کانون

نسخه‌ی کامل: آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
بچه ها سلااااااااام ... 303
اومدم بگم
پاکم ... 317
ما همه داریم با نفس امارمون میجنگیم .... تا به نفس مطمئنه برسیم ... و چه سعادتی بالاتر از این!
varzesh
پس همه پیش بسوی پاکی با حداکثر سرعت!
راستی بچه ها بیاید اعلام وضعیت کنید دیگه ... تنور تاپیکو روشن نگه داریم دیگه ... دمتون گرم بیاید دیگه ....
cheshmakKhansariha (18)
یه 5 دقیقه دیگه اذانه ...
نماز اول وقت فراموش نشه
همچنین دعا برای همه نیازمندا یکیشم من ...
53

در پناه حق53
سلام303

خدا رو شکر یه روز دیگه هم پاکم
53258zu2qvp1d9v

آقا سر نماز منم دعا کنید
42

داداش سعید،رهایی59 جان
ما تو گروه یه طرحی داریم اینه که ایدی یاهو های خودمون رو به بچه ها میدیم تا ادمون کنن
و وقتی که مورد حمله های شیطون بوق صفت قرار گرفتیم بریم تو یا هو مسنجر و با بچه هایی
که آنلاین هستن صحبت کنین تا درصد شکست بیاد پایین.
اگه بخواید می تونید تو این طرح که طراحش داداش امیر حسین هستش شرکت کنید
ایدی بدید تا بچه ها ادتون کنن
Smiley-face-cool-2Smiley-face-cool-2Smiley-face-cool-2Smiley-face-cool-2
(1391 فروردين 18، 12:13)محمد رضا3002 نوشته است: [ -> ]
داداش سعید،رهایی59 جان
ما تو گروه یه طرحی داریم اینه که ایدی یاهو های خودمون رو به بچه ها میدیم تا ادمون کنن
و وقتی که مورد حمله های شیطون بوق صفت قرار گرفتیم بریم تو یا هو مسنجر و با بچه هایی
که آنلاین هستن صحبت کنین تا درصد شکست بیاد پایین.
اگه بخواید می تونید تو این طرح که طراحش داداش امیر حسین هستش شرکت کنید
ایدی بدید تا بچه ها ادتون کنن
Smiley-face-cool-2Smiley-face-cool-2Smiley-face-cool-2Smiley-face-cool-2

کار خوبیه ... تو شرایط اورژانسی سرعت خیلی فاکتور مهمیه! Smiley-face-cool-2

این آیدی منه هر کدوم از بچه ها خواستن منو اد کنن ...

saiddeli

ممنون محمد رضا53

در پناه حق53
mehrdadbaby
اینم آی دی من
سلام.
من هرشب با گوشیم میرم تو سایتایه مزخرف و....

و شدیدن به گوشیم نیاز دارم به غیر از همین مورد که گفتم!

میدونمم که اکه گوشی رو بزارم کنار 50 درصد از موفقیتم تو ترک حتمیه.

اما نمیتونم بزارمش کنار

میشه کمکم کنید که چیکار کنم؟:(13
(1391 فروردين 18، 17:49)happpygirl نوشته است: [ -> ]سلام.
من هرشب با گوشیم میرم تو سایتایه مزخرف و....

و شدیدن به گوشیم نیاز دارم به غیر از همین مورد که گفتم!

میدونمم که اکه گوشی رو بزارم کنار 50 درصد از موفقیتم تو ترک حتمیه.

اما نمیتونم بزارمش کنار

میشه کمکم کنید که چیکار کنم؟:(13

با کمال میل..........
ببین مشخصه که این عمل به صورت عادت در اومده...........چون حتی واسش زمان هم مشخص کردی............
واسه تغییر عادت میتونی باهاش مبارزه کنی ولی خب واقعا کاره سختیه که دم به دقیقه مراقب خودت باشی که تو سایتای مستهجن نری..............
پس بهتره دنبال یه جایگزین باشی............میتونی با گوشی خیلی کارای دیگه کنی......
البته بهترین جواب رو خودت دادی که باید بزاریش کنار ولی در ادامه گفتی نمیتونم..........
خب در جواب بهت میگم اگه واقعا بخوای که نری تو این سایتا یاید عاملو از بین ببری.......
من جات بودم اینترنته گوشیمو قطع میکردم...........یا از مرورگرای معمولی استفاده میکردم.....
اینترنتو تو یه سیستم عمومی استفاده کن مثل پی سی.........
البته میشه مقاومت هم کرد که نیاز به تمرین خودت داره.............
وقتی تو ذهنت میاد که بری تو این سایتا دنباله یه عامل بازدارنده باش...........نمیدونم مثلا به عواقبش فک کن!!!............یا مثلا به خودت بگو تهش که چی؟؟؟..........
شب رو مطالعه کن....
فیلم ببین....
مشغول باش تا خلا ذهنی واست پیش نیاد........
چون بهش عادت کردی به محض اینکه بیکار بشی اولین چیزی که به ذهنت میاد رفتن به سایته مستهجنه..........
(1391 فروردين 18، 17:49)happpygirl نوشته است: [ -> ]سلام.
من هرشب با گوشیم میرم تو سایتایه مزخرف و....

و شدیدن به گوشیم نیاز دارم به غیر از همین مورد که گفتم!

میدونمم که اکه گوشی رو بزارم کنار 50 درصد از موفقیتم تو ترک حتمیه.

