیم و به یک نقطه ای رسیده بودیم
ولی منفعت طلبی یه عده نذاشت کار تا انتها درست پیش بره
واقعا نمیدونم بعضی ها چطوری میخوان جواب پس بدن
اعصاب خوردی هاش بمونه برا خودمون بیش از این فکر شما رو مشغول نکنم
------------------

این صحبت هایی که کردم همه چیز زندگی رو تحت تاثیر قرار داده
حتی پاکی
دیگه خیلی بهش فکر نمی کنم
فقط سعی می کنم اوضاع بدتر از اینی که هست نشه
------------

وقت هم گذشته برای اعلام وضعیت و من دوباره دیر رسیدم
اما میگن دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه
طاهر / هفته چهارم / سبز
هفته گذشته: همین چیزهایی که گفتم دلیلی بر این شد که هفته خوبی نداشته باشم و استفاده مفیدی ازش نکنم
چیز در خوری نبوده که قابل ذکر باشه
این هفته: این هفته تنهام باید پاک بمونم و مقداری به سر وضع اتاق برسم و مرتبش کنم. مخصوصا کمد وسایل هام.
الان داشتم با خودم فکر میکردم
یکی از ارزوهام از خیلی وقت پیش پاکی ابدی بود
یعنی میشه اسم منم در حال جهاد بیاد؟
چه روزه خوبی هست اون روز
ایشالله برای همه اتفاق بیوفته
من همه بچهای این کانونو دوست دارم چون تو طولانی شدن پاکیم خیلی کمک کرده
و اینکه حس خوبی دارم وقتی میام اینجا و پاکم 53258zu2qvp1d9v
سلام به همه خوبای کانون. عاشق جون متنت رو خوندم و فک کنم درگیرِغرور شدم. 150 و خورده ای روز واقعا چیزی نیس درمقابل 3 یا چهار سال پاکی. شرمنده که هم دارم خدا رو نا امید میکنم هم گروهم رو هم کانون رو و هم خودمو.
تا الان تنها چیزی که دلمو خوش میکنه اینه که هنوز نشکستم. نیاد اون روز چون تا الان این بیشترین و موفق ترین پیشرفتم برای تغییر زندگی ای بود که ازش راضی نبودم. این لطف خدا بوده که بهم توفیق اینهمه روز خوب رو داد. نباید نا امیدش کنم.
راسی داداش عاشق آدما گاهی وقتا حرفای تند و تیز رو لازم دارن. اگرچه خوششون نیاد. مرسی که به فکرمی.   53 53
به نام خدا
سلام به همه کانونیای عزیز. 
امروز نوبت منه برای صلوات. و خاستم چند کلمه ای گفته باشم.
بعضی اوقات هست که توی این مسیر دچار غرور شدم، بعضی مواقع حس کردم چقدر بدبختم که هنوز این وسوسه ها رو نمیتونم کنترل کنم و توی کسری از ثانیه
همه وجود منو میگیره و منو به سمت فیلما و عکسا میکشونه.
بعضی وقتا شاد شدم و احساس کردم چقدر خدا منو دوس داره که به من توفیق داد تا وارد وادیِ ترک بشم. 
بعضی وقتا احساس کردم با یه خ.ا بعد از 30 روز اتفاقی نمیوفته.
و بعضی وقتا مثه دیوونه ها با خودم حرف میزدم و خودمو متقاعد میکردم که نباید خ.ا کرد وگرنه طنابِشو دور گردنت میندازه و میکشه تورو توی چاهِ بی انتهاش.
از وقتی خ.ا رو کنار گذاشتم، حس میکنم بیشتر دارم شانس میارم توی زندگیم. شاید بی ربط باشن ولی مغز ما اون چیزی رو جذب میکنه که به فکرشیم.
خلاصه که به صلواتاتون و دعاهاتون نیاز دارم. حس نمیکنم بنده گناهکاری هستم چون میدونم خدا دوستم داره. 
خدا کمکمون کنه تا براش اونطور که شایسته س بندگی کنیم. و دوستش باشیم، دوستش داشته باشیم و آرزوی صراط مستقیم رو ازش بکنیم

