کانون

نسخه‌ی کامل: آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
خوش آمد می گم به برکه ی عزیز، چکاوک و علی به رهروان 302 

خیلی خوش اومدین و این جا رو خونه ی خودتون بدونید. Khansariha (69)
(1398 فروردين 15، 20:06)berkedaron نوشته است: [ -> ]قول بدم کول باشم راهم میدید 65

اختیار داری دادش

ما وقتی خوشحال می شیم که شما مدال های ما رو درو کنی
و از همه مهم تر روزهای پاکت همین طور بیشتر و بیشتر بشه
و زندگیت هم روز به روز زیبا تر بشه Khansariha (69)
سلام شیران خفته  4chsmu1
(1398 فروردين 16، 5:48)سالِک نوشته است: [ -> ]سلام شیران خفته  4chsmu1

هلووووووو سالک 53
اوضاع احوال
براهی؟ 302

(1398 فروردين 16، 2:05)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]خوش آمد می گم به برکه ی عزیز، چکاوک و علی به رهروان 302 

خیلی خوش اومدین و این جا رو خونه ی خودتون بدونید. Khansariha (69)
(1398 فروردين 15، 20:06)berkedaron نوشته است: [ -> ]قول بدم کول باشم راهم میدید 65

اختیار داری دادش

ما وقتی خوشحال می شیم که شما مدال های ما رو درو کنی
و از همه مهم تر روزهای پاکت همین طور بیشتر و بیشتر بشه
و زندگیت هم روز به روز زیبا تر بشه Khansariha (69)

مخسی که 53
خوشحالی شما که نیتت حتمی منه 303
(1398 فروردين 24، 23:25)aliunknown نوشته است: [ -> ]Hanghead سلام
راستش نمیدونستم کجا بنویسم کجا ننویسم... گفتم شاید بهتره توی رهروان بنویسم...
هی...
بچه ها... نمیدونم چطوری بگم
اما واقعا خسته شدم
خسته شدم از سرکوب
خسته شدم از راز نگه داشتن همه چی
این دو تا مثل یه سد جلوی نفس کشیدنم رو گرفتن
Tears  هر روز خبرهای ناامید کننده تر
هر روز حس و حال بدتر
نمیدونم تا کی باید تحمل کنم...
واقعا فلسفه اش چیه...
تا کی :(
تا کی :(
یکم سر و سامون میگیرم... یکم میرم رو به بهودی
حتی به اندازه ی یک درصد شاید... 
حالم خوب خوب میشه
اما.... انگار که آرامشی قبل از طوفان باشه
چیزی میاد و همه اش رو به هم میزنه ....
یادم نمیره دیروز چقدر بهم تنهایی خوش گذشت. نه فکر بدی . نه فکر عذاب وجدانی چیزی.... همه چیز آروم بود... و انقدر با لذت درس خوندم که آرزو کردم کاش همیشه این حس بمونه...
اما امروز.....  809197ps94ijjhwg
توی چند ثانیه یه اتفاق خیلی کوچولو افتاد....
این چند ثانیه مثل یه شعله ی کوچولو انباری از کاه رو شعله ور کرد  1276746pa51mbeg8j
و دوباره روز از نو و روزی از نو
دوباره باید ریکاوری روحی کنم
دوباره باید خودم رو جمع و جور کنم
خیلی خیلی عجیبه اما فشار روحی اونقدری زیاد شده که داره روی جسمم هم تاثیر میزاره...  Hanghead
دیگه نمیدونم باید کدوم راه تکراری رو دوباره امتحان کنم
دیگه نمیدونم حتی برای چی باید ادامه بدم
اصلا پاک زده به سرم...
همه چی ساکن میمونه تا وقتی که این آتیش خاموش بشه... اون وقته که عقلم میاد سر جاش
اما دوبارررره هیچی نشده این چرخه تکرار میشه...
809197ps94ijjhwg

داشتم پست آرمین رو توی درد دل ها میخوندم...
یه لحظه بغضم شکست ... واقعا نتونستم جلوی خودم رو بگیرم....
میتونم بگم توی وضعیت یکسانی قرار داریم.... 

