(1396 دي 23، 21:38)rezaKy نوشته است: [ -> ]بچه ها امروز توی اینستا یه پست دیدم، راجب همجنس گرایی و نظر مردم رو که میخوندم، نظرا متفاوت بود.
خلاصه آقا ما کامنت گذاشتیم یهو دیدم دو نفر درجا اومدن ریپلایم کردن که اره تو احمقی و برو مطالعه کن و فلان. خاستم ببینم نظر شما چیه؟ آیا این یه انحرافه؟ یا یه اختلال ژنتیکی یا یه بیماری؟ ساختن انیمشن و فیلم راجبش درسته یا غلط؟
سلام رضا جان
به نظرم دو تا موضوع رو باید از هم تفکیک کرد.
یک بحث فردیه، یک بحث اجتماعی و قانون گذارانه.
بحث اجتماعی و قانونیش واقعا یک بحث حقوقی و تخصصیه، نیاز به اطلاعات زیادی داره.
افراط و تفریط هم هست همین جا. بعضی ها هستن که می گن باید این افراد رو آتیش زد، بعضی ها هم از اون ور می گن که اصلا باید ازدواج هم جنس رو آزاد کرد. چیزی که من شنیدم این هست که این افراد توی ایران می تونن با حکم دادگاه عمل هایی رو انجام بدن و مشکلشون رو رفع کنن.
در هر صورت در مورد قسمت فردیش من می تونم نظرم رو بگم.
بیشتر بستگی داره به جهانبینی یک فرد.
این که ما این جا هستیم و داریم تلاش می کنیم برای ترک خ.ا به نظر خیلی ها کار اشتباهی می کنیم، چرا که داریم با یک
نیاز طبیعی می جنگیم.
در صورتی که من این خودارضایی رو نیاز طبیعی نمی دونم و اون رو
ضد ارزش، تجاوز، تعدی، کار زشت و اشتباه می دونم.
من وقتی ترک خ.ا رو شروع کردم، دروازه های جدیدی روبروم گشوده شد و قسمت هایی شناخته نشده از روحم رو کشف کردم.
من آدمی هستم که اراده ی ها بزرگی داره، من آدمی هستم که می توانم و ...
فکر می کنم این بحث هم همین طوره،
کسی که تمایل به همجنس داره، اگر این تمایلش رو زشت می دونه، باید با این تمایلش مقابله کنه و بجنگه. حتی اگر این کار زندگیش رو تحت شعاع قرار بده.
اگر مشکلش هورمونی داره، به رفع مشکل بپردازه، اگر مشکلش روحی و روانیه، باید روی خودش بیشتر کار کنه.
این نظر من....
*****************
نهج البلاغه:
خطبه ی ۲۲۳- «
آيا از خواب گراني که همه مشاعرت را ربوده است بيدار نخواهي گشت!
آيا به خويشتن رحمي نخواهي کرد، همان رحمي که بر ديگران مي نمايي! چه بسا کسي را مي بيني که در گرماي شديد آفتاب در زحمت است،
براي او سايبان تهيه مي کني. يا مبتلا به دردي را مي بيني که درد بدن او را گداخته است،
از راه دلسوزي براي او گريه مي کني.
(اي جاهل به خويشتن) چه باعث شده است که به درد خود صبر نموده اي و تحمل مي ورزي!
و چه چيزي تو را درباره نفس خويش که عزيزترين نفوس براي تو است، تسليت داده است (که هرگز به فکرش نيستي)»
واقعا این قسمت از خطبه خیلی به حال و روز ماها نزدیکه. اینکه دچار درد خ.ا هستیم و شده که این جا به حال هم دلسوزی می کنیم،
اما به فکر چاره برای این مشکلمون نیستیم که درمانش کنیم.
در ادامه ی خطبه امام به نظر من راهکار هایی رو داره می ده که با کمک اون ها از این درد رها بشیم.
«پس با يک تصميم، بيماري سستي و بي خيالي خودت را که در دلت راه يافته است، مداوا کن.
(آري، معالجه کن) با بيداري، خواب غفلتي را که چشمت را فراگرفته است.»
تا انتهای خطبه.
یک نکته که برای من خیلی تازگی داشت این جملات بودن.
«من حقيقت را مي گويم. اين دنيا نيست که تو را فريب داده است، بلکه اين تويي که به وسيله دنيا خود را فريفته اي.
دنيا موعظه ها و قضاياي عبرت انگيز را بر تو روشن ساخته و بدون کمترين اختلاف براي تو اعلان نموده است.»
کلام امام خیلی من برای من جذاب و نو بود. انگار نه انگار که این حرف ها برای ۱۴۰۰ سال پیشه...
واقعا حیفه که به خاطر یکی دو تا خطبه که ممکنه به ذائقه ما خوش نیاد، خودمون رو از این دریای حکمت بی بهره کنیم.