(1396 مهر 18، 14:04)aliunknown نوشته است: [ -> ]Hangheadسلام …
ببخشید دیر میرسم به خدمتتون … نوبت من هست برای ختم صلوات و اول از همه تشکر میکنم از تمام عزیزانی که لطف کردن و برام صلوات فرستادن … برای تک تکتون آرزوی خوشبختی میکنم .
و شرمندم که این دور از مسابقه گروهی خیلی ضعیف عمل کردم …
چی بگم ؟ هنوزم مشکلاتی که از دو دوره قبل باهاشون دست و پنجه نرم میکردم پا برجا هستن و شاید بدترم شدن .
اومدم مثلا خ.ا رو بند بیارم و دوباره روزای خوبم رو برسونم به قبل که بدتر یجای دیگه رو زدم داغون کردم …
تعجبی نداره . حالم دقیقا مثل پارسال و سالای قبل هست …
زوری بتونم تا ۵ روز دووم بیارم بعدم تسلیم …
شاید اون اتفاقای شبانه تابستون باعث میشد بیشتر دووم بیارم ؟ شاید تو مدرسه زیادی تحت فشارم ؟ شایدم واقعا به خودم تلقین کردم که اینطوری میشه ؟ شما چی فکر می کنید ؟Hanghead
برام دعا کنید … بیشتر از همیشه به کمک نیاز دارم و آسیب پذیر تر از قبل شدم ….
دارم از خ .ا لذت میبرم  Shy در صورتی که تا همین چند هفته پیش حالم ازش بهم میخورد !!!
یجای کار میلنگه ولی نمیدونم کجا .. ای کاش تا قبل اینکه دیر بشه بفهمم کجاستHanghead
مثل یه برنامه شدم … یه مشکل نرم افزاری پیدا کردم که هر چقدر سعی میکنن ریشه یابیش کنن به نتیجه ای نمیرسن …
بیشتر از این نمیگم چون میدونم طولانی بشه سرتون رو درد میاره .
مراقب خودتون باشید53Hanghead

علی جون من فکر میکنم اون جمله ت که گفتی از خ.ا لذت میبری تمام و کمال دلیل این عدم موفقیتت توی ترک خ.ا هست. من قبلا توی بعضی پستام گفته بودم که اول باید ذهنت ترک کنه. ینی باید اول متنفر باشی از این گناه تا بعد بتونی جسمتو ترک بدی.
وقتی فقط 5 روز دوام میاری بعد میری سراغش. من میدونم چرا. چون خودت گفتی هنوز توی ذهنت ریشه این گناهو قطع نکردی. تا توی ذهنت عمیقا و واقعا از این گناه متنفر نشده باشی و از خودِ الانت بدت نیاد، نمیشه به تغییر وضع و ترک خ.ا فکر کرد.
جسم تابعه مغزه و هر چیزی که مغز بپذیره، جسمم به دنبالش میپذیره. مراقب باش و سعی کن توی ترک دست و پا نزنی چون بدتر فرو میری. ببخشید که یکم رک هستم ولی میخام بگم هر وقت دیدی بدت میاد از خودت وقتی خ.ا رو تکرار میکنی، اون موقع میتونی به ترک واقعی و به 500-600 روز به بالا فکر کنی
به نام خدا
 برای کشتن امام حسین علیه السلام اول با اقدامات فرهنگی، با فریب و وعده دروغین عقبه سپاه او را زدند
شمشیر را با نیرنگ و وعده های پوچ مادی بوسیله زنان گرفتند از دست مردان و در شهر جار زدند
شمشیر بدهید طلا بگیرید
زنان را تحریک کرده و مردان را که پشت دارالعماره ابن زیاد بودند، به خانه بردند
امروز این قصه در حال پیاده شدن است
سلام.
منو می بخشید که دیر به دیر حضور پیدا می کنم.
من این هفته اول هفته خوبی نداشتم ولی بعد از روز شنبه خوب بودم.
14 صلوات برای rezaKy




منتظریم ...