(1398 فروردين 24، 19:55)آرمین نوشته است: [ -> ]بعضی وقت ها اون قدر زندگی تلخ میشه که با هیچ قندی نمی تونی شیرینش کنی.

تلخی من از نوع ابهامه که نمی دونم چه کنم.
چرا باید همه درها بسته باشه؟

---------------------------

دنبال یه معجزه بودم.
چند روز پیش داشتم میومدم بیرون که دیدم شون.

گفتن خوبی؟
گفتم نه. دیگه واقعا بریدم.

گفتم برام دعا کنید.
گفتن به دعا نیست. باید چاره کنیم.

من به یک باره فرو ریختم.
دنبال معجزه بودم.
و باز هم باید به «چاره» دل خوش می کردم.

خسته ام از همه چاره های بی نتیجه.
خسته ام از چاره ای که پیدا نیست.

---------------------------

رئیس مون امروز پای تخته نوشت:
«این آدم های موفق نیستند که شادند. این آدم های شاد هستند که موفق می شوند.»

باید شاد باشم تو همین شرایط ابهام.
حتما کلیدی هست که قفل در من رو باز می کنه.
حتما یه پنجره از روشنایی هست که من به چشم ندیدم.

خیلی رنج آوره.
اما من باز هم تلاش می کنم.  53258zu2qvp1d9v

Tears  احساس میکنم آرمین داره حرف دل خودم رو میزنه....
و احساس میکنم این اتفاقی نبوده که من توی این ساعت بتونم نت پیدا کنم و بیام کانون و دوباره یادم بیاد که تنها نیستم....

خیلی رنج آوره... اما من باز هم تلاش میکنم  53

پ.ن :
نظرتون چیه... منظورم اینه جای من بودید چیکار میکردید؟
توصیه ای ندارید برای اینکه بتونم حداقل اون شعله ی کوچیک رو برسونمش به ۱ بار در ماه؟ یا حتی برای همیشه خاموشش کنم؟
53  ممنونم ازتون

سلام
علی جان ببین زندگی همش قرار نیست سر بالایی باشه حتی برعکس همش قرار نیست سرپایینی یعنی میگم همش قرار نیست سختی بکشیم و شرایط سخت تحمل کنیم و برعکس همشم قرار نیست به میل ما بگذره
مثلا همین خود من حالا داستان داره برات میگم پریروز سر هیچی به هیچی دیدم داره روزم به فنا میره هرکاری کردم که به طرف بفهمونم که بابا این طور نیست دیدم نه واقعا گاهی اوقات بعضی ها حتی حاضر نیستن به خاطر طرف مقابل شون بهشون گوش بدن حتی. هیچی اقا زدم بیرون رفتم توی پارک شهرمون یکم تنیس بازی کردم بعدش رفتم یه تابی توی مسجد خوردم و اومدم داشتم کم کم اصابم میومد سرجاش که دیدم باز دوباره اومده سراغم و کلی وصله ای که شاید فقط به من نمیچسبه به من چسبوند باز روز از نو روزی از نو
اما شب برخلاف باورم دیدم مهربون شد و از یه سری چیزایی که واقعا چند وقتی هست ذهنما درگیر کرده داره ازم میپرسه و منم خوشم اومد که حداقل یکم داره راهنمایی میکنه ،باز یکم بهتر شدم صبحش گفتم امروز میرم کلی کاری که از قبل میخواستم بکنما میکنم رفتم
حالا میگم کلی کار منظورم یه کاره ولی اندازه ۱۰ تا کار ازم انرژی میگرفت
هیچی رفتم دانشگاه این کارم با رئیس هیت علمی رشتمون بود، هرچی نشستم دیدم ن فایده نداره ساعت ۸رفتم ساعت۱ اومدم هیچی اقا خلاصه سرتونا درد نیارم دیروز حسابی حالم گرفته وشد باز کلی نارو خوردم
اما به جهنم من کار درستا میکنم هرکی هرچی میخواد بگه
اره داداش سختی همیشه هست دراصل بایدم باشه اگه نبود که همش ما ها در یه سطح میموندیم
مراقب خودت باش
(1398 فروردين 24، 18:19)chakavak نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
سخنرانی فیلیپ زیمباردو (استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد) با عنوان زوال مردان (حذف مردان) واقعا قابل تامل هستش
https://www.ted.com/talks/zimchallenge/t...a#t-250832
اینم لینک سخنرانی،امیدوارم مفید باشه.