اما نمیتونم بزارمش کنار

میشه کمکم کنید که چیکار کنم؟:(13

سلام دوست عزیز

گوشی به خاطر همیشه در دسترس بودن تو این قضیه میتونه خیلی خطرناک باشه ...


این مشکلی بود که من هم مقطعی دچارش میشدم ...

شبا بیدار میموندم و مثل شما ...

من خودم الان هم از اینترنت موبایل استفاده می کنم (اما با پی سی وصل میشم) ...

ولی کاری که من کردم که تا الان یعنی حدود 15 روزه سراغش نرفتم چنتا سوال بود که از خودم پرسیدم ... مثل همونایی که آقا سهیل گفت خدمتتون ... این سوال پرسیدن یعنی با خودت رک بودن ... اگه موقع وسوسه شدن فقط کمی به این سوالا و جواب هایی که منطقا به اونها خواهید داد فکر کنید ... میتونید تا حدود زیادی آگاهی درباره این کار ناپسند پیدا کنید و با آگاهی این کار رو نکنید ... که این آگاهی خیلیییییی مهمه!

مثلا یه سوال میتونه این باشه:

رفتن من به این سایتا و وقت گذاشتن روی اینجور مطالب چه قدر تا حالا توی زندگیم تاثیر مثبت داشته ؟

قطعا جواب هر آدم عاقلی به این جواب اینه:

هیچ! این کار جز تلف کردن وقت و عقب افتادن تو زندگی و ضربه به آینده خودم چیزی برام نداشته و نداره و نخواهد داشت!

پس بیایم منطقی فکر کنیم ... یعنی وسوسه که شدیم فقط یک لحظه به خودمون بگیم "صبر کن بذار فک کنم!" و بعد از این دست سوالایی که گفتم رو با خودمون مرور کنیم

به امید پاکی و سربلندی شما دوست عزیز

در پناه حق53
(1391 فروردين 18، 17:49)happpygirl نوشته است: [ -> ]سلام.
من هرشب با گوشیم میرم تو سایتایه مزخرف و....

و شدیدن به گوشیم نیاز دارم به غیر از همین مورد که گفتم!

میدونمم که اکه گوشی رو بزارم کنار 50 درصد از موفقیتم تو ترک حتمیه.

اما نمیتونم بزارمش کنار

میشه کمکم کنید که چیکار کنم؟:(13
عليك سلام

خوب دوست من منم همين مشكل رو داشتم
مثل داداش سعيد مشكلم رو با وصل شدن با كامپيوتر حل كردم
يه مدت رفتم دنبال مورد شكن و...
با اين مشكل هم با يه نرم افزار كه اينترنت رو كنترول مي كنه حل كردم
و پسوردشم به داداش كوچيكم گفتم بزنه كه كلا يادش بره

اما جداي از اينا بهتربن راه اينه كه با خودت رك باشي
و به خودت بگي:كه چي؟؟...دوبار سه بار چهارتا فيلم
فايدش چي بود؟؟
جز اين كه فوكوس چشمم از حالت نرمال خارج شد
جز اين كه سرم درد گرفت جز اين كه وقتمو گرفت
جر اين كه گناه كردم؟؟؟؟؟؟؟؟

اما يه راه ديگه هم داره من موقع خواب براي اين كه سمتش نرم
با گوشي قرآن گوش مي دادم و اين قدر خسته مي شدم
كه خود به خود خوابم مي برد
اميدوارم موفق باشي
يا زهرا
303
یک سوال!HAPPPYGIRL
[highlight=#f5f5f5] [/highlight]
دوست داشتی جواب بده نداشتی نده1276746pa51mbeg8j
چجوری کارت به اینجا کشیده؟
اخه من نمیفهمم چجوری یک دختر کارش به اینجا میکشه؟1744337bve7cd1t81
چجوری وارد قضیه شدی؟
خب مرد قضیه ش فرق میکنه1276746pa51mbeg8j....
بقیه هم خاستن جواب بدنKhansariha (46)!
535353
سلام دوستان

هوانگ جان من با داداش امیر موافقم ولی خوب خود شخص و آموزه هایی در مورد
این بلا قبل از دچار خیلی تاثیر گذاره

آقا منم پاکم


هپی گرل خانوم بهترین راه برای رهایی از وسوسه نماز نماز نماز هستش اونم
با خلوصش

راستی منم 47 روزه که پاکم شکر خدا

داداش سیهل اجازه ی یاد گرفتن گیتار هم از خانواده گرفتم
[تصویر:  12.gif][تصویر:  12.gif][تصویر:  12.gif][تصویر:  12.gif][تصویر:  12.gif][تصویر:  12.gif]
به نظر شما میشه از فیلم های آموزشی استفاده کرد؟؟
قرائت رو اشالا بعد از امتحانات نهاییم
به سفارش پدرم شروع میکنم
ولی علاقه ی من گیتار هستش که
اونم ایشالا همزمان با قرائت شروع میکنم
حواسم هست بابا
ممنون که نظر دادیKhansariha (8)
:(:(:(:(:(:(:(:(سلام دوستان
من امشب یک شرح حال از بیماریهای فکری و روحیم مینیویسم تو سایت هر کس میتونه بم کمک کنه .... لطفا اطلاع رسانی کنید ... من فهمیدم ریشه خود ارضاییم جنسی نیست بلکه دچار چند عقده شدم که اینها دائم ازارم میدن... لطفا همه کمک کنید .... ساعت 11 مطلب می نویسم دارم روش کار میکنم ...
ایوالله محمد رضا..........خیلی خوشحال شدم...........317
البته با نظر امیرحسین کاملا مخالفم...............اصلا کار اشتباهی نیست........منتها محمدرضا از ساز درست استفاده کن......
ضمنا من به هیچکس پیشنهاد نمیکنم که خودش به تنهایی یاد بگیره..............گرچه میشه.........برای شروع از کتاب کارولی استفاده کن.............یا از متد آموزش آکسفورد که دو جلدیه.................
ضمنا برای خرید ساز هم تو اینترنت یه سرچ و تحقیقی بکن چون قراره یه مدت طولانی باهاش بنوازی و باید صداشو دوست داشته باشی............
کمک خواستی بگو در خدمتم.....Smiley-face-thumb




