کانون

حمله ی سایبری بود.
14 صلوات برای آقا حامد

سلام 

اول اینکه تشکر از کسایی که صلوات فرستادن ، میفرستن و خواهند فرستاد 

خب بریم سراغ دغدغه ها و مشکلات 

واقعیتش اینه که من بعد از این همه مدت گرفتاری به خ ا و حضور در کانون ، هنوز خود خ ا رو به صورت ریشه ای نشناختم . هنوز‌ ذهنم مضرات خ ا رو به طور ۱۰۰ درصد قبول نکرده و اون رو دشمن اصلی به حساب نیاورده . در واقع ذهنم به این ایمان اصلی و کامل نرسیده که خ ا همش کثافته و سودی نداره . این مشکل بعد از اولین شکستم به وجود اومد . من ۱۱۳ روز اگه اشتباه نکنم ، پاک بودم . بعد از این مدت که شکستم ، نه سردردی حس کردم ، نه گیجی ، نه شل شدن دست و پا و از همه مهم تر و  تاسف بار تر ، هیچ پشیمونی ای نداشتم . اصلا خودمو سرزنش نکردم . میدونم ناامیدی بده ولی انقدر نه دیگه که احساس بدی بهش نداشته باشم . راستشو بخواید ، خیلی معذرت میخوام ، ببخشید ، ببخشید ، بعد از اون موقع .... چجور بگم .... 

خ ا به جای اینکه تلخ تر زهرمار بشه واسم ، از عسل هم شیرین تر شد . من خوشم اومد ازش . به خاطر اینکه در اون لحظه آرومم کرد . در اون لحظه هر چی فشار بود رو از روم برداشت . اینجور نبود که فقط در یه لحظه لذت بود و بعدش ضرر و اینا . کلا هر چی فشار ذهنی و روحی و جسمی بود رو از روم برداشت .
 یه مطلبی از یه سایتی خونده بودم ، نوشته بود یه دانش آموز خارجی با خ ا به خودش افتخار میکنه و احساس غرور پیدا میکنه که بعدش بدون فشار و خیال راحت میتونه درس بخونه . من هم متاسفانه همین حس رو داشتم . چون بیشتر روز ها فشار روم بود و من با خ ا اون فشار ها رو دیگه حس نکردم . یه چند تا مطلب دیگه هم خونده بودم که خ ا بدون عادت و کنترل شده رو تشویق میکردن ، که از نوشتن دقیق اونا جلوگیری میکنم . چون ممکنه بعضی ها مثل من با خوندنش به گناه دچار بشن . 
خلاصه اینکه میدونم این افکارم خطرناکه . با اینکه یه قسمتی از زندگیم به خاطر خ ا نابود شد ، ولی من هنوز به یقین کامل نرسیدم که این دشمن منه . 
با اینکه میدونم ، اما نمیدونم .... .
خواهش میکنم هر کمکی که از دستتون بر میاد بکنین واسم . 

من همین ۱۲ ، ۱۳ روز که پاکم رو مدیون نماز هستم . تو این دو هفته اصلا فشار روم نبود . الان تازه دارم کم کم حسشون میکنم . میترسم از اینکه دوباره بشکنم . 


مسئله ی بعد : 
راستش یه مقدار این چند وقت خسته شدم . از اینکه مجبورم به خاطر اینکه به خ ا دچار نشم ، نسبتا زیاد از حد جلوی نفسمو بگیرم . مثلا با اینکه خیلی گرسنه ام ، به خاطر اینکه جلو نفسمو بگیرم ، خیلی کم غذا میخورم . احساس میکنم از زندگی لذت نمیبرم . هر وعده که میخوام بخورم همش نصف بشقاب . صبح هم صبحونه فقط دو لقمه . یا مثلا مجبورم از خیلی از خوراکی ها جلوگیری کنم تا شهوتم گل نکنه . مجبورم یکم از ورزشم کم کنم ، چون اگه از یه حدی بگذره فشار روم بیشتر میشه و بعضی موارد دیگه . 
این مورد علی رغم اینکه یکم ناراحتم میکنه به خاطر همون لذت نبردن از زندگی و اینا ، باعث میشه شیطون بیشتر تو گوشم بخونه که : تو خو لذت نمیبری از زندگی . بیا با این خ ا یکم خودتو آروم کن . بیا و بی خیال دنیا . 


