سلامی مجدد
حمید خان و بابابزرگ ممنونم
بابت انرژی ای که دادین ایشالله عروسیتون جبران میکنم
خب اینجا قضیه از چه قرار گروه بندی نیست مثل سابق که بریم تو یه گروه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه هست بگینا یهو قایم نکنید :smiley-yell:
تو این روزا که درس خوندن و دعا کمکتون میکنه هم درس زیاد بخونید هم دعا ..
منم چاره ای جز دعا ندارم چون این ترم درس ندارم
برای همتون دعا میکنم
سلامت باشین
سلام
کسی الان اینجا هست بتونم چندتا سوال ازش بپرسم در مورد کانون
اگه اینجا جاش نیست بگین کجا برم؟
کلی تایپ کردم پرید:smiley-yell:
سلام. خوبید؟ خوشید؟
امروز پدر محترم صدامون زد. ما هم رفتیم. پدر بهم گفت باید یک سری مشایل را برات توضیح بدم تو سنی هستی ک باید بدونی(قیافه من اول اینجوری
شد و بعد:6
رو حرف های پدر می شه حساب باز کرد سوادش را داره و قابل اعتماد..
خلاصه اول بهم گفت باید از این ب بعد بیضه ها را ماهی یک بار معاینه کنید. چون تو سن خطر سرطان بیضه هستی و باید تا سی و اندی سال حواست باشه تا زود تشخیص بدی (دور از جون) و بشه اقدامی کرد.
روش معاینه بیضه ها را یادم داد.
بعد درباره خودارضایی با هام صحبت کرد. مضراتش را گفت(با دلایل علمی) و بعد اندک فوایدش را گفت.(بعد کلی نهیمان کرد از انجام این عمل شنیع و گفت اصلا ب مضراتش نمی ارزه
)
عجیب این جا بود ک روش صحیح (منظور کم ضرر ) خودارضایی را بهم یاد داد و گفت لااقل مضراتش کمتره ولی بار کلی انذار داد که نباید انجام شه و ....(الان حوصله ندارم مضرات علمی ک گفت را بنویسم ولی قول می دم دیگه انجام ندم
)
بعد درباره علایم و نشانههای بیماری های جنسی بهم گفت و گفت باید چقدر محتاط باشم
اخرش بهم گفت ک یک سری مسایل دیگه هم هست که هنوز زوده و ب موقش می گم
و در اخر گفت که سوال داشتی از خودم بپرس و راحت باش
و ب گفته سایت ها و فیلم ها اعتماد نکنه ک همش دروغه و بیشترش اطلاعات غلط:ep:
البته فکر کنم ک پدر و مادر درباره خ.ا کردن من فهمیدن ولی فرقی نمی کنه خوشحالم ک انقدر منطقی بزخورد کرد :ep:
حتی درباره سایز الت تناسلی هم گفت
ولی سوال پرسیدن خیلی سخته و منم هزار سوال بی جواب جنسی دارم
این کاپ را هم می دم ب پدر
و قول می دم ب خاطر پدر بزرگوارم هم ک شده این لعنتی را بذارم کنار.
....
به به چه پدر منطقی و خوبی داری همای رحمت جان
بگو چیا گفت ... دلایل علمی ـش رو بگو ...
منم یه سری پدرم چند سال پیش گفت تو سن تو بعضی اوقات ممکنه یه جیزی بشه که نیاز به غسل پیدا کنی
منم بهش گفتم میدونم ... بلد و از این حرفا
سلام.
مرد جان من بابام قبل از بلوغم درباره احتلام و... توضيح داد و گفت بعدا بازم بايد مواردي بگه كه اين بعدا بود.
حتي وقتي بالغ شدم ب بابا و مامانم نگفتم.(فكر كنم بارسال همين حدود ها بود)
و هنوزم تا ب حال نگفتم.چند بار اومدم بگم روم نشد.(تو اين مسءله اگر كمكم كنيد خيلي ممنون مي شم) و حتي همين امروزن بابام پرسيد تا بحال محتلم شدي؟ من با بيشرمي تمام گفتم نه!
باشه ضررهايي را ك گفت مي ام ب طور كامل مي کم فقط الان بايد برم بدرسم.