اینو بخونین و لذت ببرین....
هفت سین دکتر حسابی

در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون ، دکتر حسابی تصمیم می گیرند سفره هفت سینی برای انیشتین
و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله " بور" ، " فرمی" ، " شوریندگر" و " دیراگ"
و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را برای سال نو دعوت کنند.
آقای دکتر خودشان کارت های دعوت را طراحی می کنند و حاشیه آن را با گل های نیلوفر که زیر
ستون های تخت جمشید هست تزئین می کنند و منشاء و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهند.
چون می دانستند وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند.
دکتر می گفت:
" برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم انیشتین بدون ویولنش جایی نمی رود تاکید کردم
که سازش را هم با خود بیاورد.
همه سر وقت آمدند اما انیشتین ۲۰دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم
او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند.
من فورا یک شمع به شمع های روشن اضافه کردم و برای انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو
به تعداد اعضاء خانواده شمع روشن می کنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم.
به هر حال بعد از یک سری صحبت های عمومی انیشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن
شمع ها جشن را شروع کنم.
من در پاسخ او گفتم : ایرانی ها در طول تمدن ۱۰هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه
داشته اند و از آن پاسداری کرده اند.
برای ما ایرانی ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او می تواند این
شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد.
آقای دکتر می خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و می گفت بعدها انیشتین به من گفت :

وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک تمدن ۱۰هزارساله چیست.

ما برای کریسمس به جنگل می رویم ، درخت قطع می کنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را تزئین

می کنیم ، اما وقتی از جشن سال نو ایرانی ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل

و سبزه روییده است.

بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز می کنند و بعد این دعا را تحلیل

و تفسیر می کنند.

به گفته ی ایشان همه در آن جلسه از معانی این دعا و مفاهیم ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست

شگفت زده شده بودند.

بعد با شیرینی های محلی از مهمانان پذیرایی می کنند و کوک ویولن انیشتین را عوض می کنند و

یک آهنگ ایرانی می نوازند.

همه از این آوا متعجب می شوند و از آقای دکتر توضیح می خواهند.

ایشان می گویند موسیقی ایرانی یک فلسفه ، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست.

انیشتین از آقای دکتر می خواهند که قطعه ی دیگری بنوازند.

پس از پایان این قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود انیشتین که چشمهایش را بسته بود چشم هایش

را باز کرد و گفت :

" من هم دقیقا همین را برداشت کردم " و بعد بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند.

آقای دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با " س" شروع می شد توی سفره چیده بود و

یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود.

بعد توضیح می دهد که در این سفره سبزه به نشانه رویش ، ماهی به نشانه جنبش ، آینه به نشانه

یکرنگی ، شمع به نشانه ی فروغ زندگی و ... هستند.

همه متعجب می شوند و انیشتین می گوید آداب و سنن شما چه چیزهایی را از دوستی ، احترام و حقوق

بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد ، آن هم در زمانی که دنیا هنوز این حرفها را نمی زد.

یک کاسه آب هم روی میز گذاشته بودند و یک نارنج داخل آن قرار داده بودند.

آقای دکتر برای مهمانان توضیح می دهند که این رسم هم ۱۰هزارسال قدمت دارد.

آب نشانه فضاست و نارنج نشانه ی کره زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست.

انیشتین رنگش می پرد عقب عقب می رود و روی صندلی می افتد و حالش بد می شود.

از او می پرسند که چه اتفاقی افتاده؟ می گوید :

"ما در مملکت خودمان ۲۰۰ سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ

محکوم کرد اما شما از ۱۰هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش می دهید.

علم شما کجا و علم ما کجا؟!"

خیلی جالب است که آدم به بهانه نوروز، فرهنگ و اعتبار ملی خودش را به جهانیان معرفی کند.
خاطرات مهندس ایرج حسابی

و من همچنین اعلام پاکی میکنم..............Khansariha (46)
دومین روز هم از مسابقه به خیر گذشت.....................Khansariha (46)
گرچه امروز 12 ساعت تو دانشگاه سیر میکردم ولی با این حال پاکمو به پاکیم افتخار میکنم.........Smiley-face-cool-2........ولی مغرور نیستمو میگم همینم از اراده ای که خدا بهم داد دارم....53258zu2qvp1d9v
خدایا داده و ندادتو شکر................
18 سال قفس عزیز تمام سعیمونو میکنیم که بهت کمک کنیم.......روی ما حساب کن...
به نام خدا
خدایا کمکم کن تا بتونم درونم دقیق شرح بدم شاید دعای این دوستان و کمکشون ساحل نجاتی باشه.
از همه دوستان پیشاپیش عذر می خوام اگر که خاطرشون مکدر میشه بخاط نوشتن حرف هایی که جایی نمیشه گفت جز اینجا.

