کانون

(1392 آذر 25، 1:07)mahdi نوشته است: [ -> ]هادي از موضوع خبر نداره؟

چرا خبر دارم که. ولی اون پست اول خبر نداشتم 

(1392 آذر 25، 1:07)mahdi نوشته است: [ -> ]هادي از موضوع خبر نداره؟

حالا خوبه خودت دو صفحه قبل پستشو لایک کردی  

(1392 آذر 24، 19:24)آقای فراسی نوشته است: [ -> ]نمیشه حالا تهش ازدواج کنیم؟  به خیر و خوشی و اینا 

................

میتوانم تو پروفایلم تبریک گفته ... هر کی بود شاید جواب میدادم حتی سها ! ولی خداییش شرمم میاد میتوانم رو سرکار بذارم  جواب هم ندم زشته .  

...............

میگم تو شبانه پست امیر حسن و هادی چه واقعیه  باز امیر حسین نمیدونست ولی وقتی پست هادی رو خوندم خودم فکر کردم خبریه 
ولی فقط قسمت تبریکش خوب بود ؛ داستان خواستگاری و اینا تابلو بود

سلامی چون سردی زمستون با برفهای قشنگش به تمامی برادران عزیزم که مثل کوه وایسادن تا نشون بدن انسانی هستند که خدا واسه افزینششون وقت گذاشته

من دوباره خوشحالم که تونستم برگردم اینجا....

سلام همچنان پاك

(1392 آذر 25، 4:05)gedaye-zahra نوشته است: [ -> ]سلامی چون سردی زمستون با برفهای قشنگش به تمامی برادران عزیزم که مثل کوه وایسادن تا نشون بدن انسانی هستند که خدا واسه افزینششون وقت گذاشته

من دوباره خوشحالم که تونستم برگردم اینجا....

 
سلام خدمت عزیز دلم 
خوش برگشتی داداش عزیزم 
 اوضاع احوال خوبه ...

چه خبرا داداش... همه چیر روبه راهه...

---

میگم دیگه کلا همه چی منحل شد... 

(1392 آذر 25، 15:50)امیرحسین خان نوشته است: [ -> ]سلام
شرمنده
اما حتی حاضرم برم قضیه رو لو بدم اما دوستام بیشتر از این گناه نمی کنن
اگه هم دوست دارید حسابی بهم فحش بدید، حسابی پیش خودتون بگید این امیرحسین خان چقدر گند دماغه
اما من نمی تونم ببینم کسایی که اینهمه دوستشون دارم راحت دروغ بگن

اولا سلام
دوما من کی گفتم نمیخوام کانون بیام الکی جو میدین؟:smiley-yell:
من گفتم میخوام سر به جیب مراقبت ببرم و کمی به هدف اصلیم متمرکز باشم کمتر چیز نامربوط بگم...
اما این پست امیر حسین رو نمیشد ازش گذشت
آرشام و دارو دسته ش هر چی رشتن پنبه شد
سوژه خوبی بود حیف شد
گالیور نقشه عوض شد
چه شود بعد از این....من اعلام برائت خود را از این جریان اعلام میکنم
پاکم

---

شما زن نگرفته استرس گرفتین....

وای به حال روز واقعیش

(1392 آذر 22، 12:40)رامتین نوشته است: [ -> ]خیلی اوضام ناجوره

...

وقتی آدم بی هدف بشه ترک غیرممکنه

...

ولی دیگه ترک نمی کنم

رامتین عزیز ، من چندبار بار تو محل کار ، جواب پست اخرتو نوشتم ، نشد ارسالش کنم ، ببخش

میگی هدف نداری، انگیزه نداری، اصلا دیگه حال ترک هم نداری ..

اصلا جالبش اینجاست ، من خودم که به این نقطه که تو رسیدی میرسیدم ، هرچی فکر میکردم دیگه ذهنمم یاری نمیداد برای چی میخواستم ترک کنم ، اصلا هدفم چی بود ! یعنی تا این حد !

واقعا عجیبه ، میفهمت ، آدم اینجا که میرسه با خودش لج میکنه دیگه ، میگه ولش کن دیگه ، اصلا نمیخوام ترک کنم ، بذار هرچی میخواد بشه

خوب این بی خیالی تو چند روز اولش شاید زیادم حس بدی نباشه !

