1390 دي 7، 10:42
(1390 دي 6، 19:04)soheil70 نوشته است: [ -> ]میبینی محمد رضا جان.............یه لحظه ست و یه تصمیم...........بشکنم...........نشکنم............نه نمیشکنم..............البته اورژانس کانون جای بسیار مجهزیه...........البته اگه زنده بهش برسی.............................لا مصب امون نمیده (بوق........بوق بوق ...........بوبوق)..........علائم حیاتی بود نه فحش....آفرين داش سهيل
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
یادش به خیر اونموقع ما امتحان نهایی داشتیم.........چقدر استرس داشتیم..................معدلم و بهتون بگم شاخ در میارین...........روم نمیشه بگم وگرنه کلی با هم میخندیدیم..
یه بار آخرهای امتحان بود بلند شدم برم بیرون یادم رفت برگه رو به مراقب تحویل بدم..........حالا مراقبه هم بر و بر منو نیگا میکنه میگم چیه عمو؟؟(البته عمو رو نگفتم)........گفت:برگه ت کو؟؟ منم گفتم یادم رفت و کله بچه ها زدن زیره خنده........................کلی پدر بیامرزی بهم دادن که دمت گرم تو همین فاصله کلی تقلب کردیم...............به اینا میگن سوتی یه هدف دار......................
ضمنن یه مشاوره.........بیشتر سوالای امتحان نهایی از مسائل خوده کتابه........البته اگه کتابی مونده باشه........سال به سال آب میرن..............هر سال کمتر از پارسال........
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
در مورد سوال همایون...............من یه ماه دیگه ترمم تموم میشه میخوام هم دویاره برم باشگاه و هم دوباره کلاس موسیقی مو ادامه بدم................دو کلمه از ماشین ه عروس:سعی کنیم برنامه ریزی داشته باشیم......................
ـــــــــــــــــــــــــــــ
دو کلمه هم درد و دل:سعی کنیم کاره امروز و به فردا نندازیم..................ننداز دیگه........جان ه من ننداز............ولی آخرشم میوفته............
چه سازي ميزني عزيز؟