[تصویر:  Gol.gif]



[تصویر:  Gol.gif]



[تصویر:  Gol.gif]



[تصویر:  Gol.gif]




اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم







برنامه ی مقرر ختم صلوات  دوره سی و دوم :

طاهر [تصویر:  53.gif] 
mohammad_93 [تصویر:  53.gif] 
موری [تصویر:  53.gif] 
mohsennia [تصویر:  53.gif] 

عاشق فاطمه زهرا: [تصویر:  53.gif] 
Mr Degaresh[تصویر:  53.gif] 
nobody31:  [تصویر:  53.gif] 
Hamed6:  [تصویر:  53.gif] 

آرمین [تصویر:  53.gif] 
hamedhamed [تصویر:  53.gif] 
شازده کوچولو:  [تصویر:  53.gif]
aliunknown:  53

rezaKyتاریخ 96/07/19
drift: تاریخ 96/07/22
رضا222: تاریخ 96/07/24
101: تاریخ 96/07/26
omid 24: تاریخ 96/07/29





(1396 مهر 19، 9:36)rezaKy نوشته است: [ -> ]به نام خدا
سلام به همه کانونیای عزیز. 
امروز نوبت منه برای صلوات. و خاستم چند کلمه ای گفته باشم.
بعضی اوقات هست که توی این مسیر دچار غرور شدم، بعضی مواقع حس کردم چقدر بدبختم که هنوز این وسوسه ها رو نمیتونم کنترل کنم و توی کسری از ثانیه
همه وجود منو میگیره و منو به سمت فیلما و عکسا میکشونه.
بعضی وقتا شاد شدم و احساس کردم چقدر خدا منو دوس داره که به من توفیق داد تا وارد وادیِ ترک بشم. 
بعضی وقتا احساس کردم با یه خ.ا بعد از 30 روز اتفاقی نمیوفته.
و بعضی وقتا مثه دیوونه ها با خودم حرف میزدم و خودمو متقاعد میکردم که نباید خ.ا کرد وگرنه طنابِشو دور گردنت میندازه و میکشه تورو توی چاهِ بی انتهاش.
از وقتی خ.ا رو کنار گذاشتم، حس میکنم بیشتر دارم شانس میارم توی زندگیم. شاید بی ربط باشن ولی مغز ما اون چیزی رو جذب میکنه که به فکرشیم.
خلاصه که به صلواتاتون و دعاهاتون نیاز دارم. حس نمیکنم بنده گناهکاری هستم چون میدونم خدا دوستم داره. 
خدا کمکمون کنه تا براش اونطور که شایسته س بندگی کنیم. و دوستش باشیم، دوستش داشته باشیم و آرزوی صراط مستقیم رو ازش بکنیم






شنیدین بچه ها ؟

داداش رضاجونم دلش دعا و صلوات میخواد ...
پس حسابی براش سنگ تموم میذاریم  Confetti

رضاجان امیدوارم با صلابت در مقابل وسوسه ها پیش بری و سرافراز باشی تو زندگی ات 
قوی بشی و قوی بمونی ... 
به بهترین هایی که میخوای برسی ...
با خدا باشی و خدا باهات باشه ...
و همیشه موفق باشی تو زندگی ات 302
به نام خدای بخشنده‌ی مهربان
و آنان که توبه کرده و ایمان آوردند قطعا بخشیده می شوند.
 
روز بسیار زیبایی است البته می تواند روز بسیار بدی هم باشد
بسته به اینکه چه جوری ازش استفاده می کنیم و چه فکرایی از ذهنمون می گذره
 
دوستان عزیزم شکسته شده‌اند و این منو هم ناراحت می کنه و شاید دلسرد
ولی عزم اونها برای رسیدن به پاکی به آدم آرامش می بخشه و امید برای ادامه ی راه
 