سلام چکاوک جان
من این رو تا حدودی مطالعه کردم حرفاش رو.
خیلی قابل تامل حرفهاش واقعا....

یه جوری داره هشدار می ده به بشریت 22


(1398 فروردين 26، 20:12)aliunknown نوشته است: [ -> ]و بازم امروز اون اتفاق تکرار شد
اما خب یه راه حل کوتاه مدت یا شایدم بلند مدت پیدا کردم
65  وضعیت غیر قابل توصیفیه
هر چقدرم سعی کنم نمیتونم  53258zu2qvp1d9v
ولی میشه به تعویقش انداخت
تا کی؟ الله اعلم 1
پ.ن 
از همین الان به دنبال راه حل کوتاه مدت بعدی ام  53258zu2qvp1d9v


علی جان فعلا توصیه ای ندارم.
تو که خودت بهتر از هر کی حال و هوای خودت رو می دونی و می تونی خودت رو مدیریت کنی.
ولی فقط می خواستم بگم که می ارزه بیشتر براش وقت بذاری.
حتی اگر یک سال طول بکشه که تازه راهش رو پیدا کنی
می ارزه، چون این طوری ۵۰ سال بعدش رو راحت تر زندگی می کنی 302 

************
(1398 فروردين 24، 23:25)aliunknown نوشته است: [ -> ]Hanghead سلام
راستش نمیدونستم کجا بنویسم کجا ننویسم... گفتم شاید بهتره توی رهروان بنویسم...
هی...
بچه ها... نمیدونم چطوری بگم
اما واقعا خسته شدم
خسته شدم از سرکوب
خسته شدم از راز نگه داشتن همه چی
این دو تا مثل یه سد جلوی نفس کشیدنم رو گرفتن
.
.
.

پ.ن :
نظرتون چیه... منظورم اینه جای من بودید چیکار میکردید؟
توصیه ای ندارید برای اینکه بتونم حداقل اون شعله ی کوچیک رو برسونمش به ۱ بار در ماه؟ یا حتی برای همیشه خاموشش کنم؟
53  ممنونم ازتون

سلام علی جان عزیزم

سر کار چند وقت پیش رئیس مون گفت همه مطالب تخته وایت برد رو پاک کنیم.
گفت این چه کاریه که ما مشکلات رو روی تخته می نویسیم. روز به روز اضافه هم می کنیم. اما هیچ کدوم حل نمیشه و بدتر با این کار، از نقص و کاستی های لاعلاج سیستم رنج می بریم؟
بیایم همه اش رو پاک کنیم و جمله های خوب بنویسیم. 

قرار بر این شد که هر روز یه نفرمون یه جمله روی تخته بنویسه.

چند روز پیش نوبت من بود.
اتفاقی داشتم گوشیم رو نگاه می کردم که دیدم تو تقویم نوشته: روز بزرگداشت عطار.
بی درنگ یاد شعر بی بدیل عطار افتادم.

معطل نکردم و پای تخته نوشتم:

[تصویر:  attar.jpg]

گر مرد رهی، میان خون باید رفت
وز پای فتاده، سرنگون باید رفت

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت

فکر می کنم اگر عطار هیچ نمی گفت و هیچ نمی نوشت
و فقط از تمام طول عمر، این دوبیتی رو به یادگار از خودش باقی میذاشت، سهم خودش از زیستن در این دنیا رو ایفا کرده بود.

ببین علیرضا
فوتبال یه بازیه. 
بازی بودن فوتبال تا حدی هست که ما ورزشکارهای داخل زمین رو بیشتر از اینکه به «ورزشکار» بشناسیم، اون ها رو «بازیکن» می بینیم.

اما همین بازی فوتبال، در عین بازی بودن، جدیه
نشون به اون نشون که بازیکن ها حتی شده همدیگه رو می زنن و با هم دعوا می کنن تا یه توپ رو صاحب بشن.

