سلام بچه ها خوبيديد؟
به به داداش دهاتي خيلي چاکريم.دمت گرم برگشتي
داداش هماي رحمت:
من خودم خيلي از اين طريق(از دست دادن انگيزه و روحيه)شکستم.به نظرم بهترين راه براي فرار از اين حالت پويا شدنه.يعني مثلا پاشي بري يه اسباب بازي يه چيزي که خواهرت خوشش بياد بگيري براش ببري بيمارستان.و اين که يه مقدار ارتباط تو با خدا بيشتر کني.چيزايي که منفي هستن رو از خودت دور کني.افکار مثبت(من نميشکنم.من مي توانم.من سر شادم)رو به خودت تلقين کني.
اميد وارم مؤثر باشه.
يا رقيه
(1391 بهمن 7، 12:28)همای رحمت نوشته است: [ -> ]خیلی پستم خواهرم بیمارستانه اون وقت من ....
سلام داداش گلم
دنیا جز بازی بیهوده چیز دیگه ای نیست.
خودت رو برای شکستن نا امید نکن.همون طور که رند گفت این موضوع رو بزرگ نکن.
به آخرتت برس دنیا درست می شه.اینو اول به خودم می گم بعد به تو.
تو قوی تر از اینی هستی که داری نشون می دی.خودت رو پیدا کن و به خودت روحیه و انگیزه بده.
خواهش می کنم حرف های بچه ها رو پشت گوش ننداز.چون وقتی شکست روی می ده به خاطر اینه که عبرت نمی گیریم و برای همین دوباره شکست اتفاق می افته تا وقتی که درس بگیریم.
قدر خودت رو بدون و با امید تلاش کن و نگو این دفعه هم شکست می خوری.بگو این دفعه موفق می شم.
آفرین پسر خوب.
نوشته شده توسط سها:
سلام
شرمنده جمع هستم.. ببخشين...
فقط چون نميتونم(دو س تا از مديريا ديگه هم هميطور) توي پروفايل آقاي يگانه پيام بذارم اومدم اينجا ك ميدونم ميخونن تا بهشون بگم بي زحمت بيان توي اين تاپيك
http://www.ktark.com/showthread.php?tid=...#pid211179 تا مشكلشونو حل كنيم ان شاء الله...
(هر چند همي حالا كلي چك كردم نميدونم چرا اينطوريه! فك كنم لازم بشه ي يورز جديدبسازن. يا پسشونو ب من بدن وارد شم و چك كنم! )
بازم شرمنده..
ياعلي.
________________________________________________________________________________________________________________________________________
سلام سها خانوم
خواهش میکنم شرمنده دشمنتون باشه
دستتون درد نکنه
من همین حالا اومدم اونجا......
ولی موضوع بسته است>....
سلام علیکم . . . بابا چه خبره چقدر سوت و کور شده اینجا . شاید دلیلش رفتن حمید باشه، . . .همین دیگه،فقط میخواستم بگم زنده ام
سلام آمور جان خداروشکر که حالت خوبه
آره خیلی سوت کور شده
یکم نبود حمید
یکم هم کم کاری من علیرضا که مثلا حامی هستم
حمید اگه اینجارو میخونی برگرد
داره سالگردش میاد
سالگرد اولین گند زدنم تو کانون
13 بهمن هعی
خیلی تو یک سال گذشته بالا پایین داشتم بگیر و نگیر شل کن سفت کن
نتونستم اونطور که باید و شاید مثل اول ورودم به کانون بشم
توی تقریبا 11 ماه قبلش که پاک بودم تو کانون کرکری زیادی برای شیطان خوندم
اما تا اینکه زمینم زد اونم از راهی که فکرشم نمیکردم اما وقتی که زمینم زد ولم نکرد خودمم اونطور که باید و شاید تلاش نکردم
تو این یک سال خیلی ضعیف تر شدم زود رنج تر شدم و کم تحمل تر
اما ی نکته هست که نمیدونم واقعا نمیدونم چرا با این همه لغزش و شکستی که توی یک سال اخیر داشتم حتی برای یک لحظه ناامید نشدم هر وقت زمین میخوردم دوباره پا میشدم حتی تو بدترین شرایط
شاید تنها دلیل موندم تو کانون همین بوده (
) که ناامید نشدم
میخوام از امروز سعیمو بکنم
جدی تر
محکم تر
با خداتر شروع کنم
راه سختی پیش روم دارم
به خودم ظلم سنگینی کردم (شاید از اکثر شما دوستان بیشتر)
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین
بزن زنگو مرشد
علیرضا 68 / 8 بهمن 1391 / بسم الله
یا علی
علیرضا 68 / 8 بهمن 1391 / بسم الله
اهورا/ 8 بهمن 1391 / بسم الله
سلام بچه ها
آفرين هما ببينم ميتوني رکور علي رضا رو بشکني يانه؟
امروز خيلي افسرده و کم انرژيم
سه چار تا نگاه بد داشتم(الهي هرچي مردو زنه که مياد تا خودشو تو خيابون عرضه کنه هدايت کن بلکم ما آدم شيم)
نماز ظهرمو هنوز نخوندم
علاوه بر اين صبحي يه تصادف خفيف داشتم(با موترر زدم تنگ يه پژو)
ديشب سر پول مجبور شدم دروغ بگم
اصلا حس با حالي ندارم
باي
محمد رضا جان
پیش میاد از این اتفاقات ... منم چند ماه پیش گیر یه کی افتادم که اسم خدا به گوشش نخورده بود ... بگذریم ...
