سلام به پسرا.
خوبید گل پسرا؟
عرضم به حضورتون که اومدم کمی مشارکت کنم و از احوالاتم بگم.
این روزها اومده ام شهرستان پیش خانواده.
میریم این ور و اون ور خوش میگذرونیم.
این درحالیه که تا جمعه باید یه پروژه ای رو تکمیل کنم.
امروز وقتی میخواستم کار کنم انگار یه وزنه ۱۵۰ کیلویی وصل کرده ان به دستام. نمی تونستم کار کنم.
نمی دونم میتونم برسونم یا نه. چون فردا هم مهمونی داریم. شاید باید شبها بیدار بمونم و کار کنم.
در کنار اینها وضع نماز و مرور قرآنم هم خوب نیست.
البته کنترل نگاه و ذهن همچنان با قدرت ادامه داره.
نمی دونم چرا چند وقتی خیلی جنب میشم. شاید هفتهای چند بار
از اون طرف یه ریز وسوسهای هم دارم که البته قابل صرف نظر کردنه.
خدا رو شکر اوضاع خوبه و تحت کنترل.
شدیدا به دعاهاتون نیازدارم.
نقل قول: خبر آمد خبری در راه است.
منتظر باشید
(1398 بهمن 9، 1:50)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]سلام به پسرا.
خوبید گل پسرا؟
.
.
.
خدا رو شکر اوضاع خوبه و تحت کنترل.
شدیدا به دعاهاتون نیازدارم.
نقل قول: خبر آمد خبری در راه است.
منتظر باشید
سلام
خوش حالم که اوضاعت تحت کنترله.
خوش خبر باشی عاشق جان، ان شاء الله خیر باشه
موفق باشی
یا علی
سلام
عاشف جان پستت یه جورایی یه بوهایی میده مثل بوی عروسی و بادا بادا مبارک بادا و اینا...
پيشاپيش مبارکه ومن اعلام آمادگی میکنم برای ساقدوشی
(خداکنه حدسم درست باشه)
در مورد جنب شدنم نگران نباش من یادمه یه مدت بود چند شب پشت سر هم جنب شدم حتی یه شب بود دوبار این اتفاق افتاد نگران بودم یه کم تحقیق کردم دیدم که طبیعیه
از وقتی که شکستم همش یه حسی همراهمه که نمیزاره از پاکی لذت ببرم یه حس مثل حس بازنده بودن و راضی نبودن از خودم و بعضی وقت ها مثل امروز خیلی زیاد میشه و کلا داغون میفتم یه گوشه و میرم تو فکر
امروز چون اینجوری بودم وسوسه ها زیاد بودن ولی این حس یه جورایی جلومو برا گناه کردن میگیره
امروز تنها چیزی که خوشحالم میکرد این بود که شکر خدا تونستم خودمو حفظ کنم
راستی آقا سعید چند روزه آنلاین نشده
خدا کنه هم حال خودش هم حال دلش خوب باشه
چه قدر اینجا خوبه راستی خیلی راحته
(1398 بهمن 11، 2:29)آبـی نوشته است: [ -> ]این روزها خونه مترادفی شده برای حس و حال بد.
همهی اعضای خونواده یک جور انرژی منفی میدن
و اصلا مراعات حال من رو نمیکنن.
چنان از زندگی سیرت میکنن که اگه چاره داشته باشی همون لحظه تموم میکردی :(
بهرحال. خوشحالم که از هفتهی دیگه سرگرم درس میشم..
آبی جان!
نمی دونم شنیدی این حکایت سعدی را:
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم
مرغ بریان به چشم مردم سیر
کمتر از برگ تره بر خوان است
وان که را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است
حالا حکایت ماست. راسیَتِش من هم با این مواردی که گفتی مواجهم. توی خونه ما هم همه اسباب ناامیدی و یاس فراهم هست و موج منفیه که لحظه به لحظه به آدم القاء میشه. همه حرفها بوی تلخی، ناکامی، نفرت، افسردگی، غم و اندوه، غصه و درد میدن. نه تنها کسی مراعات حال آدم را نمی کنه بلکه به عنوان وظیفه، باید باهاشون هم درد و هم کلام شد و تحمل کرد و سنگ صبور بود. آبی جان اگر تو می تونی هدفون بذاری که حرفها رو نشنوی، من اتفاقاً باید هدفون را از گوشم بردارم که حرفها رو بشنوم و بتونم همدردی و کمک کنم. اینجا من باید دردها رو تحمل کنم و خودم درمانگر بقیه باشم. باید پرستاری و تیمارداری کنم. من در واقع بخشی از عمر و جوانی را گذاشتم برای کسانی که نه تنها سپاسگزارم نیستن، بلکه بعضاً بهم بد و بیراه هم میگن و لعن و نفرین هم میشم. پس بدون هستند کسانی که وضعیتی بدتر از وضعیت خودت دارن و چاره ای جز تحمل و صبر ندارن.