فوتبال بازیه.
اما بازیش جدیه.

دنیا و زندگی ما تو این دنیا هم بازیه.

این چیزیه که تو قرآن هم چند بار بهش اشاره شده:
«وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»
«وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ»
«زندگى دنیا، چیزى جز بازى و سرگرمى نیست!»

خیلی چیزهای این بازی دست من و تو نیست.
خیلی چیزها که در اختیار ما هست، به انتخاب خودمون نبوده.
به ما داده شده و ما فقط بازی کننده ی اونیم.

فرض کن ورق ها تقسیم شده باشه.
سهم تو از ورق ها، نه آس هست؛ نه شاه و نه بیبی. نه حتی سرباز.
آزار دادن خودت با ورق هایی که خوب نیست، فایده ای داره؟
می تونی بگی چون ورق های من، ورق های دلخواهم نیست؛ پس این دست رو باز نمی کنم و بازی رو به هم می زنم؟
جز انسان های کم ظرفیت چنین اقدام ابلهانه ای رو انجام نمیدن.
باقی، با همون دو لو و سه لو هایی که دست شون هست بازی رو انجام میدن.
اون ها که عاقل ترن، از همون دو لو و سه لو ها بهترین استفاده رو می برن؛ و گاهاً در عین ناباوری با همون ها هم برنده ی بازی میشن.

ببین علیرضا
درسته زندگی تو این دنیا بازی و سرگرمیه.
اما این بازی، مثل بازی فوتبال، جدیه.

پس فردا روزی، باید برای همین بازی، حساب پس بدیم.

چیزهایی تو زندگی تو وجود داره که به انتخاب تو نبوده.
این چیزها، اصلا دوست داشتنی نیستن.
اینکه خسته باشی، حق داری.
اینکه یه چیز به ظاهر غیرقابل تغییر رو نتونی تحمل کنی و به سرکوب ناچار شی، حق داری.
اینکه نتونی در موردش با کسی صحبت کنی و راز تو دلت بمونه هم می تونم بفهمم چقدر سخته. 
اما در هر حال، این چیزیه که به تو داده شده و تو بازی کننده ی اونی.

خدا خودش خوب می دونه به چه کسی چه ورق هایی داده.
به اندازه ی همون ورق ها هم ازش انتظار داره.

من می دونم بعضی مشکلات چقدر سخت هست.
فکر کن مشکل کسی، خودارضایی باشه. خودارضایی رو میلیون ها نفر دیگه داشتن که از اون ها هزاران نفرشون ترک کردن و بعد هم زندگی خوبی داشتن.
فکر کن مشکل کسی، داشتن یه پدر الکی باشه. میلیون ها نفر بودن که چنین پدری داشتن و بعد هم هزاران نفر از اون ها زندگی خوشی رو برای خودشون رقم زدن.

اما بعضی مشکلات، جنس شون با این مشکلات متفاوته.
نه به راحتی قابل ابراز هستن و نه اگه هم به کسی بگی، اون فرد می تونه تو رو درک کنه.
نه کسی رو می شناسی که از این شرایط عبور کرده باشه تا امیدوار باشی و نه راهی می شناسی برای اینکه تو اولین نفر برای عبور از چنین بحرانی باشی.

چند روز پیش که شعر عطار رو می نوشتم، یک بار دیگه تلنگر برای خودم بود:

نقل قول: گر مرد رهی، میان خون باید رفت
وز پای فتاده، سرنگون باید رفت

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت

گاهی اون قدر از بدن مون خون جاری هست که هر قدم برداشتنی برامون غیرممکن به نظر میاد.
گاهی اون قدر از پا افتادیم که تنها راه ادامه دادن، سرنگون بودنه.

با همه این سختی اما باور کن ادامه دادن تنها راه ماست.
این یعنی امیدواری در اوج ناامیدی.

باید قدم برداریم و از هیچ کس منتظر هیچ خبری نباشیم.
کسی که باید حرف بزنه، در زمانش حرفش رو به گوش ما می رسونه.
کسی که هواخواه ما هست، در جای خودش به قلب ما خواهد انداخت که چه باید بکنیم.
کسی که ما رو خلق کرده، وظیفه هدایت ما رو داره و اونه که باید بگه چطور راه رو ادامه بدیم.

