(1393 آبان 29، 6:29)Alireza 68 نوشته است: [ -> ]سلام
صبحتون بخیر باشه
فلایین اسپارک عزیز
خداروشکر که مقاومت کردی
پیش خودمون بمونه منم چند روزه اوضاع بیریخته لامصب شیطون داره بدجور فشار میاره به ما
فعلا که ناموفق بوده
اینجا براش تالار داریم
http://www.ktark.com/Forum-%DA%A9%D8%AA%...8%B9%D9%87
چی فکر کردی در مورد سایتمون
علیرضا68 ، نبینم ازین حرفا بزنیا :smiley-yell:
اوضاع بیریخته و وسوسه شدم و از این حرفا نداریم. :smiley-yell:
اصلا شما مگه کنکور نداری؟
امروز رفتم مدرسان شریف ثبت نام کنم. 3 تا آزمونش که گذشته بود هیچ. به طرف گفتم این پک منابعتون چنده؟ طرف یه نگاهی بهم انداخت ، گفت: تازه می خوای شروع کنی؟
بعد دوباره خودش گفت ، حتما می خوای جمع بندی کنی؟ منم سرم رو تکون دادم.
فکر کنم اگه می گفتم می خوام یه ماه دیگه شروع کنم ، از اون جا منو می انداخت بیرون
راستی این مسابقه کنترل ذهن چطوریه امتیاز بندیش؟
سلام بروبچ رهروانى
خوب هستىن
دماغا چافه
کىفا کوکه
من اومدم دوباره
با چىزى. حدود 17ماه پاکى
راست محرمم داره تموم مىشه
باهمه زىباىش باهمه شجاعت وجوانمردىش
دلم برات تنگ مىشه محرم
براگرىه هات براسىنه زنىات
آخه مىدونىد بچه ها
اصلا حسىن ع جنس غمش فرق مىکند
سلام
بچه ها من کار دست خودم دادم.مشکلمم میدونم کجاس اما نمیدونم چجوری رفعش کنم لطفا کمکم کنید بچه ها.
سلام دوستای گلم شبتون بخیر باشه
شامرزای عزیز خیلی خوش برگشتی اگه دوست داشتی به اکانت قبلیت برگردی میتونم برات رمزتو عوض کنم
با اون اراده ای که سری قبل ازت دیدم مطمئنم که به زودی زود از قبلت جلو میزنی
نقل قول: علیرضا68 ، نبینم ازین حرفا بزنیا
اوضاع بیریخته و وسوسه شدم و از این حرفا نداریم.
اصلا شما مگه کنکور نداری؟
امروز رفتم مدرسان شریف ثبت نام کنم. 3 تا آزمونش که گذشته بود هیچ. به طرف گفتم این پک منابعتون چنده؟ طرف یه نگاهی بهم انداخت ، گفت: تازه می خوای شروع کنی؟
بعد دوباره خودش گفت ، حتما می خوای جمع بندی کنی؟ منم سرم رو تکون دادم.
فکر کنم اگه می گفتم می خوام یه ماه دیگه شروع کنم ، از اون جا منو می انداخت بیرون
نقل قول: راستی این مسابقه کنترل ذهن چطوریه امتیاز بندیش؟
داداش نزن مارو
خداروشکر دیشب اذیتم نکرد فکر کنم دعای خیر شما باعثش بود
کنکور دارم اما به خاطر شغلم نمیتونم زیاد بخونم در حد همون خوندن زبان کفایت میکنه منو
تو شروع کن بسپر دست خدا امسال نشد سال دیگه
ابتین عزیز خیلی خوش برگشتی و خوشحالم ازین رکورد خیلی خوبی که زدی
خدا بهش برکت بده
(1393 آبان 30، 11:34)azhamejor نوشته است: [ -> ]سلام
بچه ها من کار دست خودم دادم.مشکلمم میدونم کجاس اما نمیدونم چجوری رفعش کنم لطفا کمکم کنید بچه ها.
سلام عزیز من
خودخوری نکن غصه زیاد نخور توکلت به خدا باشه ازش معذرت خواهی کن و بهش قول بده جبران کنی
این خیلی عالیه که میدونی مشکلت از کجاس
یعنی وقت گذاشتی ریشه یابی کردی
این یعنی یک قدم جلو هستی
مشکلت رو اینجا مطرح کن ما هرچی از دستمون بر بیاد برای راهنمایی کمکت میکنم
باهم میترکونیم مشکلتو به امید خدا
این چه گروهیه؟؟ اعتبار و مدال هم میدن؟؟
اگه میدن تا ما هم عضو شیم....
یه خبر خوب
داش علیرضا بیست روزه رو هم رد کرد
به افتخارش دست بزنید
سلام دوستای عزیزم
قاصدک جان اینجا گرونه پسرونه هست خودمونیم و خودمون مشکلاتمو اینجا مطرح میکنیمو حل میکنیم با مشورت هم
مدال و اینا نداره اما کلی صفا و صمیمیت داره
هادی جان خجالت زده کردی منو
ان شاء الله دو سه روز دیگه جشن قهرمانیت تو 10 روزه رو بگیریم
داداش قاصدک ما هم قهرمان 20 روزه شد به افتخارش
راستیتش خیلی اذیت بودم
اگه خدا دستمو نمیگرفت بازم زمین میخوردم دقیقا شبیه این بچه های که تازه راه افتادن و بازیگوشن هی میخوان برن سمت اتیش مادرشون نمیذاره و میگیرتشون همونجوری سمت عوامل محرک کشیده میشدم
دیشب گفتم هرجور شده باید جلوش گرفته بشه
اتفاقی رفتم سایتی و توش سخن رانی بود درباره حضرت عباس (ع) گوش دادم تا جا داشت گریه کردم یواشکی بدون صدا
ازون فشار کم شد
توکانون گذاشتم اینم ادرسشه
http://www.ktark.com/Thread-%D9%85%D8%AC...#pid336789
سلام به همه ی اعضای گروه رهروان پاکی
عرفان2 هستم تازه نفس ۱۵روزه خوب وپشت سرگذاشتم
حالا میبینم که پیش ازاین خیلی تمرکزم روشهوت بوده،
جوری که ازش انتظارداشتم به صورت معجزه آسیایی حالم وبهترکنه اونم بجاش حالمومیگرفت.