درسته افتادیم ولی دوباره شروع می کنیم و دوباره رشد می کنیم
رستم وار با دیو نفسمون بجنگیم
و آنچنان شادی به آدم دست می ده زمانی که بخوایم این کار بزرگ را بکنیم Khansariha (69)
و این راه با شکوه را بریم
دلم از وحشت زندان سکند بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
[تصویر:  11312277_1462390294065978_1195064655_n.j...MA%3D%3D.2]
چرا افتادیم ، به خاطر مشکلات زندگی ، فشار و یا خجالتی بودن ، عدم اعتماد به نفس و...
خوب،  چرا این نواقصو حل نکنم و چرا فقط با این کار ازشون فرار کنم
چرا خودمو بغل نکنم ، چرا عاشق خودم نباشم با وجود همه ی این نواقص
چون هیچ آدمی کامل نیست و اصلا اومدم به دنیا تا اینا را کاملش کنم
پس مشکلی نیست اگه یه چیزی را ندارم ، من عاشق خودم هستم و تلاش می کنم اون مشکل را حل کنم !! تا کی توی این زندان بمونم تا کی تو اتاق تنهایی خودم گرفتار اوهام باشم نه دنیای من ، رویای من و وجود من خیلی بزرگتر از این حرفاست
این جور که میبریم تا کی؟****وین صبر که می کنیم تا چند Hanghead
می دونم راهو اشتباه رفتم و توبه می کنم و مطمئنم خدا می بخشه ولی مهم اینه که خودم نمی تونم خودمو ببخشم ولی چرا وقتی که راه درستو انتخاب کردم و چرا وقتی که می خوام آینده بهتری بسازم
چرا خودمو نبخشم و برای خودم آرزوی موفقیت نکنم
 
خواستم بگم روزای سرد اول را  با ورزش ، دوش آب سرد ، آهنگ ، محبت به همه مخصوصا خودمون و لبخند بگذرونیم ولی دیدم هر کسی یه راهی داره برای رشدش و برای گرما بخشیدن به روزای اولش
برای همین آرزوی می کنم قدر خودمون را با همه ی نواقصمون بشناسیم و اینکه ببینیم چه یوسفی هستیم حتی اگه ته چاه باشیم فردا از این چاه به اوج جاه خواهیم رسید
گر صورت خویشتن بینی***حیران جمال خود بمانی
گر صلح لطیف باشد ****در وقت بهار و مهربانی
 
و بدونیم برای چی زندگی می کنیم برای این کار!!!! یا برای تحقق رویاهامون و زیبایی ها.
و یک روز زیبا و یک آدم زیبا را خلق کنیم
[تصویر:  TAOLife-Everyday-day-is-a-second-chance-...aolife.jpg] 
راه خویش از غبار خالی کن **** عزم درگاه لایزالی کن
خیز تا در تو یک نظاره کنند****هم کف و هم ترنج پاره کنند
شب شب توست و وقت وقت دعا ****یافت خواهی هر آنچه خواهی خواست
برخیز هلا نه وقت خواب است**** مه منتظر تو آفتاب است
امشب شب قدر توست بشتاب****قدر شب قدر خویش دریاب
هر چند شبه ولی امیدوارم شب قدرمون باشه
ای صبا امشبم مدد فرمای ****تا سحرگه شکفتنم هوس است
 [تصویر:  wayne-dyer-forgive-move-on-2s8h.jpg]
به امید موفقیت خودمون
کشف خودمون 53
امید جون انصافا پستات طلاس.. من که انرژی میگیرم باهاشون 53 53

صلوات ها یادم رفته بود 65

15 صلوات برای شازده کوچولوی عزیز
و به قول دوستان، بی ادعا
آدمو به یاد 4chsmu1
کجایند مردان بی ادعا ***کجایند شورآفرینان عشق
میندازه و همچنین یاد داستان زیبای شازده کوچولو که تا حالا یه دور درست و حسابی از اول نخوندمش Hanghead
«ارزش گل تو به قدرِ عمری است که به پاش صرف کرده‌ای. تا زنده‌ای نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی. تو مسئول گُلِتی...»
داداش امیدوارم گل خودت را جوری بپرورونی که نه تنها خودت بلکه دیگران هم از دیدنش لذت ببرند
مثل الان که همه از بودن شما شادند 53258zu2qvp1d9v


15 صلوات برای داداش علی گرامی و مهربون
یکی از اولین کسایی که اینجا باهاش آشنا شدم
و جمله ی فوق العاده ای که بهم گفت :
"یروزی الگویی میشید برای کسایی که میخوان قدم بزارن تو این راه و ترک کنن ..." 53258zu2qvp1d9v

