کانون

نسخه‌ی کامل: آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
دو روز تنفس 22
سلام ای شیفتگان پاکی  317
ای برادران در راه
ای دوستداران راه خدا

(1398 تير 23، 22:36)chakavak نوشته است: [ -> ]سلام،راستش دارم به این فکر میکنم که کلمه ترک برای خودارضایی خوب نیست،ما چی رو داریم ترک می کنیم،غریزه مون رو،احساسمون رو،طبیعتمون رو،من احساس میکنم که همین فکر ترک خودارضایی خودش عامل خ.ا هستش،نظر شما دوستان چیه؟(خواهش میکنم از نگاه یه فرد خارجی(مثلا روانشناس و ...) به موضوع نگاه نکنین،کاملا واقع بینانه و از دیدگاه آدمی که داره با این مسئله دست و پنجه نرم میکنه برخورد کنین).
پ.ن1:فکرم آشفته است و به همین ترتیب جملاتم هم جالب نیست،امیدوارم منظورم رو رسونده باشم،دوستان هر جور صلاح دونستن برا خودشون اصلاحش کنن.
پ.ن2:از مدیران عزیز خواهش میکنم اگه به هر دلیلی پست من تو مسیر دوستان خللی وارد میکنه یا اگه کلا مشکلی ایجاد میکنه،پاکش کنن.


چکاوک جان
به نظر من
خب ما می خوایم انجام عمل تکرارشونده ی خودارضایی رو ترک کنیم.
به این معنی که دیگه نمی خوایم دست به این کار بزنیم.
مثل کسی که مواد مخدر رو ترک می کنه و دیگه سمتش نمیره.

تا اینجاش مشکلی نیست.
اما اینکه حالا ما کل زندگی مون رو میذاریم برای ترک خودارضایی و همه چیز رو ربط میدیم به ترک خودارضایی و هر کس ازمون سوال می پرسه داری چی کار می کنی؟ ما در جواب میگیم: دارم خودارضایی رو ترک می کنم؛ دیگه منطقی نیست.

در واقع ما صرفاً تصمیم به ترک خودارضایی می گیریم
و در ادامه، شروع به ساخت یه زندگی درست و سالم مبتنی بر ارزش ها همراه با یادگیری مهارت های لازم می کنیم.

اینکه کتاب بخونیم تا خودارضایی رو ترک کنیم.
نماز بخونیم تا خودارضایی رو ترک کنیم.
تفریح کنیم تا خودارضایی رو ترک کنیم.
نفس بکشیم تا خودارضایی رو ترک کنیم.  17
همش باعث میشه ما بیشتر و بیشتر یاد خودارضایی بیافتیم.

این همون جاییه که آقای اراده میگه:

(1398 تير 23، 23:47)آقای اراده نوشته است: [ -> ]اگر بخوایم  عادتی رو ترک کنیم بالاخره یه روز از ترکش خسته میشیم 
اما اگر خودارزشی ایجاد کنیم هیچ وقت ازش خسته نمیشیم

به خودمون ارزش بدیم و بگیم ارزشمندی من چیزی فراتر از خودارضایی هست.
نه اینکه تمام فکر و ذکر من این باشه که خودارضایی بده و من صبح تا شب باید بدوم تا خودارضایی رو ترک کنم.

به فرض هم دویدیم و دویدیم.
تا کجا می خوایم بدویم؟
تا کجا می خوایم ازش فرار کنیم؟

به جای اینکه نماز بخونیم تا خودارضایی رو ترک کنیم، به خود نماز و جایگاه نماز «ارزش» بدیم.
وگرنه پس فردا با اولین لغزش، نماز رو هم ترک کنیم. چون نماز، فلسفه اش برامون «ترک خودارضایی» بود. حالا که این فلسفه به نتیجه نرسید، چرا باید دوباره نماز بخونم؟

البته
اینکه هر شب یه تایم کوچیک رو اختصاص بدیم به این موضوع که من روزی درگیر خودارضایی بودم و آیا به اندازه ی کافی مراقب خودم هستم و ... چیز بدی نیست.
حتی شده در حد یه اعلام وضعیت مسابقات که ناخودآگاه ذهن مون رو درگیر کنه.
حداقل تا یه مدت اولیه، ما لازم داریم که حواس مون به خودمون جمع باشه.  53258zu2qvp1d9v
(1398 تير 24، 15:13)مرد مجاهد نوشته است: [ -> ]راستی بچه ها من انگار فعلا در اون وضعیتی که آرمین گفت هستم22
حاج آرمینمون گفتن که باید با خودمون مهربون باشیم ..
ما هم با توکل بر خدا سعی میکنیم همینجوری باشیم1

درود بر تو ای مرد مجاهد.  Khansariha (18) 

