بچه ها اینبار تصمیم گرفتم بجای ترک احساسی با برنامه پیش برم لطفا شما هم راهنماییم کنید
اول از همه باید بپذیرم که امکان شکست هم وجود داره پس اگه شکستم ناامید نشم و بدون هیچ تاللی دوباره از نو شروع کنم
دوم زمینه های انحرافمو پیدا کنم وتا حد امکان ازشون دور بشم مثلا از تنهایی پرهیز کنم , فیلتر شکن ها رو از سیستمم پاک کنم
سوم واسه مواجهه با بحران یا حضور در مکان های افت خیز برنامه داشته باشم مثلا موقع خواب خودمو تا جایی که میتونم با خوندن خسته کنم بعد به رخت خواب برم یا تو حموم بلند بلند شعر بخونم یا اگه دیدم داره فکرای مخرب میاد سراغم سریع برم سر به سر داداشم بذارم تا اینکه بتونم از شرش خلاص بشم اون فکرا از ذهنم بره
چهارم بقول خدا که میگه "از قدم های شیطان پیروی نکنید" مراقب گام اول باشم و همون اول جلشو بگیرم مثلا اگه وسوسه شدم با فیلتر شکن برم سایتای خبری رو بخونم از همون اول قید اخبارو بزنم و سریع جامو عوض کنم
پنجم واسه روزم برنامه داشته باشم و حتما به یه ورزش گروهی برم
ششم تو یه دفترچه هر روز پاک بودن خودمو ثبت کنم و خودمو تشویق کنم
سلام بچه ها.
پاكم 100 درصد!
(1391 دي 7، 23:55)sinful نوشته است: [ -> ]1-چی شد که تو این راه افتادم؟
2-چی شد که ادامش دادم؟
3-چه چیزایی رو از دست دادم؟
4-چه چیزی نمیزاره ترک کنم؟
5-باید چیکار کنم؟
1-كاملا اتفاقي. نه كسي بهم گفت خ.ا بكن و نه اون موقع من فيلم و عكس بووووووق ميديدم.
انگاري خودم كشفش كرده بودم!
2-چون نميدونستم اصلا اين چيه؟
3-خيلي چيزا.
ايمان گذشتمو،
اعتقاداتم،
اراده،
اعتماد به نفس،
موفقيت هاي پي در پي،
...
4-موانع قبلا خيلي خيلي زياد بود اما الان مانعي رو نميبينم جز غفلت خودم كه بعد از يه مدت طولاني شكسته بودم.
5-توكل به خدا. فقط اونه كه ميتونه منو به همون آدم گذشته تبديل كنه.
دوباره از من يه آدم شاد و اميدوار با هدف هاي زياد در زندگي كه هميشه هم به دنبال هدفهاشه بسازه.
چند روز پيش خيلي اعصابم خورد شده بود.
نشستم به خيلي چيزا فكر كردم.
ديدم من مدت هاست كه يه آدم افسرده شدم،
نااميد و بي هدف شدم.
نميدونم چرا دارم زندگي ميكنم.
اما وقتي اين سوالا رو ديدم فهميدم كه ريشه ي همه ي اينا همين لعنتيه.
به خدا تو اون 82 روز پاكي داشتم خيلي بيشتر شبيه گذشتم ميشدم.
(1391 دي 8، 0:22)همای رحمت نوشته است: [ -> ]سوال 1 تو مدرسه جو بدي بودانحرافاتي فراتر از خ.ا و مدير ناظم هم سرشون رو عين كبك كردن وير برف.
منم عاشق درس و وارد اين مسايل اصلا نمي شدم. ب خاطر همين طرد شدم و دوست زيادي ندارم.
از اين تنهايي خسته شدم ك گفتم ببينم چيه؟واقعا لذت داره؟
بار اول ك نافرجام بود. ولي بار دوم اتفاق افتاد اواخر دي ماه پارسال بود.
دقيقا وضعيتت مثه خودمه.
خب، ديگه بيشتر از اين وقت ندارم.
بايد برم سراغ درس خوندن.
باي!