و اما لذت!!!
درسته که لذت داره البته لذت لحظه ایه فراموشی درد و رنج یا بهتره بگم فرار از واقعیتی که هستیم
ولی آیا این لذت تو را بزرگتر می کنه یا کوچیکتر ؟ قویتر یا ضعیفتر؟
ولی لذت دوست داشتن ، مادری که بچشو دوست داره بچه احساس قدرت و بزرگی می کنه .
امیدوارم خودمونو  دوست داشته باشیم و دوست داشتن خدا را حس کنیم
هدف آیندمون توی اتاق با این لذت خلاصه نشه و برای رشد و بزرگی خودمون تلاش کنیم Khansariha (69)
چون لایق بزرگییم Khansariha (89)

موفق باشی داداش علی قهرمان
و ممنون ازت

 و
15 صلوات برای سرگروه عزیز و مهربونم
داداش رضای گرامی
که جز مهربونی ازش  ندیدم

128fs318181داداش همونجوری که گفتی منم مطمئنم خدا دوستت داره
مگه میشه که نیکان روزگار که به دیگران بدون هیچ چشمداشتی کمک می کنند 53258zu2qvp1d9v
خدا دوست نداشته باشه
در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا****ابروی او گره نشد گر چه که دید صد خطا

در پناه حق

دعا می کنم
تا تلاش کنیم برای رشد و از زندگی راضی باشیم. 53
(1396 مهر 19، 23:01)101 نوشته است: [ -> ]رضا جان امیدوارم هر روز، روز تو باشه. و هر روز قویتر از قبل بدرخشی و همیشه پرانرژی باشی.
عاقبت بخیری دعای من برای توست. 
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

داش 101 گلللل. شوما لطف داری عزیییز. سلطااان، تاج سر 302 53 302
(1396 مهر 20، 3:03)omid 24 نوشته است: [ -> ]
صلوات ها یادم رفته بود
 
15 صلوات برای سرگروه عزیز و مهربونم
داداش رضا
. 53

آقاااا خیلی خوشحالم که با تو آشنا شدم امید جون.. خیلی لطف داری. این دعاهای خیری که حق بچه ها میکنی ایشالا به خودت برسه.
به نام خدا
اعلام وضعیت هفته پنجم
 وضعیت پاکی: سبز
برنامه هفته گذشته:
پروژه رو زیاد نتونستم پیش ببرم پس حالا که دیگه زیاد تا پایان مهلتش نمونده باید سریعتر پیش برم.
موسیقی رو خداروشکر تونستم خوب تمرین کنم
خواب بهتر بود ولی خب هنوز خیلی جا داره واسه بهتر کردنش. باید 12 الی 12‌:30 دیگه بخابم.
برنامه هفته آینده:
اتمام بخش اول پروژه
خواب بین 12 تا 12:30
تمرین موسیقی روزی 1 ساعت

دعای من: خدایا به ما قدرت بده تا توی درستِ تو، بدون انحراف حرکت کنیم. کمکمون کن از راه راست برنگردیم و به جاده های میان بری که فریبنده هست توجهی نکنیم. 
سلام داداش های عزیزم
امیدوارم دلتون شاد باشه و چشماتون پر از انگیزه
Hamed6
گروه به خاطر حسین (ع)
هفته پنجم : سبز
هفته ای که گذشت نتونستم به برنامم عمل کنم و نمازهامو مرتب کنم. البته تونستم با چند نفر تو کانون صحبت کنم و ازشون کمک بگیرم. خودم هم سعی کردم فکر کنم و همتم رو برای نماز بکار بگیرم. درسته اثرش دیده نشد ولی برای هفته بعد خیلی امیدوارم بتونم سروقت و راحت نماز بخونم
پس برنامه من برای هفته اینده همین یک مورده. البته در کنار مراقبت و مراقبت و مراقبت بیشتر در برابر وسوسه ها.
این گل هم تقدیم به شما 53 پاکیتون ابدی
سلام ذکر 15 صلوات برای رضاکی و علی آن نون ,(هرکدام 15) پست ها رو همه رو خوندم, تشکر از دوستان که این همه وقت برای تایپ نوشته ها گذاشته بودند , استفاده کردیم.
دریفت / هفته پنجم / به لطف خدا سبز 
هفته گذشته و ارزیابی :
برنامه خواندن نمازها سر وقت و کمی تلاش برای خواندن نماز صبح : خداراشکر تمام نمازها سر وقت ,یک روز هم که خوابم نبرد نماز صبح هم سر وقت ادا شد.
برنامه پیگیری نرم افزار : تا حدودی راضی بودم و سعی کردم برنامه رو ببرم جلو , وسط برنامه یک نرم افزا رجدید بر خوردم که کمی برناممو بهم زد ولی نرم افزارهای دیگه رو پیگیری کردم.
استفاده از زمان های مرده : سعی کردم زمان مرده هامو هرطور شده پر کنم که با مرور لغات زبان پر شد 
آمدن وسوسه به سراغم ؟ : حرفشم نزن  Swear1  وسوسه جرات نداره بیاد.
افتادن دنبال منابع مطالعاتی نظام مهندسی : یک سر به سایتشون زدم ولی پیگیری جدی نکردم .