شما سعی کن پاک بمونی ... فکر کن به این همه زحمتی که کشیدی و تا الان پاک موندی .... بازم پاک بمون ... به خاطر خدا
خیلی ثواب داره آدم گناهی بتونه انجام بده ولی انجامش نده ...
داداش علیرضا
داداشی ایشالله حمیدم برمیگرده
اینقدر قصه نخور ... پاک بمون داداشی ...
میخوایم با هم اوج بگیریم ....
(1391 بهمن 7، 11:16)همای رحمت نوشته است: [ -> ]سلام
این روز ها یک ندای درونی همش می گه ترک را بذار برای بعد کنکور
ببین من همای رحمت جون، اصلاً خدایی اش قصد توصیه ُ از این جور حرفها ندارم، چون خودم به شدت نیاز به توصیه رفقا دارم، الانم تازه چند روز پیش شکستم و اوضاع خیلی جالب نیست...
ولی چند تا چیز می گم، مطمئن باش من همین حال تورو داشتم، دقیقاً 2 سال پیش!
منم اون موقع (موقع کونکور ارشد!) بدجور رو مخم رفته بود که داره فشار می آره و این حرفا، که بذارمش واسه بعد کنکور!!
و با کمال حماقت و جهالت همین انتخاب رو کردم، سراسری قبول شدم ولی همین قدر بهت بگم که کنکورم از بدترین آزمون آزمایشی ام هم بدتر شد،
ینی راستش گند زدم، هیچکس باورش نمی شد، تنها کسی که باورش می شد خودم بودم!!، چون خودم می دونستم از کجا دارم می خورم! ، مهم نیست که تا اون موقع بشکنی یا نه (برات دعا می کنم که ایشاا... نشکنی) مهم اینه که به ظن ِ من ِ حقیر، آخرتت رو به دنیات نفروختی و در هر شرایطی با شیطون جنگیدی!
فقط با تموم وجودت بجنگ، به خاطر من بجنگ رفیق، به خاطر من
، من هروقت و هرجور بخوای کنارتم....
تو می تونی، تو رو خدا اشتباه منو تکرار نکن، من حکایتم شد خسرالدنیا و الآخره ، فقط به خاطر همین ، یه جورایی مطمئنم
خوشحالم که هنوز می تلاشی رفیق، آفــــــــــــــرین
ممد رضا...ترک اینترنت جواب نداد؟؟..
کمکی نکرد؟؟
واي واي آهان.
ركورد دارم ركورد جهاني!!!
ديروز شكستم امروزم شكستم!!!
اين طور كه معلومه فردا م ميشكنم... روز بعدشم ميشكنم... و اين داستان ادامه دارد!!!
دارم كم كم وضع نمازامو درست مي كنم. امروز نماز ظهروعصر رو خوندم و 8 ركعت هم به نيت قضا (2 نماز 4 ركعتي) براي اون چند روز كه نخونده بودم خوندم.
امروز در كل روز بدي نبود. اتفاقات بهتر از اون چيزي كه من انتظار داشتم پيش اومد.
ولي همين خ ا همه رو خراب كرد.
معلوم نيس كي ديگه من مي خوام ترك كنم!
ولي به يه چيز معتقدم: اتفاقات هميشه رو يه روال خاص پيش نميره. اگه من تو اين يه هفته شكست داشتم ممكنه از فردا تا 3ماه ديگه نشكنم!
پس مي جنگم... اما بدون اميد و هدف... فقط از روي اجبار... فقط از روي اين كه راه ديگه اي نمونده...
كاش خ ا وجود نداشت... كاش ما به اون مبتلا نشده بوديم...
اما به قول ياس: كاش رو كاشتن ولي سبز نشد!
سلام من چون همه چیزا و ارسالام پاک شده دوباره شروع میکنم