ومن دوباره این کاروتکرارمیکردم،میخواستم تمام جاهای خالی زندگیمو باشهوت پرکنم کارخوبی نیست دیگه این کارونمیکنم،دیگه هرچیزی جای خودش......
سلام داداشا
سه ماه دیگه سال تموم میشه،یه سال پیرتر شدم
اما خبریاز پاکی نیست
نمی دونم کشور به این بزرگی و این همه بودجه چرا هیچ کس به فکر جوونای مجرد نیست
حتی پدر مادرا
دریل هنوزم پاکه ولی باید بیشتر حواسشو جمع کنه .امروز نزدیک بود دوباره پسره بدی شه.ولی خدا کمک کرد.الان خیلی حس خوبی دارم که این حمله امروز رد شد
(1393 آذر 2، 20:54)ما می توانیم91 نوشته است: [ -> ]سلام داداشا
سه ماه دیگه سال تموم میشه،یه سال پیرتر شدم
اما خبریاز پاکی نیست
نمی دونم کشور به این بزرگی و این همه بودجه چرا هیچ کس به فکر جوونای مجرد نیست
حتی پدر مادرا
ما باید خودمون به فکر باشیم. قبول داری؟
ما نباید خودمون رو شرطی کنیم.
مثلا به خودمون نگیم که : من اگر تنها بشم حتما خودارضایی می کنم یا این که : من الان تحت فشارم و دوست دارم بشکنم.
این کار رو با خودتون نکنیم. هی به خودتون تلقین کنین که نه اصلا خیلی راحت و ریلکسین و مشکلی هم نیست. خیلی این جواب می ده.
سلام.
بیاین با هم سفری کنیم درست به لحظاتی قبل از گناه...کی؟ ؟ همون موقع که شمشیر رو انداختیم و داریم میگیم حالا که دوباره وسوسه اومده سراغم پس دیگه ترک کار من نیست!!! میدونم این حال برای همه ما هست چون این از دامهای کاربردی و مشهور شیطان...
ولی باید بگم داداشا اتفاقا چون وسوسه برای ما هست شمشیر دستمون گرفتیم.. اون لحظه باید به خودمون بگیم که: این همون میدونیه که بهش میگن جهاد اکبر...نفس و شیطون حمله کردن نباید شمشیر بندازی که تازه موقع جهاد شروع شده اونم جهاد اکبر...همه ما رزمجو هستیم و در رزمگاه جهاد اکبر و خدا کسانی رو که جهاد اکبر میکنن دوست داره ...یعنی من و تو رو که وقتی وسوسه میاد سراغمون تازه باید جنگمون رو شروع کنیم....
پس یادمون باشه موقع شروع حمله باید به خودمون بگیم که: این همون میدان جهاد اکبره بسم الله.
.
.
.
.
دنبال اکسیر و طلسم برای ترک نباشید که اکسیر همینه....
یاعلی.
تازه جنگ شروع شده...
سلام
خوبین؟
اوضاع احوال چطوره؟
میزونین؟
من که بپرسین اونقد خستم که حد نداره ذهنی جسمی روحی
تنها چیزی که دلم خوشه خداس و اینکه یکم اوضاع ترکم بهبود پیدا کرده
فشار کار زیاده صبح 7 و نیم میزنم بیرون و هفت و نیم هشت شب برمیگردم خونه
گاهی اونقدر فشار فکری وذهنی میاد بهم که سر درد میگیرم
............
خیلی دوستتون دارم
میشه هرکی بیاد ی اعلام وضعیتی کنه و اگه مشکلی داره مطرح کنه برای حل شدن مشکل دعا کنیم و صلوات بفرستیم؟
جای ارمین خیلی خالیه
امید.ارم که عملش موفقیت امیز بوده باشه
بچه ها ... پسرا ...سلام
راستش اولین باره این موضوع رو باز کردم و الان ارسالای این صفحه رو خوندم
حرف خاصی ندارم...نمیدونم چرا ولی یهو اشک تو چشام جمع شدو ... خواستم بگم :
دوستون دارم ...
همین ... دوستتون دارم
دست عباس (ع) توی دستاتون ...
نقل است که روزی مردی مشروب بسیار خورده بود با امام صادق (ع)
بر خورد کرد امام که از مقابل می آمدند مرد شرابخوار خجالت کشیدند و رو به دیوار کردند و به آن حالت که امام را ندیده اند امام آمدند و سر خود را به شانۀ آن مرد گذاشتند و به او گفتند در هر حال که هستی چهرۀ خود را از ما اهل بیت بر مگردان در هر حال که هستی نگو که دیگر جایی ندارم از رحمت ما مایوس نشوید در هر حال و شرایطی که هستی از ما نا امید نشو چرا که یاس کفر است
یا الله