هفته آینده : 
 برنامه خواندن نمازها سر وقت و کمی تلاش برای خواندن نماز صبح و پیگیری نرم افزار و استفاده از زمان های مرده برای مطالعه زبان انگلیسی , پیگیری برنامه مطالعاتی نظام مهندسی.

این هفته نوشته ها رو رنگی کردم که جذاب بشه  :49-2 این شد یک اعلام وضعیت زیبا.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491 492 493 494 495 496 497 498 499 500 501 502 503 504 505 506 507 508 509 510 511 512 513 514 515 516 517 518 519 520 521 522 523 524 525 526 527 528 529 530 531 532 533 534 535 536 537 538 539 540 541 542 543 544 545 546 547 548 549 550 551 552 553 554 555 556 557 558 559 560 561 562 563 564 565 566 567 568 569 570 571 572 573 574 575 576 577 578 579 580 581 582 583 584 585 586 587 588 589 590 591 592 593 594 595 596 597 598 599 600 601 602 603 604 605 606 607 608 609 610 611 612 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 624 625 626 627 628 629 630 631 632 633 634 635 636 637 638 639 640 641 642 643 644 645 646 647 648 649 650 651 652 653 654 655 656 657 658 659 660 661 662 663 664 665 666 667 668 669 670 671 672 673 674 675 676 677 678 679 680 681 682 683 684 685 686 687 688 689 690 691 692 693 694 695 696 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 708 709 710 711 712 713 714 715 716 717 718 719 720 721 722 723 724 725 726 727 728 729 730 731 732 733 734 735 736 737 738 739 740 741 742 743 744 745 746 747 748 749 750 751 752 753 754 755 756 757 758 759 760 761 762 763 764 765 766 767 768 769 770 771 772 773 774 775 776 777 778 779 780 781 782 783 784 785 786 787 788 789 790 791 792 793 794 795 796 797 798 799 800 801 802 803 804 805 806 807 808 809 810 811 812 813 814 815 816 817 818 819 820 821 822 823 824 825 826 827 828 829 830 831 832 833 834 835 836 837 838 839 840 841 842 843 844 845 846 847 848 849 850 851 852 853 854 855 856 857 858 859 860 861 862 863 864 865 866 867 868 869 870 871 872 873 874 875 876 877 878 879 880 881 882 883 884 885 886 887 888 889 890 891 892 893 894 895 896 897 898 899 900 901 902 903 904 905 906 907 908 909 910 911 912 913 914 915 916 917 918 919 920 921 922 923 924 925 926 927 928 929 930 931 932 933 934 935 936 937 938 939 940 941 942 943 944 945 946 947 948 949 950 951 952 953 954 955 956 957 958 959 960 961 962 963 964 965 966 967 968 969 970 971 972 973 974 975 976 977 978 979 980 981 982 983 984 985 986 987 988 989 990 991 992 993 994 995 996 997 998 999 1000 1001 1002 1003 1004 1005 1006 1007 1008 1009 1010 1011 1012 1013 1014 1015 1016 1017 1018 1019 1020 1021 1022 1023 1024 1025 1026 1027 1028 1029 1030 1031 1032 1033 1034 1035 1036 1037 1038 1039 1040 1041 1042 1043 1044 1045 1046 1047 1048 1049 1050 1051 1052 1053 1054 1055 1056 1057 1058 1059 1060 1061 1062 1063 1064 1065 1066 1067 1068 1069 1070 1071 1072 1073 1074 1075 1076 1077 1078 1079 1080 1081 1082 1083 1084 1085 1086 1087 1088 