خبر دارم خبرررر
۵روز دیگهششمین سال پاکیم رو جشن میگیرم
سلام دوستان
حال واحوالتون چطوره
دلم برای همه تنگ شده مخصوصن قدیمیای کانون
سلام به همگی
داداش آبی و داداش حامد امیدوارم صبر و استقامتتون در برابر سختی ها بیشتر و بهتر بشه
خوش آمد میگم به داداش آبتین عزیز
امیدوارم که این دور حتماً توی مسابقه گروهی شرکت کنی و انگیزه ای بشی برای بقیه بچه ها
همگی دوستان رهروانی، در پناه خدا موفق و پیروز باشید
یا علی
-----
با یاد خدا
ثبت نام دور چهل و دوم مسابقه گروهی «گروه رهروان پاکی»
2-
3-
.
.
بشتابید...
نام کاربری :....
معرفی: محمدرضا هستم و مدت خیلی طولانیه که درگیرم انشاالله که این مسابقه بتونه کمکم کنه
ارزیابی:به شدت مشتاق بودم برای شروع دور جدید مسابقات شاید به خاطر روحیه رقابت طلبیه که دارم واین که بعد از آخرین شکستم شکرخدا تمایلم به گناه کمتر شده چون واقعا ضربه سختی بود برام و حالم رو خیلی خراب کرد انشاالله که بتونم تا آخر مسابقه پاک بمونم
برنامه :امسال کنکوریم و خب سعی دارم درس هام رو جدی تر جلو ببرم و تمام تلاشم رو برای پاکی میکنم
1- نام کاربری ManMitoonam
2- معرفی: "من میتونم" هستم یه جنتل من. حدود یکسال پیش با کانون آشنا شدم ولی متاسفانه ترک کردم کانون رو که تصمیم خوبی نبود... اینبار اومدم که برای همیشه بزارمش کنار و به خودم و وجدانم قول دادم که این بار برای همیشه بزارمش کنار و میزارمش... چون باید به چیزای مهمی تو زندگیم دست پیدا کنم.
3- ارزیابی: فعلا که حالم عالیه... البته اول راه ترکم... ولی آخر راه اراده ام اینبار... کلن من بیشتر مشکلم افکار منفی و وسواس فکری هست که باعث میشه این کارو انجام بدم و به همین خاطر تصمیم گرفتم کلی کتاب بخونم و حالمو همیشه خوب نگه دارم و ورزش رو شروع کنم که دیگه نرم سمتش.
4- برنامه: توی هفته آینده عرضم به خدمتتون... میخوام ورزش رو شروع کنم. کارم رو جدی تر بگیرم و دقیق بشم رو کارم و حواسم رو با تنبلی پرت نکنم. به کارای دانشگاهم برسم و گواهینامم تو راهه.
سلام
آبتین هستم
سال۹۱با کانون آشنا شدم و دقیقن یکسال بعدش برای همیشه خ.ارو یه لگد بهش زدم وگذاشتمش کنار????
الان حدود ۶ساله پاکم
یه تشکر باید بکنم از همه دوستان ک کمک کردن
همه بچه های کانون
آقا راستی تو مسابقه گروهییی منم هستمااااا
1- نام کاربری soshians
2- معرفی: سوشیانس هستم، آماده برای اینکه با کمک دوستان دوره ی جدیدی از پاکی رو پیش بریم.
3- ارزیابی: خدا رو شکر دوره ی تازه ای از پاکی رو شروع کردم و با امید خدا میخوام برم به سمت 100 روز پاک که هدفمه.
4- برنامه: برنامه ی اصلیم برای این دور از مسابقات محدود کردن استفاده از ایسنتاگرام و محدودیت در اینترنت گردی هست که به امید خدا بتونم به این وسیله 6 هفته ی پاک رو با شما بگذرونم.
سپاس از دوستان به خاطر شروع دور جدید مسابقه