دوستان من هر قدر در خودم و رفتارم و علت این اصرار بر خطاهام فکر میکنم میبینم که مساله خود ارضایی برای من یک نتیجست ، یعنی نتیجه فعل و انفعالات روحیم در طی روز میشه خودارضایی. اما می خوام براتون بگم که احساساتم و افکارم در 24 ساعت چی هست که این نتیجرو میده .

اولین : مشکل من بر میگرده به دیدگاهم درباره صورتم ... من دائم چهره دیگران رو با چهره خودم مقایسه میکنم ، این مساله به صورت اتوماتیک وار در ذهنم انجام میشه ... مثلا اگه در خیابون پسری ببینم که صورتش به نظر من جذابه سریعا احساس کمبود میکنم یا احساس کم داشتن یا احساس اینکه طرف از من سرتره و اون میتونه جنس مخالف رو جذب کنه و یا احساس اینکه چقد دوست دختر داره خوش بحالش و از این تیپ افکار که مساله به همین افکار خلاصه نمیشه یعنی بعد از این فکر سریعا یک احساس غم یا یاس یا نامیدی از این جور حسا میاد تو دلم که میرم تو خودم . در همین راستا مثلا در روز دائم میرم پای اینه مرتب قیافم برانداز میکنم گاهی راضیم گاهی ناراضی . گاهی میگم چقد زشت شدی گاهی میگم به خودم چهرت خوبه و این بخشی از زندگی روزانم شده ... وقتی به خودم نگاه میکنم و میبینم زیر چشام گود افتاده و موهام ضعیف شده اون طراوت سه یا چهار سال قبل رو نداره دپ میشم و می رم سمت خودار.... من با اینکه چندین مورد دوستی با جنس مخالف داشتم و همه اونها از من راضی بودن اما این رضایت اصلا در روحیم اثری نداشت یعنی بعضی پسرا که دختری ازشون تعریف کنه خیلی ذوق میکنن اما من اصلا در دیدگاهم اثری نداشت . جالب اینجاست همه اون دخترها امتیاز زیباییشون از 70 80 بالاتر بود و به قول پسرخالم که تو خری همچین کسایی بات بودن اما دنبال کسای دیگه میرفتی. می خوام بگم که دیدگاهم نسبت به ظاهرم پکیدست و در شبانه روز باش درگیرم . مثلا اگه تو یه اداره برم که یک دختر متصدی باشه سریع به خودم و ظاهرم فکر میکنم و اینجا اظطراب شدید هم میگیرم و ضربانم میره هزار شایدم اصلا منصرف کار بشم بستگی داره که دختره زیباست یا نه . اگه زیباست خودم و گم میکنم و نظر ا ون برام خیلی مهم میشه اما اگه زیبا نیست خیلی عادی کارم انجام میدم . حالا خبری هم نیست ها در حد یک کار اداریه نه مجلس خواستگاری. اما کنترلش از دستم خارج شده و در ناخوداگاهم تثبیت شده این حالت . گودیه زیر چشمام و نازک شدن موهام رنجم میده . گاهی ارتباط چشم تو چشم با دوستام هم نمیتونم درست برقرار کنم چون حس میکنم طرف میفهمه .
مشکل دوم : این مشکل کمرم شکسته ، پیرم کرده ، یادمه اولین بار این حالت در خدمت اموزشی اتفاق افتاد . سر کلاس بودیم یک باره یاد یک صحنه از فیلمهای پرونو افتادم و یک مرتب یک حالت درونم اتفاق افتاد . اون حالت چی بود ؟ تا حالا شده یک کسی از پشت دیوار بپره جلوتون دیدی که یک باره شوکه میشید ، یک باره ضربان قلب میره هزار ، لرزش بدن و یک حالتی شبیه حمله و احساس خطرو احساس ضعف شدید . دقیقا همین حالت با تصور یک فکر درون من اتفاق افتاد . سر کلاس نمیدونستم چه باید کنم . اما لابلای این حالت تحریک جنسی هم بود . پس چی شد ؟ در حالت طبیعی انسان در اثر تصور جنس مخالف خیلی عادی تحریک میشه یعنی میل به همخوابی درونش زنده میشه اما من همراه با این حس اون حمله روانی ترس الود و مظطرب رو هم داشتم . هیچی گذشت تا چند شب بعد . همه بچه ها درو هم نشسته بودن من روی تختم داشتم مجله میخوندم ، گوشام تیز شد ، دیدم دارن در مورد روابط جنسیشون و دوستهای دخترشون صحبت میکنن ، هرچه بیشتر شنیدم بیشتر ضربانم میرفت بالا و دقیقا همون ترس و استرس و حمله شروع شد . جوری که دنبال یک پناه گاه بودم برای خود... . اما دوستان مشکل اینجا بود که بعد از شنیدن و اینکه فضارو تغییر دادم باز حرفا تو ذهنم رژه میرفت و تصویر سازی میکردم ناخوداگاه . دائم حرفاشون تو ذهنم میومد تا اخر خدمت حتی الانم یادمه دقیق در مورد چی حرف میزدن . جالب اینجاست که اونها میخندیدن و میگفتن . اما چرا یک ادم اینجوریه واکنشش و اونا میخندن و مسخره میکردن . نمیدونم . داشتم در مورد این ترس میگفتم . خوب چند شب بعدش داشتم مجله میخوندم که رسیدم به یک داستان که یک دکتر دندون پزشک خانم هارو بیهوش میکرده در ایران و ازشون استفاده میکرده . خوندن این هم یادمه دقیق ضربانم میرفت بالا جوری که اظطراب شدید شدم و تحریک جنسی و تصور میکردم داستان رو شاید اگه ازاد بودم دوست داشتم دقیقا جای اون ادم باشم . البته من و ببخشید ، اما نمیدونم چرا این حس در من بود که به دکتره حسادت شدید داشتم . خوب اون حس باعث شد که با همون تصاویر دکتر و مریضهاش شب خود ار....
نمونه دیگه این حس زمانیه که تو نت خوندم یک پسر خوشچهره تونسته صد دختر و اغفال کنه و با دوستی بشون ... . بازهم به خود ار... پناه میبردم که ریشش در ترسه و شوک وارد شدن بود بعد از خوندن این مطلب . و اینکه میگفتم خوش بحالش . ( معذرت میخوام) خوب این حالت من بر میگرده به 7 سال قبل . این در قسمتهای دیگه زندگیم و روابطم بسط پیدا کرد . الان جوری شدم که مثلا : میرم تا سر خیابون میبینم که از دو کیلو متری یک دختر پسر دارن میان ، ضربانم میره بالا کم کم حس ترس هم میاد سراغم . به شدت کنجکاو میشم تا ببینم این دختر چه شکلیه ، جذابه یا نه ، این کنجکاوی با ترس و اظطراب و غریزه جنسی ترکیب میشه بعد اونقد فشار رو خودم حس میکنم که باید صبر کنم بیان ببینمشون اگه دختره زیبا نبود که همه اظطراب و ترس و هیجان میخوابه حتی اگه بفهمم هم خواب شدن بازم مهم نیست برام اما اگه دختره زیبا و متناسب بود که اون حالتا درونم ادامه پیدا میکنه ، تو ذهنم هی تصاویری که دیدم رژه میره و دوباره ترسه میاد و اظطراب و غریزه و تو این حالت فشار خود ار.... هم چاشنی این احساس ها میشه که نه یک بار و دو بار . و بعد به سایتا میرم تا خودم پر کنم تا ادامه رابطه اونهارو برای خودم تجسم کنم و ببینم .