1089 1090 1091 1092 1093 1094 1095 1096 1097 1098 1099 1100 1101 1102 1103 1104 1105 1106 1107 1108 1109 1110 1111 1112 1113 1114 1115 1116 1117 1118 1119 1120 1121 1122 1123 1124 1125 1126 1127 1128 1129 1130 1131 1132 1133 1134 1135 1136 1137 1138 1139 1140 1141 1142 1143 1144 1145 1146 1147 1148 1149 1150 1151 1152 1153 1154 1155 1156 1157 1158 1159 1160 1161 1162 1163 1164 1165 1166 1167 1168 1169 1170 1171 1172 1173 1174 1175 1176 1177 1178 1179 1180 1181 1182 1183 1184 1185 1186 1187 1188 1189 1190 1191 1192 1193 1194 1195 1196 1197 1198 1199 1200 1201 1202 1203 1204 1205 1206 1207 1208 1209 1210 1211 1212 1213 1214 1215 1216 1217 1218 1219 1220 1221 1222 1223 1224 1225 1226 1227 1228 1229 1230 1231 1232 1233 1234 1235 1236 1237 1238 1239 1240 1241 1242 1243 1244 1245 1246 1247 1248 1249 1250 1251 1252 1253 1254 1255 1256 1257 1258 1259 1260 1261 1262 1263 1264 1265 1266 1267 1268 1269 1270 1271 1272 1273 1274 1275 1276 1277 1278 1279 1280 1281 1282 1283 1284 1285 1286 1287 1288 1289 1290 1291 1292 1293 1294 1295 1296 1297 1298 1299 1300 1301 1302 1303 1304 1305 1306 1307 1308 1309 1310 1311 1312 1313 1314 1315 1316 1317 1318 1319 1320 1321 1322 1323 1324 1325 1326 1327 1328 1329 1330 1331 1332 1333 1334 1335 1336 1337 1338 1339 1340 1341 1342 1343 1344 1345 1346 1347 1348 1349 1350 1351 1352 1353 1354 1355 1356 1357 1358 1359 1360 1361 1362 1363 1364 1365 1366 1367 1368 1369 1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378 1379 1380 1381 1382 1383 1384 1385 1386 1387 1388 1389 1390 1391 1392 1393 1394 1395 1396 1397 1398 1399 1400 1401 1402 1403 1404 1405 1406 1407 1408 1409 1410 1411 1412 1413 1414 1415 1416 1417 1418 1419 1420 1421 1422 1423 1424 1425 1426 1427 1428 1429 1430 1431 1432 1433 1434 1435 1436 1437 1438 1439 1440 1441 1442 1443 1444 1445 1446 1447 1448 1449 1450 1451 1452 1453 1454 1455 1456 1457 1458 1459 1460 1461 1462 1463 1464 1465 1466 1467 1468 1469 1470 1471 1472 1473 1474 1475 1476 1477 1478 1479 1480 1481 1482 1483 1484 1485 1486 1487 1488 1489 1490 1491 1492 1493 1494 1495 1496 1497 1498 1499 1500 1501 1502 1503 1504 1505 1506 1507 1508 1509 1510 1511 1512 1513 1514 1515 1516 1517 1518 1519 1520 1521 1522 1523 1524 1525 1526 1527 1528 1529 1530 1531 1532 1533 1534 1535 1536 1537 1538 1539 1540 1541 1542 1543 1544 1545 1546 1547 1548 1549 1550 1551 1552 1553 1554 1555 1556 1557 1558 1559 1560 1561 1562 1563 1564 1565 1566 1567 1568 1569 1570 1571 1572 1573 1574 1575 1576 1577 1578 1579 1580 1581 1582 1583 1584 1585 1586 1587 1588 1589 1590 1591 1592 1593 1594 1595 1596 1597 1598 1599 1600 1601 1602 1603 1604 1605 1606 1607 1608 1609 1610 1611 1612 1613 1614 1615 1616 1617 1618 1619 1620 1621 1622 1623 1624 1625 1626 1627 1628 1629 1630 1631 1632 1633 1634 1635 1636 1637 1638 1639 1640 1641 1642 1643 1644 1645 1646 1647 1648 1649