(1398 فروردين 14، 19:51)chakavak نوشته است: [ -> ]سلام به همگی
دوست دارم چون اولین باره که دارم راجع به تجربیات 6-7 سالم درباره خودارضایی می گم بدونید که حالم خیلی بده،و تازه یک ساعته که خود ارضایی کردم شاید مست شهوتم و نمیدونم دارم چیکار میکنم،ولی بذار بگم.
.
.
.
به نظرم تنها چیزی که میتونه پایانی برای این کابوس نه بلکه واقعیت وحشتناک باشه اصلاح ذهنه،دوستان در رابطه با پاک کردن ذهن و راه هایی برای مدیریت تفکر اگه مطلبی دارن ممنون میشم به اشتراک بذارن.
.
.
.
سلام چکاوک جان
خوش اومدی به رهروان و جمع ما.
مطالبی که در مورد سیکل معیوب گفتی تقریبا درسته.
سیکلی که بدون پایانه و تا مرز نابودی ما رو می بره.
در مورد مدیریت ذهن خواستم من چند تا نکته بگم:
1- اول اینکه انتظار هیچ معجزه ای رو نداشته باش.
اینکه یه دارویی رو پیدا کنی که یهو افکار جنسی از ذهنت ناپدید بشه و دیگه به فکرت هم نرسه غیرممکنه.
هیچ کس هیچ وردی نمی تونه بخونه تا ذهن به یک باره پاک بشه.
کسی که ذهنش پاک میشه به تدریج و مرحله به مرحله هست.
کسی که به یک سال پاکی و دوری از پورنوگرافی می رسه، باز هم افکار جنسی گاهگداری به ذهنش میاد اما یک درصد زمانی که گرفتار پورنوگرافی بود.
2- از اون جایی که هیچ معجزه ای در کار نیست، پس راحت بهت بگم:
اول کار باید تقوا پیشه کنی و صبوری به خرج بدی.
اول کار همین که یه روز هم فیلم پورن نبینی شاید برات غیرممکن به نظر بیاد. خیلی سخته.
اما همین که همت می کنی و یه روز قاطعانه جلوش می ایستی می بینی که روزهای بعد راحت و راحت تر میشه.
3- اینکه تقوا پیشه کنیم و صبوری به خرج بدیم تا تصاویر جنسی از ذهن ما کمرنگ و کمرنگ تر بشن خیلی هم خوب.
اما این همه ی ماجراست؟
نه.
ما باید مشکلات مون رو هم رفع کنیم.
کسی که غمگینه باید مشکلات غمگین بودنش رو حل کنه.
کسی که تنهاست باید فکری به حال تنهایی هاش بکنه.
کسی که اضطراب مدام به سراغش میاد باید فکری به حال اضطراب هاش بکنه.
ما تا زمانی که مشکلات مون رو حل نکنیم، مثل یه بشکه نفت می مونیم که فقط یه جرقه تا شعله ور شدن مون فاصله داره.
4- حالا اینکه مشکلات مون رو حل کنیم هم کافیه؟
باز هم نه.
ما ده ها کار از دست مون بر میاد که زندگی مون رو تغییر بدیم و به تبع اون ذهن ما هم تغییر کنه.
کسی که ورزش می کنه، ذهنش جور دیگه ای کار می کنه.
کسی که یه برنامه عبادی خوب برای خودش میذاره، فکرهاش عوض میشه.
کسی که یادگیری یه مهارت جدید رو به زندگیش اضافه می کنه، فکرهاش عوض میشه.
کسی که کارهای هنری انجام میده، فکرهاش با بقیه متفاوته.
کسی که برنامه ریزی روزانه داره، فکرهاش فرق داره.
کسی که به مکان های خوب میره، فکرهاش متفاوته.
کسی که دوست های خوب داره، فکرهاش فرق داره.
.
.
.
اگه فکری می خوایم از بین بره، بهترین کار اینه که فکرهای جایگزین براش ایجاد کنیم. فکرهایی که به همون اندازه و بلکه خیلی بیشتر جذابه و هورمون های شادی آور برامون میاره.