به پیشنهاد حاج مجاهدمون موضوع این هفته گفتگومون مشخص شد.  4chsmu1

موضوع گفتگو: مهربانی با خود

سرفصل صحبت ها:
- مهربانی با خود یعنی چی؟
- مهربانی با خود چه مصداق هایی داره؟ مثلا میگن فلانی با خودش مهربونه.
- نامهربانی با خود چه مصداق هایی داره؟ مثلا میگن فلانی با خودش نامهربونه.
- ریشه های نامهربانی با خود چیه؟ ریشه های مهربانی با خود چیه؟
- مهربانی و نامهربانی آیا به صورت مطلقه؟ به صورت صفر و یک؟ یا دربرگیرنده یه طیف از سفید تا سیاه هست که هر کس جایی از این طیف قرار داره؟
- نامهربانی با خود چه اثراتی در ما میذاره؟ مهربانی با خود چه اثراتی در ما داره؟
- کدوم نامهربانی ها پاکی ما رو تهدید می کنه و کدوم مهربانی ها پاکی ما رو تقویت؟
- این مهربانی یا نامهربانی، ژنتیکیه یا اکتسابی؟
- اگه با خودمون نامهربانیم، آیا قابل تغییره؟ اگه آره، چطور؟
- مهربانی و نامهربانی آیا سلیقه ایه؟ یا متر و معیار مشخص داره؟ مثلا ممکنه فلانی از نظر من با خودش مهربان باشه، اما از نظر یکی دیگه نه؟ 
.
.
.
قرار نیست در مورد این سوال ها بنویسید. هر چیزی که دوست داشتید بنویسید. 1
قرار نیست یک باره تمام حرف هاتون رو بنویسید. چند جمله امروز بنویسید. بیشتر فکر کنید. فردا دوباره چند جمله. چند تجربه کسب کنید. پس فردا هم دو جمله دیگه. هیچ کس با تند رفتن و سریع تموم کردن چیزی به جایی نرسیده. این تامل و دقت نظر هست که فعالیت های ما رو ثمربخش می کنه. لذا عجله ای برای پایان دادن به این بحث نداریم. حتی اگه یک ماه هم این بحث به درازا بکشه و هر روز یکی از دوستان بیاد یه جمله جدید بنویسه و یه تجربه جدید یا مصداق جدید از مهربانی پیدا کنه و برامون تعریف کنه، فکر می کنم بسیار ارزشمنده. cheshmak

توجه: حتما نباید تو گفتگوی ما صد نفر شرکت کننده داشته باشیم که بگیم چه گفتگوی خوب و داغی. گفتگوی خوب اونیه که صحبت های خوب توش انجام بشه؛ حتی اگه 2 نفر گفتگوکننده داشته باشه.  128fs318181  

نکته مهم: مشارکت های روزانه در این بین فراموش نشه. هر روزی که حوصله اش رو داشتیم، از خودمون و حال و هوامون بنویسیم. به همدیگه اطلاع بدیم از شرایط مون. قرار نیست کسی برامون پاسخی بنویسه. خودمون رو از دغدغه های ذهنی مون رها کنیم. به نظرم این «آزادسازی ها» خودش یکی از بهترین مهربانی ها با خودمونه. 128fs318181
مشارکت روزانه:
به قدری سردرد دارم که دوست دارم سرم رو به محکم ترین دیوار پیش رو یا تیزترین نقطه میز بکوبم و راحت شم.  Khansariha (60)

دوست دارم اون قدر قوی باشم که هیچ دردی نتونه من رو از راه درست باز داره.
اما واقعیت اینه که همیشه این جور نیستم.
همیشه یه جایی کم میارم.
بعضی وقت ها این کم آوردنه همون جاییه که باعث میشه تو پاکی هم تسلیم بشم.  Hanghead

من روز به روز قوی و قوی تر میشم.  53
--------------------------------------------------------------
در خصوص بحث مهربانی با خود:

میگن ما آدم ها به 4 نوع ارتباط نیاز داریم.
ارتباط با خود - ارتباط با خدا - ارتباط با مردم - ارتباط با عالم (حیوانات، دریا، طبیعت و ...)

در عین حال که ما به همه این ارتباط ها نیاز داریم و حق نداریم هیچ کدوم شون رو حذف کنیم و اگه حذف کنیم، جای خالی شون باقی می مونه و دچار آسیب میشیم، اما پایه ای ترین ارتباط، ارتباط با خود هست.
تا زمانی که ما نتونیم با خودمون ارتباط خوب برقرار کنیم، تو بقیه ارتباط ها هم قطعا خوب عمل نمی کنیم.

به نظرم تو مهربانی هم چنین چیزی صادقه.
ما اول از همه باید مهربانی با خودمون رو یاد بگیریم.  53258zu2qvp1d9v
سلام

اول مشارکت روزانه
یه روز از پر از تلاش، پر از پاکی، پر از اتفاقات خوب
و البته خیلی هم گرم، الان هم حسابی خوابم می آد.  Khab

*******

در مورد بحث مهربانی:

به نظرم بحث مهمیه.
ما هر کاری که می کنیم باید از سر مهربانی با خودمون باشه.
اگر ترک می کنیم، چون خ.ا کاری هست که ضرر می رسونه بهمون.
اما بعضی ها وقتی ضعف هاشون رو می بینن، اراده ی ضعیفشون رو می بینن.
اشتباهات، نقص ها و شکست هاشون رو که می بینن

از خودشون بدشون می آد، با خودشون خشمگین برخورد می کنن.
این خشم می تونه خودش رو به صورت خودآزاری نشون بده یا می تونه خودش رو توی کار زیاد و استراحت ندادن نشون بده.
بعضی وقتی ها ما از خودمون بیگاری می کشیم.
بدون توجه به این که ارزش خود ما خیلی بیشتر از کاری هست که می کنیم، مدرکی هست که می گیریم.
موفیقتی که کسب می کنیم، تشویقی که می شیم.
کلا وقتی ارزش خودمون رو فارغ از چیزی که دیگران فکر می کنند، بفهمیم.
با خودمون مهربون خواهیم شد.

فکر می کنم خیلی فرق می کنه که از سر لجبازی با خودمون زیاد کار کنیم
یا به خاطر یه ارزش واقعی زیاد کار کنیم.
مثل پزشکی که یه شب نمی خوابه تا مریضی رو از مرگ نجات بده. این به خاطر یه ارزش واقعی کار می کنه.
اما اون پزشکی که سه شیفت کار می کنه به خاطر پول بیشتر، داره از خود واقعیش فرار می کنه.

***********

چکاوک جان ...

من با این جمله ات تا حدودی مخالفم
نقل قول: (روانپزشکم می گفت حرف که آدم رو خوب نمی کنه،راستم میگفت،حرف تا یه جایی رو آدم تاثیر داره تا جایی که کار از کار نگذره،تا وقتی که مغز آسیب نبینه)
حرف خالی آدم رو خوب نمی کنه.
اما گاهی یه حرف خود زندگی آدم رو می تونه عوض کنه.
و اگر این منجر به این بشه که آدم زندگیش (سبک زندگیش)‌رو عوض کنه.
این اتفاق در بلند مدت می تونه مغز آدم رو هم عوض کنه.
البته دارو خوردن شاید به عنوان یه راه حل موقتی قابل پذیرش باشه ...
اما در بلند مدت، باید آدم دست بکار بشه.
اگر حتی ۱۰۰۰ مسیر رفتی و نشده، ۱۰۰۱ مسیر رو امتحان کنی.
سلام . 