اما واقعا ما برای چی اینجاییم؟ جز اینه که دلمون پر میزنه واسه پاکی و همه حس های خوب کنارش ؟

مسئله اینجاست این "خواستن" ها ، هیچ وقت از بین نمیره داداش ،  هیچ وقت

میبینی که بعضی بچه ها دو سه ساله اینجان ،  بارها و بارها زمین هم خوردن اما بازم در تکاپو ان واسه این "خواستنشون" 

تو وقتی با خودت لج میکنی ، تلاش میکنی  این "خواستن" رو ندید بگیری ، اما واقعا چند روز میشه ندید گرفتش ؟ یه مدت که بی خیالی طی میکنی و غرق در شکست و ... میشی

بازم قشنگ حس میکنی این "خواستن" صدات میکنه ، در نهایت  اینجوری مبشه که بعد مدتی دوباره تلاش میکنی و سعی میکنی از نو شروع کنی

اما میخوام بگم ، به هر طریقی شده نذار این لج بازی با خودت ، مدتش زیاد باشه ، چون که بی عوارض نیست!

عوارضش هم از بین رفتن یه سری اثرات قشنگی هستن که وقتی واسه پاکی تلاش میکردی ، تو درونت پدیدار شدن

اما منظورم این نیست که  این اثرات بر نمیگردن ، من حرفم اینه نذار این لج بازی طولانی مدت شه ، که برات عوارض داشته باشه ، اون "خواستن " رو خودت زودتر از اونی که خودش صدات کنه ،  صداش کن ، کاری که میدونی درسته رو خودت زودتر انجام بده




اون موقعا که تو گروه  "پرواز" بودیم ، یادمه بچه ها میگفتند چجوری نمیذارین اون انگیزه اولیتون برای ترک بخوابه بعد یه مدت

اون موقعا منم تازه وارد بودم ، و همه سوراخ سمبه های کانون رو میگشتم و برام جالب بود

یادمه گفته بودم ، " برای انگیزه گرفتن و دلیل و هدف پیدا کردن واسه ترک میشینم تالار تجربیات ترک رو تا صبح میخونم "
اخه اون موقعها شب بیدار بودم و واقعا هم همینکارو میکردم ، اونم نه یکبار !، بارها و بارها اینکارو کردم و قسم میخورم که  "فول آو انرژیم":دی   میکرد
هنوزم بهش اعتقاد دارم و واقعا همینطوره ، مخصوصا پست های خاک خورده و تاپیک های قدیمیش ، دوست دارم الان هم بخونمشون
ازت میخوام یه کوچولو ، از نازنین وقتت رو بذاری رو یکم بخونیشون داداش


قبلا هم بارها گفتم ، بازم میگم ، خواستن پاکی ، باید تکرار شه .. چون ارزشش رو داره
نباید روحیه تو از دست بدی ، اصلا مسئله رکورد زدن نیست ، مسئله درست و صحیح زندگی کردن هست


من امیدوارم یه یا علی بگی ، سعی کنی یبار دیگه بررسی کنی و ریشه یابی کنی که واقعا برای چی میشکنی ، علتتش داره از کجا ناشی میشه
و بعد سعی کنی برنامه بریزی تا رفعشون کنی و نامید نشدن رو سرلوحه کار خودت قرار بدی
رو کمک بی منت من و رفقای دیگه ات هم حساب باز کن ، باعث افتخاره


ببخشید پرحجم نوشتم
 یا علی

(1392 آذر 26، 5:56)sword313 نوشته است: [ -> ]سلام
بچه ها ما میتوانیم ازم خواسته ازطرفش ازتون خداحافظی کنم:(

 چرا اخه
براچي ميخاد بره

سلام دوستان 


من یه مطلبی رو میخوام بگم:13:


اکثر موادی که من دچار به ... شدم به وسیله ی دست این کار رو انجام ندادم


بلکه من وقتی به روی شکم میخوابم تحریک میشم و دچار میشم  و یه جوری شده که انگار هر وقت میخوام بخوابم باید اول روی شکم بخوابم 


کمکم کنید لطفا ! 

سلام


لطفا بخونید.


انگیزه در کلام امام علی علیه السلام.