و مورد آخر اینه که : 

من هنوز یاد نگرفتم وقتی فشار میاد سراغم ، برم بیرون قدم بزنم و آب بزنم دست و صورتم و ...


متشکرم ازتون 
منتظرم صحبت هاتون هستم ...
خواهشا از گفتن هر چی در ذهنتونه که میدونین بهم کمک میکنه دریغ نکنین . من واقعا در شرایط سختی قرار دارم .

اهورا راستش اول باید بدونی که این دنیا برای خوش گذرونی نیست اینجا بیشتر برای سختی کشیدنه
از امام صادق حدیث داریم که هر 40 روز بر  مومن نمی‌گذرد مگر اینکه براش سختی میرسه(المومِنُ لَا یَمضِی عَلَیهِ اربَعُونَ لَیلَه الَا عَرَضَ لَهُ امرُ یَحزُنُهُ یُذَکَرُ بِهِ.)

منم وقتایی که خیلی به خودم سخت میگیرم زده میشم و میگم ولش کن اصلا هرکار بخوام میکنم و مثلا چند روز حتی سراغ قرآنم نمیرم
بعدش اینکه گفتی خ. ا بدن عادت و کنترل شده حتی گفتنش خنده داره مگه میشه بری سمتش ولی کنترل شده باشه و  وابسته نشی

نقل قول: س***س بسیار زیاد و خودارضایی باعث می‏شه که مقدار نوروترانسمیترها (انتقال دهنده‏های عصبی) و نوروهورمون‏ها (هورمون‏های عصبی) در مغز انسان به شدت کاهش پیدا کنه و کلاً عدم تعادل در ترشح دوپامین (هورمونی که در زمان شادی و رابطه جنسی و لذت ترشح می‏شود)، استیل کولین (انتقال دهنده عصبی مهم در سیستم عصبی مرکزی) و DHEA (هورمونی مردانه ضعیف تولید شده در هر دو جنس مرد و زن هست که کاهش سطح و ترشح اون سبب بیماری‏های قلبی و کلیوی ‏می‏شه) به وجود بیاد.  حالا این مولکول‏ها به چه دردی می‏خورن؟ قسمت‏های مختلف مغز به این مولکول‏ها نیاز دارند که بتونن با هماهنگی با همدیگر شروع به کار کنند. مثلاً قسمت جلوی مغز بیشتر برای توانایی حل کردن مشکلات، تعقل کردن و اولویت بندی و مدیریت کارها استفاده می‏شه و کلاً قسمت‎های مختلف مغز باید با هم بتونن با هماهنگی هم تبادل اطلاعات کنن و این مولکول‏های باید در قسمت‏های مختلف مغز به مقدار مناسب و کاملاً صحیح وجود داشته باشند. مقدار نوروهورمون‏ها و نوروترانسمیترهاو همه این مولکول‏ها باید متعادل باشند که مغز ما همه جوره درست کار کنه و به قول معروف هوشیار باشیم. ولی خودارضایی به مقدار بسیار زیاد باعث می‏شه که سطح بسیار زیادی از نوروترانسمیترها در مغز تشکیل بشه و مقدار اون‏ها به بیش از حد طبیعی ‏برسه واین باعث می‏شه که مقدار نوروهورمون‏ها رو به کاهش بگذاره و مقدارشون بسیار کاهش پیدا کنه. در اینجا یک تضادی در مغز به وجود می‏آد. و در نتیجه باعث می‏شه که انسان در حساب کتاب، برنامه ریزی کردن، به یاد آوردن چیزها و حتی در تمرکز کردن مشکل پیدا کنه و ضعیف بشه.ارگان مغز که باید همه قسمت‏های اون درست کار کنه، تعادل همه مواد و مولکول‏های شیمیایی در اون به هم ریخته و مغز نمی‏تونه کارش رو درست انجام بده. شاید خطرناک‏ترین تاثیر خودارضایی بر مغز این هست که یک ماده شیمیایی بسیار قوی به نام استیل کولین که در مطالب قبل بهش اشاره کردیم، وجودش برای سیستم عصبی مرکزی انسان و عصب‏های حرکتی بسیار مهمه و کلاً ماده بسیار مهمی برای مغز به شمار می‏ره که با انجام خودارضایی به مقدار زیاد، باعث می‏شه که مقدار استیل کولین بسیار کم بشه و به جاش هورمون آدرنالین (اپی نفرین یا همون ماده‏ ای که برای کاهش استرس هست و در فعالیت‏های هیجانی ترشح می‏شه) جایگزین و ترشح بشه. که این جایگزینی بسیار نامناسبی در مغز هست چون‏که مغز نیاز داره به استیل کولین، اما آدرنالین می‏آد جاشو می‏گیره که “عامل اصلی حواس پرتی” هست.