بابا برم بکی بگم بکی دردم و بگم اخه . گاهی اگه یک دختر پسر و تو یه ماشین ببینم همین حالتا اتفاق میفته میرم دنبالشون با ماشین تا ببینم کجا میرن چی میکنن . ای خدا . اگرم نرم میام به یاد اون تصاویر خود ار... میکنم . گاهی دو هفته یک تصویر ازارم میده . که چی ؟ دیدم یک دختر با یک پسر داشتن راه میرفتن دل و قلوه میدادن و اون دختره تیکه بود . ازم ناراحت نشید اما باید دردام اینجا بگم حلال کنید. ادامه اینکه مثلا اگه دوستم اومد گفت با یک دختری رفیق شدم باز اون خلائ و ترس و اظطراب و هیجان و تنش و غریزه فعال میشن و کنجکاوی هم میاد چاشنیش که ای وای نکنه این دختری تیکه باشه ای داد نکنه اینا س ک س دارن حالا دیگه ذهنم شروع میکنه ترسیدن از این مساله و باقی داستان که اینجا خود ار... اصلا کوچکترین گره این مسالست . حالا فکر کن خود ار... هجده سال این حالات هم داشته باشی خو کوه باشه زمینگیر میشه . دوسال قبل رفیقم اومد گفت با دختری خوابیده باور نمیکنید من 2 هفته مریض شدم . تمام سلسه اعصابم بهم ریخت همش تو اتاق خوابیده بودم و فیلم و خود ..ا. رابطه اونارو تصور میکردم و به خود اری پناه میبردم روزی شاید ده بار نمیدونم . اون دو هفته ترس و اظطراب و هیجان و غریزه و احساس خلائ دائمی بود . واقعا زمینگیر شدم . خبر فوت رفیقم حتی اصلا این شکلی نبود . می خواستم رابطشون رو بهم بزنن تا دوستم این کارو نکنه با اینکه محرم بودن بهم بصورت غیر دائم . و اخر هم موفق شدم ، اونقد تلاش کردم تا خودم با دختره رفیق شدم و فلان و بهمان . اما دردی از من دوا نشد بلکه هنوزم همون کثافتیم که بودم . قبل از اینکه تو بگی این 18 سال قفس عجب کثافتیه من خودم دارم بت میگم من یک لجن متعفنم که هر غلطی کردم . دوستان اگه خواستید فحش بدید من امادگیشو دارم . همه این رفتار ها بخاطر اون ریشه کاره همون ترسو حالاتی که براتون گفتم . جوری شدم که ارتباطم با رفیق 10 سالم قطع کردم چرا ؟ چون نمیتونستم تحمل کنم که میره و با کسی رفیق میشه . در واقع از ترس همون حالتا همه رابطرو بهم زدم . به اب و اتیش زدم تا یکی دیگه از دوستاش از چنگش مثه یک کفتار دزدیدم . بهترین واژه کفتاره . اما باز هم دردی دوا نشد و همون ادم موندم . وقتی من به رفیقم میگم بایکی دوستم میگه دمت گرم میخنده اما من تحمل شنیدن این جملرو از دهن کسی ندارم بخاطر اینکه بعد شنیدن باید وارد پروسه ترس و لرز و خودخوری و و اخر سر هم اخودار... بشم .
خوب حالا من اگه بخوام برم پارک نمیرم چرا خوب معلومه چون پره ادماییه که دارن لاو میترکونن. دانشگاه وقتی اسمش میاد توی ذهنم یعنی همین روابط و همین ادمایی که لاو میترکونن و اگه یک روز برم دانشگاه و بیام به خود ... پناه میبرم ... ببینید میزان این حالات من با چندین پارامتر رابطه تنگاتنگ داره که اگر اون پارامترها باشن من شدت میگره حالاتم اگه نباشن خوب اصلا اتفاقی نمیفته درونم . اول اینکه یک دختر و پسر رو ببینم یک جا نشستن یا دارن راه میرن ... این پارامتر اول ... دوم اگه دختره زیبا باشه پارامتر دوم اضاف شد اگه متناسب و خوش اندام باشه سه اضاف شد و اگه چادری باشه که بی نهایت حالتای تنش شدید میشه ... نمیدونم چرا ... اگه زیبا باشه اما لاغر باشه خیلی ،اصلا برام مهم نیست .... اینا یک سری ملاک هستن توی ذهنم که با دیدنشون فرایند شروع میشه ... یک بار دنبال یک پسرو دختر چادری که دختره خیلی توپ بود افتادم می خواستم با دختره هرطور شده حرف بزنم که نشد اما مدتی داغون بودم ... پس این مشکل دوم من هست که در شبانه روز گاهی میترسم برم مرکز شهر چون اینارو میبینم ....
مشکل سوم : من نسبت به قسمتی از اندام زنانه وسواس دارم ... در همین حد بدونید کافیه ... اما این وسواس جوریه که دائم به این قسمت فکر میکنم ... اگه چشم بخوره احساس ناتوانی میکنم ، همون احساس کمبود شدید با اظطراب که من باید این بدست بیارم اما نمیتونم ... عرضه این مسائل ندارم .... این قسمت از جنس مخالف تمام ذهنم بهم ریخته ... تا به جنس مخالف نگاه میکنم و یا فکر میکنم به این قسمت متمرکز میشم ... خستم کرده این وسواس .... حالا تو خیابون برای کار که میرم خو نمیشه که همش این مساله تحت تاثیر قرارم بده .... اگه سمت جنس مخالفی برم که چند کلمه بحرفم قلبم میاد تو دهنم از اظطراب از ترس اصلا نمیدونم چه مرگم میشه و چون نمیتونم یک رابطه و یا یک حرف منطقی رو برم بزنم باز هم خود ا....
مشکل چارم .. اینه که من همینجوری در طول روز اگه هیچی هم نبینم هی به این فکر میکنم که الان چقد دختر پسر تو ایران هم خواب میشن و دارن اونجوری که من دوس دارم س ک س میکنن .... باز ترس وجودم و میگه و باز به خود ا... پناه میبرم ... بابامن جوری شدم که وقتی عادی می خوام تحریک بشم باز میترسم یعنی غریزم با ترس و اظطراب هماهنگ شدن یکی که بیاد اون یکی هم میاد ... این چه وضعشه ... این دیگه خیلی ناجوره که حتی یک روز هیچی نبینم اما ذهنم کار خودش رو انجام میده یعنی میگه یادت باشه الان یکی مخ یکیرو زده و داره ترتیبش میده و الان تو عقب تر همه ای و یالا بترس یالا خود ار کن و یالا احساس ضعف و حقارت کن ... اینم بد رقم ازارم میده حتی مانع انجام کارهای اساسی و جدی زندگیم میشه ...

