دوستان سلام!!!!!!!!!
همتون خوبین خوشین سلامتین؟؟؟؟؟؟؟
یه عادت بد دیگه هم که دارم اینه که بدجوری قولنج دست ها و پاها و خلاصه همه جای بدنمو میشکنم........
با اینکه عوارض شو میدونم وخودمم به صورت حرفه ای ورزش میکنم و میبینم گاهی بد جوری درد مبکنن ولی باز نمیتونم جلوی خودمو بگیرم مثه این خود ار....... لعنتی که ادم با اینکه بدی هاشو میدونه بازم شکست میخوره
از دوستان عزیزی که این عادت بد و داشتن ولی تونستن ترکش کنن میخواستم بپرسم چجوری این کارو کردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از همه ی جنگجویان گروه ترک عذر میخوام که موضوع بحثم راجع موضوع کانون نیست ولی یه جور ترک کردن عادت بده که شاید خیلی ها دچارشن...................
ممنون
سلام باز من خسته برگشتم ولی خیلی کمرنگ تر از همیشه
میخوام یه مشکل زندگیمو بهتون بگم اخه جز شما کسیو ندارم که بخوام درد و دل کنم باش از دوست که بیزارم خانواده هم که مگه میشه حرف زد
من عاشق شدم
نمیدونم چیکار کنم دارم روانی میشم خیلی داغونم قیلا عاشق یکی شدم در نهایت نامردی و .... رفت ولم کرد و چند وقت پیش عقد کنونش بود.
بعد از اون قضیه به خودم قول دادم دیگه تا عمر دارم سمت دختر نرم.)من کلا ضد دخترم و اگه دختر نخ که هیچی طنابم بده قبول نمیکنم(
ولی نمیدونم چی شد و از چه کانالی وارد زندگیم شد و الان تمام زندگیم شد
درست تو روزایی که داشتم خودم جمع و جور میکردم بعد اون نامردی خورد به پستمو انقد پیشم و بودو و جلو چشم که بعد چند ماه وابستش شدم
حالا نمیدونم چیکار کنم از یه طرف خدارو میبینم از طرفی دلم...
تازشم اون نمیدونه که من دوسش دارم و فک میکنه مثه خواهر برام و از این چرت و پرتا
حالا نمیدونم چیکار کنم دلم یا خدام.
تو رو خدا کمکم کنید خیلی افسردم
بفهم تو رو خدا فقط نگو خدا
دل منم بفهم
سلام
برو باهاش ازدواج کن
ممنون
دمت گرم داداش
من هنوز امسال اگه خدا بخواد قراره برم دانشگاه یهنی تو فک کن 18 سالگی زن بگیرم
نه میتونم فراموشش کنم نه میتونم برم جلو
مثه خر تو گل گیر کردم.
سلام.
خوشحال جان یکی اینکه عشق که تضاد بین دل و خدا نیست که اخر جملت گفتی دلم یا خدا!!
قطعا مهمترین تصمیم رو خودت باید بگیری. اگه فعلنیا قصد ازدواج نداری شدیدا توصیه می کنم وارد رابطه ای نشی! اگه داری می تونی بهتر و بشتر بسنجیش.
بیشتر باید با خودت رو راست باشی. ولی بهترین راه اینه که دور باشی و نبینیش که کم کم از یاد بره !
من بودم می رفتم می گرفتمش
از این شانسا ندارم
الان دیدم پستا رو
من فکر می کردم بزرگتری چرا!!
نه فعلا زوده!! بابا زندگی تو بکن
چی می خوای خودت رو بدبخت کنی!
نبینیش شاید کم کم فراموش بشه
برو ازدواج کن بابا
من الان خواهر زادم تقریبا هم سن توهه رفته ازدواج کرده.راحت شده
تو وقتی نمی تونی بدون دختر زندگی کنی مگه دیوونه ای که صبر کنی.برو ازدواج کن مرد.
من اگه جای تو فودم دفعه بعد که می دیدمش ازش خواستگاری می کردم.فرداش در خونشون برای بله برون می رفتم.
پشتکار جان داری چه کار می کنی؟!!
بابا نکن!!! ازواج خیلی چیزا می خواد. اولیش پوله
بقیه چیزا هم هست.
حقیقت اینه که حتی شاید عاشق یکی که شده باشی بعد یه مدتی بفهمی به درد هم نمی خورین. به نظر من در مرحله ی اول مشفول نکن خودت رو. تاره می خوای بری دانشگاه و کلی ضربه می خوری اگه درگیر عشق و رابطه ی عشقی بشی!! بذار فراموش بشه
خوشحال جان بهت توصیه میکنم اگه حالا حالا قصد ازدواج نداری خودتو درگیرش نکنی باور کن عشق فراتر از خیلی چیزاست نمیشه به سادگی ازکنارش گذشت اما اگه درگیرش شدی دیگه کارت تمومه ادمو واقعا از کارو زندگی می اندازه خواب وخوراک و از ادم میگیره ادمو بد بخت میکنه بدتر ازهمش هم اینه که طرف بعد یه مدتی که ادمو رها میکنه کلی به هم میریزی داغون میشی داغ شیرینی های اون چند روز باهم بودن کلا زندگیتو به هم میریزه.....................من خودم دوبار این تجربه هارو داشتم واقعا هم میگم خیلی سخته میفهمم چی میگی درکت میکنم................
انشاا... خدا تو این راه تنهات نمیزاره و کمکت میکنه که بهترین تصمیم رو بگیری...
آمین.....
ما بچه های کانون هم تنهات نمیزاریم....هرگاه دلت تنگ شد بیا کانون و درددل هاتو بگو تا یکم اروم شی مطمئنا تاثیرش زیاده/...........
مرسی دوستان
خلاصه از خدا خواستم خودش راه درستو نشونم بده
خلاصه شرمندم خیلی چرت گفتم تو اون پست
دلم پر بود.
اعلام خاموشی میکنم ...
ابول پیریز و بزن ...
آسمون در رو ببند ...
(بخوابید دیگه ... فردا کار زندگی ندارید مگه
)
یا ابوالفففففضضضضضضضلللل
صاحابششششششششششششش اومد
تیک این از لامپ
غغغغغغغغغغغغغغغیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییشششششششششششششششششش
تق، چیک
اوسا قفلم زدم
شب بخیر