دیروز برام روز خوبی بود. همه چیز سر موقع انجام شد و برنامه های روزانه ام پیش رفت. شب موقعی که میخواستم بخوابم خوابم نمی برد و به همین دلیل میخواستم از تخت بیام بیرون و برم توی اتاق پذیرایی پای لپ تاپ. ولی یادم اومد که یکی از اتفاق هایی که آدم رو سوق میده به سمت خ . ا اینه که شب پای کامپیوتر بشینم. یه لحظه به کاری که میخواستم بکنم شک کردم و برای همین موندم تو تخت. به جاش تبلت رو در آوردم و یک ساعتی فایل صوتی مفید گوش دادم. بعدم خوابیدم. روز چهارم بود و میخواستم هر جور شده پاکی ام رو نگه دارم. خدا رو شکر که به خیر گذشت.
سلام

مشارکت روزانه:
امروز حال و احوال توپ. در حد تیم ملی.  4chsmu1  شاید هم المپیک و لیگ جهانی.  4chsmu1
تو تاکسی چند صفحه ای مطالعه داشتم. سر کار چند تا کار مهم رو پیگیری کردم. کلاس قرآن به خوبی برگزار شد.
چند تا کار کانونی رو تونستم رسیدگی کنم. یک ساعتی هم ورزش کردم و دویدم. 
خدا رو شکر.  53
اوضاع پاکی هم عالی.  Khansariha (69)

------------------------
گفتگوی مهربانی:

1-
فکر کنید دیروز اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد چی بود؟ 
فکرش رو هم نمی تونید کنید.  4chsmu1

یه لحظه به خودم اومدم و دیدم دارم بد به خودم می پییچم.
دیدم با به موقع دستشویی نرفتن و نگه داشتن ادرار دارم خودم رو آزار میدم.
بعد فکر کردم من که در نهایت می خوام برم دستشویی. چرا اصرار دارم 20 دقیقه دیگه که کارم تموم شد بعد برم دستشویی؟  17

امروز هم همین اتفاق افتاد.
فهمیدم رو این موضوع من مشکل دارم.
فکر می کنم اولویت این موضوع رو زیادی تو زندگیم پایین آوردم و دچار نامهربانی مداوم به خودم میشم.  53258zu2qvp1d9v

2-
دیروز با سردردی که داشتم در حین رفتن به کلاس، فکر کردم که چیزی می تونه حالم رو کمی بهتر کنه؟ حتی شده 5 درصد؟
دیدم یه ذرت مکزیکی واقعا می چسبه.  128fs318181
خداییش هم خوب مهربانی بود و واقعا راضی بودم ازش. 
یه روز سخت و تلخ رو شاید نشه شیرین کرد؛ اما میشه کمی از تلخیش کم کرد.  cheshmak
امروز در راستای مهربانی با خودم زیاد به خودم فشار نیاوردم و شب توی خونه هم فیلم دیدم.
فردا هم در همین راستا قراره برم مسافرت دیدم خانواده Khansariha (69) 

برای ساعت شیش و چهل و پنج دقیقه صبح بلیط گرفتم wacko2

*********

نمی دونم چرا چند وقته همه گیر دادن که من برم و ازدواج کنم. 22
یعنی سال پیش من باید خودم رو می کشتم تا حرف ازدواج رو پیش بکشم.
الان هر کی من رو می بینه بهم کیس معرفی می کنه. 22

یکی از اقوام یه دختر ۱۵ ساله معرفی کرده بود بهم چند وقت پیشا. 22
آخه ۱۵ ساله؟؟؟؟؟؟

این دفعه بابام بهم زنگ زده می پرسه ممد ازدواج کردی؟ Khansariha (116) 
آخه بابا جان مگه این جوریه ازدواج؟ 22

********


(1398 تير 25، 13:13)soshians نوشته است: [ -> ]سلام . 

دیروز برام روز خوبی بود. همه چیز سر موقع انجام شد و برنامه های روزانه ام پیش رفت. شب موقعی که میخواستم بخوابم خوابم نمی برد و به همین دلیل میخواستم از تخت بیام بیرون و برم توی اتاق پذیرایی پای لپ تاپ. ولی یادم اومد که یکی از اتفاق هایی که آدم رو سوق میده به سمت خ . ا اینه که شب پای کامپیوتر بشینم. یه لحظه به کاری که میخواستم بکنم شک کردم و برای همین موندم تو تخت. به جاش تبلت رو در آوردم و یک ساعتی فایل صوتی مفید گوش دادم. بعدم خوابیدم. روز چهارم بود و میخواستم هر جور شده پاکی ام رو نگه دارم. خدا رو شکر که به خیر گذشت.

آفرین داداش.
تو عالی بودی ....
با همین دست فرمون حرکت کن. Khansariha (69)
سلام بچه ها.


نقل قول: اعتیاد جنسی شامل یک سری اختصاصات می باشد مانند اشتغال و وسواس فکری، یعنی شخص بصورت مداوم در رابطه با موقعیت ها و حوادث جنسی دارای اشتغال ذهنی است و تمرکز مداوم فرد با مسائل جنسی باعث سطح بالای تحریک پذیری جنسی در او می گردد.

خصیصه دوم در اعتیاد جنسی تکراری شدن رفتار است به عبارتی شخص به رفتار جنسی خود برای ارضاء ادامه نمی دهد بلکه هدف تحریک شدن هرچه بیشتر است و بدین شکل این اعتیاد به تداخل با برنامه های روزانه می انجامد و عملکرد اجتماعی و فردی را مختل می کند ولی با وجود این عوارض رفتار تداوم پیدا می کند .