مشکل پنجم اینه که اغلب غمگینم و احساس نداری میکنم اصلا پر نمیشم ... هزاران بار همخوابی ( البته با محرمیت ) داشتن دوست دختر و انواع فیلم و خود ار ... هیچکدوم این غم و حس فقر رو از وجودم ریشه کن نکرده .... هر کاری هم که می خوام برای روحیم انجام بدم مثلا میرم مسافرت اون ترسها و افکار اینکه الان که باکی همخوابه و از اینجور فکرا نمیذارن شاد باشم ... بدتر احساس تنهایی میککنم ... جوری شدم که کسی بم میگه دوست دارم اصلا برام معنی نمیده درک نمیکنم دوست داشتن رو اصلا یک مرده متحرکم ... با اینکه ادمیم که خیلی به مردم کمک میکنم از نظر مادی ...
مشکل ششم .. رجوعم به کلیپ های ایرانیه ... که ذهنم عادت کرده برای فرار از ترس بره سمت اینا و کنجکاوی کنم و با دیدن رابطه دو نفر بترسم و در ترس و اظطراب مثلا ارضا بشم ... این هم بدجور یقم و چسبیده دائم میرم چک میکنم... یادش میفتم باز همون ترسا میاد سراغم ..
مشکل هفتم اینکه که به یکی قانع نیستم بشدت تنوع طلبی درونم ریشه کرده یعنی حتی از ازدواج میترسم چون باید به یک نفر قانع بود اینم یک حالت بد روحی ایجاد کرده