میگی چی کار کنم؟
میگم با حداقل چیزی که می دونی، تو مسیر باش.
حتی اگه تنها چیزی که می دونی اینه که چی کار کنی تا این وضعیت بدتر نشه.
حتی اگه تنها چیزی که از دستت برمیاد اینه که چطور تو این لجن زار، بیشتر غرق نشی.

فرض کن من نمی دونم خودارضایی رو چطور باید ترک کنم.
اما در همین حد می دونم که کنترل نکردن چشم و ذهنم وضعیت من رو از اینی هست به مراتب بدتر می کنه.
تنها وظیفه من همین مراقبت از نگاه و فکر هست و لاغیر.

من باید تو این جاده ناشناس با همین سطح از اطلاعات قدم بردارم.
اگه من طاقت بیارم و سر قولم بمونم و جا هم نزنم، بالاخره روزی جاده به من نشون میده نادیدنی ها رو.

ما با حداقل چیزی که می دونیم، باید قدم برداریم.
اینکه مسیر روشن نیست، دلیلی برای جا زدن نیست و بدتر کردن اوضاع نیست.

کسی چه می دونه.
شاید روزی علیرضا تو این جاده در عین ناباوری، به مقصد رسید.
اون زمان، علیرضا خیلی حرف داره برای گفتن به همه اون هایی که از پا افتاده بودن. برای همه اون ها که زانوی غم بغل گرفتن رو به سرنگون ادامه دادن، ترجیح دادن.

علیرضا
با ورق های ناامیدکننده توی دستت، بهترین بازی رو کن.
همیشه برنده ها اون هایی نیستن که بهترین ورق ها رو دارن.

علیرضا هنوز 20 سالش هم نشده، اما فهم و درکش از 30 ساله ها و 40 ساله ها بیشتره.
هنوز دو دهه از زندگیش نگذشته، اما به اندازه ی چند دهه زندگی، پخته رفتار می کنه. 
دوره اخلاق ندیده و اتفاقا تو خونه مدام بی اخلاقی دیده، اما از همه بااخلاق تره.

اینکه خدا یه همچین کسی رو تو چنین شرایطی قرار میده حتما علتی داره.

هیچ چیز خدا بی حکمت نیست.
حتی عجیب ترین و سخت ترین شون.
ناباورانه ترین و به ظاهر غیرعادلانه ترین شون. 

حتما خدا برای علیرضا برنامه هایی داره.

برنامه های خدا برای علیرضا سخته.
اما حتما از پسش برمیومده که براش این طور برنامه ریزی کرده. 1
سلام
دوستان یه پیشنهاد داشتم.
اینکه تو این تاپیک، مشارکت روزانه داشته باشیم.

یعنی هر روز که به کانون سر می زنیم، حس و حال اون روز، دغدغه ها و وضعیت پاکی مون رو بنویسم.
شاید یه روز شاد باشیم یه روز غمگین.
یه روز رو فرم یه روز نافرم.
اون روز در مورد همون روز بنویسیم.

ما همه گروهی هستیم که داریم برای پاکی تلاش می کنیم. چرا مثل یه گروه واقعی نباشیم و با همدیگه صحبت نکنیم؟ 
 
من میگم پست ها به پاسخ کسی نیاز نداشته باشه.
فقط بنویسیم و مشارکت کنیم برای هدف مشترکی که داریم. 

اگه کسی سوال داره و نیاز به پاسخ، خودش صریحاً جوری بنویسه که بقیه متوجه بشن.

نظرتون چیه؟
(1398 فروردين 29، 21:10)آرمین نوشته است: [ -> ]سلام
دوستان یه پیشنهاد داشتم.
اینکه تو این تاپیک، مشارکت روزانه داشته باشیم.

یعنی هر روز که به کانون سر می زنیم، حس و حال اون روز، دغدغه ها و وضعیت پاکی مون رو بنویسم.
شاید یه روز شاد باشیم یه روز غمگین.
یه روز رو فرم یه روز نافرم.
اون روز در مورد همون روز بنویسیم.