بنابراین خصیصه سوم ، از دست دادن کنترل (اجبار) شخص با وجود مشکلات حاصل است که کماکان به رفتارهای تکراری خود شامل تحریک پذیری بالا بدون احساس رضایت،... ادامه می دهد و نمی تواند رفتار را متوقف کند با اینکه هر روز وقت بیشتری را برای متوقف کردنش اختصاص می دهد.

خستگی خصیصه چهارم اعتیاد جنسی است . شخص که دچار احساس گناه و شرمساری از رفتار شدید و غیر قابل کنترل خود و آسیب هائی که به دیگران می زند است، کاملا خسته وسرخورده می شود.

فکر کنم این روزها خصیصه چهارم رو خیلی در خودم میبینم.

نقل قول: در کل برای معتادان جنسی تجربه‌ی اعتیاد به واسطه‌ی یک چرخه‌ی چهار مرحله‌ای رشد می‌کند که با هر دور تکرار آن شدیدتر می‌شود:

مشغولیت ذهنی: ذهن معتاد کاملا لبریز از افکار جنسی است. این حالت ذهنی موجب تلاش وسواسی برای تحریک جنسی می‌شود.

آداب و عادت سازی : همان روال کار همیشگی هر معتاد است که منتهی به رفتار جنسی می‌شود . آداب عمل معتاد موجب تشدید مشغولیت ذهنی گردیده و باعث بیداری و تحریک جنسی می‌شود.

رفتار جنسی وسواس گونه : ارتکاب فعل جنسی، که غرض نهایی مشغولیت ذهنی و آداب سازی‌ها است برای معتاد قابل کنترل یا توقف نیست .

یأس و ملالت : احساس شدید نومیدی که معتاد در رابطه با رفتار و عجز و ناتوانی خود دارد.احساس درد و رنجی که معتاد در پایان هر دور از چرخه‌ی اعتیاد متحمل می‌شود، ممکن است با مشغولیت ذهنی مجدد که چرخه‌ی اعتیاد را از نو به کار می‌اندازد، تسکین یافته یا فراموش گردد.
می توان گفت ، مشکل اساسی این است که شخص این برداشت را دارد که خیلی با مردم عادی متفاوت نیست ؛چون معتادان نمی توانند بر یک دسته از رفتارها ثابت قدم بمانند پس گمان می‌کنند که چون رفتارشان همیشگی نیست قادر به کنترل خود هستند و این‌کار اثر بدی بر زندگی‌آنها نمی‌گذارد.
این افراداغلب دارای سیکل زیاده‌روی جنسی دوره ای (موقعیتی) همراه با وقفه هفتگی وماهیانه هستند مثلا در شهر خود زندگی ظاهرا« طبیعی» دارد اما دنیایی پنهان برای خود ساخته است. این افراد با خود زیادعهد و قرار می بندند اما دست از این‌کار نمی‌کشند، چون اصلاً نمی‌توانند . به شکلی می توان گفت اعتیاد دغدغه‌ی محوری زندگی معتاد می شود.
یکی از ابزارهای مورد استفاده در این حیطه اینترنت است زیرا در اعتیاد جنسی مجازی شخص در یک محیط کاملا ایزوله (بدون احتمال دستگیری ومشکلات قانونی)در گیر است و از طرف دیگر تنوع بسیار زیاد انتخاب ها هم از نظر نوع ،هم مکان وهم زمان وجود دارد .
بسیاری از افرادی که بعلل مختلف در برقراری ارتباط سالم مشکل دارند با استفاده از این نوع رویا پردازی ها ساعت ها خود را ارضاء می کنند. بعلت همین عوامل سرعت رشد اعتیاد جنسی به اینترنت بسیار بالا است . افراد وقت زیادی را صرف اینترنت می کنند و دچار مشکلات مرتبط می شوند.

از نظر متخصصان ، اعتیاد به پورنو یکی از شدیدترین اعتیاد های جنسی ومعادل اعتیاد به کوکایین محسوب می گردد در یک بررسی در سال 2003 نشان دا ده شد که :
• 90% بچه ها ی 8 تا 19 ساله سری به سایت های پورنو زده اند
• بیشترین سن این مشکل 12 تا 17 سال است
• 12% کل سایت های اینترنت مربوط به پورنو هستند
• 25%کل موتور های جستجو در رابطه با پورنو فعالیت می کنند
مشکلات رفتاری و روانی که در اثر اعتیاد جنسی شکل می گیرد بسیار پیچیده می باشد مانند ایزوله شدن فرد که در ادامه این رفتار بوجود می آید .
بسیاری از این افراد از افسردگی واضطراب شدید (بخصوص در رابطه با کشف شدن) در رنج هستند . افکار وسواسی خود کشی حدود 72% ، اقدام به خود کشی17%،در این افراد دیده می شود. اقدام به خود کشی در افرادی که کنترل خود را از دست داده اند بسیار شایع است اعتماد به نفس پائین، شرمساری، نا امیدی وسرخوردگی در این افراد بسیار زیاد است؛ همچنین نداشتن اعتماد در ارتباطات به وفور دیده می شود .
ارتباطات ضعیف زناشویی و ضعف در تعهد و صمیمیت با همسر به جهت حالت اجبار موجود در اعتیاد در بین این افراد ایجاد مشکل می نماید. بسیاری از وظائف و مسئولیت های خانوادگی مانند ارتباط، عملکرد خانوادگی وزندگی جنسی خانواده تحت تاثیر قرار می گیرد حتی ارتباط با فرزندان نیز تحت شعاع قرار گرفته و معمولا بسیار محدود می شود.
گاهی از اوقات ایجاد محدودیت موقت در اینگونه افراد با افزایش بسیار شدید بعدی همراه خواهد بود و با وجود اینکه اینگونه افراد از نظر جنسی بسیار فعال می باشند اما اطلاعات جنسی بسیار ضعیفی دارند .