اینم دلایل علمی

در مورد مورد آخر احتمالا این جوری نیس که ندونی مواقع خطر نمیتونی انجامشون بدی  اینجاش به نظر من به انگیزه برمیگرده 
بعضی وقت ها هست وقتی وسوسه شروع میشه دوس دارم ادامه پیدا کنه و اار هیچ کنترلی حتی روی حرکاتم ندارم چه برسه به اینکه بخوام پاشم برم دست و صورتم رو بشورم یا هر کار دیگه اگه اون موقع بتونی فقط یه لحظه فکر کنی همه چیز حله دوتا کار که به نظرم جواب میده اینه که توی اون شرایط با خودت بگو یعنی به زبون بیار یه جوری که صدای خودتو بشنوی بگو من نمیخوام خودارضایی کنم /من میخوام ترک کنم
بعدیش این که گاهی مانور برگزار کن یعنی توی یه شرایط مطمئن با خودت فکر کن الآن توی شرایط وسوسه ای و کار هایی که باید بکنی رو مرور کن و سعی کن انجامشون بدی اینطوری کم کم آماده میشی توی شرایط واقعی هم خودتو کنترل کنی
و اینکه جلوی ضرر رو از هرجا بگیری منفعته  اصلا از خط قرمز هات رد نشو نگو حالا بزار فلان کار رو بکنم یا فقط یه لحظه فلان موضوع رو سرچ کنم و اینا همین جا خوندم این عوامل کوچیک دور هم جمع میشن و به فاجعه تبدیل میشن

معمولا چیکار که میکنی حس میکنی از زندگی لذت میبری؟؟
خب اون تغذیه رو باید مراعات کنی ولی اونقدر نه که یا زده شی یا مریض شی سعی کن اون خلا شادی که داری رو با کار های دیگه پر کنی برای بقیه کار هایی که دوست داری محدودیتی نیست  خب اونا رو بیشتر کن نمیدونم آهنگ گوش بده فیلم نگاه کن (باید یه کم کار کنی تا از چیز های خیلی کوچیک هم لذت ببری)

بعدش اینکه ذهنت رو درگیر خ. ا نکن

حضرت عیسی علیه السلام  فرمود: موسى بن عمران به شما امر كرد كه زنا نكنيد و من به شما امر مي كنم كه فكر زنا را در خاطر نياوريد چه رسد به عمل زنا زيرا آن كه فكر زنا كند مانند كسى است كه در عمارت زيبا و مزينى آتش روشن كند دودهاى تيره آتش زيبائيهاى عمارت را خراب مي كند اگر چه عمارت آتش نگيرد يعنى فكر گناه خواه ناخواه در قلب مردم تيرگى ايجاد مي كند و به صفا و پاكى دل آنها ضربه مي زند گر چه مرتكب آن گناه نشود


تو اگه بهش فکر کنی و درگیرش بشی فضای ذهنت رو آلوده میکنه و نمیزاره کامل ریشکن بشه به قول معروف باید بی خیالی طی کنی  

امیرالمؤمنین فرمود
مَن کَثُرَ فِکرُهُ فِی المَعاصِی دَعَتهُ إلَیها.
آن‌که در گناهان، بسیار اندیشه کند، [این کار] او را به گناه مى‌‌کشانَد.

امیدوارم چیزی که درمورد سختی گفتم بد برداشت نشه که بگی ای بابا این چه زندگیه یعنی من همش باید فلاکت بکشم و اینا و نه منظورم اینه که اگه راه آسون باشه باید درستیش شک کنی (باز اگه بد رسوندم بگو بیشتر توضیح بدم

چون گفتی هرچی به ذهنتون رسید بگید این همه گفتم

سلام
14 صلوات برای سلامتی و پاکی آقای اهورا

سلام 

اهورا / نور پاکی / هفته ۶ / زرد

ارزیابی : هفته خوب شروع شد . ولی بد تموم شد . یه لحظه ، یه اشتباه ، و کلی حسرت ... . باید یاد بگیرم وقتی فشار میاد روم ، برم بیرون . تجدید قوا کنم . 