من الان دائم بدبینم به همه چیز و به همه روابط و ملاک سنجش ادمای اطرافم از بعد س ک س ی و جنسی هست اینکه این عینک بدبینی جلوی چشام هست بی چارم کرده ... فکر میکنم دنیا همش شده این روابط و دائم در این ترس زندگی میکنم... حالا خودتون بگید خود ار... اصل مشکل منه یا ریشه مشکل من در این مسائل هست که بر میگرده به دروان کودکی و نوجوانیم که در ناخوداگاهم حک شده و من نمیدونم درمانش چیه ... چندین مشاور هم از تحلیلش عاجز بودن ... دارو هم خوردم مدتی ... ازدواج هم کردم که شانسمون کسی قسمتمون شد که هیچکدوم از ملاک های ظاهری من رو نداشت و اخر سر هم جدا شدیم ... با یک دل ترکیده و یک کوله بار تلخ از خاطرات زندگی تنها تنفسم شده صحیفه سجادیه در دل شبها که می خونم و اشک میریزم ... که خدا من که برای اتخاب همسرم 4 مرتبه نماز حضرت زهرارو خوندم با 500 ذکری که در سجده باید بگی ، یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی پس چه شد که اوضاع به گونه ای رقم خورد که یک دختر که از زیبایی بهره ای نداشت با اون داستان عجیب قسمت ما شد... و اشک همچنان ادامه دارد ... و اگر نبود این سجاد ابن علی و این صحیفه سجادیه من به کجا پناه میبردم از خستگی روز و فشار روحی روانی ؟ اما قسمت بود و گذشت ، الان موندم با این حالات روحی و یک گذشته تلخ که مشکل خودار ... کوچکترین مسالست و البته جذابترین جنگ... جنگی که با انجام ندادنش احساس قدرت میکنی .... رشد میکینی بزرگ میشی و غرور برازندت میشه ... اما من چه کنم با این احساسات ضد و نقیض و ترسها و حمله های روانی ...
اما هنوزم طبق عادت نوجونیم و گاه گاهی در دل شب نماز میخونم اشکی اهی ندایی نجوایی روبه اسمون ... چه اسمون بباره چه نباره من میبارم به امید یک نگاهی نظری عنایتی ... به امید یک رهایی ... نمیدونم کجا میره این راه اما هنوز هم در دل این همه ترس و اظطراب و غریزه امیدی هست ... حالا اگه از 18 سال قفس بدت امده خوب که فحشات دادی یک دعایی هم بعد نمازت مارو بکن و اگه نکته ای مطلبی به نظرت میاد واسم بنویس ... شاید حرف تو ، دعای تو به قول حضرت سجاد دل خدارو برحم اورد و اسمان بارید ....
اگه باعث ناراحتی شدم حلال کنید ...
(دوستان لطفا نظر روانشناسه دقیق بدید لطفا نظر صرفا احساسی ندید .).. ممنونم از اینکه وقت گذاشتین و خوندید