خیلی شباهت به متن نوشته شده دارم.

برای درمان این اعتیاد اول از همه باید بیشتر و بیشتر بشناسمش و بعدش برای بهبودی تلاش کنم.

منبع مطلب
دیوار جان خیلی مطلب جالبی آوردی.

به نظر من همین که ما می ریم دنبال این مطالب،
نشون می ده که با تمام وجود دوست داریم ترک کنیم دیگه ...

یه لحظه فرض کن داداش‌، چشم هات رو ببند و تصور که الان دوسال پاکی داری ...
ذهنت کلا از خ.ا و پ-و-ر-ن و ... پاک شده و می خوای به زودی زود ازدواج کنی ...

بهش یه مقداری فکر کن.
چقدر جذابه ... برای من که فکرش هم لذت بخشه ...
اگر رسیدن به این نقطه برای تو هم جذابه ...
پس دست روی دست گذاشتن چرا؟

این شدنیه به خدا قسم ...


اما اگر شدنیه، چرا ما نتونستیم؟ مشکل ما چی بوده؟
به نظرت چی بوده مشکل دیوار جان؟

من یادم می آد شما رو داداش.
زمانی که سرپرست یکی از مسابقات هم بودی.
این قدر حالت خوب و بود و انرژی داشتی که بهت حسودیم می شد....

مطمئنا می تونی برگردی به اون روزا ... دیوار واقعی در نگاه من، همون دیوار پر قدرته ...
نقل قول: به نظر من همین که ما می ریم دنبال این مطالب،

نشون می ده که با تمام وجود دوست داریم ترک کنیم دیگه ...

عاشق ما قبلا یه همسایه داشتیم معتاد بود، سنش بالا بود، زنش جا گذاشته بودش، و همچنین داماد هم داشت؛
یه مغازه داشت بغل خونه مامانش، مامانش بخاطر اعتیادش تو خونه راهش نمیداد و این آقا شب ها تو اوج گرما تو یه مغازه 6 متری میخوابید. شواهد هم معلوم بود که توزیع کننده هم هست. چندین باری مامانش لوش داده بود و اینو برده بودن تا ترک کنه. هی پاک میشد هی دوباره برمیگشت، اونموقع این به فکرت اومد که این بنده خدا خودش نمیخواد ترک کنه. وگرنه اوج بدبختی خودش رو که دیده، خانواده اش که حمایت ازش کردن تا ترک کنه. رفته از بقیه هم کمک گرفته ولی بازم معتاده، شاید هم میخواست ترک کنه و نمیتونست. بگذریم.
-- حالا در مورد خودم اینو مطمئنم که تو چند سال اخیر واقعا خواستم ترک کنم و نتونستم. این که واقعا تلاشم و کردم و نشده. نه این که نخوام. حتی با تموم وجودم تلاش کردم ولی بازم سراغ این اعتیاد رفتم.


نقل قول: اما اگر شدنیه، چرا ما نتونستیم؟ مشکل ما چی بوده؟

به نظرت چی بوده مشکل دیوار جان؟

عاشق اعتیاد به پورن خیلی خطرناکه. شاید هنوز تو دنیا یا حداقل تو ایران اونقدر این اعتیاد جدی گرفته نشه ولی من که درگیرشم میدونم چقدر وحشتناکه.
نمیدونم مشکل اصلی کجاست عاشق. واقعا نمیدونم. هر بار یه جور ضربه میخورم و خسته شدم از این اوضاع.
لپ تاپ رو بلاکر نصب کردم و نمیشه باهاش پورن رو دنبال کرد.
گوشی رو هم خیلی از امکاناتش رو پاک کردم برای دسترسی یه پورن چندین و چند مرحله باید پیش رفت.
با این حال اینبار توسط گوشی یکی از اعضای خانواده اسیر پورن شدم. یه لحظه دیدن پورن چنان آتشی تو درونم به وجود میاد که دیگه احساس میکنم هیچ اراده ای ندارم.

عاشق من خیلی چیزا رو بی خیال شدم.
من نه تو شبکه های اجتماعی فعالیت چندانی دارم. اینستا که کلا نیستم. تلگرامم شاید در حد یه چت و یه چند تا کانال مفید.
فیلم و سریال که کلا نمیبینم.
همه ی این کارها رو دارم میکنم که مبادا با صحنه ای مواجه بشم که پورن برام یادآوری بشه.

با این حال بازم ضربه میخورم.
عاشق من کارم مرتبط با کامپیوتر و اینترنت هست وگرنه فاتحه اینترنت رو هم میخوندم.
با این حال با اینکه از گوشی و سیستمم این قدر محتاطانه استفاده میکنم، اینبار از یه جای دیگه ضربه خورم.

مقالاتی که در رابطه با پورن خوندم شاید حدو 60 70 درصد از مشکلاتی که بیان شده رو تو خودم دیدم. با این حال بازم میرم سراغ این اعتیاد.
شاید نیاز باشه به یه متخصص مسائل جنسی سر بزنم.
یا بخوام بهتر بگم تنهایی و بدون کمک احساس میکنم نمیتونم از این اعتیاد رهایی پیدا کنم.

شهر ما زیاد بزرگ نیست ولی با این حال پا رو ترسم گذاشتم و یه ماهی تو sa بودم. اکثر کسایی که اونجا بودم سنشون از من خیلی بالاتر بود و همچنین قبل مشکل اعتیاد داشتن و پاکی بالا تو na بودن و از اونجا با sa هم آشنا شدن. راستش نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و همین باعث شد که اومدم بیرون. شاید باید دوباره برم sa.
نمیدونم...
دیوار جان تمام این ها رو که گفتی،
انگار که داشتی از طرف من صحبت می کردی.