انگیزه چیه؟مثلا انگیزه من برای ترک رسیدن به آرامشه.پس انگیزه نیاز به هدف داره.برای هدفی که در آینده می خواهید بدست بیارید اکنون دست به عمل می زنید.پس انگیزه داشتن می شه عمل بر اساس دوراندیشی(عمل بالحزم).
کسی که بر اساس دوراندیشی عمل می کنه عاقله.آدم عاقل رای و نظر خودش رو متهم می کنه ،برای همین نظرهای مختلف رو بررسی می کنه.با آدم های عاقل مشورت می کنه و بهترین و محکم ترین نظر و رای رو پیدا می کنه و به اون عمل می کنه.پس انگیزه بر میگرده به عقل.
العاقل من سلم إلى القضاء و عمل بالحزم .(عاقل کسی است که تسلیم قضای الهی گردد،و در عین حال به احتیاط و دوراندیشی عمل کند.)
الحزم اسد الآراء.(دوراندیشی محکم ترین رای هاست.)
الحزم باجالة الرای.(دوراندیشی به جولان دادن رای و اندیشه هاست.)
دوراندیشی،اراده رو افزایش می ده،ثمره ی عقل هم استقامت و پایداریه.کسی که اراده نداره،یعنی انگیزه نداره.
انگیزه و عقل رابطه ی تنگاتنگی داره و در واقع ریشه ی انگیزه به عقل برمیگرده.
شما بر اساس انگیزه دست به عمل می زنی.چون انگیزه خوبه،پس عمل شما میشه عمل صالح.چند چیزه که همیشه همراه هم هستن و هیچ وقت از هم جدا نمیشن،نبود یکی،دلیل بر نبودن بقیه است.عمل،عقل،علم،ایمان،دین و حیا.ریشه ی همه ی این ها عقل هست.یعنی پنج تای دیگه محتاج عقل هستن.از این راه هم بررسی کنیم باز برای انگیزه به عقل برمیگردیم.
کسی که انگیزه داره، نسبت به هدفی که داره علم و آگاهی خوبی داره،طوری که هدف براش جذاب شده و دست به عمل می زنه.هدفش رو خوب فهمیده و درک کرده.
العقل اصل العلم و داعیة الفهم.(عقل ریشه ی علم و دانش است،و انسان را به فهم و اندیشه بخواند.)

پس از این طریق هم بررسی کنیم باز به عقل می رسیم.
اگه می بینید که انگیزتون کم شده،یا هر کاری می کنید انگیزه پیدا نمی کنید.آن را در عقلتون جستجو کنید.نگاه کنید که چه چیزی به عقل شما ضربه زده.چه چیزی عقل را کم کرده و ...
مثلا می فرماید که:عقل و بازی کردن یکجا جمع نمی شود.و باز می فرماید:بازی اراده را سست می کند.
پس این جا هم معلوم می شه که عقل با اراده و انگیزه رابطه تنگاتنگی داره.بازی به عقل ضربه می زنه و وقتی عقل ضربه بخوره،عمل بر اساس دوراندیشی رو زیر پا گذاشتی و اراده رو سست و ضعیف کردی،در نتیجه انگیزه هم ضعیف میشه.اکثر ما ها فهم درستی نسبت به عقل نداریم و ویژگی های عاقل رو نمی دونیم.
و یا مثلا پرخوری که پیروی از هوی نفسه،دشمن عقل هست.عقل رو ضعیف می کنه.برای همین پرخوری،اراده و انگیزه رو ضعیف می کنه.و بر عکسش،یعنی گرسنگی محاسنی داره که می فرماید:گرسنگی کمک کاری خوبی برای در هم شکستن عادت های ناپسند هست.یعنی اراده رو قوی می کنه.عقل رو قوی می کنه.درک و فهم رو بالا میبره و انگیزه رو افزایش میده.
می فرماید:العقل غریزة تزید بالعلم و تجارب.(عقل خصلتی است که به سبب علم و تجربه ها افزون شود.)
تجربه ها رو به یاد داشته باشیم.و اما علم.علم به فکر صحیح و حلم و بردباری نیاز داره.
گفتیم که انگیزه خوب منجر به عمل صالح میشه.عمل صالح احتیاج به حسن نیت داره و حسن نیت نیاز به درون سالم داره.و در جایی دیگر می فرماید: نیت نداره اون کسی که علم نداره.پس درون سالم هست که کسب علم می کنه،نه درون بیمار.انگیزه نیاز به درون سالم داره.چون عقل شفاء هست،پس چیزی که باعث میشه درون سالم بشه عقل هست.در نتیحه،باز هم برای انگیزه به عقل می رسیم.

دوستان اگه جایی متوجه نشدین یا نیاز به توضیح بیشتری بود،مطرح کنید.


سوال؟نظر؟انتقاد؟پیشنهاد؟

(1392 آذر 26، 21:55)Man of war نوشته است: [ -> ]سلام دوستان 


من یه مطلبی رو میخوام بگم:13:


اکثر موادی که من دچار به ... شدم به وسیله ی دست این کار رو انجام ندادم


بلکه من وقتی به روی شکم میخوابم تحریک میشم و دچار میشم  و یه جوری شده که انگار هر وقت میخوام بخوابم باید اول روی شکم بخوابم 


کمکم کنید لطفا ! 

سلام خوش اومدی داداش
کار نشد که نیست تمام تلاشتو کن رو شکم نخوابی...منم اوایل باید دستامو رو شکمم میزاشتم تا خوابم میبرد
اما واسه ترکم بد بود ترکش کردم
حالا تو یه چند شب تلاشتو کن ببین میشه یا نه
همه زورتو بزن

گه کسی ازم بپرسه تا الان چه جوری پاک موندی؟

فقط میتونم بگم به خاطر عشقی که خداوند درم قرار داده...