امير حسين خان ب نظر من كار خوبي كرد ك روش كمضرر را هم گفت چون لااقل اين جوري كمتر ب خودم اسيب مي زنم(حالا كي خواست بشكنه اصلا:smiley-yell:من ك ديگه باكم) و بغضي عوارضش تو زندگي زناشويي مشكل ساز نشه!!
فعلا برم بدرسم.
سلام.
همچنان پاكم.
امروز به معناي واقعي كلمه پكيدم.
3 تا امتحان تو يك روز.
البته يكيش امتحان نبود، ديكته زبان بود.
منم كه خيلي تو كار انگليسي و اينا هستم نخونده 20 شدم.
اون دوتا امتحانو هم كه كامل خونده بودم و به نظرم غلطي نداشته باشم. حالا ببينيم چي ميشه.
هماي رحمت
عجب بابايي داريا!
باباهاي ما كه از اين جور چيزا بهمون نميگن.
حتي اونا هنوز فك ميكنن من راجب مسائل جنسي هيچي نميدونم و بس خوش حالند كه من از اين چيزهاي بد بد بلد نيستم.
حتي راجب بلوغ هم چيزي بهم نگفتن. خودم فهميدم.
خيلي از بچه هاي كانون هم از روي بي اطلاعي دچارش شدن.
كاش پدرومادر به اين فك ميكردن كه اگه نگن چه عواقبي براي فرزندشون پيش مياد.
مثل همين خ.ا كه ما درگيرشيم.
خدافظي!
امروز روز خوبی نبود اصلا.با دوستم بحثم شدولی حالم خوبه.امیدوارم بمونه همینطور
دیشب یه وسوسه ای افتاده بود به حونم درحین خواب که تاحالا به خودم ندیده بودم
مقاوت کردم ... اصلا یه وضعی
خدایا کی میشه ما از این وضع راحت شیم
برای منم همین طور:smiley-yell:
نمی دونم چرا موقع خواب این فکرا سراغم اومده دو سه شبیه؟
:smiley-yell:
نمی دونم چی کار کنم؟
سلام
دوستان من دیروز بعد از 76 روز شکستم.
همش یه اشتباه ساده بود فکر نمی کردم بشکنم.
آقایون سیبیل کلفت سلام
دلمان تنگ گروه شده بود و میدانم که شما هم دلتنگمان شده بودیه ...
آقا چن روز پیش 1 صدم ثانیه با مرگ فاصله داشتم
بگو چرا؟
آقایی که شما باشی ... داشتیم تو اتوبان با یه سرعت مطمئنه (
) حرکت میکردیم
که چشت روز بد نبینه ... یه از خدا بی خبری کشید جلو ما ... فاصلمون شد در حد میلیمتر
بعد نفهمیدم چی شد که یه چی رفت زیر ماشین ....
زااااااااااارت !!!
لاستیک منفجریده شد
فک کن با سرعت مطمئنه (
) تو اوتوبان شولوغ بترکه لاستیک ... چ شود ....
گفتم دیگه چپ شدیم رف ... گفتم دیگه کانون بی عمو موند رف
ولی خدا خیلی رحم کرد ... تونستم کنترلش کنم ... مهرش رو گرفتم به دست
خلاصه کبرا 11 ی داشتیمااااا ...
یه درس خفنی گرفتم از اون قضیه ...
واقعا عمر به یه لحظه میتونه به آخرش برسه ...
همین دیگه
آدم شید ... دعا کنید آدم شم
یا علی
سلام محسن جان ناراحت شدم که شکستی.
می شه بگی دقیقا چه اتفاقاتی رخ داد و چه شرایطی پیش اومد ؟تا ما هم گرفتار نشیم و تو دام نیوفتیم؟
محسن جون غمت نباشه داداشم ... رکوردت هم که خیلی خوب ... پس دوباره استارت بزن حتما میتونی
آره دیگه
میبینی آدم بعد از اینکه خطا میکنه میفهمه چه ساده گول خورده
باید تو نطفه خفش کنیم
یه اشتباه - از دوستم وی . پی . ان گرفتم برم فیسبوک وسوسه شدم و ......
مرسی عمو سعید واقعا ساده گول خوردم....