من خودم شاید سه چهار سال قبل از  این که بدونم خ.ا چیه، با پ-و-ر-ن و عکس و داستان جنسی درگیر بودم.
اولین فیلمی که دیدم رو هم یادم می آد، دومی و سومی رو هم.

در هر صورت ....

من هم خودم کم تلاش نکردم برای پاکی ...
اما اگر همین سطح از تلاش هامون نبود
الان احتمالا باید گوشه ی زندان به جرم تجاوز منتظرم حکم اعدام می نشستیم
یا ایدز گرفته بودیم و روی تخت بیمارستان منتظر مرگ می بودیم.
هیچ دور نیست اینها داداش، هیچ دور نیست از ما....
شما فکر کردی، شهوت به خ.ا و فیلم دیدن راضی می شه؟ فکر می کنی شهوت انتها داره؟


اینها به کنار

بنده با وجود این که سال ۹۳ اومدم اینجا
از لحاظ واقعی تقریبا با شما هم سن هستم.


می خوام این رو بگم ...
اگر ما بخوایم جا بزنیم، مردمجاهد چی بگه؟
مردمجاهدی که هم عمر واقعیش از ما بیشتره، هم عمر کانونیش ...

من نمی خواستم سوالهای مرد مجاهد رو تکرار کنم، وگرنه خیلی سوالهای جدی و مهمی پرسیده.
اصلا همین سوال و جواب ها، اگر به عمل منتهی بشه، می تونه خودش استارت جدی ای باشه برای ترک.
این که sa رو دوباره جدی بگیری، می تونه شروع باشه

اما یه جمله بگم و تمام ...
این دفعه سر کلاس دانش آموزام یه سوالی مطرح کرده بودن و کلی از وقت کلاس درگیر اون سوال بودیم.
آخر سر خیلی از بچه ها ناامید شده بودن.
و اصلا می خواستن ول کنن و برن ...

بهشون گفتم: این سوال سخت ترین سوالی هست که شما می تونید حل کنید.
این قدر سخت که من معلمتون هم توش گیر کرده ام. و گرنه همون اول حل می کردم براتون.
اصلا همین که شما به این سطح رسیدید که می تونید به این سوال حمله کنه، یعنی خیلی رشد کرده این.

دیوار جان، شرایط سخته ... این رو باید حواسمون باشه ...
سوال سخته، و گرنه ما اونقدرا هم ضعیف نیستیم ... اینترنت خود به خود انسان سالم رو گرفتار می کنه ...
حالا شما فرض کن ...
جوونی که نیاز جنسیش غلیان کرده، ازدواج هم نکرده، هزار و یکی مشکل اقتصادی و غیر اقتصادی هم داره، توی دور و زمونه ای که وضع حجاب اینه، به لطف اینترنت هم توی پنج ثانیه می رسه به پ-و-ر-ن.
بعدش در نظر بگیر که ما ها به این موضوع اعتیاد هم پیدا کرده ایم.

خب اگر این اسمش امتحان سخت نیست، امتحان سخت چیه؟

اون رویایی که من گفتم، چیزی فراتر از انگیزه هست.
این که گفتم شما چشمت رو ببند، خود رو تصور کن توی این آشوب و اوضاع آخر الزمانی
که فاصله ی شما تا گناه پنج ثانیه است.
تونستی خود رو از منجلاب بکشی بیرون و داری توی بهشت خودساخته ی خودت زندگی می کنی...
این فراتر از یه انگیزه ی ساده است ...

این می تونه تک تک سلول های آدم رو تشویق کنه به پاکییییییی
(1398 تير 28، 17:51)مرد مجاهد نوشته است: [ -> ]یه سوال دارم؛
اقدامات تهاجمی چی کار کردی؟

در پستت بیشتر به اقدامات در راستای حذف یه سری موارد و موقعیتها اشاره کردی
میشه درباره موارد جایگزینی که اضافه کردی هم صحبت کنی؟

چه لذتهایی، مطالعاتی، فعالیتهای مثبت و حال خوب کن و ... برای خودت تعریف کردی؟

پیشاپیش از اشتراک تجربیاتت ممنونم

سلام مرد مجاهد.

آره درسته ؛ من خیلی خیلی بیشتر به اقدامات دفاعی و حذف و اینا توجه کردم تا اضافه نمودن موارد جایگزینی.

اهل تفریح و گردش خیلی کم هستم؛ البته قبلا بهم لذت میداد اما الان لذتش خیلی کمتر شده.
البته یه سری تفریحات رو هم بخاطر این اعتیاد حذف کردم.
چند مدت پیش رفیقم یه گروهی بهم معرفی کرد که پاکسازی محیط از زباله و همچنین تفریح و اینجور چیزا تو برنامشون بود.
قبلش گفتم خو اینا 2 الی 3 بار در ماه میرن بیرون با همینا مچ میشم. اولین بار رفتیم، قرار بود یه منطقه ای بریم که تو دامنه بود تقریبا.
دو تا پیچ رو رد کردیم دیدم دخترا همه تغییر قیافه دادن، حالا من هم داشتم با خودم مبارزه میکردم. که نگاه نکن و نباید نگاه کنی و اینجور چیزا. کلا بی خیال گروه شدم. گفتم حذف بشه بهتره تا این طوری بخوام اذیت بشم. گفتم من که جنبه اینجور چیزا رو ندارم بی خیالش شدم.
همچنین همین مسئله کنترل نگاه باعث شده تو بعضی از جمع های فامیلی سعی کنم کمتر حضور پیدا کنم؛
فاصله خونه ما تا دریا نیم ساعته؛ با اینحال خیلی کم میرم دریا ، دلیلشم معلومه چرا.

نمیدونم چرا اینا رو دارم مینوسیم. راستیتش گاهی اوقات از حذف و سرکوب یه سری چیزا خسته میشم. ولش.