مدیران متن بالارو به هرکی میدونید میتونه کمک کنه بفرستید ...........
سلام عرض كرديم خدمت دوستاي جنگجو ومصمم خودمون
ايشالا كه پاك و شاد و بي باك باشيد
١٨ سال قفس عزيز فكر نمي كنم ما اومده باشيم اينجا تا به هم فحش بديم
بلكه ما اينجا هستيم تا اين غريزه اي كه خدا تو وجودمون گزاشته ( مثه همه غرايز ديگمون )
اما نتونستيم درست كنترلش كنيم و برامون تبديل به يه نوع بيماري شده رو هدايتش كنيم وبه مسير
اصليش برگردونيم
به نظر من خيلي ازما هم با چيزايي كه توگفتي مثه تو تحريك ميشيم و فقط چيزي كه يه كم شايد عجيب باشه وجود بيش از حد
ترس و اضطراب باشه اينم شايد برگرده به اينكه چون ما هميشه از اين كار تنفر داشتيم حتي موقعي كه داريم انجامش مي ديم ودوست داريم كه
بار اخر باشه وشما موقعي كه تحريك مي شي مي دوني كه اخرش به خود ... ختم ميشه و واكنش بدنت براي جلوگيري از تحريك بيشتر ونهايتا خود ... به صورت ترس واضطراب خودشو نشون ميده
ان شاءالله كه بچه هاي با تجربه تر راهنمايي كامل و بهت ميگن
بخاطر داشته باشید که حواس خود را به هر چه متوجه کنیم همان را به دست می آوریم . آنتونی رابینز
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491 492 493 494 495 496 497 498 499 500 501 502 503 504 505 506 507 508 509 510 511 512 513 514 515 516 517 518 519 520 521 522 523 524 525 526 527 528 529 530 531 532 533 534 535 536 537 538 539 540 541 542 543 544 545 546 547 548 549 550 551 552 553 554 555 556 557 558 559 560 561 562 563 564 565 566 567 568 569 570 571 572 573 574 575 576 577 578 579 580 581 582 583 584 585 586 587 588 589 590 591 592 593 594 595 596 597 598 599 600 601 602 603 604 605 606 607 608 609 610 611 612 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 624 625 626 627 628 629 630 631 632 633 634 635 636 637 638 639 640 641 642 643 644 645 646 647 648 649 650 651 652 653 654 655 656 657 658 659 660 661 662 663 664 665 666 667 668 669 670 671 672 673 674 675 676 677 678 679 680 681 682 683 684 685 686 687 688 689 690 691 692 693 694 695 696 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 708 709 710 711 712 713 714 715 716 717 718 719 720 721 722 723 724 725 726 727 728 729 730 731 732 733 734 735 736 737 738 739 740 741 742 743 744 745 746 747 748 749 750 751 752 753 754 755 756 757 758 759 760 761 762 763 764 765 766 767 768 769 770 771 772 773 774 775 776 777 778 779 780 781 782 783 784 785 786 787 788 789 790 791 792 793 794 795 796 797 798 799 800 801 802 803 804 805 806 807 808 809 810 811 812 813 814 815 816 817 818 819 820 821 822 823 824 825 826 827 828 829 830 831 832 833 834 835 836 837 838 839 840 841 842 843 844 845 846 847 848 849 850 851 852 853 854 855 856 857 858 859 860 861 862 863 864 865 866 867 868 869 870 871 872 873 874 875 876 877 878 879 880 881 882 883 884 885 886 887 888 889 890 891 892 893 894 895 896 897 898 899 900 901 902 903 904 905 906 907 908 909 910 911 912 913 914 915 916 917 918 919 920 921 922 923 924 925 926 927 928 929 930 931 932 933 934 935 936 937 938 939 940 941 942 943 944 945 946 947 948 949 950 951 952 953 954 955 956 957 958 959 960 961 962 963 964 965 966 967 968 969 970 971 972 973 974 975 976 977 978 979 980 981 982 983 984 985 986 987 988 989 990 991 992 993 994 995 996 997 998 999 1000 1001 1002 1003 1004 1005 1006 1007 1008 1009 1010 1011 1012 1013 1014 1015 1016 1017 1018 1019 1020 1021 1022 1023 1024 1025 1026 1027 1028 1029 1030 1031 1032 1033 1034 1035 1036 1037 1038 1039 1040 1041 1042 1043 1044 1045 1046 1047 1048 1049 1050 1051 1052 1053 1054 1055 1056 1057 1058 1059 1060 1061 1062 1063 1064 1065 1066 1067 1068 1069 1070 1071 1072 1073 1074 1075 1076 1077 1078 1079 1080 1081 1082 1083 1084 1085 1086 1087 1088 1089 1090 1091 1092 1093 1094 1095 1096 1097 1098 1099 1100 1101 1102 1103 1104 1105 1106 1107 1108 1109 1110 1111 1112 1113 1114 1115 1116 1117 1118 1119 1120 1121 1122 1123 1124 1125 1126 1127 1128 1129 1130 1131 1132 1133 1134 1135 1136 1137 1138 1139 1140 1141 1142 1143 1144 1145 1146 1147 1148 1149 1150 1151 1152 1153 1154 1155 1156 1157 1158 1159 1160 1161 1162 1163 1164 1165 1166 1167 1168 1169 1170 1171 1172 1173 1174 1175 1176 1177 1178 1179 1180 1181 1182 1183 1184 1185 1186 1187 1188 1189 1190 1191 1192 1193 1194 1195 1196 1197 1198 1199 1200 1201 1202 1203 1204 1205 1206 1207 1208 1209 1210 1211 1212 1213 1214 1215 1216 1217 1218 1219 1220 1221 1222 1223 1224 1225 1226 1227 1228 1229 1230 1231 1232 1233 1234 1235 1236 1237 1238 1239 1240 1241 1242 1243 1244 1245 1246 1247 1248 1249 1250 1251 1252 1253 1254 1255 1256 1257 1258 1259 1260 1261 1262 1263 1264 1265 1266 1267 1268 1269 1270 1271 1272 1273 1274 1275 1276 1277 1278 1279 1280 1281 1282 1283 1284 1285 1286 1287 1288 1289 1290 1291 1292 1293 1294 1295 1296 1297 1298 1299 1300 1301 1302 1303 1304 1305 1306 1307 1308 1309 1310 1311 1312 1313 1314 1315 1316 1317 1318 1319 1320 1321 1322 1323 1324 1325 1326 1327 1328 1329 1330 1331 1332 1333 1334 1335 1336 1337 1338 1339 1340 1341 1342 1343 1344 1345 1346 1347 1348 1349 1350 1351 1352 1353 1354 1355 1356 1357 1358 1359 1360 1361 1362 1363 1364 1365 1366 1367 1368 1369 1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378 1379 1380 1381 1382 1383 1384 1385 1386 1387 1388 1389 1390 1391 1392 1393 1394 1395 1396 1397 1398 1399 1400 1401 1402 1403 1404 1405 1406 1407 1408 1409 1410 1411 1412 1413 1414 1415 1416 1417 1418 1419 1420 1421 1422 1423 1424 1425 1426 1427 1428 1429 1430 1431 1432 1433 1434 1435 1436 1437 1438 1439 1440 1441 1442 1443 1444 1445 1446 1447 1448 1449 1450 1451 1452 1453 1454 1455 1456 1457 1458 1459 1460 1461 1462 1463 1464 1465 1466 1467 1468 1469 1470 1471 1472 1473 1474 1475 1476 1477 1478 1479 1480 1481 1482 1483 1484 1485 1486 1487 1488 1489 1490 1491 1492 1493 1494 1495 1496 1497 1498 1499 1500 1501 1502 1503 1504 1505 1506 1507 1508 1509 1510 1511 1512 1513 1514 1515 1516 1517 1518 1519 1520 1521 1522 1523 1524 1525 1526 1527 1528 1529 1530 1531 1532 1533 1534 1535 1536 1537 1538 1539 1540 1541 1542 1543 1544 1545 1546 1547 1548 1549 1550 1551 1552 1553 1554 1555 1556 1557 1558 1559 1560 1561 1562 1563 1564 1565 1566 1567 1568 1569 1570 1571 1572 1573 1574 1575 1576 1577 1578 1579 1580 1581 1582 1583 1584 1585 1586 1587 1588 1589 1590 1591 1592 1593 1594 1595 1596 1597 1598 1599 1600 1601 1602 1603 1604 1605 1606 1607 1608 1609 1610 1611 1612 1613 1614 1615 1616 1617 1618 1619 1620 1621 1622 1623 1624 1625 1626 1627 1628 1629 1630 1631 1632 1633 1634 1635 1636 1637 1638 1639 1640 1641 1642 1643 1644 1645 1646 1647 1648 1649