سلام
پسرایی که نیاز میکنن به تاپیک رمز دار نیاز دارن
میتونن به ادرس ایمیل که توی آخرین پست لینک زیر گذاشتم ایمیل بدن و درخواست رمز بکنن
http://www.ktark.com/showthread.php?tid=...#pid224624
فقط ازتون خواهش میکنم که یکم صبور باشید اگه یکم دیرو زود شد بلاخره ما هم دانشجو هستیم و فصل امتحاناس
یا علی
من یعنی عاشق این امضای دیفالتیم که از زمان ما تغییر کرده
این شمشیره که از تو قاب زده بیرون پر در آورده رو میگم
دستت طلا علیرضا جان! که ما رو ادد کردی تو گروپ بکس رهروان پاکی!!!
مخلص همه ی بکس هم هستیم ما کوچیک همه بچه های کانونیم
آقا من نوکرتونم تو رو خدا بفرمایید پا نشید من شرمنده میشم بشینید
جان من بشین علیرضا جون من همین بقل در میشینم
نوکرتم به مولا! بشین آقا! من خودم چایی میریزم ما اومدیم دیگه اینجا جا خوش کنیم...
تازه واردی به آدم حس تولد دوباره میده!
آقا علیرضا ما اگه سوتی موتی تو این قوانین دادیم دستت طلا یواشکی در گوشمون بگو من رسیدگی می کنم زودی...
آخه کانون مثل این نرمافزار جدیدها Newer in this Version نداره من فعلا گیج میزنم....
آرشام جان خیلی صفا آوردی با خودت
این آرم رو هم رضا ساخته
همون رضا رفیق فابریک هادی و پوریا و مابقی بروبکس
اونم به روی چشم
(به ازای هر سوتی 5 تومن باید بدی
)
و بچه ها مراقب باشید سوتی ندیدا (خودم استاد سوتی دادنم)
این آرشام تو پارازیت کار میکنه نفوذیه (به صورت درگوشی بهتون گفتم نشنوه)
آقا عجب وضیه ها! گرونی بیداد میکنه! 5 تومن 5 تومن کل پول تو جیبی ما رو نیست میکنی که تخفیف نداره
دانشجویی حساب کن دیگه!
من برم ببینم پارازیت چه طوره...
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام امیر حسین جان!
ای بد نیستم به امید خدا بهترم میشم!
تو چطوری؟
الان من یه مشکلی دارم اسمای بچه ها یادمه ولی مطمئن نیستم این آی دی ها مال هموناس یا نه
یعنی من نمی دونم امیرحسین همون امیر حسین خودمونه یا امیر حسین خودشونه!
آخرش که همومون از خودمونیم ولی... فهمیدین که چی خواستم بگم؟!
سلامممممممممم
آرشام جان خوش اومدی:22::22::22:
حرفی برای گفتن پیدا نکردم :
(1391 دي 7، 23:55)sinful نوشته است: [ -> ]1-چی شد که تو این راه افتادم؟
2-چی شد که ادامش دادم؟
3-چه چیزایی رو از دست دادم؟
4-چه چیزی نمیزاره ترک کنم؟
5-باید چیکار کنم؟
1. کم توجهی ، بی توجهی ، بی تدبیری پدر و مادر
2. اشتباهات خودم
3. دوستی ها ، اعتماد بنفس ، زندگی(معنای واقعی) و ....
4.تقریبا موانع رو برداشتم.
5. ترک کنم
(1391 دي 8، 18:01)Amirhossein18 نوشته است: [ -> ]آرشام جان خیالت جمع
من همون امیرحسین خودمونم
آخیییییییییییییییییییییش! خوب خدا روشکر! کوچیکتیم آقا امیرحسین!
امیرحسین بینی بین الله واست دلم تنگ شده بود... هی روزگار قدار چه کرده ای تو با ما!!
(1391 دي 8، 18:21)حمید خان نوشته است: [ -> ]سلامممممممممم
آرشام جان خوش اومدی:22::22::22:
اوچیکتیم حمید خان!
(1391 دي 9، 14:46)soheil70 نوشته است: [ -> ]به به....
آقا آرشام
پ شریک جرم شمایی از بچه ها آتو میگیری پارازیت میکنی...
قربونت برم سهیل آقا...
کجاشو دیدی سهیل حان
شریک جرم عاااااااااااااااااااالللللییییییی! ییییک ییییییکه!
شوما سوتی داده؟؟ شوما اون سوتی دهنده را نشانی من بده!!!
دوشواری؟ دوشواری نداره که!
عزیزان کی پایست یه فکر اساسی بکنیم......
کلا الان کی خسته شده از شکستای پی در پی.....بعد همینجوری منتظره معجزه شه؟؟