برنامه : تموم شد دیگه . چه برنامه ای ؟!

۱۴ صلوات برای اهورا
بالاخره یکی از فرصت ختم صلواتش درست استفاده کرد
این پست شما دقیقا همون اتفاقیه که باید توی روز ختم صلوات بیافته.

اهورا جان
همون طور هم که خودت هم فهمیدی، یکی از کلید های ترک خودارضایی، اینه که واقعا از تمام وجودت بخوای که ترک کنی.
تو از طرفی می خوای ترک کنی، از طرفی اما نمی دونی چرا.
برای همینه که ما بچه ها رو می گیم در قدم اول برن و هدف هاشون رو از ترک بنویسن.

این جا رو بخون داداش

یه چیز دیگه داداش،
جدا توصیه می کنم که پست های ترک قدم به قدم رو دنبال کن.
همون جا بالای سایت نوشته ترک قدم به قدم.

خیلی عالیه و جواب خیلی از سوالات رو اونجا پیدا می کنی.

واقعا بدون شناخت خودارضایی نمی شه به جنگش رفت.
اصلا ضرر داره، ضرر نداره؟ میشه ترکش کرد؟ نمیشه ترکش کرد؟ چطور باید ترکش کنیم و ...

توی کانون خیلی مطالب هست برای شناخت خودارضایی، اما انصافا مطالب تالار قدم به قدم چکیده تمام بحث هاست که به بهترین شکل بیان شده.

(1398 اسفند 28، 21:38)Toxic Headshot نوشته است: [ -> ]سلام 

اول اینکه تشکر از کسایی که صلوات فرستادن ، میفرستن و خواهند فرستاد 

خب بریم سراغ دغدغه ها و مشکلات 

واقعیتش اینه که من بعد از این همه مدت گرفتاری به خ ا و حضور در کانون ، هنوز خود خ ا رو به صورت ریشه ای نشناختم . هنوز‌ ذهنم مضرات خ ا رو به طور ۱۰۰ درصد قبول نکرده و اون رو دشمن اصلی به حساب نیاورده . در واقع ذهنم به این ایمان اصلی و کامل نرسیده که خ ا همش کثافته و سودی نداره . این مشکل بعد از اولین شکستم به وجود اومد . من ۱۱۳ روز اگه اشتباه نکنم ، پاک بودم . بعد از این مدت که شکستم ، نه سردردی حس کردم ، نه گیجی ، نه شل شدن دست و پا و از همه مهم تر و  تاسف بار تر ، هیچ پشیمونی ای نداشتم . اصلا خودمو سرزنش نکردم . میدونم ناامیدی بده ولی انقدر نه دیگه که احساس بدی بهش نداشته باشم . راستشو بخواید ، خیلی معذرت میخوام ، ببخشید ، ببخشید ، بعد از اون موقع .... چجور بگم .... 

خ ا به جای اینکه تلخ تر زهرمار بشه واسم ، از عسل هم شیرین تر شد . من خوشم اومد ازش . به خاطر اینکه در اون لحظه آرومم کرد . در اون لحظه هر چی فشار بود رو از روم برداشت . اینجور نبود که فقط در یه لحظه لذت بود و بعدش ضرر و اینا . کلا هر چی فشار ذهنی و روحی و جسمی بود رو از روم برداشت .
 یه مطلبی از یه سایتی خونده بودم ، نوشته بود یه دانش آموز خارجی با خ ا به خودش افتخار میکنه و احساس غرور پیدا میکنه که بعدش بدون فشار و خیال راحت میتونه درس بخونه . من هم متاسفانه همین حس رو داشتم . چون بیشتر روز ها فشار روم بود و من با خ ا اون فشار ها رو دیگه حس نکردم . یه چند تا مطلب دیگه هم خونده بودم که خ ا بدون عادت و کنترل شده رو تشویق میکردن ، که از نوشتن دقیق اونا جلوگیری میکنم . چون ممکنه بعضی ها مثل من با خوندنش به گناه دچار بشن . 
خلاصه اینکه میدونم این افکارم خطرناکه . با اینکه یه قسمتی از زندگیم به خاطر خ ا نابود شد ، ولی من هنوز به یقین کامل نرسیدم که این دشمن منه . 
با اینکه میدونم ، اما نمیدونم .... .
خواهش میکنم هر کمکی که از دستتون بر میاد بکنین واسم . 