ما همه گروهی هستیم که داریم برای پاکی تلاش می کنیم. چرا مثل یه گروه واقعی نباشیم و با همدیگه صحبت نکنیم؟ 
 
من میگم پست ها به پاسخ کسی نیاز نداشته باشه.
فقط بنویسیم و مشارکت کنیم برای هدف مشترکی که داریم. 

اگه کسی سوال داره و نیاز به پاسخ، خودش صریحاً جوری بنویسه که بقیه متوجه بشن.

نظرتون چیه؟
سلام
کلیت داستان خوبه ولی اگه یه انگیزه ای ایجاد بشه که باعث بشه داستان اون روزا بنویسیم بهتره
سلام عالیه موافقم  49-2
برای شروع خودم مینویسم  Hanghead
امروز تصمیم های بزرگی از ابتدای صبح گرفتم اما الان از شدت خستگی پایبندیم رو به همه اون تصمیما از دست دادم
در اینجور موقع ها فقط باید این حس بد رو رد کرد  Hanghead
الان دارم اون حسو تجربه میکنم 
نظرتون چیه
سلام آرمین جان من با تصمیمی که گرفتی موافقم, اتفاقا ایده خوبیه ,

فقط باید قانونی بگذاریم که نوشته ها طولانی نباشه , قطعا هرکس هر چیزی تو دلش هست بخواد بنویسه اگر چند بار مرورش کنه میتونه تو 2 خط بنویسه , در کل ایده خیلی خوبیه ,


مثلا من امروز و دیروز روی هم 5 ساعت از وقتم تلف شد , حتی اگر زبان انگلیسی کار میکردم کلی لغت جلو می افتادم , واقعا حیف شد ,
دیشب حالم خیلی خوب بود , واقعا خوب بود , خوب آقا ,خوب  خوب خوب  Khansariha (69)

از فردا استفاده درست و صحیح از وقت
ممنون از واکنش هاتون دوستان.  Khansariha (18)


(1398 فروردين 29، 21:45)majid78 نوشته است: [ -> ]سلام
کلیت داستان خوبه ولی اگه یه انگیزه ای ایجاد بشه که باعث بشه داستان اون روزا بنویسیم بهتره

منظورت اینه که جایزه ای چیزی گذاشته بشه؟


(1398 فروردين 29، 22:29)chakavak نوشته است: [ -> ]با کلیتش موافقم ولی جزئیاتش رو باید تو عمل ببینم که بتونم نظر بدم( احساس میکنم این کار تلفیقی از تاپیک وضعیت روزانه و درددل های شما هستش).

تاپیک اعلام وضعیت روزانه بسته شد.

تاپیک درد دل ها باشه واسه موقعی که دل مون به درد اومد.
اما اینجا رو هر روز سر بزنیم و از دغدغه هامون برای همدیگه و خصوصا از وضعیت پاکی و چالش هایی که باهاش مواجهیم بنویسیم.
فکر امتحانا بیچاره ام کرده 
بدیش اینه که می دونم باید خوند و نمی خونم 
هر بار به یک بهانه در می رم از ماجرا 

پاکی هم داستان خودش رو داره 
زنده سخت تر شده 
مراحل سخت تر تو راهه 
کاش همه چیز فقط عضویت تو کانون بود و سبز کردن روزها ...
چقدر غم انگیزه با سردردی بیدار شی که مغزت رو می خواد منفجر کنه.
غم انگیزتر اینکه 12 ساعت دیگه با این سردرد باید سر کنی.
من پاکم اما با درد.  53
امروزم یه شروع دیگه
روزا داره تکراری میشه 
روز هفتم هستم
باید با این یکنواختی مقابله کنم
باید امروز بهترین روز من باشه
(1398 فروردين 29، 21:10)آرمین نوشته است: [ -> ]سلام
دوستان یه پیشنهاد داشتم.
اینکه تو این تاپیک، مشارکت روزانه داشته باشیم.

یعنی هر روز که به کانون سر می زنیم، حس و حال اون روز، دغدغه ها و وضعیت پاکی مون رو بنویسم.
شاید یه روز شاد باشیم یه روز غمگین.
یه روز رو فرم یه روز نافرم.
اون روز در مورد همون روز بنویسیم.

