(1397 خرداد 2، 11:30)آقای اراده نوشته است: [ -> ]....
رو راست باشم با خودم ، من برای ترک باید هر سه مورد بالا را بنوعی فراموش کنم
این میشه که یه زندگی میشه کلاف سر درگم
نمیدونی کدوم طرفشو بگیری
سلام داداش
خوبی؟
خیلی خیلی خوش حالم. به خاطر این که تو همین الان قدم بلندی رو برای ترک خ.ا و البته یک زندگی خوب و رسیدن به خوشبختی برداشتی.
همین روراست بودن خیلی مهمه ....
از جواب رضاکی خیلی راضی بودم، اما جوابی که درخشنده داد من رو مایوس کرد.
دلیلش هم این هست که من خودم هم همین الان داشتم به یه همچین مسائلی فکر می کردم.
اعلام وضعیت رو اول داشته باش ببین چه گذشته بر ما...
عاشق / گروه پنج مرد مصمم / هفته ی چهارم سبز /
ارزیابی : هفته ی گذشته هفته ی خیلی سختی بود....
واقعا به یه اوجی رسیده بودم قبلش. همه چی خوب بود و طبق برنامه داشت پیش می رفت.
اما ابتدای هفته با یه بحث مفصل با دوستان شروع شد، بحث بسیار چالشی و چند ساعته که کلا من رو به هم ریخت....
با سوال های همیشگیم یه بار دیگه روبرو شدم، آیا من در مسیر درستی قرار دارم؟
آیا تلاشی که می کنم درست هست یا غلط؟
این همراه شد با ورود من به ماه رمضون.... خیلی بی مقدمه و یه هویی...
اصلا براش آماده نبودم. چیزی که از قبلش فکر می کردم که خیلی براش باید برنامه بریزم.
در همین حال و هوا بودم که پدربزرگم هم فوت کردن.
این شد که مجبور شدم کل کار و زندگی رو تعطیل کنم و برم مسافرت.
حتی کلی برنامه و فکر هم برای کانون داشتم و نرسیدم انجام بدم.
انگار که من به کلی از زندگی معمولی کنده شدم و برده شده بودم توی یه منطقه ی جدید.
و حالا برگشتم سر خونه ی اول.
دقیقا این چیزی که درخشنده می گه که اول شهوت میره، پشت بندش میل به زندگی می ره و دوباره شهوت میاد.
ببینید بچه ها! فکر می کنم تا وقتی ما شرایط رو درک نکنیم نمی تونیم ترک کنیم.
باید بپذیریم که توی زمین کشتی هستیم و یه نفری داره با ما کشتی می گیره و تا ما رو خاک نکنه ول کن نیست.
گارد چپ رو ببندیم از سمت راست می آد. راست رو ببنیدم یه خم رو می گیره و ....
قرآن آیه ی جالبی رو از قول ابلیس داره
نقل قول: گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو براى آنها کمین مىکنم. (۱۶)
سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپِ آنها، به سراغشان مىروم.
و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهى یافت.» (۱۷)
خب حالا که دشمن می خواد با ما بازی کنه، چرا ما کاری نکنیم؟
داستان همینه،
ترک کردن مثل خوردن یه داروی تلخ نیست.
این جوری نیست که مثلا اینترنت رو محدود کنی و تموم بشه همه چی.
البته باید اینترنت رو در قدم های اول محدودی کنی. اما بعدش چی؟
نقاط ضعف دیگه ای نداری؟
اراده جان همین سه تا موردی که گفتی و گیجی ای که توی زندگیت داری نقطه ی ضعف تو هست داداش....
مثل یه پایی که زخم شده باشه.
دشمن مقابل تو تختی نیست که جوانمرد باشه، روی همون پای زخمی فشار میاره تا از پا درت بیاره.
خب راه حل چیه؟ راه حل این هست که تو همه جانبه شروع به برنامه ریزی کنی....
و این مشکلات رو نه تنها فراموش نکنی، بلکه شروع کنی به برنامه ریزی و فکر کردن حول اونها....
خب بالاخره چی؟ من اپلای کنم یا نه؟ اصلا خوبه یا نه؟ می خوام با طرف ازدواج کنم یا نه؟ مشکلات مالی رو حل کنم یا نه؟
اما این خیلی خیلی خیلی خیلی سخته. چرا؟
ما
عادت کرده ایم که مشکلات رو
فراموش کنیم.
خ.ا ما رو این جوری عادت داده. هر مشکلی داشتی،
یه داروی مسکن هم توی جیبمون داشتیم. خ.ا....
به خاطر همین هم بلد نیستیم با مشکلات برخورد کنیم. کوچکترین مشکلات برامون می شن بحران و ما رو دچار استرس و اضطراب می کنن.
و همین استرس و اضطراب هم ما رو سوق می ده سمت خ.ا.
پس به خودمون می گیم که فراموشش کن. اما مگه می شه مشکلات و دغدغه های زندگی رو فراموش کرد؟
مشکلات و دغدغه هایی که باهاشون روز رو شب می کنیم و دائم جلو چشممون هستن.
مثل بچه ی مریضی که توی خونه باشه؟ می شه فراموشش کرد؟ حتی اگه بیماریش لاعلاج باشه. دائم جلو چشم ما راه می ره.
اما اینقدر مشکلات و دغدغه ها و نگرانی ها زیاد هستن که واقعا نمی شه اون ها رو تحمل کرد.
یعنی این قدر این بار سنگین هست که هر کمری زیرش له می شه.... بدون مسکن نمی شه انگاری
چاره پس چیه؟ عاشق خان تو که این قدر دم از رفتن تو شیکم مشکلات و جنگیدن باهاشون می زنی؟
می دونی که ملت با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنن؟ مگه یه آدم،
اونم آدمی که درگیر خ.ا هست، چقدر توان داره؟
بیا یه راهکار بذار جلوی پای ملت... این که نشد همه اش شعار بدی....
تنها راه چاره
ایمان به به بزرگی خداست. وقتی آدم به خدا ایمان
واقعی داشته باشه، دیگه همه چی براش کوچیک می شه.
دنیا براش کوچیک می شه و درنتیجه مشکلاتش هم اون رو اذیت نمی کنه.
آرامش خاطر داره همیشه، چرا که می دونه یه پشتیبان و تکیه گاه بزرگ داره.
این که می گن دائم ذکر بگیم، مثل ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله.... این ذکر یعنی این که هر چه خدا بخواهد می شود و قدرتی نیست مگر از جانب خدا.
خب این یعنی که گره تمام مشکلات ما دست خداست. این که یکی رشد کرده خواست خدا بوده و یکی که فقیر شده خواست خدا بوده.
ما فقط این وسط باید اون وظیفه ای که به گردنمون هست رو انجام بدیم.
یعنی با آرامش خاطر بریم توی شکم مشکلات و این آرامش خاطر هم نه توهم (مثل خ.ا) بلکه حقیقتی ناشی از ایمان به خداست.
یا علی مدد!