من همین ۱۲ ، ۱۳ روز که پاکم رو مدیون نماز هستم . تو این دو هفته اصلا فشار روم نبود . الان تازه دارم کم کم حسشون میکنم . میترسم از اینکه دوباره بشکنم . 


مسئله ی بعد : 
راستش یه مقدار این چند وقت خسته شدم . از اینکه مجبورم به خاطر اینکه به خ ا دچار نشم ، نسبتا زیاد از حد جلوی نفسمو بگیرم . مثلا با اینکه خیلی گرسنه ام ، به خاطر اینکه جلو نفسمو بگیرم ، خیلی کم غذا میخورم . احساس میکنم از زندگی لذت نمیبرم . هر وعده که میخوام بخورم همش نصف بشقاب . صبح هم صبحونه فقط دو لقمه . یا مثلا مجبورم از خیلی از خوراکی ها جلوگیری کنم تا شهوتم گل نکنه . مجبورم یکم از ورزشم کم کنم ، چون اگه از یه حدی بگذره فشار روم بیشتر میشه و بعضی موارد دیگه . 
این مورد علی رغم اینکه یکم ناراحتم میکنه به خاطر همون لذت نبردن از زندگی و اینا ، باعث میشه شیطون بیشتر تو گوشم بخونه که : تو خو لذت نمیبری از زندگی . بیا با این خ ا یکم خودتو آروم کن . بیا و بی خیال دنیا . 


و مورد آخر اینه که : 

من هنوز یاد نگرفتم وقتی فشار میاد سراغم ، برم بیرون قدم بزنم و آب بزنم دست و صورتم و ...


متشکرم ازتون 
منتظرم صحبت هاتون هستم ...
خواهشا از گفتن هر چی در ذهنتونه که میدونین بهم کمک میکنه دریغ نکنین . من واقعا در شرایط سختی قرار دارم .

ضمن فرارسیدن سال جدید و تبریک به همه رهروان راه پاکی اولین پست ام رو در سال جدید شروع میکنم.


سلام داداش خوبی ؟
باید بگم من دقیقا و دقیقا حس تو رو دارم ,
یک شکستم فروردین 98 بود که بعدش بی تفاوت بودم,
یک شکستم هم هفته چهارم , که همون حالاتی که داشتی داشتم , 
من خودم به نتیجه ای بابت اینکه چکار کنم که از این احساس رهایی پیدا کنم , نرسیده ام , 

منتها به نتایج زیر حداقل رسیدم که :
1-آرامش بعد از خ ا برابر با آرامش بعد از رابطه واقعی با همسر نیست,
2-خ ا مکرر دیگه اون آرامش رو به همراه نداره و باز همون عذاب وجدان و احساس تنفر از خود بوجود میاد, و فیزیکی به هم میریزی,
3-میخوام در یک جمله نتیجه 3 رو بگم که : آقا ما حتی بعد ازدواج هم خ ا رو داریم , یعنی 2 ابزار مختلف برای ارضا در دستمون داریم , بهتره یکی شو از همین الان فراموش کنیم, اگر زندگی مون رو دوست داریم
اگر دوست داشتی بیا تو پروفایلم و با هم صحبت کنیم که چرا ما که حس مشترک داریم , چطور کشیده شدیم به این سمت تا سوراخ سمبه ها رو ببندیم , من برای خودم سوراخ سنبه شو بستم و تا حدودی تو این 2 هفته موفق شدم

این جملات را از زبون کسی میشنوی که دقیقا حس اش با تو یکی است.

دریفت / هفته ششم / گروه پیشتازان پاکی / سبز
خب خدارا شکر هفته خوب و آرومی رو پشت سر گذاشتم , 
به قول و قرار با خودم پایبند بودم و تونستم جلوی وسوسه ها رو بگیرم , 
برای هفته آینده و هفته های آینده میدونم اگر این برنامه رو پیگیری کنم خیلی خوبه ,

برای همه دوستان آرزوی موفقیت میکنم , 
جمع بندی : 
5 هفته سیز
1 هفته زرد

موفق و پایدار باشین.

Karma/نور پاکی /قرمز

هفته خیلی بد  و وحشتناک شروع شد ولی داشت خوب تموم میشد تا اینکه اهورا گذاشت  رفت حالمو گرفت

آسمان / دربرابر تندر / هفته آخر / سبز

ارزیابی : خداروشکر هفته خوبی بود
امیدوارم سال نوی خوبی داشته باشید ،
پرازسلامتی و نشاط

اف اف اف اف اف افاف
دیشب تو خواب ....  شدم 
کل برنامه های امروز م به هم خورد

سلام به همگی
ماشالله به همه پویندگان راه پاکی. 