اگه بهم بگن چه موقع میشه که دوباره به شکست فکر کنی و یا اینکه زمانی برسه که دوباره شکست بخوری؟

میگم اون زمان باید زمانی باشه که دیگه اون عشق پاک رو در خودم احساس نکنم...

اگه کسی بهم بگه چه جوری میشه که دیگه نخوای به این بلای خانمان سوز فکر کنی؟

میگم که از راه همان وجود زیبایی که در همه ی ما قرار داده شده تا با زنده کردنش حاضر نباشی حتی لحظه ای به این مسائل فکر کنی و بخواهی هر لحظه ی زندگی خود رو به دنبال کشف وجود خود باشی...




خدای مهربانم..یکی از بندگان خوبت بهم گفت:" اگر گناه کردی و خود را سرزنش کردی و خدا

رو خواندی مطمئن باش بخشیده میشی و خیلی راحت خود رو ببخش چرا که خدا تورو


بخشیده ولی بدی آن است که گناه کنی و به دنبال آن توجیه کردن گناه خود و ادامه دادن این

بد است و جاهلیت"



خدایا همه ی ماهارو به وجودمون-اون وجود زیبایی که اگر ازش آگاه بشیم هستی رو به زیر

پاهای خود احساس خواهیم کرد-آگاه ساز.

---

سلام علیکم

ممنون از پشتکار عزیز بابت مطالبه خوبی که مینویسن

داداش پشتکار اگه ممکنه بگین چقدر از ایمان واقعی یک مومن به عقل اون وابسته است؟

یعنی به همان اندازه که عقل او زنده است ایمان او هم به همان میزان قوی خواهد بود؟

ویا نه دلایل دیگه ای هم واسه ایمان قوی وجود داره که حتی اگه عقل هم در سطح متوسطی باشه باز هم ایمان یک نفر میتونه قوی باشه؟

نمیدونم تونستم مفهومو برسونم یا نه؟

تشکر

(1392 آذر 27، 0:43)همساده نوشته است: [ -> ]سلام خوش اومدی داداش
کار نشد که نیست تمام تلاشتو کن رو شکم نخوابی...منم اوایل باید دستامو رو شکمم میزاشتم تا خوابم میبرد
اما واسه ترکم بد بود ترکش کردم
حالا تو یه چند شب تلاشتو کن ببین میشه یا نه
همه زورتو بزن

البته یه چیز دیگه هم هست 



من توی چند ماه اخیر بار ها سعی کردم و این عادت رو ترک تقریبا کرده بودم ولی حداکثر به 8 روز کشیده شد 


علتش هم این بود که بعضی روز ها  از دست بعضی چیز ها ناراحت می شدم ( توی امتحان مثلا خراب کردم ) 
ولی باید چی کار کنم که روز هایی هم که ناراحتم راهی واسه رسیدن به آرمش پیدا کنم  

(1392 آذر 27، 19:08)Man of war نوشته است: [ -> ]البته یه چیز دیگه هم هست 



من توی چند ماه اخیر بار ها سعی کردم و این عادت رو ترک تقریبا کرده بودم ولی حداکثر به 8 روز کشیده شد 


علتش هم این بود که بعضی روز ها  از دست بعضی چیز ها ناراحت می شدم ( توی امتحان مثلا خراب کردم ) 
ولی باید چی کار کنم که روز هایی هم که ناراحتم راهی واسه رسیدن به آرمش پیدا کنم  

سلام داداشی
خیلی خوش اومدی به گروه
به مسئله ی مهمی اشاره کردی داداشی
آرامش یکی از مهمترین مهره ها تو مسیر ترکه
داداشی شما باید اخلاق و خلق و خو های خودتو پیدا کنی و از چیز ها و موضوع هایی که باعث ناراحتیت می شه دوری کنی و برای اون سری از ناراحتی هایی که نمی تونی براشون کاری انجام بدی بی خیالی طی کنی
بهت پیشنهاد می کنم از این کتابهای روانشناسی که این روزا تو بازار خیلی چاپ شده مطالعه کنی

سلام

داداش گدای زهرا.

تمام ایمان وابسته با عقل هست.

اگه عقل نباشه ایمان هم نیست.

این چند چیز همیشه همراه هم هستن و از هم جدا نمیشن:ایمان،علم،عقل،دین و حیا.

دین و حیا همرهان عقل هستند و اگه دین نباشه،ایمان نخواهد بود.پس ایمان زیر دست عقله.یعنی با بودن عقله که ایمان میاد.

همین طور عقل ریشه ی علمه و علم ریشه ی عمله.

برای همینه که عقل حجت خداست.

عقل موهبتی خدادادیست.اکتسابی نیست.ولی قوی شدنش اکتسابیست.به وسیله ی تجربه و علم.

پیروی از هوای نفس ،عقل رو...درنتیجه... خدا رحم کنه.

اگر از دست بره،برگرداندنش دست خداست.