ما همه گروهی هستیم که داریم برای پاکی تلاش می کنیم. چرا مثل یه گروه واقعی نباشیم و با همدیگه صحبت نکنیم؟ 
 
من میگم پست ها به پاسخ کسی نیاز نداشته باشه.
فقط بنویسیم و مشارکت کنیم برای هدف مشترکی که داریم. 

اگه کسی سوال داره و نیاز به پاسخ، خودش صریحاً جوری بنویسه که بقیه متوجه بشن.

نظرتون چیه؟
به نظر من خوبه ولی نیاز به نوشتن یه چیزی تو مایه های اساسنامه داره. و اینکه قراره چه کاری انجام بشه و بقیه فقط شنونده باشن و نقش روانشناس و راهنمای زندگی نگیرن...و خیلی از مسائل دیگه. در کل موافقم
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491 492 493 494 495 496 497 498 499 500 501 502 503 504 505 506 507 508 509 510 511 512 513 514 515 516 517 518 519 520 521 522 523 524 525 526 527 528 529 530 531 532 533 534 535 536 537 538 539 540 541 542 543 544 545 546 547 548 549 550 551 552 553 554 555 556 557 558 559 560 561 562 563 564 565 566 567 568 569 570 571 572 573 574 575 576 577 578 579 580 581 582 583 584 585 586 587 588 589 590 591 592 593 594 595 596 597 598 599 600 601 602 603 604 605 606 607 608 609 610 611 612 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 624 625 626 627 628 629 630 631 632 633 634 635 636 637 638 639 640 641 642 643 644 645 646 647 648 649 650 651 652 653 654 655 656 657 658 659 660 661 662 663 664 665 666 667 668 669 670 671 672 673 674 675 676 677 678 679 680 681 682 683 684 685 686 687 688 689 690 691 692 693 694 695 696 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 708 709 710 711 712 713 714 715 716 717 718 719 720 721 722 723 724 725 726 727 728 729 730 731 732 733 734 735 736 737 738 739 740 741 742 743 744 745 746 747 748 749 750 751 752 753 754 755 756 757 758 759 760 761 762 763 764 765 766 767 768 769 770 771 772 773 774 775 776 777 778 779 780 781 782 783 784 785 786 787 788 789 790 791 792 793 794 795 796 797 798 799 800 801 802 803 804 805 806 807 808 809 810 811 812 813 814 815 816 817 818 819 820 821 822 823 824 825 826 827 828 829 830 831 832 833 834 835 836 837 838 839 840 841 842 843 844 845 846 847 848 849 850 851 852 853 854 855 856 857 858 859 860 861 862 863 864 865 866 867 868 869 870 871 872 873 874 875 876 877 878 879 880 881 882 883 884 885 886 887 888 889 890 891 892 893 894 895 896 897 898 899 900 901 902 903 904 905 906 907 908 909 910 911 912 913 914 915 916 917 918 919 920 921 922 923 924 925 926 927 928 929 930 931 932 933 934 935 936 937 938 939 940 941 942 943 944 945 946 947 948 949 950 951 952 953 954 955 956 957 958 959 960 961 962 963 964 965 966 967 968 969 970 971 972 973 974 975 976 977 978 979 980 981 982 983 984 985 986 987 988 989 990 991 992 993 994 995 996 997 998 999 1000 1001 1002 1003 1004 1005 1006 1007 1008 1009 1010 1011 1012 1013 1014 1015 1016 1017 1018 1019 1020 1021 1022 1023 1024 1025 1026 1027 1028 1029 1030 1031 1032 1033 1034 1035 1036 1037 1038 1039 1040 1041 1042 1043 1044 1045 1046 1047 1048 1049 1050 1051 1052 1053 1054 1055 1056 1057 1058 1059 1060 1061 1062 1063 1064 1065 