امروز داشتم پیام سال نو ارسال می‌کردم تو تلگرام.
هی تو پیام‌هام می‌رفتم به سال‌های قبل تا به اشخاصی که باهاشون در ارتباط بودم تبریک بگم.

این قدر رفتم و رفتم عقب‌تر تا به چیزهای بدی رسیدم.
یه لحظه ترغیب شدم که بازشون کنم اما بعد دوباره خودم رو جمع و جور کردم و Delete All زدم.


ما کافیه چند ثانیه از یه فیلم بد رو ببینیم. معلوم نیست دیگه اون چند ثانیه ما رو تا کجا پیش ببره. 

نفس هر لحظه‌ای به هر بهانه‌ای ممکنه ما رو ترغیب کنه.
این ماییم که باید هوشیار باشیم. 

(1399 فروردين 3، 14:15)PlaSmA نوشته است: [ -> ]اف اف اف اف اف افاف  
دیشب تو خواب ....  شدم 
کل برنامه های امروز م به هم خورد

داداش خیلی تلقین می‌کنی‌ ها.   
پاشو یه چیز مقوی بزن به بدن و پرانرژی به همه کارهات برس. 

سلام من یه چیزی تو ذهنمه گفتم بیام نظرتونو بدونم

هممون از بچگی خواسته ها و رویاهایی داشتیم که به خاطر محدودیتای دنیا هیچوقت بهش نرسیدیم..
دنیا خیلی تنگ و محدوده.. میدونم مدلش همینه و محل گذره ولی بعضی وقتا همین میشه باعث وسوسه
خواسته های ما خیلی بزرگ و نا محدودن و توی دنیای محدود رسیدن بهشون خیلی سخت و طاقت فرساست
یه چیزیو میخوایم کلی باید مسیر طی کنیم که بهش برسیم اونم معلوم نیست برسیم یا نه
به عبارتی خواسته ها و رویاهای ما مثل یه گوشی هوشمند پیشرفتست ولی دنیا یه گوشی سادست...

از طرفی مرگ راه رسیدن به رویاهای نامحدودمونه که اونم برای همه خوشایند نیست

خیلی دارم سعی میکنم تا اینجای راه اومدم همه چیو خراب نکنم

یه خلا بزرگ به وجود میاد توی دوره ترک..کاش تو اینجور مواقع خدا با ادم حرف میزد

(1399 فروردين 3، 15:40)رضا خان نوشته است: [ -> ]هممون از بچگی خواسته ها و رویاهایی داشتیم که به خاطر محدودیتای دنیا هیچوقت بهش نرسیدیم..
دنیا خیلی تنگ و محدوده.. میدونم مدلش همینه و محل گذره ولی بعضی وقتا همین میشه باعث وسوسه
خواسته های ما خیلی بزرگ و نا محدودن و توی دنیای محدود رسیدن بهشون خیلی سخت و طاقت فرساست
یه چیزیو میخوایم کلی باید مسیر طی کنیم که بهش برسیم اونم معلوم نیست برسیم یا نه
به عبارتی خواسته ها و رویاهای ما مثل یه گوشی هوشمند پیشرفتست ولی دنیا یه گوشی سادست...

از طرفی مرگ راه رسیدن به رویاهای نامحدودمونه که اونم برای همه خوشایند نیست

داداش درسته که زندگی محدوده،

اما کدوم بهتره؟
- این که از همین زمان محدود درست استفاده کنیم.
- یا این که همه ی عمر رو به بیهودگی بگذرونیم


توی نهج البلاغه در مورد زهد حضر امیر حرف خوبی رو می زنن(نقل به مضمون)

یه نفر رو نشون حضرت امیر می دن که لباس های کهنه و خراب پوشیده بود.
بعد می گن این خیلی زاهده
حضرت گفتن این زاهد نیست،
زاهد کسیه که از دنیا استفاده می کنه، اما بهش دلبسته نمی شه.

باید توی زمین تلاش و کوشش کرد و برای رسیدن به اهداف تلاش کرد.
و به اهدافمون هم می رسیم.
رسم دنیا همینه که هر کی توی دنیا تلاش کرد لاجرم به هدفش می رسه.