ورزش هم یه روز در میون دو یا دوچرخه یا پیاده روی سعی میکنم انجام بدم البته وقتی شروع به پاکی کردم نه مواقعی که شکست میخوردم یا مدتی بعد از شکست که سردرگم هستم.
مطالعه هم کم. اما یادگیری مسائلی که تو زمینه کارم هستن رو دنبال میکنم.

وقت و میشه پر کرد مجاهد؛ یعنی میتونم کاری کنم که بیکار نباشم و روزم رو با برنامه بگذرونم.

ولی تو حالت کلی بخوام بگم درسته دفاعیاتم و حذفیاتم خیلی بیشتر و بیشتر هست نسبت به اضافه نمودن و جایگزینی یه سری موارد.
نقل قول: الان احتمالا باید گوشه ی زندان به جرم تجاوز منتظرم حکم اعدام می نشستیم
یا ایدز گرفته بودیم و روی تخت بیمارستان منتظر مرگ می بودیم.
هیچ دور نیست اینها داداش، هیچ دور نیست از ما....
شما فکر کردی، شهوت به خ.ا و فیلم دیدن راضی می شه؟ فکر می کنی شهوت انتها داره؟

درسته عاشق، شهوت پایان نداره. تا نابود کردن کامل آدم میتونه پیش بره. حق با تو اگه همینقدر هم احتیاط نمیکردم معلوم نبود وضعم چقدر بدتر از این میتونست باشه.
همون مدت که تو sa بودم شنیدم مشارکت کسایی که از رابطه های زیاد عاصی بودن و برای این مشکل اومده بودن sa.


نقل قول: دیوار جان، شرایط سخته ... این رو باید حواسمون باشه ...
سوال سخته، و گرنه ما اونقدرا هم ضعیف نیستیم ... اینترنت خود به خود انسان سالم رو گرفتار می کنه ...
حالا شما فرض کن ...
جوونی که نیاز جنسیش غلیان کرده، ازدواج هم نکرده، هزار و یکی مشکل اقتصادی و غیر اقتصادی هم داره، توی دور و زمونه ای که وضع حجاب اینه، به لطف اینترنت هم توی پنج ثانیه می رسه به پ-و-ر-ن.
بعدش در نظر بگیر که ما ها به این موضوع اعتیاد هم پیدا کرده ایم.


عاشق واقعا عذاب هست.
یکی از بدترین چیز تو زندگیم این زندگی دوگانه ام هست.
پست قبل واسه مرد مجاهد گفتم که یه چند تا تفریح رو حذف کردم.
ولی حالا از حذفیات بگذریم این دو گانگیه عصبانیم میکنه.
به همون رفیقم گفتم که کار دارم نمیرسم بیام با شما تو گروه. نمیتونم بگم که مشکل خ.ا دارم و تو اون جمع ها احساس نا خوشایندی دارم.
یا گفتم دریا نمیرم . واسه همین مشکلم هست که ترجیح میدم نرم.
یا خیلی از مسائل دیگه که باعث میشه زندگی دوگانه داشته باشم.
این اعتیاد یه طرف.
این مخفی کاری و پنهان کاری از دیگران که هیچ چیزت نیست و اوکی هستی یه طرف.

---
عاشق باید شروع کنم. راهی ندارم. میدونم که امکانش هست دوباره شکست بخورم حتی بدتر از این شکست ها .
ولی خوب چیزی گفتی  ؛ اگه به فکر بهبودی نباشم معلوم نیست این شهوت چیکارای دیگه ای با من می خواد کنه.
به قول مجاهد خیلی مباحث مهمی رو دیوار مطرح کرده ...

داداش این دوگانگی رو که گفتی، من رو هم خیلی اذیت کرده.
مخصوصا این که جدیدا همه گیر داده ان که باید ازدواج کنی ...

یکی از رفقام که تازه ازدواج کرده و زیاد می بینمش، هر دفعه یه کیس بهم معرفی می کنه از آشناهای خانمش.
من شیش هفت ماه پیش استقبال می کردم و حتی چند تا کیس رو هم دنبال کردم.


اما الان چند ماهی هست که بی خیال شدم و دست به سرش می کنم.
تغییرم برای اون هم محسوس بوده ...

می ترسم نکنه شصتش خبردار شه که من گرفتار اینم.

من فقط این بخش وجودم رو توی کانون تونستم بروزش بدم ...


*************

بحث مهربانی با خود آرمین ...

من اومدم مسافرت پیش خانواده.
بعد اکثر زمانم رو دارم گیم بازی می کنم 22
فکر می کنم این بدترین شکنجه ای هست که دارم خودم رو می کنم.