1066 1067 1068 1069 1070 1071 1072 1073 1074 1075 1076 1077 1078 1079 1080 1081 1082 1083 1084 1085 1086 1087 1088 1089 1090 1091 1092 1093 1094 1095 1096 1097 1098 1099 1100 1101 1102 1103 1104 1105 1106 1107 1108 1109 1110 1111 1112 1113 1114 1115 1116 1117 1118 1119 1120 1121 1122 1123 1124 1125 1126 1127 1128 1129 1130 1131 1132 1133 1134 1135 1136 1137 1138 1139 1140 1141 1142 1143 1144 1145 1146 1147 1148 1149 1150 1151 1152 1153 1154 1155 1156 1157 1158 1159 1160 1161 1162 1163 1164 1165 1166 1167 1168 1169 1170 1171 1172 1173 1174 1175 1176 1177 1178 1179 1180 1181 1182 1183 1184 1185 1186 1187 1188 1189 1190 1191 1192 1193 1194 1195 1196 1197 1198 1199 1200 1201 1202 1203 1204 1205 1206 1207 1208 1209 1210 1211 1212 1213 1214 1215 1216 1217 1218 1219 1220 1221 1222 1223 1224 1225 1226 1227 1228 1229 1230 1231 1232 1233 1234 1235 1236 1237 1238 1239 1240 1241 1242 1243 1244 1245 1246 1247 1248 1249 1250 1251 1252 1253 1254 1255 1256 1257 1258 1259 1260 1261 1262 1263 1264 1265 1266 1267 1268 1269 1270 1271 1272 1273 1274 1275 1276 1277 1278 1279 1280 1281 1282 1283 1284 1285 1286 1287 1288 1289 1290 1291 1292 1293 1294 1295 1296 1297 1298 1299 1300 1301 1302 1303 1304 1305 1306 1307 1308 1309 1310 1311 1312 1313 1314 1315 1316 1317 1318 1319 1320 1321 1322 1323 1324 1325 1326 1327 1328 1329 1330 1331 1332 1333 1334 1335 1336 1337 1338 1339 1340 1341 1342 1343 1344 1345 1346 1347 1348 1349 1350 1351 1352 1353 1354 1355 1356 1357 1358 1359 1360 1361 1362 1363 1364 1365 1366 1367 1368 1369 1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378 1379 1380 1381 1382 1383 1384 1385 1386 1387 1388 1389 1390 1391 1392 1393 1394 1395 1396 1397 1398 1399 1400 1401 1402 1403 1404 1405 1406 1407 1408 1409 1410 1411 1412 1413 1414 1415 1416 1417 1418 1419 1420 1421 1422 1423 1424 1425 1426 1427 1428 1429 1430 1431 1432 1433 1434 1435 1436 1437 1438 1439 1440 1441 1442 1443 1444 1445 1446 1447 1448 1449 1450 1451 1452 1453 1454 1455 1456 1457 1458 1459 1460 1461 1462 1463 1464 1465 1466 1467 1468 1469 1470 1471 1472 1473 1474 1475 1476 1477 1478 1479 1480 1481 1482 1483 1484 1485 1486 1487 1488 1489 1490 1491 1492 1493 1494 1495 1496 1497 1498 1499 1500 1501 1502 1503 1504 1505 1506 1507 1508 1509 1510 1511 1512 1513 1514 1515 1516 1517 1518 1519 1520 1521 1522 1523 1524 1525 1526 1527 1528 1529 1530 1531 1532 1533 1534 1535 1536 1537 1538 1539 1540 1541 1542 1543 1544 1545 1546 1547 1548 1549 1550 1551 1552 1553 1554 1555 1556 1557 1558 1559 1560 1561 1562 1563 1564 1565 1566 1567 1568 1569 1570 1571 1572 1573 1574 1575 1576 1577 1578 1579 1580 1581 1582 1583 1584 1585 1586 1587 1588 1589 1590 1591 1592 1593 1594 1595 1596 1597 1598 1599 1600 1601 1602 1603 1604 1605 1606 1607 1608 1609 1610 1611 1612 1613 1614 1615 1616 1617 1618 1619 1620 1621 1622 1623 1624 1625 1626 1627 1628 1629 1630 1631 1632 1633 1634 1635 1636 1637 1638 1639 1640 1641 1642 1643 1644 1645 1646 1647 1648 1649