فردا باید کل زمان رو با خانواده باشم ... Khansariha (69)
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491 492 493 494 495 496 497 498 499 500 501 502 503 504 505 506 507 508 509 510 511 512 513 514 515 516 517 518 519 520 521 522 523 524 525 526 527 528 529 530 531 532 533 534 535 536 537 538 539 540 541 542 543 544 545 546 547 548 549 550 551 552 553 554 555 556 557 558 559 560 561 562 563 564 565 566 567 568 569 570 571 572 573 574 575 576 577 578 579 580 581 582 583 584 585 586 587 588 589 590 591 592 593 594 595 596 597 598 599 600 601 602 603 604 605 606 607 608 609 610 611 612 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 624 625 626 627 628 629 630 631 632 633 634 635 636 637 638 639 640 641 642 643 644 645 646 647 648 649 650 651 652 653 654 655 656 657 658 659 660 661 662 663 664 665 666 667 668 669 670 671 672 673 674 675 676 677 678 679 680 681 682 683 684 685 686 687 688 689 690 691 692 693 694 695 696 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 708 709 710 711 712 713 714 715 716 717 718 719 720 721 722 723 724 725 726 727 728 729 730 731 732 733 734 735 736 737 738 739 740 741 742 743 744 745 746 747 748 749 750 751 752 753 754 755 756 757 758 759 760 761 762 763 764 765 766 767 768 769 770 771 772 773 774 775 776 777 778 779 780 781 782 783 784 785 786 787 788 789 790 791 792 793 794 795 796 797 798 799 800 801 802 803 804 805 806 807 808 809 810 811 812 813 814 815 816 817 818 819 820 821 822 823 824 825 826 827 828 829 830 831 832 833 834 835 836 837 838 839 840 841 842 843 844 845 846 847 848 849 850 851 852 853 854 855 856 857 858 859 860 861 862 863 864 865 866 867 868 869 870 871 872 873 874 875 876 877 878 879 880 881 882 883 884 885 886 887 888 889 890 891 892 893 894 895 896 897 898 899 900 901 902 903 904 905 906 907 908 909 910 911 912 913 914 915 916 917 918 919 920 921 922 923 924 925 926 927 928 929 930 931 932 933 934 935 936 937 938 939 940 941 942 943 944 945 946 947 948 949 950 951 952 953 954 955 956 957 958 959 960 961 962 963 964 965 966 967 968 969 970 971 972 973 974 975 976 977 978 979 980 981 982 983 984 985 986 987 988 989 990 991 992 993 994 995 996 997 998 999 1000 1001 1002 1003 1004 1005 1006 1007 1008 1009 1010 1011 1012 1013 1014 1015 1016 1017 1018 1019 1020 1021 1022 1023 1024 1025 1026 1027 1028 1029 1030 1031 1032 1033 1034 1035 1036 1037 1038 1039 1040 1041 1042 1043 1044 1045 1046 1047 1048 1049 1050 1051 1052 1053 1054 1055 1056 1057 1058 1059 1060 1061 1062 1063 1064 1065 1066 1067 1068 1069 1070 1071 1072 1073 1074 1075 1076 1077 1078 1079 1080 1081 1082 1083 1084 1085 1086 1087 1088 1089 1090 1091 1092 1093 1094 1095 1096 1097 1098 1099 1100 1101 1102 1103 1104 1105 1106 1107 1108 1109 1110 1111 1112 1113 1114 1115 1116 1117 1118 1119 1120 1121 1122 1123 1124 1125 1126 1127 1128 1129 1130 1131 1132 1133 1134 1135 1136 1137 1138 1139 1140 1141 1142 1143 1144 1145 1146 1147 1148 1149 1150 1151 1152 1153 1154 1155 1156 1157 1158 1159 1160 1161 1162 1163 1164 1165 1166 1167 1168 1169 1170 1171 1172 1173 1174 1175 1176 1177 1178 1179 1180 1181 1182 1183 1184 1185 1186 1187 1188 1189 1190 1191 1192 1193 1194 1195 1196 1197 1198 1199 1200 1201 1202 1203 1204 1205 1206 1207 1208 1209 1210 1211 1212 1213 1214 1215 1216 1217 1218 1219 1220 1221 1222 1223 1224 1225 1226 1227 1228 1229 1230 1231 1232 1233 1234 1235 1236 1237 1238 1239 1240 1241 1242 1243 1244 1245 1246 1247 1248 1249 1250 1251 1252 1253 1254 1255 1256 1257 1258 1259 1260 1261 1262 1263 1264 1265 1266 1267 1268 1269 1270 1271 1272 1273 1274 1275 1276 1277 1278 1279 1280 1281 1282 1283 1284 1285 1286 1287 1288 1289 1290 1291 1292 1293 1294 1295 1296 1297 1298 1299 1300 1301 1302 1303 1304 1305 1306 1307 1308 1309 1310 1311 1312 1313 1314 1315 1316 1317 1318 1319 1320 1321 1322 1323 1324 1325 1326 1327 1328 1329 1330 1331 1332 1333 1334 1335 1336 1337 1338 1339 1340 1341 1342 1343 1344 1345 1346 1347 1348 1349 1350 1351 1352 1353 1354 1355 1356 1357 1358 1359 1360 1361 1362 1363 1364 1365 1366 1367 1368 1369 1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378 1379 1380 1381 1382 1383 1384 1385 1386 1387 1388 1389 1390 1391 1392 1393 1394 1395 1396 1397 1398 1399 1400 1401 1402 1403 1404 1405 1406 1407 1408 1409 1410 1411 1412 1413 1414 1415 1416 1417 1418 1419 1420 1421 1422 1423 1424 1425 1426 1427 1428 1429 1430 1431 1432 1433 1434 1435 1436 1437 1438 1439 1440 1441 1442 1443 1444 1445 1446 1447 1448 1449 1450 1451 1452 1453 1454 1455 1456 1457 1458 1459 1460 1461 1462 1463 1464 1465 1466 1467 1468 1469 1470 1471 1472 1473 1474 1475 1476 1477 1478 1479 1480 1481 1482 1483 1484 1485 1486 1487 1488 1489 1490 1491 1492 1493 1494 1495 1496 1497 1498 1499 1500 1501 1502 1503 1504 1505 1506 1507 1508 1509 1510 1511 1512 1513 1514 1515 1516 1517 1518 1519 1520 1521 1522 1523 1524 1525 1526 1527 1528 1529 1530 1531 1532 1533 1534 1535 1536 1537 1538 1539 1540 1541 1542 1543 1544 1545 1546 1547 1548 1549 1550 1551 1552 1553 1554 1555 1556 1557 1558 1559 1560 1561 1562 1563 1564 1565 1566 1567 1568 1569 1570 1571 1572 1573 1574 1575 1576 1577 1578 1579 1580 1581 1582 1583 1584 1585 1586 1587 1588 1589 1590 1591 1592 1593 1594 1595 1596 1597 1598 1599 1600 1601 1602 1603 1604 1605 1606 1607 1608 1609 1610 1611 1612 1613 1614 1615 1616 1617 1618 1619 1620 1621 1622 1623 1624 1625 1626 1627 1628 1629 1630 1631 1632 1633 1634 1635 1636 1637 1638 1639 1640 1641 1642 1643 1644 1645 1646 1647 1648 1649